عملیات برونمرزی ساواک
ساواک اهداف خود را در کشورهایی که ارتباط نزدیکی با حکومت پهلوی داشتند، با آزادی عمل بیشتری دنبال میکرد، اما فعالیتش در کشورهای مخالف و یا رقیب حکومت ایران، با دشواریهای قابلتوجهی همراه بود. در تقسیمبندی کلان کشورهای جهان به دو قطب سرمایهداری و کمونیسم و رقابت و اختلافات عمیق آنها با یکدیگر، حکومت پهلوی عضو مهمی در اقمار کشورهای سرمایهداری به شمار میآمد و ماهیت فعالیت ساواک متأثر از رقابت جهان سرمایهداری با دنیای کمونیسم و بلوک شرق بود. ارتباط و نوع تعامل ساواک با سرویسهای اطلاعاتی و امنیتی در منطقه خاورمیانه، تا حدی نیز تحتالشعاع اختلافات منطقهای، مرزی، سیاسی و ژئوپولتیکی بود. گسترش حضور حکومت پهلوی در پیمانهای منطقهای و طرحهای دولتهای غربی برای این حکومت، از سالهای پایانی دهة 1340، فعالیت ساواک را در منطقه خاورمیانه و جهان، ضروری میساخت. برای کارآمدی عملیات برونمرزی ساواک در خاورمیانه و همسایگان ایران، این سازمان شبکههایی در نقاط مرزی تأسیس کرد و فعالیت کشورهای همسایه را تحت پوشش قرار داد. برای هماهنگی بیشتر بین بخشهای مختلف ساواک نیز، اطلاعات منظمی بین ادارات کل دوم، سوم، هفتم و هشتم مبادله میشد و هر یک از این ادارات، اطلاعات دریافتی را از داخل و خارج کشور در اختیار یکدیگر قرار میدادند.
نمایندگیهای سیاسی و سفارتخانهها
ساواک در وزارت امور خارجه و نمایندگیهای سیاسی و سفارتخانهها و کنسولگریهای ایران در کشورهای مختلف جهان حضور داشت. این سازمان برای فعالیتهای برونمرزی خود به همکاری، هماهنگی و پوششی وزارت امور خارجه نیاز داشت. مجموعه وزارت امور خارجه از مهمترین حوزههای حضور ساواک در دولت و حاکمیت بود و به تبع آن رفتار بسیاری از اعضای این وزارتخانه توسط مأموران ساواک کنترل میشد. ساواک در مدیریت بسیاری از نمایندگیها و سفارتخانههای ایران در خارج از کشور، نقش داشت. در کشورهایی که مخالفان سیاسی حکومت فعالیت گستردهتری داشتند، ارتباط سفیران و نمایندگیهای سیاسی با ساواک بیشتر بود. معمولاً بخش ویژهای از ساختمان سفارت و نمایندگیهای سیاسی ایران به نمایندگی ساواک اختصاص داشت. ضمن اینکه در موارد متعددی سفیران و اجزای سفارتخانهها و نمایندگیهای سیاسی ایران از بین کارمندان و نیروهای رسمی ساواک منصوب میشدند. عباسعلی خلعتبری که سالها وزیر امور خارجه بود پس از پیروزی انقلاب اسلامی، درباره فعالیت ساواک در خارج از کشور، چنین اظهارنظر کرده است:
... رابطة وزارت خارجه با ساواک دو نوع بود:
الف ـ رابطه مربوط به کارمندان که به استخدام در میآمدند و مراقبت مداوم آنان همچنین ساواک اطلاعاتی روی کاغذهای بیمارک و بدون امضا درباره سفارتخانههای خارجی در تهران و رفت و آمدها و ارتباط آنان با ایرانیان میفرستاد... رئیس دفتر حفاظت وزارت خارجه و مأمورین حفاظت در سفارتخانههای ایران از طرف ساواک معین میشدند و تعدادی از اعضای وزارت خارجه مخفیانه با ساواک همکاری داشتند که شناخته نمیشدند.
ب ـ رابطه مربوط به مأمور مبادلات فرهنگی و دانشجویان که مستقیماً با معاون امور فرهنگی بود و دو نوع بود:
1ـ تهیه برنامة مبادله فرهنگی که در کمیسیونی با شرکت نماینده ساواک انجام میشد.
2ـ امور مربوط به دانشجویان ایرانی در خارجه و دانشجویان خارجی در ایران که باز هم با ارتباط ساواک انجام میگردید...
دستگاههایی که به نام سرپرستی دانشجویان معروف بودند، در رأس یا در داخل آنان نمایندة ساواک حضور داشت در سالهای اخیر برای دانشجویان مقیم امریکا دکتر کاظمیان (معاون پیشین وزارت علوم) و برای دانشجویان مقیم اروپا و آسیا پرویز خوانساری (معاون پیشین وزارت کار و خارجه) قرار داشتند. ترتیب کار ساواک در خارج چنین بود که:
الف ـ در نمایندگیهای کوچک مانند سفارتخانههای ایران در افریقای سیاه معمولاً ساواک از تهران عضو نمیفرستاد و از یکی از کارمندان سفارت مخفیانه استفاده مینمود.
ب ـ در نمایندگیهای متوسط یا بزرگ که در محل آن دانشجو نیست یا کم است ولی ایرانیان در آنجا مقیم میباشند و وضع کشور از لحاظ سیاسی اهمیت خاصی دارد مانند سفارت شوروی و کشورهای اروپای شرقی ساواک با این نمایندگیها هم از تهران مأمور میفرستاد و هم از مأمورین محل و کارمندان جزء استفاده میکرد علاقة ساواک بیشتر به کسب اطلاعات و مراقبت از رفتار و رفت و آمدهای رئیس و کارمندان سفارت بود که تحتتأثیر افکار و ایدئولوژی سیاسی محل نروند. ضمناً سعی مینمود ایرانیان مقیم محل را از نظر افکار سیاسی و فعالیتها و روابطشان با ایران بشناسد.
تعداد دانشجویان ایرانی در این کشورها زیاد نبود و معمولاً بورسیههای دولت بودند که قطعاً آنها را تحت تعلیمات حزبی میگذاشتند و مأموران ساواک علاقه به آشنایی با آنان داشتند ولی با مراقبتهای مأموران امنیتی محل کار آسانی نبود. و در پارهای موارد برای مأمور ساواک مشکلاتی ایجاد نمود. مأموران ساواک در سفارت ایران در مسکو که علاقه زیاد به جمعآوری اطلاعات نشان میدادند دچار گرفتاریهایی میشدند که ناچار میبایستی به ایران مراجعت داده شوند.
ج ـ نمایندگیهای بزرگ که در محل آن ایرانیان زیادی (دانشجو و غیردانشجو) مقیم بودند و دولت محل با ایران روابط مهم و گستردهای داشت. در این گروه باید تمام نمایندگیهای سیاسی و کنونی ا یران را در اروپای غربی و امریکا گذاشت و به علاوه کشورهای همسایه و بعضی کشورهای مسلمان غیرهمجوار در این کشورها ساواک فعالیتهای وسیعی داشت که از حدود نمایندگی تجاوز مینمود و به صورت شبکهای وجود داشت. در این نمایندگیها ساواک در پی به دست آوردن اطلاعات سیاسی و مراقبت از نظر فعالیتهای ایدئولوژی نبود بلکه فعالیت عمدة آن مراقبت از سازمانهای دانشجویی و ارتباط آنها با ایران بود. مأموران ساواک در این گروه از نمایندگیها از هر سه دسته مورد اشاره در بالا بودند و منحصر به یک مأمور در هر سه دسته نبود. یک اشکال که در چند مورد پیش آمد ولی فقط در یکی دو مورد دولت محل از خود عکسالعمل نشان داد این بود که مأموران ساواک که میبایستی کاملاً در پوشش سفارت بمانند و نگذارند شناخته شوند احتیاط را از دست میدادند این بیاحتیاطی باعث آتش زدن دفاتر ساواک در چند نمایندگی شد و باعث سوءقصد و تیراندازی به نماینده ساواک در پاریس شد.
