انقلاب و خانههای عنکبوتی؛ لیلی ارجمند
2025 بازدید
تربیت الهی انسان که مهم ترین هدف انقلاب اسلامی است، پیش از انقلاب نیز به عنوان مهم ترین دغدغه حضرت امام مطرح بود . این دغدغه پس از پیروزی انقلاب مورد بی توجهی جدی و سازمان یافته قرار گرفت . این جریان ارزشمند تربیتی، پیش از سال 1342 آغاز شد و حضرت امام (ره) به عنوان رهبر نهضت بیش ترین توجه خود را در دوران تبعید و دیگر مراحل مبارزه، معطوف به این مهم کردند . فرصت پانزده ساله بین سال های 1342 تا 1357 نیز زمان خوبی برای تحقق این هدف بود . لذا پس از پیروزی انقلاب افراد بسیاری که تحت تاثیر این تربیت الاهی قرار گرفته بودند، وارد عرصه های مدیریتی کشور شدند . نیروهای جوانی که بدین صورت عهده دار مسؤولیتهای گوناگون شدند، به لحاظ ارزش های والایی که کسب کرده بودند، صلاحیت تصدی مسؤولیت های خرد و کلان کشور را داشتند .
این نیروها به مسؤولیت خویش به عنوان تکلیفی الاهی و ادای دین به مردم و کشور می نگریستند . بر اساس ادبیات انقلاب اسلامی، وزارت، ریاست، وکالت و ... مسؤولیت قلمداد می شود و فرد مسؤول، خود را در برابر خدا و مردم پاسخگو می داند . در چنین نظام ارزشی ای، یک مسؤول به انجام هر کاری مجاز نیست و خودسازی و تربیت یافتگی وی، اولین شرط پذیرش مسؤولیت است . حضرت امام نیز بارها بر این موضوع تاکید کرده بودند که مسؤولین نظام باید بیش از هر چیز به خودسازی خویش بپردازند، چرا که مسؤولیت، محل ابتلا و امتحان الاهی است .
نمونه های فراوانی از حافظان این ارزش ها را در گنجینه نهفته تاریخ انقلاب جست و جو کرد . هنوز خاطره زندگی ساده امام، شهید رجایی، شهید بهشتی و بسیاری دیگر از تربیت یافتگان این مکتب در رعایت حقوق مردم از ذهن ها پاک نشده است . امام با مردم خویش زیست و زندگی خود را در حد پایین ترین فرد جامعه تنظیم کرد . دقت فوق العاده ایشان در رعایت حقوق دیگران و توجه به امت خود، بر دوست و دشمن پوشیده نیست . یاران امام نیز سرچشمه جوشان فضایل و خصایل عالی انسانی بودند . توجه به ساده زیستی مسؤولین نظام و عدم برخورداری از امتیازات ویژه که در اصل 142 قانون اساسی به آن تصریح شده است، نشان از توجه نظام اسلامی به سلامت مادی معنوی مسؤولان دارد:
«دارایی رهبر، رئیس جمهور، معاونان رئیس جمهور، وزیران و همسر و فرزندان آنان قبل و بعد از خدمت، توسط رئیس قوه قضاییه رسیدگی می شود که بر خلاف حق، افزایش نیافته باشد»(1)
با این حال در بررسی ویژگی های کارگزاران نظام در دوران پیش از انقلاب، تفاوت ها و واقعیت ها آن چنان ملموس و قابل دسترسی اند که حتی در میان خاطرات وابستگان گوناگون رژیم نیز به آنها اشاره شده است .
برای بررسی بیش تر ویژگی های کارگزاران حکومت پهلوی، از میان خاطرات شخصیت های گوناگون، پاره ای از نکات را برگزیده ایم .
