ترور نافرجام مدرس در اسناد وزارت خارجه آمریکا
تلاش برای ترور مدرس در 30 اکتبر 1926 با هدف حذف یکی از مخالفان سرسخت، و خالی کردن دل سایر مخالفان صورت گرفت. هدف دیگرش انحراف اذهان از یک توطئه جدی برای قتل پهلوی بود:
احتراماً به اطلاع میرساند که به جان مدرس، روحانی کهنهکار ولی پر انرژی و نماینده مجلس که نفوذ کم و بیش چشمگیری در عرصه سیاست پایتخت دارد، سوء قصد شده است. این حادثه سر و صدای زیادی به راه انداخته و هنوز نمایندگان مجلس و مردم عادی دربارة آن صحبت میکنند. این احتمال آشکار که سوء قصد مزبور با اهداف سیاسی صورت گرفته و نه انگیزههای شخصی توجه عمومی بیشتری را به آن جلب کرده است. به نقل از مدرس میگویند که قبلاً هرگز مهاجمان را ندیده بود. گزارشهای بسیار ضد و نقیضی درباره این حمله منتشر شده و تحقیق و تفحص مقامات مسئول در این ارتباط ظاهراً چندان جدی نبوده است. تا به امروز هویت مهاجمان و عاملان تحریک آنها به اطلاع عموم نرسیده است. ماجرای حمله از این قرار بود: حول و حوش ساعت شش صبح روز شنبه، 30 اکتبر، مدرس از کوچه باریکی در مجاور مسجد سپهسالار و در همسایگی منزل داور (رهبر جناح رادیکال مجلس) عبور میکرد تا برای تدریس فقه به مسجد برود. شخصی از پشت به سمت او شلیک کرد اما تیرش به هدف نخورد. فردی به نام شیخ احمد که همراه مدرس بود دست مهاجم را گرفت و مانع از تیراندازی مجدد او شد. در همین حین دو نفر سر کوچه دیگری درست رو به روی مدرس ظاهر شدند و گویا هر کدام دو گلوله شلیک کردند. دو گلوله استخوان بازوی چپ مدرس را شکست، گلوله سوم به دست راستش خورد و گلوله چهارم به پای یک عابر اصابت کرد. میگویند مأموران نظمیه فوراً خود را به محل حادثه رساندند و به تعقیب مهاجمان پرداختند و دو نفر را دستگیر کردند. میگویند یکی از مأموران نظمیه کشته شد، ولی وقتی مسئله مستمری اهل و عیالش در مجلس مطرح شد، اعلام کردند که هیچکس کشته نشده است. مدرس را ابتدا به خانه داور بردند و پس از انجام مداوای اولیه و با سر رسیدن مقامات ارشد نظمیه او را به ساختمان نظمیه بردند و سپس به بیمارستان دولتی منتقل کردند. دو نفری که ابتدا مسئولیت بازجویی جنایی را بر عهده داشتند چندان مطابق میل دوستان مدرس نبودند، در نتیجه این کار به یکی از دادستانهای عدلیه (دادگاه) به نام میرزا یوسف جوادی (از شاگردان سابق مدرس) واگذار شد. از قرار معلوم هنوز مدرکی علیه دو نفری که توسط مأموران نظمیه دستگیر شدهاند به دست نیامده است. یکی از آنها به نام عزیز که خدمتکار صادق حضرت، از معاونان سابق وزیر مالیه، است همچنان در بازداشت به سر میبرد، و نفر دیگر که شاگرد بقال است به قید ضمانت آزاد شده است. در ضمن، حال مدرس سریعاً رو به بهبودی است و اخبار حکایت از آن دارد که مدرس به طور کامل بهبود خواهد یافت. میگویند بیمارستان نظامی که مدرس در آن بستری است به محل تجمع سیاستمداران و بحث و گفتگوی آنها مبدل شده است، و بیمار آنقدر ملاقاتی دارد که تنها اثاث اتاقش فقط همان تختی است که رویش بستری است. شاید قرار گرفتن در کانون توجه عموم مؤثرترین دارویی باشد که مدرس میتوانست داشته باشد.