نقش ساواک در خصوص دانشجویان در اروپا و امریکا این بود که آنها را شناسایی کند و از وضع آنان مطلع باشد و بداند گروههای مختلف دانشجویی کدامند و فعالیتشان چیست و روابطشان با تهران چگونه است و با احزاب سیاسی کشور محل اقامت چه نوع روابطی دارند و از همة این مطالب تهران را باخبر سازند. این اطلاعات را ساواک از شبکه ارتباطی بسیج دانشجویان و از دفاتر سرپرستی دانشجویان استفاده میکرد. این دفاتر که شعبه ژنو آن مسئول دانشجویان اروپا و آسیا و افریقا بود و شعبه واشنگتن آن مسئول دانشجویان در تمام ایالات متحده امریکا بود در واقع شعبهای از ساواک بودند و ریاست آن گرچه تحت پوشش وزارت خارجه بود زیر نظر پرویز خوانساری، برای اروپا و آسیا و افریقا، زیرنظر دکتر کاظمیان بود. وظیفه این دفاتر راهنمایی دانشجویان از نظر تحصیلی و کمک به آنان برای نامنویسی در دانشگاهها و به طور کلی تمام امور تحصیلی و دانشجویی بود. این دفاتر که کاملاً زیرنظر ساواک کار میکردند دستورات را از شورای هماهنگی نخستوزیری که ساواک در آن عضویت داشت دریافت مینمودند.
... ساواک پیوسته سعی داشته است که نفوذ خود را از راههای مختلف در تمام قسمتهای وزارت خارجه بگستراند و برای این منظور به وسیله مأمورین رسمی شناخته شده و مأموران مخفی و اداره حفاظت و سفیران ساواکی و مستخدمین جزء و کارشناسان در رشتههای مختلف اقدامات خود را انجام دهد. ساواک در همه نمایندگیها دارای دو یا سه نوع مأمور بود:
1ـ یک یا چند مأمور که با اطلاع وزارت امور خارجه از تهران اعزام میگردند. اینها تحت پوشش وزارت خارجه بودند و به دولت محل به عنوان عضو رسمی و سیاسی نمایندگی معرفی میشدند.
2ـ یکی یا چند مأمور مخفی شناخته نشده که با سمت و تحت عنوانی در نمایندگی به خدمت مشغول بودند. اینها ممکن است از کارمندان رسمی (اداری یا سیاسی) وزارت خارجه باشند که مخفیانه با ساواک همکاری داشتند و یا ممکن است از ایرانیان یا افراد محلی باشند که به عنوان «کارمند محلی» نمایندگی انتخاب میشدند.
3ـ یک یا چند کارمند جزء محلی مانند راننده یا پیشخدمت (ایرانی یا محلی).
... هنگامی که در روزنامهها و سازمانهای مختلف در کشورهای جهان درباره تعداد زندانیان سیاسی در ایران و شرائط زندانها و رفتار غیرانسانی با زندانیان سیاسی مقالاتی منتشر و اعلامیههایی صادر میگردید کمیته بینالمللی صلیب سرخ خواستار شد که بر اساس قراردادهای بینالمللی از زندانهای ایران بازدید و گزارش برای مقامات ایرانی تهیه نماید. وزارت خارجه با احترام به تعهدات بینالمللی با این درخواست موافق بود اما ساواک مخالفت مینمود. بالاخره نظر اینجانب مورد تأیید شاه قرار گرفت و به ساواک ابلاغ گردید که نمایندگان صلیب سرخ را به زندانها راه داده و در اجرای تحقیقاتشان آزاد بگذارند. در نتیجه سه هیئت به فاصله زمانهایی از زندان دیدن نمودند.
مأموران و نیروهای ساواک در کشورهای خارجی و نیز خانوادههای آنان، گذرنامه سیاسی داشتند و برای آنان شغل و یا سمتی سیاسی، فرهنگی، بازرگانی، نظامی و غیره تعریف شده بود.
بسیاری از کادر وزارت امور خارجه در خارج از کشور نیز پیش از اعزام به محل مأموریت درباره ضرورت همکاری با نمایندگان و مأموران ساواک توجیه میشدند و به فراخور سمت و مأموریتهایشان دورههای ویژه جاسوسی، ضدجاسوسی و سایر مسائل امنیتی ـ اطلاعاتی را پشت سر میگذاشتند تا در تعامل با ساواک کمتر دچار مشکل شوند.
ساواک و موساد
همانگونه که در مباحث پیشین درباره روابط ساواک با موساد آمد، بخش مهمی از روابط مشترک ساواک و موساد به عملیات برونمرزی دو سرویس در کشورهای عربی و اسلامی مربوط میشد. هر دو سرویس نمایندگیهای فعالی در پایتختهای یکدیگر داشتند. کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس، عراق، مصر، لبنان، سوریه و فلسطین از مهمترین مناطق عملیات برونمرزی مشترک ساواک و موساد محسوب میشدند. گسترش اختلافات سیاسی و مرزی بین رژیم پهلوی با کشورهای عربی نظیر مصر، عراق، لبنان و سوریه، روابط ساواک و موساد را گسترش داد. به همین دلیل در واکنش به همکاری ساواک و موساد و نقش مشترکی که در فعالیت بر ضد کشورهای مختلف عربی و اسلامی داشتند، برخی کشورهای عربی مواضع هماهنگتری بر ضد ایران و اسرائیل اتخاذ کردند و سرویسهای امنیتی آنان به مقابله با موساد و ساواک برخاستند.
از دیگر حیطههای فعالیت مشترک برونمرزی ساواک و موساد، ارتباط گروههای چریکی و مبارزان مسلح ایرانی با چریکها و مبارزان فلسطینی بود. همچنین این دو سرویس امنیتی در لبنان و سوریه هم رفت و آمدها و اقدامات مخالفان چریکی حکومت پهلوی و نیز مبارزان و گروههای مخالف اسرائیل را زیرنظر داشتند.
پیمان سنتو
پیمان بغداد که به دنبال خروج عراق از آن به پیمان سنتو (یا مرکزی) تغییر نام داد ماهیتی سیاسی، نظامی و امنیتی داشت و دیگر همکاریها و فعالیتهای آن تحتالشعاع فعالیتهای نظامی و امنیتی قرار گرفت. در این میان، همکاری سرویسهای اطلاعاتی کشورهای عضو در چارچوب پیمان سنتو جایگاه مهمی داشت. اسناد و مدارک موجود نشان میدهد که ساواک با سرویس اطلاعاتی کشورهای عضو پیمان سنتو (ایران، پاکستان، ترکیه، انگلستان و امریکا) همکاری نزدیکی داشت.
سرویسهای عضو سنتو دبیرخانه و تشکیلات اداری و مدیریتی ویژه و کمیتههای اصلی و فرعی متعددی داشتند. موضعگیری مشترک درباره احزاب و گروههای سیاسی و تشکلهای چریکی ـ نظامی کمونیستی و چپ، چگونگی مقابله با نفوذ شوروی و کمونیسم در کشورهای مختلف خاورمیانه، مقابله با مأموران، جاسوسان و خبرچینان کا.گ.ب و اقمار منطقهای آن و نیز اروپای شرقی و چین، راههای نفوذ در اقمار شوروی در خاورمیانه (نظیر عراق) و برخورد منظم با مخالفان سیاسی حکومتها و کشورهای عضو پیمان سنتو (به طور مشخص ایران، ترکیه و پاکستان) و جلوگیری از هرگونه خرابکاری و اخلالگری، از جمله مهمترین محورهای مذاکره در نشستها و سمینارهای سرویسهای عضو پیمان سنتو بود.
پاکستان
سرویس امنیتی و اطلاعاتی پاکستان در چارچوب پیمان سنتو، ارتباط نزدیکی با ساواک داشت. ساواک در پاکستان با مشکل چندانی مواجه نبود و دو سرویس در فضایی دوستانه اطلاعات لازم را مبادله میکردند. از جمله مهمترین حوزههای فعالیت و همکاری مشترک ساواک و سرویس اطلاعاتی پاکستان، مسائل مرزی و قلمروهای دو کشور در بلوچستان بود که معمولاً دچار ناامنی دائمی میشد. از دیگر همکاریهای مشترک دو سرویس، جلوگیری از نفوذ و حضور مخالفان حکومت پهلوی در پاکستان بود. ساواک مراقب بود تا روابط طلاب، روحانیون و شیعیان پاکستان با امام خمینی و سایر روحانیون ایرانی مخالف رژیم پهلوی به حداقل برسد.
