زنبق­های عاشق


1507 بازدید

زنبق­های عاشق

 اگر چه نوشتن از مردان پورشور و حماسه­ساز کاری بس دشوار و گاهی ناممکن می‌نماید، اما گاه قلم­به­دستانی متعهد تلاش کرده‌اند در این عرصه با داستان و قصه‌پردازی و گاه در الفاظی شاعرانه شرحی هر چند اندک از این حماسه بی‌نظیر را بازگو کنند.

نوشتن از جنگ و مردان مردی که در میدان جنگ حضور داشتند و حمایت‌ها و فداکاری‌های زنان این سرزمین؛ قلمی سلیس، شیوا و گیرا می‌خواهد که «زنبق‌های عاشق» به خوبی توانسته است به بهترین شکل ممکن این کار را انجام دهد.

این اثر در قالب دو داستان بلند با عنوان‌های «جنگ و عشق» و «طوفان و زنبق» نوشته شده است.

کتاب زنبق‌های عاشق به زیبایی حوادت و اتفاقات تلخی که برای مجروحان، فداکاری پرستاران و پزشکان را با ظرافت و دقت بسیار نویسنده به رشته تحریر آورده است.

این اثر به زیبایی و با قلمی روان و ساده حوادث و اتفاقات هشت سال دفاع‌مقدس به ویژه حصر خرمشهر و سپس باز پس‌گیری این شهر توسط رزمندگان و نیروهای مردمی برای مخاطب بیان می‌کند.

در داستان نخست با عنوان جنگ و عشق، نویسنده به زندگی نوجوانی خرمشهری به نام قاسم می‌پردازد، این داستان با شهادت پدر و مادر قاسم در جلوی چشمانش شروع و بعد محاصره شهر خرمشهر، شهادت برادرش عبدو را بازگو می‌کند.

در بخشی از این اثر آمده است: گوش‌های قاسم داغ شده بود. سرش درد می‌کرد و تپش قلبش را روی ‌گونه‌های گر گرفته‌اش احساس می‌کرد. به کمرش دست کشید و دستش را آرام به طرف پاهایش سر داد. توده‌ای از باندهای زمخت از کمرش گذشته و کمی پایین‌تر دو شاخه شده بود. یکی از پاهایش را با فشار انگشتانش لمس کرد. وجود آنها را حس کرد، خواست انگشتان پایش را تکان دهد، نتوانست. مجروح مجاور پرسید: «یادت می‌آد چه جوری مجروح شدی؟ کدام منطقه؟»

در داستان دوم موسوی به سرگذشت شش جانباز که در آسایشگاهی هم­اتاق هستند می­پردازد. هر کدام از آنها چگونگی اعزام، اتفاقاتی که در جنگ برایشان رخ داده و جانباز شدن خود را برای همدیگر و پزشک معالجشان بازگو می‌کنند.

این اثر به شکل نامحسوس ولی در عین حال قابل درک اتفاقات جنگ را برای خواننده به شکلی ترسیم می‌کند که هم مخاطبینی که با این موضوع آشنایی ندارند برایشان جذاب و پرکشش باشد و هم خوانندگانی که به موضوع جنگ علاقمند هستند ناگفته­هایی را میان داستان بشنوند.


رسا