در زندگی محمدرضا پهلوی که شخص اول حکومت محسوب می شد، می توان موارد متعددی از اعمال غیراخلاقی، فساد مالی و سرسپردگی را مشاهده کرد . وی به دلیل تربیت غربی و تاثیرپذیری اش از افراد غرب زده، به شدت با فرهنگ ایرانی - اسلامی بیگانه بود . تحصیلات وی که در کالج له روزه سوئیس و متاثر از تربیت و فرهنگ غربی انجام شده بود نیز در سال های نوجوانی و جوانی موجب ناآشنایی بیش تر او با فرهنگ ایرانی - اسلامی شده بود . محمدرضا از اولین روزهای تحصیل خود در سوئیس تحت از عوامل سازمان اطلاعاتی انگلیس قرار داشت . (3) در واقع تلاش دستگاه اطلاعاتی انگلیس برای تربیت مهره ای وابسته و متاثر از فرهنگ غربی توسط افراد مختلفی پیگیری می شد که پراون اولین آن ها بود . آلوده شدن محمدرضا به فساد حتی از آغازین روزهای نوجوانی به خوبی عمق این تربیت غلط را آشکار می سازد . حسین فردوست، صمیمی ترین دوست وی در کتاب خویش با عنوان ظهور و سقوط سلطنت پهلوی از روابط نامشروع و فساد اخلاقی وی در روزهای آغاز جوانی پرده برمی دارد . فردوست در کتابش اذعان می دارد که محمدرضا در سال های اول جوانی در 16 سالگی با خدمتکار خود رابطه جنسی برقرار کرده و در اثر این رابطه، معشوقه حامله شده بود . وی در این زمان از فردوست کمک می خواهد . (4) به هر حال مساله فساد اخلاقی محمدرضا، هیچ گاه محل اختلاف و تامل نبوده و همه کسانی که از دور و نزدیک با زندگی وی آشنایی داشته اند، به این موضوع اعتراف کرده اند . فردوست در بخشی از خاطرات خویش نیز با دختری با نام مودیب سالار در زمان زناشویی با فوزیه اشاره می کند . (5)
بدون شک این فساد سرسام آور محمدرضا و دربار، در ماجرای مرموز جدایی فوزیه از وی نقشی اساسی داشته است . (6)
این فسادهای متعدد و مکرر، علاوه بر گسترش فرهنگ فساد و فحشا، نتیجه تاسف آور دیگری نیز در پی داشت . قربانی کردن منافع ملی در پای این گونه مفاسد از گناهان نابخشودنی وی است . فردوست در این مورد می گوید:
در مسافرت به آمریکا در نیویورک من دو نفر را به محمدرضا معرفی کردم . محمدرضا دو بار با یکی از آنها ملاقات کرد و به وی یک سری جواهر به ارزش حدود یک میلیون دلار داد . وی به نفر دوم نیز یک سری جواهر داد که حدود یک میلیون دلار ارزش داشت! (7)
تاکنون در اسناد و مدارک زیادی به عیاشی های محمدرضا اشاره شده است . فریده دیبا مادر همسر شاه در کتاب خاطرات خود می نویسد:
«برای محمدرضا کنار گذاشتن تفریحات شبانه، که به آن معتاد بود، واقعا غیر ممکن بود . محمدرضا هر کار مهمی که داشت راس ساعت 10 شب کنار گذاشته و دنبال زندگی شبانه خود می رفت و نزدیک صبح به کاخ اختصاصی خود مراجعت می نمود». (8)
وی در جای دیگری با اشاره به معشوقه های شاه می نویسد:
«بی تفاوتی فرح نسبت به کام جویی های محمدرضا باعث شد که شاه جسارت را از حد بگذراند» . (9)
محمدرضا علاوه بر عیاشی، اعتیاد به مواد مخدر و شراب خواری، ضعف مهم دیگری نیز داشت و آن فساد مالی بود . دزدی علنی او از اموال عمومی تا جایی بود که در فاصله سال های 1332 تا 1357 وی به تنهایی 23 میلیارد دلار به عنوان سرمایه شخصی پس انداز و در بانک های سوئیس سرمایه گذاری کرد . (10)
سهم محمدرضا در بازار طلا و دریافتی های وی بابت کمیسیون قراردادهای بزرگی چون پروژه های راه سازی، کارخانه های صنعتی و غیره موجب شد تا به رغم هزینه های سرسام آور دربار، موفق به ذخیره منابع قابل توجهی ارز خارجی شود . این سرمایه به غیر از اموال غیر منقول وی مانند خانه و زمین است . فردوست به نمونه هایی از این فساد مالی اشاره کرده است:
در دوران مسؤولیتم در بازرسی متوجه شدم که اصولا موارد سوء استفاده و حیف و میل نهایت ندارد . از سال 1350 تا سال 1357 تنها در بازرسی، 3750 پرونده سوءاستفاده کلان تشکیل شد . رسیدگی به این پرونده ها اصلا پیشرفتی نداشت و صفر بود . همه پرونده ها بایگانی می شد و محمدرضا نیز اهمیتی به این امر نمی داد و از نظر او بی ایراد بود . (11)
وی در کتاب خاطرات خویش نمونه های متعددی از این موارد را ذکر کرده و یادآور شده است که به دستور محمدرضا تمام این پرونده ها بایگانی می شدند . (12)
فرح دیبا ملکه ایران و نایب السلطنه، یکی دیگر از چهره های پرنفوذ دربار بود که متاثر از تربیت غربی خویش در کشور فرانسه، با تاسیس بنیاد فرح پهلوی که مشخصا در زمینه های فرهنگی فعالیت می کرد، سعی در تبلیغ و ترویج فرهنگ خودباختگی داشت . به اعتقاد فردوست وی که فرزند خانواده فقیری بود و در اوایل جوانی تمایلات کمونیستی داشت، سعی کرد با تاسیس بنیاد فرح پهلوی فقر خانوادگی خود را جبران نماید و مجرایی برای دستیابی به عتیقه جات و سوء استفاده مالی از میراث فرهنگی کشور بود .
