لاجوردی برای نجات فریب خوردگان تلاش می کرد
حجت الاسلام حسینعلی نیری از در دهه شصت به عنوان حاکم شرع نقش ویژه ای در ایجاد امنیت کشور داشت و در پرونده های متعدد با شهید لاجوردی همکار بود. با توجه به ماهیت شغل قضاوت و نیز تقید به احکام شرع، در داوری نسبت به افراد و رویدادها راه مبالغه را نمی رود و این لحن روایت او را دلنشین تر می سازد.
شروع آشنایی شما با شهید لاجوردی چگونه و از چه مقطعی بود؟
از شهدائی که قدرشان به درستی شناخته و آن گونه که باید خدماتشان تبیین و شناسانده نشده است، یکی هم شهید لاجوردی است. من از همان ابتدا که ایشان از طرف مرحوم شهید آیتالله قدوسی به سمت دادستان انقلاب تهران منصوب شدند، در خدمتشان بودم و آشنایی و همکاری ما با ایشان از آن زمان شروع شد.
آقای لاجوردی دادستان انقلاب مرکز بود و آقای قدوسی دادستان انقلاب کل و تا زمان شهادت آقای قدوسی تعاملهایی بین آنها بود.برخی معتقد بودند آقای لاجوردی کمی تندتر بود و آقای قدوسی با احتیاط بیشتری عمل میکرد. این تفاوت منجر به کشمکش یا دلخوری بین آنها نمیشد؟
نه کشمکشی بین آنها نبود، چون در عرصه مدیریت وقتی شما به کسی که سمتی دارد اعتماد میکنید، مدام وارد جزئیات کارهایش نمیشوید، چون اگر بخواهید وارد جزئیات شوید کار خراب میشود. شاید نصیحتی و توضیحی باشد، ولی نمیشود در تکتک مسائل دخالت کرد، چون او نمیتواند کار بکند. شهید قدوسی کلاً میدانست آنها چطور آدمهایی هستند، ولی شهید لاجوردی چون چندین سال در زندان از نزدیک با آنها برخورد داشت، شگردهای آنها، برخوردها و شیطنتها و مرموز بودن آنها را بیشتر میدانست. شما زمانی درسی را میخوانید و به صورت تئوریک چیزهائی میدانید، ولی یک وقت به کارخانه یا دهکده و محیط میروید و مستقیماً با آنهایی که موضوع درستان بودهاند، سر و کار دارید. آن شناخت با این شناخت فرق میکند؛ لذا نمیتوان گفت آقای لاجوردی تندتر میرفت. او آنها را بیشتر میشناخت. واقعا حق آقای لاجوردی در این انقلاب ناشناخته ماند.اگر ایشان با آن شناخت و آن برخوردها نبود، نمیدانم الان چه شرایطی داشتیم. ایشان آنها را خوب میشناخت و به ترفندهایشان وارد بود و لذا در مورد مبارزه با آنها هم شیوههایی را در پیش گرفت که موفق بود. آقای قدوسی در کل به آقای لاجوردی اعتماد داشت و در جزئیات وارد نمیشد. اصلا نمیشود وارد این مبحث شد. یک زمان مسئله حادی پیش میآید و بعد اجتماعی پیدا میکند و میپرسید قضیه چه بود و یا چرا فلانی را زندانی کردی؟ خب اینها قابل توضیح و قابل سئوال و جواب است، اما در یک جریان کلی نمیشود دخالت کرد.
چه خصلت های ویژه ای از ایشان در طول این مدت مشاهده کردید؟
در مورد خصوصیات اخلاقی و شخصیتی ایشان باید عرض کنم که ایشان انسان بسیار متعبد و با تقوایی بود. مقید بود که از حریم شرع مقدس بیرون نرود و این مسئله را چه در زندگی شخصی و چه در مسئولیتهای اجتماعی ای که به او واگذار شده بود، رعایت میکرد. به ویژه بسیار مراعات میکرد که به بیتالمال لطمهای وارد نشود و سوء استفادهای صورت نگیرد. به عنوان مثال، اوایل تابستان سال 60 که منافقین، آن غائله را به پا کردند، تعداد زندانیها زیاد شده بود و برای اداره امور زندان از بیرون عدهای میآمدند و کمک میکردند...