اموری اضافه میکند:
گزارشهای متفاوتی دربارة دلایل این حمله وجود دارد. جهت اطلاع وزارت خارجه سئوالی را که در ارتباط با این جنایت به کرات شنیده میشود در اینجا تکرار میکنم: آیا سوءقصد به دستور شاه انجام شده است؟ مدرس علیرغم تکبر، دمدمیمزاج بودن، قدرتطلبی و از بسیاری جهات تحجرش*، در اینجا به داشتن صداقت شهرت دارد، که امر معمولی در پایتخت نیست. جایگاهش در مقام یک روحانی عالیرتبه، سخنوریاش، جاذبة زندگی زاهدانهاش، مهارتش در استفاده از ترفندهایی که سیاستمداران عوامفریب به کار میبندند، همه و همه دست به دست هم دادهاند تا از او فردی با نفوذ بسازند. صرف نظر از احساساتی که نسبت به مدرس وجود دارد، او را یک ملیگرا و وطنپرست مستقل، هر چند گاه دمدمی مزاج، میشناسند. یادمان نرود که مدرس اخیراً در مجلس اظهاراتی ایراد کرد که نتیجهاش این بود که تا زمانی از شاه حمایت میکند که اعلیحضرت به قانون اساسی پایبند باشد، و اظهاراتی را در لابیهای مجلس به او نسبت دادهاند مبنی بر اینکه مرجع تصمیمگیری دربارة قراردادهای ادعایی تیمورتاش در مسکو و آنکارا باید مجلس باشد و نه شاه. اهمیت سوء قصد به جان مدرس احتمالاً به روند آتی حوادث بستگی خواهد داشت. برخی میگویند شاید احساس کند که به خاطر وضعیت سلامتش باید از صحنة سیاست دوری جوید، یا اینکه برای تسکین روح خود به زیارت نیاز دارد؛ و اینکه در آینده فعالیت کمتری نسبت به قبل در صحنه سیاست داشته باشد. او لااقل فرصت این را خواهد داشت که به شیوهای مناسب تئوری جنایت را که از هم اکنون مطرح شده است ردّ کند. همچنین فرصت خواهد داشت تا بگذارد مردم خودشان از حرفهایی که نمیزند بیشتر از حرفهایی که میزند نتیجه بگیرند. شاید داستان واقعی این ماجرا هرگز فاش نشود. اگر ماجرا همینجا خاتمه یابد- و اتفاقاً گاهی حوادث سیاسی در این مملکت در وسط ماجرا به فراموشی سپرده میشوند- نتیجة آن کاهش هر چه بیشتر اعتبار و حیثیت شاه در بین مردم و تضعیف حمایتهای جانانهایست که قرار بود در مجلس فعلی از شاه بشود. در همین ارتباط، ناظران سیاسی گمان میکنند که با مطرح شدن مسائل خارجی برای بحث و رأیگیری در صحن مجلس، به ویژه در ارتباط با موافقتنامههای فرستاده ویژه شاه با روسها، جناحبندیهای مختلفی در مجلس شکل بگیرد.[1]
* در همه اسناد آمریکایی این اتهامات به مدرس تکرار شده است؛ و حال آنکه وی سیاستمداری مبرز و رجلی ترقیخواه بود که در همین اسناد به صراحت به آن اعتراف شده است. (ویراستار).
[1]. گزارش موری، شماره 207، 891.00/1393، مورخ 4 نوامبر 1926.
برگرفته از کتاب از قاجار به پهلوی ( اسناد وزارت خارجه آمریکا در سال های 1309-1298 ) نوشته دکتر محمدقلی مجد ( مترجمین: سیدرضا مرزانی، مصطفی امیری ) منتشره از سوی مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی
نظرات