ماجرای جالب ازدواج وی با محمدرضا را از زبان فردوست از نکاتی است که شکل گیری خانواده پهلوی دوم را آشکارتر می سازد .
فرح از فرط استیصال برای کمک مالی به سراغ اردشیر زاهدی در حصارک می رود تا بتواند تحصیل و زندگی کند . اگر ندانیم حصارک چیست شاید این جریان به خوبی مفهوم نشود . در حصارک ویلایی بود که اردشیر زاهدی با تعدادی از رفقای خود منتظر شکار زنان و دختران می نشستند ... این کار، شغل زاهدی بود و البته دوستان آمریکایی و انگلیسی اش هم از این شغل بهره ای می بردند . حال این دختر با چنین وضعی برای درخواست پول به سراغ زاهدی در حصارک می رود یعنی ... !!! و لابد زاهدی از این دختر خوشش نیامده و به محمدرضا تلفن می زند و می گوید دختری به این جا آمده است و اگر اجازه دهید وی را بیاورم . محمدرضا می پذیرد و بدون تحقیق قبلی که او کیست و خانواده وی کیست او را به فرودگاه می برد و در هواپیما به وی پیشنهاد ازدواج می دهد . معلوم است که فرح نیز بلافاصله قبول می کند . دختری که تا یک ساعت پیش از زاهدی پول می خواست و نسبش معین است حال می خواهد با شاه ازدواج کند . بدین ترتیب فرح در حصارک ملکه ایران می شود و در مراسم تاجگذاری با آن همه تجملات تاج بر سر می گذارد . (13)
یکی دیگر از شخصیت های فرهنگی حکومت پهلوی، خانم لیلی امیرارجمند (جهان آرا) رئیس کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان است . لیلی امیرارجمند فرزند عبدالله جهان آرا بود که به مناسبت ازدواج با امیرعلی ارجمند به لیلی امیرارجمند شهرت یافت . او از دوستان صمیمی فرح بود . وی دارای فوق لیسانس کتابداری از دانشگاه راجرز نیوجرسیتی بود . خانم امیرارجمند مسؤولیت هایی چون رئیس کتابخانه دانشگاه ملی، استادیار کتابداری دانشگاه تهران، عضو هیات مدیره موزه علوم و فنون و عضویت در شورای آموزش کشور را نیز عهده دار بود . فردوست در مورد وی می گوید:
اسناد موجود بیانگر ارتباطات مرموز وی با افسران اطلاعاتی بلوک شرق می باشد . این ارتباط که بر اساس اطلاعات فنی اداره کل هشتم ساواک و در حد روابط جنسی ادامه داشت، به اطلاع محمدرضا پهلوی رسید و ساواک خواستار بهره برداری از او به عنوان منبع خود شد . (14)
در یکی از اسناد ساواک، آمده که کارلی هالکر (15) کاردار وابسته سفارت مجارستان، عضو حزب کمونیست و افسر سرویس اطلاعاتی مجارستان که از بدو ورود به ایران با افسران اطلاعاتی شناخته شده کا . گ . ب همکاری نزدیک دارد، به نحوی با شخصیت های کشوری ارتباط دارد و خانم لیلی جهان آرا مدیر کل کانون پرورش فکری نوجوانان یکی از همین افراد می باشد . این خانم با هالکر عضو اطلاعاتی سفارت مجارستان تماس داشته و هالکر سعی نموده ضمن تماس مناسب با وی زمینه تفاهم و دوستی برقرار سازد . خانم ارجمند با وابسته مطبوعاتی سفارت چک و اسلواک نیز تماس های زیادی داشت و حتی فکر می کنم روابط آنان جنبه عاشقانه پیدا کرده بود، چون از رفتار هالکر احساس می شد که گرایش عجیبی به این خانم دارد . سال بعد که یکی از مجسمه سازان بر جسته چکسلواکی به ایران آمده بود، به دستور هالکر مجسمه خانم ارجمند را ساخت و به او اهدا نمود . (16)
فریده دیبا در مورد این دوست صمیمی دخترش چنین می گوید:
من از بی پروایی جنسی لیلی ناراحت بودم و چندین بار این موضوع را به وی تذکر دادم . او نظر مرا قبول نداشت . وی می گفت الان در اروپا مد شده است همه مردم بلا استثنا بی هیچ قید و بندی زندگی می کنند . (17)