کمکهای مالی حکومت پهلوی به پاکستان،دست ساواک را برای تعقیب مخالفان سیاسی و مذهبی حکومت در این کشور باز گذاشته بود. از دیگر دلمشغولیها و نگرانیهای ساواک در پاکستان، ورود دهها نفر از افراد سنی مذهب و بلوچ ایرانی به این کشور و فراگیری علوم دینی بود. ساواک معتقد بود، این موضوع در بلندمدت مشکلاتی متوجه رژیم پهلوی خواهد ساخت.
افغانستان
افغانستان مرزهای طولانی با ایران دارد و به رغم آن که حکومتهای وقت این کشور، به ندرت مشکلات جدی با حکومت پهلوی داشتند، اما وجود اشرار و قاچاقچیان افغانی در مرزهای دو کشور همواره مشکلاتی برای حکومتها به وجود میآورد. ساواک برای فعالیت در افغانستان کمتر مشکل داشت. در دوران حکومت ظاهرشاه در افغانستان، که روابط حسنهای با شاه داشت و حکومت ایران نیز کمکهای مالی قابلاعتنایی به او میکرد، ساواک در فعالیتهای اطلاعاتی ـ امنیتی خود در افغانستان با گشادهدستی تمام عمل میکرد. از مهمترین نگرانیهای ساواک در دوران سلطنت ظاهرشاه، گسترش نفوذ شوروی در این کشور بود. همه ساله تعداد بسیاری از افسران و درجهداران افغانی برای فراگیری مهارتهای نظامی راهی شوروی میشدند و ایدئولوژی کمونیسم به تدریج در میان ارتش رشد میکرد. نمایندگی ساواک در افغانستان همواره گزارشاتی در این باره به تهران منعکس میکرد. اما به دلایل عدیده که مهمترین آن سیاستهای ویژه دولت امریکا بود، چندان وقعی به گزارشات و نگرانیهای ساواک نهاده نمیشد. نمایندگی سیا و سفارت امریکا در کابل، علاقمند بودند با درگیر کردن شوروی در افغانستان، از فعالیت و نفوذ این کشور از نقاط دیگر جهان بکاهند. ساواک درباره خطر بالقوه و بالفعل نفوذ تدریجی شوروی در افغانستان هشدارهای لازم را به مسئولان در تهران داده و به احتمال سقوط قریبالوقوع افغانستان در دامن شوروی اشارات آشکاری کرده بود؛ اما واکنش رژیم پهلوی و همپیمانان امریکاییاش چندان جدی نمینمود و سرانجام هم کمونیستها طی کودتایی کمهزینه ظاهرشاه را از سریر سلطنت به زیر کشیدند. درگیریهای مرزی پراکنده بین اشرار و نیز برخی واحدهای نظامی افغانی با ژاندارمری و نیروهای امنیتی ـ اطلاعاتی ساواک هم هر از گاه روی میداد که تلفاتی برای طرفین داشت. و پس از سقوط ظاهرشاه نیز افزایش یافت.
ترکیه
سرویس اطلاعاتی و امنیتی ترکیه از همکاران استراتژیک ساواک در خاورمیانه محسوب میشد. این دو سرویس علاوه بر این که در چارچوب پیمان سنتو همکاری دوستانهای داشتند با موساد نیز فعالیت مشترک داشتند. این سه سرویس در پیشبرد اهداف کلان سیاسی، امنیتی و نظامی امریکا و غرب در منطقه، نقش قابلتوجهی داشتند. ساواک برای فعالیت در ترکیه مشکلی نداشت و در بسیاری از مأموریتهای برونمرزی خود از مساعدتها و همکاریهای سرویس اطلاعاتی و امنیتی ترکیه برخوردار بود.
روابط ساواک با سرویس اطلاعاتی ترکیه در بالاترین سطوح مدیریت و راهبری بود و تبادل اطلاعات و همکاری راهبردی و عملیاتی دو سرویس، در فضایی کاملاً دوستانه و صمیمی صورت میگرفت. سرویسهای اطلاعاتی و امنیتی ترکیه و ایران در کمربند امنیتی غرب و امریکا در برابر شوروی و بلوک شرق در خاورمیانه، نقش مهمی داشتند. دو سرویس همچنین در مراقبت از فعالیتهای کردها همکاری داشتند. از دیگر حیطههای فعالیت برونمرزی ساواک در ترکیه، کنترل دانشجویان سیاسی مخالف حکومت بود که با تشکلهای دانشجویی مخالف حکومت ایران در اروپا و امریکا رابطه داشتند؛ مهمترین تشکل دانشجویی ایرانی در ترکیه «فدراسیون دانشجویان ایرانی در ترکیه» بود.
افریقا
ساواک برای گسترش فعالیت خود در افریقا تلاش میکرد. در این راستا با سرویسهای اطلاعاتی و امنیتی برخی کشورهای افریقایی رابطه دوستانهای داشت؛ از جمله در دهة 1350 با سرویس اطلاعاتی مصر، افریقای جنوبی و اتیوپی همکاری داشت. راههای جلوگیری از گسترش کمونیسم در افریقا و خاورمیانه و نفوذ در کشورهای مختلف عربی و اسلامی در شمال افریقا، خاورمیانه و خلیج فارس و جلوگیری از شکلگیری و گسترش فعالیت تشکلها و احزاب چپ و کمونیستی در این مناطق، از مهمترین محورهای بحث و همکاری ساواک با این سرویسهای اطلاعاتی سهگانه بود.
آلمان غربی
ساواک در آلمان غربی حضور داشت و نمایندگی آن در آلمان غربی از مهمترین پایگاههای ساواک در مجاورت آلمان شرقی (کمونیست و عضوی مهم از کشورهای بلوک شرق) بود. مأموران ساواک در عملیات برونمرزی خود در آلمان غربی کمتر با محدودیتهای جدی مواجه بودند و روابط آنان با سرویس اطلاعاتی و امنیتی این کشور حسنه بود. بررسی راههای کارآمدتر مقابله با گروههای سیاسی و دانشجویی مخالف رژیم پهلوی در آلمان غربی و برخی دیگر از نقاط اروپا، مبارزه هماهنگ و مشترک با گروههای مختلف چریکی و تروریستی، ردیابی و شناسایی روابط میان مخالفان چریکی و مسلح رژیم پهلوی با گروههای مسلح و مبارز در دیگر نقاط جهان و نیز حضور و نفوذ گروههای سیاسی و چریکی با گرایشات چپ و کمونیستی در آلمان غربی و نظایر آن، از جمله مهمترین محورهای بحث و مذاکرات مشترک نمایندگان دو سرویس آلمان غربی و ساواک بود.
اسناد و مدارک موجود نیز نشان میدهد که سرویس اطلاعاتی آلمان غربی، به حمایت از ساواک، در برخورد با گروههای سیاسی و دانشجویی مخالف حکومت، اقدامات قابل توجهی کرده است.
فرانسه
حضور و فعالیت ساواک در فرانسه چشمگیر بود؛ سرویس امنیتی فرانسه در تعقیب گروههای سیاسی و دانشجویی مخالف رژیم پهلوی، همکار ساواک بود. ساواک و سرویس اطلاعاتی فرانسه برای جلوگیری از شکلگیری و گسترش فعالیت گروههای سیاسی کمونیستی و وابسته به شوروی و بلوک شرق در ایران، فرانسه و سایر کشورها همکاریهای مشترکی داشتند. سرویس اطلاعاتی فرانسه درباره برخی کشورهای خاورمیانه، اخبار و اطلاعاتی در اختیار ساواک قرار داده و نیز اخباری درباره مسائل مورد علاقه، از ساواک دریافت میکرد. در سال 1355 بین سرویسهای اطلاعاتی فرانسه، ایران، عربستان سعودی، مراکش و مصر همکاری پنج جانبهای برای مبارزه با کمونیسم و گسترش نفوذ شوروی و گروههای کمونیستی و چپ در افریقا به وجود آمد. برای پوشش قرار دادن فعالیتهای اطلاعاتی ـ جاسوسی این سرویسها، در افریقا، چند دفتر تجاری در کشورهای شمالی افریقا تأسیس شد که مهمترین آن در کازابلانکا و قاهره بود. این سرویسهای پنجگانه دفتری به ظاهر تجارت نیز در ژنو داشتند. از دیگر اقدامات مشترک این سرویسها، تأسیس دفتر مطالعات استراتژیکی در تهران بود که عمده وظایف آن بررسی، تجزیه و تحلیل، شناسایی، تشخیص و مبادله اخبار و اطلاعات درباره انواع فعالیتهای کمونیستی در کشورهای افریقایی بود. از دیگر مؤسسات سرویسهای پنجگانه، «دبیرخانه کل مبارزه با خرابکاری و تروریسم» در جده عربستان بود. اعضای این دبیرخانه رئیسان کل دستگاههای اطلاعاتی کشورهای پنجگانه (ایران، عربستان سعودی، مصر، مراکش و فرانسه) بودند. بخشهای اداری، کارشناسی، ارزشیابی، هماهنگسازی و چند بخش دیگر نیز از جمله اجزای این دبیرخانه بودند.
