خاطرات آقایان ناصری و رحیمیان از امام خمینی


1524 بازدید

 حق ندارید یک کلمه را هم پس و پیش کنید

یک شب بعد از شهادت آقا مصطفی که به نظر ما حرکت مرموزی بود، یاسرعرفات تسلیتی فرستاد بود که آقای جلال‌الدین فارسی در بیروت ترجمه کرده و فرستاده بود. آقای سیدعمادالدین هم بود که یک روحانی فلسطینی بود و این متن را آورد:
آن شب من بودم و حاج احمد آقا و آقای دعایی و آقای املایی و آقای فردوسی‌پور، نشستیم که اعلامیه یاسرعرفات را در تلفن بخوانیم که از آن طرف بگیرند و چاپ کنند. عرفات نوشته بود فوت فرزند گرامی‌تان را تسلیت می‌گویم. جلال‌الدین فارسی هم عیناً فوت یا مرگ ترجمه کرده بود. ما همگی معتقد بودیم که باید می‌نوشت شهادت. بحث بین ما در گرفت. یکی از دوستان گفت بنویسیم شهادت. من و آقای فردوسی‌پور گفتیم که خیر و قبول نکردیم.
آقای فردوسی‌پور گفت من می‌روم می‌پرسم. حاج احمد آقا هم بلند شد و رفت داخل. حدود ساعت ده شب بود. آقای فردوسی[پور] رفت و گفت که متن این‌طور است و این آقایان نظرشان این است. امام فرمودند «نخیر! حق نداری یک کلمه را هم پس و پیش کنید.» آقای فردوسی[پور] آمد و این را گفت...
احمد آقا رفته بود پیش امام. بعد از ده دقیقه دیدیم آمد، در حالی که رنگ به چهره نداشت و چشم‌هایش داشتند از حدقه در می‌آمدند. آقای دعایی پرسید: «آقا! چی شده؟» احمد آقا گفت: امام گفتند احمد اگر یک کلمه از جملات مردم را پس و پیش کنی، پوست از کله‌ات می‌کنم.»...
ناصری : باز مطلب دیگری یادم آمد. یک هفته‌ای بحث شد که کویت برویم یا جای دیگری، چون هدف ما این بود که به سوریه برویم که مرقد حضرت زینب (س) و حضرت رقیه (س) هست و ایرانی‌ها در آن جا زیاد می‌آیند. روز اولی که بحث را شروع کردیم، مأمورین صدام، خانه را محاصره کردند و حتی احمد آقا را هم راه ندادند. آن روز به تهران گزارش دادیم. روز بعد در خانه را باز کردند و احمد آقا و ماهایی را که می‌شناختند، راه دادند. ما می‌خواستیم اخبار را به تهران و جاهای دیگر برسانیم. احمد آقا گفت که امام گفته‌اند: «اگر خواستید به جایی خبر بدهید، دقیقاً‌همین‌طور که هست، خبر بدهید و مردم را در جهل نگه ندارید. مردم باید واقعیت را همان طور که هست بدانند، نه یک کلمه کمتر نه یک کلمه بیشتر.» امامی که حرکتش نسبت به فرزندش، نسبت به کارش و نسبت به ما این‌گونه است و حتی در دادن گزارش به مردم هم این قدر دقیق است، قابل باور است که می‌شود به او چیزی را القا کرد؟ تمام مراحل مدیریتی امام دقیق و ظریف و حساب شده بود. مثلاً برخورد امام با ما که نزدیک به ایشان بودیم با طلبه‌ای که تازه وارد می‌شد، خیلی فرق داشت، شاید به خاطر اینکه امام می‌خواست به ما بفهماند که به دلیل نزدیک بودن به من امتیاز خاصی ندارید و اگر کاری می‌کنید، خالص برای خدا باشد.
رحیمیان: این تشکیک‌ها بیشتر در مورد پیام‌ها و اعلامیه‌های ده سال آخر عمر امام است. من می‌خواهم براین نکته تأکید کنم که حتی متن‌هایی که به نام «دفتر امام» نوشته و منتشر می‌شدند، حتماً باید توسط امام خوانده و تأیید می‌شدند، چه رسد به متن‌هایی که امضای خود امام پای آنها بود.
ناصری: در دورانی که در نجف بودیم، ما اعلامیه‌های امام را بازنویسی و سپس دست‌نوشته خود ایشان را به آن ضمیمه می‌کردیم و می‌دادیم به مش‌حسین ببرد بدهد آقا. گاهی هم آقای فردوسی یا آقای زیارتی می‌نوشتند. امام این بازنویسی‌ها را به دقت می‌خواند، گاهی چیزی می‌افزود یا کم می‌کرد و سرانجام متن نهایی را امضا می‌کرد، اما دست‌نوشته‌ها را نگه می‌داشت و هیچ وقت دست کسی نمی‌داد. یک بار امام اعلامیه‌ای را در ارتباط با جشن‌های 2500 ساله نوشته بود و بعد که بازنویسی کردیم، دو جمله آن را خط زد. مضمون آن جملات این بود که حکومت‌های سلطنتی، نزد حضرت رسول (ص) منفورترین حکومت‌ها هستند. ما گفتیم: «آقا ! اینکه شاه بیت اعلامیه است، چرا خط زدید؟» امام گفتند: «پوست دوستان ما را در آنجا می‌کنند.» بعد که من در عربستان دستگیر و محاکمه شدم و زیر تک تک کلمات اعلامیه خط قرمز کشیده بودند و مرا استنطاق می‌کردند، دیدم که ای دل غافل! اگر امام آن جملات را حذف نکرده بود، سر ما به باد می‌رفت.