نمونه دیگری از فرهنگ سازان رژیم، امیرعباس هویدا، نخست وزیری است که در دولت محمدرضا پهلوی سیزده سال متصدی کابینه بود . فردوست می گوید:
هویدا به عنوان یک همجنس باز، نه تنها میان خواص دربار بلکه در میان جامعه نیز شهرت داشت و محمدرضا پهلوی از این شهرت به خوبی مطلع بود . (18)
ابقای چنین نخست وزیری عمق تباهی اخلاقی شاه و وابستگان وی و اوج بی احترامی آنان را به کرامات انسانی و ارزش های اخلاقی و فرهنگی جامعه نشان می دهد . ارائه سند پیرامون فساد اخلاقی هویدا را با نامه ای آغاز می کنیم که فردی به نام خلیل انقلاب آزاد برای هویدا ارسال داشته است و در پرونده ساواک وی موجود است . ظاهرا نویسنده نامه از هویدا درخواستی داشته، ولی از یکی از پیشنهادهای ناشایست وی برآشفته، نخست وزیر آریامهر را مورد عتاب های تند قرار داده است . متن این نامه در اسناد ساواک آمده است . (19)
مناسب است در مورد خانم پری اباصلتی نیز اشاره ای داشته باشیم . پری اباصلتی زنی روزنامه نگار بود که بعدا با دستور فرح، به نمایندگی مجلس شورای ملی انتخاب شد! خانم دیبا در مورد این شخصیت فرهیخته فرهنگی می گوید:
من با تندروی های پری موافقت نداشتم . اما او را تحسین می کردم . پری می گفت زنان باید مانند مردان آزادی های جنسی داشته باشند! (20)
نفوذ چنین فساد جنون آمیز در میان تمامی اعضای دربار، کابینه و مسؤولین خرد و کلان مملکتی در کشوری مذهبی، هر روز موجب پوسیدگی بیش تر رژیم از درون می شد . به عنوان آخرین نمونه به یکی از وزرای حکومت پهلوی یعنی غلامرضا کیانپور، وزیر دادگستری اشاره خواهیم کرد . دیبا در مورد وی می گوید:
اما در حلقه دوستان، هنرمندان آماتور زیادی بودند . از جمله این افراد یکی هم آقای غلامرضا کیانپور وزیر دادگستری (وزیر اطلاعات بعدی) بود که هم سرپنجه بسیار خوبی داشت و ویلون را عالی می زد و هم خیلی هنرمندانه می رقصید . کیانپور لباس زنانه می پوشید و حرکات و اطوار زنانه در می آورد و ضمن خواندن اشعار و ترانه های ضربی می رقصید و باعث شعف غیرقابل وصف حضار می شد . من در همه عمرم کسی را ندیده ام که مثل کیانپور کمر خود را بچرخاند و بشکن های پر صدا بزند . صدای بشکن زدن های کیانپور فوق العاده پرقدرت بود! ... می گفتند کیانپور قبل از آن که وارد سیاست شود، در کافه های موزیکال تهران ویلون می زده و رقاصی می کرده است . (21)
برگرفته از کتاب درآمدی بر کارنامه فرهنگی انقلاب اسلامی
پی نوشت:
1 . قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، اصل 142 .
2. E . Prown
3 . حسین فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج 1، ص 48 .
4 . حسین فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج 1، ص 206 .
5 . همان .
6 . همان، ص 197 - 193 .
7 . حسین فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج 1، ص 209 .
8 . فریده دیبا، دخترم فرح، ص 153 .
9 . همان، ص 154 .
10 . مجله سپید و سیاه، ش 1100، 15 فروردین .
11 . حسین فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج 1، ص 266 .
12 . همان، صص 272 - 266 .
13 . همان، ص 211 .
14 . حسین فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج 1، ص 442 .
15. Harlker
16 . حسین فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج 1، ص 442 .
17 . فریده دیبا، دخترم فرح، ص 173 .
18 . حسین فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج 1، ص 395 .
19 . همان .
20 . فریده دیبا، دخترم فرح، ص 116 .
21 . همان .
سایت حوزه
نظرات