کشورهای حاشیه خلیج فارس
ساواک، نفوذ گستردهای در کشورهای عربی حاشیه جنوبی خلیج فارس داشت. در این میان با سرویس اطلاعاتی و امنیتی عربستان سعودی که از مهمترین متحدان و اقمار غرب و امریکا در منطقه محسوب میشد، روابط نزدیکی داشت. در بسیاری از مسائل سیاسی، امنیتی و استراتژیکی منطقه و جلوگیری از نفوذ و حضور مخالفان سیاسی دو کشور در قلمرو دیگری، همکاری نزدیکی بین سرویس اطلاعاتی و امنیتی عربستان سعودی و ساواک وجود داشت. ساواک همچنین روابط و همکاری مشترکی با سرویسهای اطلاعاتی عربستان سعودی، مصر و اسرائیل داشت. این همکاریهای چند جانبه از اواسط دهة 1340 و از اوایل دهة 1350 به اوج رسید.
از دیگر مناطق تحت نفوذ و حضور ساواک در حاشیه جنوبی خلیج فارس امارات متحده عربی بود که ساواک از همان سالهای نخست، کوشید در آن نفوذ کند. نمایندگی ساواک در این کشور، از مهمترین شعب برونمرزی ساواک در منطقه محسوب میشد. بهویژه به دلیل ادعای بیاساس امارات متحده عربی درباره جزایر سهگانه ایرانی (تنب کوچک، تنب بزرگ و ابوموسی)، ساواک فعالیت برونمرزی خود را در امارات با حساسیت قابلتوجهی دنبال میکرد. از دیگر دلایل حضور جدی ساواک در امارات متحده عربی و سایر کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس، آمد و شد گروههای سیاسی و چریکی مخالف رژیم پهلوی در این کشورها بود. البته بین مأموران این سازمان با دستگاههای امنیتی شیخنشینها نیز روابطی وجود داشت و ساواک در تعقیب مخالفان سیاسی و چریکی حکومت پهلوی از همکاری آنان سود میبرد.
همزمان با اقدامات و فعالیتهای برونمرزی ساواک، اداره کل هشتم (ضدجاسوسی) این سازمان نیز همواره مراقب بود جاسوسان و مأموران دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی کشورهای مختلف عربی و اسلامی خاورمیانه به اهداف موردنظر در ایران دست نیابند. در بین کشورهای عربی، عراق، مصر، لیبی و سوریه بیش از سایر کشورها طرحهای نفوذ اطلاعاتی و جاسوسی را در ایران دنبال میکردند و ساواک بیش از دیگر کشورهای منطقه نگران نفوذ اطلاعاتی و جاسوسی آنان در ایران بود. ساواک در تمام کشورهای عربی و اسلامی مأموران و جاسوسانی داشت که در پوششهای مختلف فعالیت میکردند. در میان کشورهای عربی عراق تنها کشوری بود که ساواک به رغم حضور جدیاش در آن (به دلیل رقابت و اختلافات سیاسی و مرزی بین رژیم پهلوی با حکومت این کشور) از آزادی عمل چندانی برخوردار نبود و برای پیشبرد اهدافش با محدودیتهایی روبرو بود. از جمله مهمترین حیطههای همکاری ساواک با سرویسهای اطلاعاتی ـ امنیتی کشورهای عربی و اسلامی جلوگیری از شکلگیری و گسترش فعالیت احزاب و گروههای سیاسی چپ و کمونیستی بود که عمدتاً از سوی شوروی و بلوک شرق حمایت میشدند و به تبع فعالیت اینگونه احزاب و گروهها، خطر نفوذ شوروی در آن نواحی نیز افزایش مییافت. بخشی از مهمترین دلایل حضور ساواک در کشورهای عربی و اسلامی، به نیازمندیها و اهداف اطلاعاتی و جاسوسی موساد بازمیگشت. به دلیل دشمنیها و اختلافات اسرائیل با کشورهای عربی و اسلامی در خاورمیانه و شمال افریقا و محدودیتها و مشکلاتی که بر سر راه فعالیت آزادانهتر موساد در این کشورها وجود داشت، ساواک در جمعآوری و ارائه اطلاعات به موساد کمک میکرد.
در واپسین سالهای حکومت پهلوی، ساواک برای همکاری با سرویس اطلاعاتی و امنیتی سازمان آزادیبخش فلسطین که یاسر عرفات در رأس آن بود، تلاشهایی انجام داد. چنانکه شواهد و مدارک موجود نیز نشان میدهد در تیر 1356 یاسر عرفات برای همکاری سرویس اطلاعاتیاش با ساواک اعلام آمادگی کرده بود.
مصر
روابط سیاسی ایران و مصر از اوایل دهة 1330 تا اوایل دهة 1350 به رغم برخی نوسانات، عمدتاً تیره و به تبع آن حضور ساواک در این کشور متأثر از این روابط، کمتر مسالمتجویانه و عمدتاً خصمانه بود. روابط ساواک و موساد نیز طی سالهای دهة 1340 و اوایل دهة 1350، اثر منفی بر رابطه ساواک با سرویس اطلاعاتی مصر میگذاشت. با این احوال پس از مرگ جمال عبدالناصر و به قدرت رسیدن انورسادات، موجبات نزدیکی روابط سیاسی ایران و مصر بیش از پیش فراهم شد و به تبع آن ساواک هم در فعالیتهای برونمرزی خود در مصر و روابطش با سرویس اطلاعاتی این کشور موفقیتهای قابلتوجهی به دست آورد؛ از سال 1352، همکاری سرویسهای اطلاعاتی مصر و ایران وارد مرحله نوینی شد. دو سرویس برای هماهنگی بیشتر اساسنامهای تنظیم کرده و با برگزاری سمینارها و نشستهای متعدد، دامنه روابط دوجانبه را گسترش دادند. روابط و همکاری سرویس اطلاعاتی مصر و ساواک عمدتاً در زمینه تبادل اطلاعات و اخبار، ضداطلاعات، استخدام و به کارگیری کارمندان و جاسوسان مشترک در کشورهای مختلف، آموزش نیروها، امور فنی، حفاظت، امور امنیتی و ضدجاسوسی و بهرهبرداری از کامپیوتر برای اهداف مختلف متمرکز بود. تا هنگامی که روابط مصر و اسرائیل خصمانه بود، سرویس اطلاعاتی مصر علاقمند بود درباره استعداد و توانمندیهای نظامی اسرائیل، اطلاعاتی از ساواک به دست آورد؛ موضوع رقابت بینالمللی در اقیانوس هند و خلیج فارس از دیگر زمینههای همکاری ساواک و سرویس اطلاعاتی مصر بود. درباره مسائل ضدجاسوسی و امنیت داخلی هم همکاریها و تبادل اطلاعات قابل توجهی بین دو سرویس وجود داشت. زیرمجموعههایی نظیر روشهای تعقیب اتباع خارجی، راههای کشف اهداف ضدجاسوسی و چگونگی کسب خبر و اطلاعات از کشورهای دشمن، تبادل اطلاعات درباره کشورهای کمونیستی و بلوک شرق و دستگاههای امنیتی و اطلاعاتی این کشورها، و نیز کسب اطلاعاتی درباره حضور مأمورین اطلاعاتی کشورهای بلوک شرق در دو کشور مصر و ایران از دیگر زمینههای همکاری دو سرویس مصر و ایران بود. در همکاری بین ساواک و سرویس اطلاعاتی مصر، ساواک نقش مدیریتی و آموزشی داشت و نیروهای امنیتی مصر آموزشهای متعددی از ساواک فرا میگرفتند.