فلسفه استنساخ چه بود؟
رحیمیان: مسئله استنساخ در نجف به این دلیل بود که اطلاعیه‌ها باید می‌رفت چاپخانه و خط امام، خط شکسته بود و آنها نمی‌توانستند بخوانند. یک بار امام حدود سی صفحه در باب مسایل مستحدثه نوشته بود که قرار بود برای اولین بار در نجف چاپ شود. من آن را به خط نسخ استنساخ کردم. وقتی که کار را تمام کردم و تحویل دادم، امام به آشیخ عبدالعلی قرهی دستور دادند مزد ایشان را بدهید. من به آقای قرهی گفتم من که از امام مزد نمی‌گیرم. ما حاضریم جانمان را برای ایشان بدهیم، ولی امام تزشان این بود که به هیچ‌وجه نباید از کسی بهره‌کشی شود. تا آخر هم این روش را داشتند. من قبول نکردم. آقای قرهی آمد و گفت امام ناراحت شده و امر کرده‌اند که باید بگیری. گفتم: «حالا که این‌طور است، به امام عرض کنید که اصل خطشان را به جای مزد به من بدهند» که امام این کار را کردند و من الان سی صفحه خط امام را دارم.
ناصری: البته آنها را من جاسازی کردم و برایتان به تهران آوردم. خیلی هم کار خطرناکی بود.
رحیمیان: عجب! هیچ یادم نمانده بود که آنها چطوری آمد ایران، چون که رفتم کویت بعد هم آمدم ایران. خیلی چیزها در عراق داشتم که نتوانستم بیاورم. به هر حال امام این سی صفحه را به عنوان مزد به من دادند. در نجف چند پیام هم به یاسر عرفات دادند که باز من به خط نسخ نوشتم، هم فارسی و هم ترجمه عربی که برای آنها قابل خواندن باشد، اما در ایران مسئله به شکل دیگری بود. چند مورد را که من خودم بازنویسی کردم و ایشان امضا کردند.
پیام‌های طولانی را گاهی چند روز و چند هفته طول می‌کشید تا بنویسند، مثل پیام مکه یا منشور روحانیت که طبعاً روی کاغذ‌های متفاوت با قطع‌های مختلف بود. آخر هم شماره‌گذاری می‌کردند و می‌دادند دستنوشته‌ها‌ی امام،‌خط خوردگی کمتر داشت، ولی اضافات داشت که ایشان در حاشیه‌ها می‌نوشت. این‌ها چون باید برای چاپ می‌رفت، قاعدتاً باید بازنویسی می‌شدند تعدادی از پیام‌های طولانی امام را من بازنویسی کردم. اغلب پیام‌ها را هم آقای رسولی بازنویسی می‌کردند. عمدتاً هم دلیلش این بود که پیام‌ها منظم و منسجم و روی صفحات یک اندازه نوشته شده باشند. امام مجدداً نسخ‌های استنساخ‌شده را با دقت می‌خواندند، بعد امضا می‌کردند و نه فقط پیام‌ها و اعلامیه‌ها را که اجازات را هم که هیچ کدام به خط خود امام نیست، مطالعه می‌کردند. قبل از نجف عموماً اجازات به خط امام و تعدادی هم به خط آقای رسولی و بخشی به خط آقای محمدی گیلانی بود. حتی استفتائات را که هزاران مورد بود و ما می‌فرستادیم قم که جواب بنویسند و اکثرشان هم خط آقای قدیری بود که خطش بی‌شباهت به خط امام نیست. بقیه را هم آقای سیدجعفر کریمی می‌نوشت، ولی هر هفته که استفتائات را باز به جماران می‌فرستادند، بلااستثناء می‌رفت خدمت امام، یکی دو شب پیش امام می‌ماند و ایشان همه را مطالعه و گاهی با خط خودشان کم و زیاد می‌کردند و بعد ما در حضور خودشان مهر می‌کردیم. یعنی حتی مطالبی را هم که قرار بود مُهر شود، قبل از خواندن امام مُهر نمی‌شد، چه رسد به آنچه که امام شخصاً امضا می‌کردند.
ایشان تک تک موارد را تا نمی‌خواند و تصحیح نمی‌کرد، امضا نمی‌کرد. بنابراین آنچه را که امضا و مُهر امام باشد، شبهه‌ای نیست که دقیقاً طبق نوشته و نظر امام بوده است.


مجله گزارش تاریخ