بعد از 30 خرداد؟
از سه چهار روز قبل از آن، یعنی از 27 خرداد که 30 خرداد اوج آن بود. آقا زاده شهید لاجوردی با آنکه جوان بود، میآمد آنجا خدمت میکرد. در تمام مدتی که ایشان در آنجا کار میکرد، حاجی پول غذای ایشان را از جیب خودش میداد؛ در حالی که برای کسانی که آنجا کار میکردند، این یک حق اولیه بود که دست کم غذایشان را در آنجا بخورند.این نمونهای از تقید ایشان به مراعات بیتالمال بود. ایشان اعتقاد راسخی به نظام داشت، یعنی واقعاً در همان خطی حرکت میکرد که امام ترسیم کرده بودند، و مثل ایشان معتقد بود که مردم باید قدر این انقلاب را بدانند و متوجه باشند که چه تلاشهایی برای به ثمر رسیدن آن انجام و چه خونهایی در راه آن ریخته شده است، چون خود شهید لاجوردی سالهای متمادی، زندان رژیم شاه را تجربه و از این زندان به آن زندان رفته و شکنجههای زیادی را تحمل کرده و تلخیهای رژیم گذشته را چشیده بود و به خاطر اعتقاد عمیقی که به اسلام و رهبری و مرجعیت داشت، قدر این انقلاب را میدانست و واقعاً به آن معتقد بود و لذا با دشمنان و مخالفین انقلاب، برخورد قاطع داشت و در برابر ضد انقلاب کوتاه نمیآمد.با یاد ایشان، کراراً یاد این ویژگی مولا امیرالمؤمنین(ع) که در دعای ندبه هم به آن اشاره شده، می افتم که مولا در برابر طعنه سرزنش کنندگان، از موضع حق کوتاه نمیآمد و آنچه را که تشخیص میداد باید انجام شود، در انجامش لحظهای تردید نمیکرد. مرحوم لاجوردی هم چنین بود و در برخوردی که با منافقین و چپیها داشت، هرچه دیگران سرزنشش میکردند، کوتاه نمیآمد و تجربه هم به ما نشان داد که حق با آقای لاجوردی بود، چون او اینها را از زندان میشناخت و من این نکته را یکی دو جای دیگر هم عرض کردهام که اگر نبود شناخت عمیق آقای لاجوردی از منافقین و چپیها، ما خیلی زیان میکردیم؛برای اینکه آقایان حکام شرع و کسانی که به عنوان دادیار کار میکردند، نوعاً از اینها شناخت عمیق نداشتند، به ترفندهای آنها، به رموزی که آنها در برخوردهایشان به کار میگرفتند و با شیطنتهایشان آشنا نبودند و به تعبیر خودمان، سرمان خیلی کلاه میرفت، ولی ایشان با شناختی که داشت، باعث شد که ما هم یک مقدار روشن بشویم و بتوانیم عمق فاجعه را درک کنیم؛ از این جهت ایشان واقعاً حق بزرگی به گردن انقلاب داشت.
مسئله دیگر، مسئله مهربانی ایشان بود، یعنی همانطور که در برابر ضد انقلاب قاطع و سرسخت برخورد میکرد، اگر در جایی میدید عدهای هستند که فریب خوردهاند و روی بیتجربگی و بیتدبیری و ناآگاهانه به دام اینها افتادهاند، برای نجاتشان تلاش میکرد و بسیار نسبت به آنها دلسوز بود. مثلاً در مقابل گروه فرقان. شما قطعاً مطلع هستید که اغلب عوامل گروه فرقان جوانان 16 تا 19ساله بودند.ایشان دید که اینها اصلاً از دین آگاهی ندارند و ناآگاهانه به دامن این گروه افتادهاند و لذا با آنها کار فرهنگی را شروع کرد و با مسئولیت خودش عدهای از آنها را که حتی به حبس ابد محکوم شده بودند، با خود به جبهه برد و حتی عدهای از آنها در جبهه شهید شدند. شاید خیلیها این نکته را تا امروز هم ندانند. کار آقای لاجوردی واقعاً در این زمینه بسیار مؤثر و مفید بود. در مورد منافقین هم همینطور بود، یعنی در مورد افرادی که کم سن و سال بودند و آقای لاجوردی میدید که اینها عناد ندارند و آگاه نیستند، با آنها کار می کرد و همین برخورد مردمی و خاکی ایشان، خیلی ها را اصلاح کرد و به دامن انقلاب و دامن ملت برگشتند.
شهید لاجوردی در زمینه حفظ نوامیس مردم، خیلی دقت داشت.در تمام مدتی که در خدمت ایشان بودم، با اینکه دخترها حجم عظیمی از زندانی ها را تشکیل میدادند، ایشان بسیار دقت و مراقبت میکرد و مأمورین خاصی را گذاشته بود که خدای نکرده در آنجا انحراف اخلاقی ای صورت نگیرد و لذا من به ضرس قاطع اعلام میکنم که در تمام آن مدت، کوچکترین تخطی در این زمینه صورت نگرفت. ایشان مخصوصاً در مورد دخترها بسیار مقید بود که اینها دامنشان پاک بماند و کوچکترین اهانت کلامی هم به آنها نشود.
خبرگزاری دفاع مقدس
نظرات