در همان حال ساواک متوقع بود دستگاه اطلاعاتی و امنیتی مصر از اهداف و منافع ایران در کشورهای اسلامی و عربی خاورمیانه و خلیج فارس دفاع کند. سرویس اطلاعاتی مصر هم علاقمند بود در روابط ایران و لیبی موجباتی برای میانجیگری فراهم آید. از سالهای پایانی دهة 1340، به تدریج رابطه مصر با شوروی و بلوک شرق به حداقل رسید و روابط استراتژیکی با غرب و امریکا برقرار کرد؛ روابط ساواک با سرویس اطلاعاتی و امنیتی این کشور نیز متأثر از تحولات صورت گرفته بود. ساواک در شکلگیری روند صلح بین اسرائیل و مصر در آغازین سالهای دهة 1350 نقش مهمی داشت. از سالهای پایانی دهة 1340، ساواک و موساد تلاشهای مشترکی برای نفوذ در بین رجال و شخصیتهای مصری و حمایت از کسانی که دیدگاههای سیاسی نزدیکتری نسبت به غرب داشتند، انجام داده و بر آن شدند زمینههای قدرتیابی آتی آنان را در رأس حاکمیت مصر (در مقابل تضعیف موقعیت طرفداران شوروی و بلوک شرق) فراهم آورند. ضمن این که ساواک برای کاهش تنش بین فلسطینیان و اردن هاشمی هم مذاکرات متعددی، با همتایان خود در موساد انجام داده و طرحهایی در این باره پیشنهاد کرده و تبادلنظرهایی نیز با این سرویس انجام داد. نقش میانجیگرانه ساواک در روند صلح بین مصر و اسرائیل به نتیجه رسید و مصر و اسرائیل در سال 1972 به طور رسمی روابط سیاسی برقرار کردند؛ ساواک به عنوان رابط دیدگاههای شاه در پیوند دو کشور نقش قابل اعتنایی ایفا کرد. سرویس اطلاعاتی مصر در دوره اوجگیری انقلاب، روابط نزدیکی با ساواک داشت و برای تضعیف موقعیت انقلابیون و امام خمینی در عراق و سپس فرانسه از هیچ تلاشی فروگذار نمیکرد. از جمله اقدامات سرویس امنیتی مصر، وادار کردن رؤسا و گردانندگان جامعه الازهر مصر به اتخاذ مواضعی در مخالفت با دیدگاههای امام خمینی بود.
سوریه
در دهههای 1340 و 1350، ایران و سوریه روابط سیاسی و اقتصادی چندان قابل توجهی نداشتند. بهویژه در دوره حکمرانی جمال عبدالناصر در مصر و اتحاد مصر و سوریه، تنش سیاسی بین ایران و سوریه افزایش یافت. مأموران ساواک در سوریه فعال بودند، اما بین ساواک با دستگاه امنیتی و اطلاعاتی سوریه رابطه جدی وجود نداشت. پس از مرگ ناصر در مصر و از هم پاشیدن موضوع اتحاد مصر و سوریه، تنش بین ایران و سوریه کاهش یافت و بار دیگر سفارتخانه ایران در سوریه و به تبع آن ساواک فعال شد. با این حال ساواک در سوریه ابتکار عملی نداشت و بسیاری از مخالفان سیاسی حکومت پهلوی در سوریه آمد و شد کرده و به فعالیتهای سیاسی مشغول بودند. دستگاه اطلاعاتی و امنیتی سوریه نیز بیش از آن که با ساواک رابطه داشته باشد، با مخالفان سیاسی و چریکی رژیم پهلوی همدلی نشان میداد.
لبنان
از نخستین سالهای تأسیس ساواک، مأمورانی به لبنان اعزام شده و نمایندگی ساواک در این کشور ایجاد شد. سرتیپ حمید ناصری اولین نفری بود که در رأس نمایندگی ساواک در لبنان قرار گرفت. مراقبت از گسترش اندیشههای چپ و کمونیستی در لبنان، نظارت بر احزاب و گروههای سیاسی و قومی مؤثر در تحولات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و نظامی لبنان، تلاش برای جلوگیری از گسترش نفوذ مصر و جمال عبدالناصر و عراق در لبنان، و نیز تلاش برای گسترش نفوذ فرهنگی ایران در بین مردم لبنان، از جمله مهمترین اهداف طرحهای راهبردی و اجرایی ساواک در لبنان بود. ناآرامیهای تمام نشدنی سیاسی در لبنان و تلاش پیگیری که مصر، سوریه و عراق برای نفوذ در این کشور داشتند و نیز رقابت قدرتهای بزرگ در منطقه که با همکاری نزدیک ساواک، موساد و سرویس اطلاعاتی و امنیتی ترکیه نیز در لبنان همراه بود، بیش از پیش بر حساسیت و اهمیت فعالیت و حضور ساواک در لبنان میافزود. از سوی دیگر آمد و شد بسیاری از گروههای سیاسی و چریکی مخالف رژیم پهلوی در لبنان و ارتباطاتی که با برخی گروههای سیاسی لبنانی و فلسطینی در آن مناطق داشتند، از دیگر دلایل مهم حضور و فعالیت چشمگیر ساواک در لبنان بود. از همان سالهای نخست تأسیس ساواک و تشکیل نمایندگی این سازمان در لبنان، بین ساواک و دستگاه اطلاعاتی لبنان رابطه برقرار شد. ساواک همچنین برای نفوذ در بین شیعیان لبنان و نیز دیگر گروههای مذهبی و قومی (نظیر مسیحیها) گامهای بزرگی برداشت و تلاش کرد از اتحاد لبنان با عراق، سوریه و مصر جلوگیری کند. پس از حمید ناصری، سرهنگ پاشایی و سپس سرلشکر منصور قدر در رأس نمایندگی ساواک در لبنان قرار گرفتند. در اردن نیز به دلیل روابط سیاسی نزدیک حکومت پهلوی با ملک حسین، ساواک در فعالیتهای برونمرزی خود آزادی عمل بسیاری داشت. منصور قدر همزمان با مسئولیت سفارت ایران در اردن و سپس لبنان، نمایندگی ساواک را نیز در این کشورها عهدهدار بود؛ ساواک در دوره حضور او در لبنان، در بین گروههای سیاسی، احزاب، شخصیتها و رجال سیاسی، اجتماعی و اقتصادی، فرهنگی و مذهبی لبنان نفوذ یافت.
به رغم حضور ساواک در لبنان، مخالفان سیاسی و چریکی حکومت در لبنان آمد و شد داشتند و به انحاء گوناگون برای مأموران ساواک مشکل ساز میشدند؛ چنانکه در مراسم خاکسپاری دکتر علی شریعتی در سوریه، بسیاری از مخالفان سیاسی حکومت ایران که مقیم لبنان و سوریه بودند، حضور داشتند و تلاشهای ساواک برای جلوگیری از برگزاری مراسم تدفین و بزرگداشت او در لبنان و سوریه با شکست روبرو شد.
از جمله مخالفان رژیم پهلوی که در لبنان آمد و شد داشتند، گروههای چریکی بودند. بسیاری از اعضای گروههای چریکی و سیاسی مخالف حکومت پهلوی برای فراگیری آموزشهای نظامی و نیز تهیه اسلحه و مواد منفجره، در لبنان و بخشهایی از سرزمینهای فلسطینی در آمد و شد بودند و با مبارزان فلسطینی و لبنانی در اردوگاههای مختلف تماس داشتند. این امر موجب میشد ساواک موضوع کنترل مخالفان حکومت را در لبنان با حساسیت پیگیری کند. از جمله وقایعی که در واپسین سالهای دهة 1340 در روابط ایران و لبنان مشکلاتی ایجاد کرد، حضور تیمور بختیار اولین رئیس ساواک (که اینک به عنوان مخالف حکومت پهلوی در خارج از کشور به سر میبرد) در لبنان بود که به رغم تمام تلاشهای سیاسی و دیپلماتیک و نیز اقدامات گسترده ساواک، دولت لبنان حاضر به تسلیم او به ایران نشد؛ به دنبال آن نیز، شاه روابط سیاسی دو کشور را قطع کرد.
از جمله فعالیتهای ساواک، تلاش برای نفوذ در بین شیعیان لبنان بود. نمایندگی ساواک در لبنان همواره تلاش میکرد در انتخاب رؤسای جامعه شیعه اثر گذاشته و شخصیتی در رأس شیعیان قرار گیرد که از رژیم پهلوی حمایت کند. ساواک تلاش میکرد با برخی شیعیان ایرانی فعال در لبنان، از جمله امام موسی صدر و دکتر مصطفی چمران (پایهگذاران جنبش امل در لبنان) رابطه برقرار کند. عواملی از ساواک، چند بار با دکتر مصطفی چمران در لبنان تماس گرفته و کوشیدند او را با حکومت آشتی دهند. ساواک برای دلجویی از دکتر چمران نامههایی حاکی از ارادت برای او نوشت که حاوی تمجید از او و امام موسی صدر بود. در همین حال مأموران ساواک تلاش میکردند، بین اعضای جنبش امل نفوذ کنند و مجموعه فعالیتها و گرایشات سیاسی آنان و موضعگیری و نگرش آنان را نسبت به رژیم پهلوی تحتنظر گیرند. طرح ساواک برای جلب همکاری دکتر چمران با شکست روبرو شده و ساواک تلاش کرد در رابطه او با امام موسی صدر اختلافاتی ایجاد کند؛ در همان حال برای جلب نظر مساعد امام موسی صدر به حکومت تلاش میکرد.
برای نفوذ در بین شیعیان لبنان و جلبنظر مساعد امام موسی صدر، رقابت تنگاتنگی بین رژیم پهلوی و دولت عراق وجود داشت؛ نمایندگان سرویسهای اطلاعاتی و امنیتی دو کشور طی ملاقاتهایی با رهبران شیعیان لبنان و اعطای برخی کمکهای مالی و دادن وعدههایی، قصد داشتند این جمعیت پرنفوذ را به سوی خود جلب کنند. ساواک در جلب نظر مساعد امام موسی صدر و جنبش امل به رژیم پهلوی با شکست مواجه شد و مذاکرات گاه و بیگاه طرفین هیچگاه نتیجه مطلوبی برای حکومت به بار نیاورد. به همین دلیل ساواک مأیوس از جلب همکاری امام موسی صدر، تلاش میکرد موجبات اذیت او را توسط دستگاه اطلاعاتی، امنیتی و قضایی لبنان فراهم آورد.
ساواک هر از گاه برای تضعیف و بدنام ساختن امام موسی صدر در بین شیعیان لبنان و وادار کردن او به حمایت از حکومت پهلوی، در نشریات کشورهای مختلف عربی و اسلامی مقالاتی بر ضد امام موسی صدر منتشر میساخت و چنین وانمود میکرد که این اقدامات توسط دولت عراق و سوریه صورت میگیرد. به دنبال عدم همکاری امام موسی صدر با حکومت پهلوی، ساواک به برخی از نشریات داخلی دستور داد مطالبی بر ضد او منتشر کنند؛ نیز به پارهای از روحانیون وابسته به حکومت هم گوشزد شد سخنرانیهایی بر ضد او ایراد کرده و وی را فردی وابسته به بیگانگان قلمداد کنند که به رغم داشتن تابعیت ایرانی، منافع کشور خود را قربانی مصالح و مطامع بیگانگان میسازد. امام موسی صدر، هم به دلیل مشی سیاسی حکومت ایران و هم نقشی که ساواک در سرکوب مخالفان داشت، تمایل چندانی به بهبود روابطش با رژیم پهلوی نداشت. چنانکه سفر او در آذر 1350 به تهران و ملاقات با برخی مقامات سیاسی و همچنین شاه، به نتیجه موردنظر حکومت نیانجامید.
از دیگر اقدامات مداوم اما ناموفق ساواک، تلاش برای جلوگیری از گسترش رابطه امام موسی صدر با امام خمینی بود. ساواک میکوشید این ارتباطات را محدود کند، اما امام موسی صدر در سال 1347 به دیدار امام خمینی در عراق رفت. تنها با ناپدید شدن امام موسی صدر در 9 شهریور 1357 بود که ساواک از توطئهچینی بر ضد وی دست برداشت. با این حال گفته میشد در آستانه ناپدید شدن امام موسی صدر، موساد، درباره پایان کار وی در آیندهای نه چندان دور به ساواک وعدههایی داده بود. همزمان با مفقود شدن امام موسی صدر، برخی خبرگزاریها و نشریات جهانی احتمال دادند که امام موسی صدر پس از خروج از لیبی مخفیانه وارد ایران شده تا در کنار انقلابیون بر ضد رژیم پهلوی مبارزه کند، اما از سوی ساواک دستگیر شده است.
عراق
در همه سالهای حکومت پهلوی، روابط سیاسی ایران و عراق دچار بحران بود. اختلافات سیاسی و مرزی دو کشور در سالهای سلطنت رضاشاه و پس از آن هیچگاه به طور ریشهای حل نشد. روابط سیاسی دو کشور به گونهای کژدار و مریز پیش میرفت و هر از گاه، تنشهایی، این رابطه را با مشکلاتی روبرو میکرد. تنها پس از قرارداد 1975م./1354ش. الجزایر بود که علیالظاهر مشکلات بین دو کشور تا حدی کاهش یافت. در 1334ش. عراق و ایران هر دو اعضای پیمان بغداد بودند و قرار بود بر اساس طرحهای بلندمدت امنیتی امریکا در خاورمیانه، در جلوگیری از نفوذ شوروی و کمونیسم در منطقه نقشهای مشترکی ایفا کنند. اما با کودتای ضدسلطنتی در عراق ـ 1337ش. ـ و خروج عراق از پیمان بغداد، روابط ایران با این کشور تیره شد و در سالهای بعد دو کشور روابط پرتنشی پشت سر گذاشتند. برخی تنشزداییهای مقطعی نیز که عمدتاً به دنبال وقوع کودتا و بروز تحولاتی سیاسی در عراق صورت میگرفت، پایداری چندانی نداشت و اقدامات پیدا و پنهان سیاسی، اطلاعاتی و امنیتی دو کشور بر ضد یکدیگر تقریباً به طور دائم ادامه داشت. به نظر میرسد از اواسط دهة 1340 امریکا به تدریج طرح نفوذ بر رهبران عراق را دنبال میکرد؛ در پایان عمر حکومت پهلوی هم آشکار شد که صدام حسین رئیسجمهور عراق از امریکا حرفشنوی دارد. در اواخر دهة 1330 و به دنبال وقوع کودتا در عراق، شواهد و قراین موجود حاکی از نفوذ تدریجی شوروی در عراق بود. در این دوره حکومتهای وقت عراق در برابر اسرائیل موضع مخالفی در پیش گرفته و با برخی کشورهای اسلامی و عربی نظیر سوریه و مصر روابط نزدیکی برقرار کردند. بر این اساس برخورد خصمانه حکومت پهلوی با عراق امری طبیعی مینمود و ساواک و موساد نیز فعالیتهای مشترک بسیاری علیه عراق (بهویژه در شمال این کشور و در میان کردهای عراق) داشتند. جاسوسان مشترک دو کشور در عراق فعال بودند و در برخی کشورهای عربی نظیر لبنان و سوریه و کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس نیز همکاری ساواک و موساد بر ضد عراق تا واپسین روزهای حکومت پهلوی ادامه یافت. از جمله اهداف برونمرزی ساواک در عراق، نفوذ گسترده بین کردهای عراق در شمال این کشور و حضور در جامعه شیعی عراق بود؛ ضمن اینکه بسیاری از مخالفان سیاسی حکومت پهلوی هم ساکن عراق بودند و یا به آن کشور آمد و شد داشتند.
از دیگر طرحهای ساواک در عراق، نفوذ در بین رجال کشوری و لشکری بود. مسائلی از قبیل شناسایی و تهیه زندگینامه افراد شاغل در پستهای حساس سیاسی و اداری، مسئله کردهای عراق، ضرورت نفوذ و حضور در میان شیعیان عراق، احزاب و گروههای سیاسی و قومی، دولتهای پی در پی که در عراق بر سر کار میآمدند، ضرورت نفوذ در میان ارتش و واحدهای نظامی عراق، مسائل مرزی و اختلافات سیاسی و جغرافیایی ایران و عراق، مسئله رقابت امریکا و شوروی در عراق، روند شکلگیری پیمان الجزایر بین ایران و عراق، ایرانیان مهاجر در عراق، تلاش برای تماس و مذاکره با مقامات ارشد سیاسی و امنیتی عراق، مدارس و مؤسسات آموزشی ایرانی در عراق، روحانیون و علمای ایرانی مقیم عراق، مخالفان سیاسی و مذهبی حکومت ایران در عراق، مسئله معاودین، شناسایی و به کارگیری جاسوسان و نفوذیهای مختلف در بخشهای مدیریتی، اداری، نظامی و سیاسی دولت و حکومت عراق، و مسئله نفوذ شوروی و کمونیستها، از مهمترین طرحهای اجرایی و راهبردی نمایندگی و مأموران ساواک در عراق به شمار میرفت.
اسناد و مدارک موجود نشان میدهد که ساواک در بخشهای مختلف عراق نفوذ داشت. در این میان بهویژه تغییر ناگهانی و پی در پی حکومتهای ناپایدار در عراق، بر میزان نفوذ ساواک در این کشور میافزود.
از جمله مهمترین وظایف ساواک در عراق کنترل دانشآموزان و دانشجویان ایرانی شاغل به تحصیل در مدارس ایرانی و عراقی و نیز دانشگاههای این کشور بود. بسیاری از مخالفان سیاسی حکومت پهلوی در دهههای 1340 و 1350 برای در امان ماندن از تعقیب ساواک، به خاک عراق آمد و شد داشتند. نمایندگی ساواک در این کشور نیز هر از گاه میکوشید نظر مساعد این کشور را به ضرورت استرداد این قبیل افراد به ایران جلب نماید.
به رغم تمهیدات و تلاشهای گسترده ساواک، دولت عراق به ندرت حاضر میشد مخالفان سیاسی حکومت پهلوی را مسترد کند. از جمله مهمترین این موارد، در جریان یک هواپیماربایی بروز کرد و طی آن تلاشهای مشترک سفارت ایران و نیز نمایندگی ساواک در عراق برای استرداد هواپیماربایان ایرانی که از دبی به مقصد عراق ربوده شده بود، به جایی نرسید. علاوه بر علما و روحانیون مخالف حکومت پهلوی که به دلیل حضور امام خمینی، به این کشور رفت و آمد میکردند، بسیاری از اعضای گروههای چریکی هم از طریق عراق، به لبنان، سوریه رفت و آمد میکردند. از دیگر گروههای سیاسی مخالف رژیم پهلوی که هر از گاه در عراق ظاهر میشدند، برخی اعضای حزب توده و گروههای چپ بودند که در دوره تفوق طرفداران شوروی بر عراق، راهی این کشور میشدند. با این احوال اسناد و مدارک موجود نشان میدهد که دستگاه اطلاعاتی و امنیتی عراق به رغم خصومتی که با ساواک داشت، در مقاطعی با این سازمان پیرامون مسائل مختلف مربوط به مخالفان سیاسی رژیم پهلوی در عراق و برخی موارد مشترک دیگر همکاری میکرد.
در مواردی برخی از مخالفان سیاسی حکومت پهلوی در عراق علیالظاهر توسط افراد ناشناس هدف گلوله قرار میگرفتند و به قتل میرسیدند؛ اسناد و مدارک موجود نشان میدهد که در طراحی و اجرای بسیاری از این قتلهای مشکوک، ساواک نقش داشته است.
طی سالهای دهه 1340 و 1350 دهها نفر از اتباع عراق و ایران و سایر ملیتهای مقیم عراق، به اتهام همکاری با ساواک، موساد و نیز سیا دستگیر و شکنجه شدند. در موارد متعددی رژیم عراق طی برنامههای رادیویی و تلویزیونی از افرادی که به روابط خود با ساواک اعتراف میکردند، بهرهبرداری تبلیغاتی میکرد. دستگاه اطلاعاتی و امنیتی عراق همواره نسبت به ایرانیانی که در عراق سکونت داشتند و یا کسانی که برای امور زیارتی و نظایر آن به عراق اعزام میشدند، حساسیت قابلتوجهی نشان میداد. در همان حال، رفتار حکومت و دستگاه امنیتی عراق با اتباع ایرانی در این کشور، تا حد زیادی متأثر از روابط سیاسی دو کشور بود. در مقاطعی که روابط طرفین تیره میشد آزار و اذیت اتباع ایرانی در این کشور شدت میگرفت. به همین دلیل در دهة 1330 هر از گاه گروه زیادی از ایرانیان و نیز اتباع عراق به بهانههای مختلف از عراق اخراج و به مرزهای ایران رانده میشدند. معاودین عراقی و ایرانی رانده شده از عراق از جمله افراد و گروههایی محسوب میشدند که ساواک برای اسکان آنها در ایران و بهرهبرداری احتمالی اطلاعاتی از آنان، اقداماتی انجام میداد. از دیگر طرحهای ساواک ترغیب دانشجویان معاود عراقی برای اعتراض به رفتار و عملکرد سوء حکومتهای وقت عراق نسبت به اتباع ایرانی مقیم این کشور و نیز شهروندان عراقی بود. در این باره، نامههای اعتراضآمیزی با حمایتها و جهتدهیهای ساواک از قول دانشجویان معاود عراقی تدوین و برای برخی مراجع بینالمللی و روزنامههای کثیرالانتشار در کشورهای اسلامی و عربی و نیز اروپا و امریکا فرستاده میشد.
دستگاه اطلاعاتی و امنیتی عراق از اواسط دهه 1340 و همزمان با تثبیت موقعیت حزب بعث در رأس حاکمیت این کشور، به سرعت گسترش یافته و در ردیف مخوفترین و خشنترین سرویسهای امنیتی و اطلاعاتی منطقه قرار گرفت. صدام حسین پس از دستیابی به قدرت، جنگ اطلاعاتی و امنیتی قابل توجهی بر ضد ایران در داخل و خارج از عراق سازمان داد. دستگاه امنیتی عراق در دوران قدرتیابی او، بیش از پیش تجهیز و گسترش یافت و نسبت به ایران روشهای خصمانهتری در پیش گرفت. این خود عاملی بس مهم در توجه بیش از پیش ساواک و متحدان منطقهای آن به موضوع عراق و دستگاه امنیتی این کشور شد. دستگاه اطلاعاتی عراق طرحهایی بر ضد اهدافی در ایران، اجرا میکرد که از جمله آن آموزش و گسیل داشتن ناراضیانی از اتباع ایرانی به برخی استانهای ایران (نظیر سیستان و بلوچستان و خوزستان) بود که درگیریهای نظامی و چریکی با نیروهای امنیتی و انتظامی به راه میانداختند. از دیگر اقدامات دستگاه اطلاعاتی عراق، نفوذ بین اعراب و عشایر خوزستان و دعوت ناراضیان این مناطق به ایجاد اغتشاش، ناآرامی و نظایر آن بود. از دیگر اقدامات این سازمان، تلاش برای ایجاد حرکتهای تجزیهطلبانه در خوزستان، حمایت از ناراضیان عرب خوزستان، تلاش برای تضعیف موقعیت ایران در خلیج فارس و ایجاد نقار بین رژیم پهلوی و کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس و نظایر آن بود. حمایت از دعاوی بیاساس برخی کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس درباره مالکیت برخی جزایر ایرانی خلیج فارس و نیز پشتیبانی از تجزیه بحرین از ایران، از دیگر اقدامات دستگاه اطلاعاتی عراق بر ضد ایران بود.
ساواک با احزاب و گروههای سیاسی مخالف و معارض دولت عراق در داخل و خارج نیز ارتباط داشت. ملاقاتهایی بین برخی مدیران ارشد ساواک با رهبران سیاسی و مذهبی مخالف حکومت عراق صورت میگرفت و درباره چگونگی برخورد و مقابله با رژیم عراق تبادلنظرهایی میشد. ساواک در تلاش بود در بین گروههای معارض عراقی، وحدتنظری هر چند نسبی پدید آورده و از امکانات آنان بر ضد بغداد بهره گیرد.
ساواک علاوه بر امکانات خود، برای اجرای یک عملیات خرابکارانه و براندازانه احتمالی در عراق (در سال 1338)، به گروههای سیاسی معارض حکومت وقت این کشور نیز چشم دوخته بود و برای تجهیز نظامی و نیازهای مادی و پشتیبانی آنان برنامهریزیهایی کرده بود. هرچند به دنبال تحولات سیاسی عراق و منطقه، مسئله عملیات براندازی و خرابکارانه ساواک، که در سالهای پایانی دهة 1330 دنبال میشد، به تدریج مسکوت گذارده شد، اما ساواک طرحهای بلندمدت خود را برای نفوذ و حضور فعال در عراق دنبال میکرد.
از جمله طرحهای همیشگی ساواک، نفوذ در بین نیروهای نظامی و ارتش عراق بود و ارتباط با افسران بازنشسته ارتش این کشور از اولویت برنامههای ساواک محسوب میشد. اما دستگاه اطلاعاتی عراق نیز برای نفوذ در قلمرو ایران اقدامات جاسوسی و اطلاعاتی متعددی داشت. در مرزها و قلمروهای غربی ایران، نفوذ و حضور جاسوسان و مأموران اطلاعاتی عراق بیش از دیگر مناطق مشهود بود. در جریان بسیاری از تهاجمات و حملات متقابل مخالفان سیاسی دولت عراق بر ضد حکومت این کشور (بالاخص در شمال عراق)، ساواک کمکهای اطلاعاتی، نظامی، پشتیبانی، مالی و تجهیزاتی قابلتوجهی به آنان میکرد. جاسوسان و خبرچینان عراقی ساواک در عراق نیز برای شناسایی، ردیابی و کنترل مخالفان سیاسی حکومت پهلوی که در عراق بودند، کمکهای فراوانی در اختیار این سازمان قرار میدادند. ساواک همچنین از همکاریهای نظامی عراق با برخی کشورهای بلوک شرق نظیر آلمان شرقی و چک اسلواکی هم اطلاعات مفصلی تهیه کرده بود. از جمله مقاطعی که روابط ایران و عراق تیره شد و فعالیت اطلاعاتی و جاسوسی ساواک در عراق افزایش یافت، هنگام پناهنده شدن تیمور بختیار به عراق و اخذ گذرنامه عراقی از حکومت این کشور ـ اردیبهشت 1348 ـ بود. این مسئله به فعالیت گسترده ساواک در عراق انجامید و نهایتاً با قتل تیمور بختیار توسط عوامل ساواک در عراق پایان یافت. ترور و قتل بختیار در عراق موفقیتی چشمگیر برای عملیات برونمرزی ساواک در عراق به شمار میآمد.
بخش مهمی از فعالیت برونمرزی ساواک در عراق در شمال این کشور و در میان کردهای مخالف حکومت عراق متمرکز بود. این فعالیت با همکاری موساد و سپس دستگاه اطلاعاتی ترکیه و سیا توأمان بود. بخش عمدهای از وظایف مأموران متعدد ساواک در عراق، فعالیت در بین کردها و عشایر معارض دولتهای وقت عراق در شمال این کشور بود. حضور چشمگیر ساواک در مناطق کردنشین عراق و نقشی که در ایجاد توازن نظامی و اطلاعاتی در بین طرفین متخاصم داشت، در پیشبرد اهداف سیاسی و نظامی رژیم پهلوی در برابر حکومتهای وقت و در عین حال کمتر قابل انعطاف عراق، نقش قابل توجهی داشت.
در آن دوره ساواک گزارشاتی در دست داشت که نشان میداد دولت عراق نیز برای نفوذ در بین کردهای ایران و ایجاد اغتشاش در قلمرو شمال غربی ایران تلاشهایی انجام داده و با برخی از متنفذین کرد تماسهایی برقرار کرده است. این روند از اواخر سال 1342 که بین کردهای شمال عراق با حکومت مرکزی این کشور آتشبس به وجود آمده و اختلافات فیمابین تا حدود زیادی فروکش کرد، نمود بیشتری یافت. با این احوال، حتی دورههایی که بین ایران و عراق روابط نسبتاً دوستانهای به وجود میآمد، هر دو طرف یکدیگر را به همکاری با شورشیان و مخالفان سیاسی طرف مقابل متهم میکردند. از جمله طرحهای ساواک بر ضد حکومت مرکزی عراق که در اواخر سال 1348 افشا شد، تلاش برای انجام یک کودتای نظامی بود که قبل از اجرا، کشف شد. بسیاری از کسانی که مقرر بود در این کودتا نقش داشته باشند، شناسایی، دستگیر و پس از محاکماتی کوتاه و سریع به جوخه اعدام سپرده شدند. در سال 1347 ساواک برای تشکیل جمعیت دوستی میان ایران و عراق تلاش کرد که هدف آن کاهش تنش در روابط دو کشور بود. به رغم تنش و اختلافات تقریباً دائمی میان دو کشور، از همان آغاز تأسیس و فعالیت ساواک، رفت و آمدها و ملاقاتهایی هر چند محدود و پراکنده بین برخی مدیران و رؤسای این سازمان با همتایان عراقی صورت میگرفت.
با آغاز حرکت مردم در دوران انقلاب اسلامی ایران، ساواک امیدوار بود از کمک دستگاه اطلاعاتی و امنیتی عراق بهرهمند شود و برای جلب همکاری دستگاه اطلاعاتی این کشور تلاش میکرد. از آنجا که امام خمینی و بسیاری از مخالفان سیاسی حکومت پهلوی در عراق حضور داشتند، ساواک امید داشت دستگاه امنیتی عراق در کنترل مخالفان سیاسی حکومت پهلوی، این سازمان را یاری دهد. اسناد و مدارک موجود نیز نشان میدهد که ساواک همواره از کمکهای همتای عراقیاش در جلوگیری از گسترش فعالیتهای مخالفان رژیم پهلوی (بهویژه امام خمینی) برخوردار بود. دستگاه اطلاعاتی و امنیتی عراق در سال 1357 بارها به امام خمینی هشدار داد از فعالیتهای سیاسی بر ضد رژیم پهلوی خودداری کند. با آغاز ریاست سپهبد ناصر مقدم بر ساواک (خرداد 1357) ملاقاتهای او و برخی رؤسای ساواک با مدیران و رؤسای دستگاه اطلاعاتی و امنیتی عراق افزایش یافت. عمده خواست ساواک از سرویس عراق، جلوگیری از فعالیتهای ضدحکومتی در این کشور بود. سرویس امنیتی عراق در آن دوره، بارها آمادگی خود را برای تعقیب مخالفان حکومت پهلوی در این کشور اعلام کرده است. در دوران پیروزی انقلاب اسلامی، سرویس اطلاعاتی عراق، اقدامات سختگیرانهای بر ضد مخالفان سیاسی حکومت پهلوی در این کشور اعمال میکرد؛ بهویژه اینکه بر ضد امام خمینی و طرفداران ایشان دست به تحرکات گستردهای زد. شواهد و قراین موجود نشان میدهد که حکومت عراق و دستگاه امنیتی این کشور روند تحولات شتابان سیاسی ایران را که رژیم پهلوی را به سرعت به سوی سقوط و نیستی سوق میداد، برنمیتابید و آن را مغایر با سیاستهای کلی خود در منطقه ارزیابی کرده و پیروزی نهایی انقلاب اسلامی را به زیان این کشور میدانست و به همین دلیل آماده بود برای جلوگیری از سقوط رژیم پهلوی، همکاری خود را با ساواک ادامه دهد. در روزهای نخست بهمن 1357، دستگاه امنیتی عراق کماکان بر دوستی و همکاری خود با ساواک و حکومت رو به زوال ایران تأکید کرد و با بروز هرگونه تزلزلی در ارکان رژیم پهلوی مخالف بود. دستگاه امنیتی عراق و نیز دولت این کشور آشکارا نگران گسترش بحران سیاسی در ایران بودند و تصریح میکردند که با پیروزی انقلاب اسلامی، مردم عراق نیز انقلاب مشابهی بر ضد حاکمان بغداد سازماندهی خواهند کرد. دستگاه امنیتی عراق بهویژه نگران گسترش مخالفتهای سیاسی در میان شیعیان عراقی بود که بخش اعظمی از جمعیت این کشور را تشکیل میدهند.
کتاب ساواک ، سازمان اطلاعات و امنیت کشور ، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی
نظرات