جهانشاه صالح به روایت اسناد لانه جاسوسی
دکتر جهانشاه صالح یکی از هفت فرزند میرزاحسنخان مبصرالممالک به سال 1283 در کاشان متولد شد، تحصیلات ابتدایی را در زادگاه خود به پایان رساند. و برای ادامة تحصیل در کالج آمریکایی به تهران رهسپار شد و همچون برادرانش اللهیار و علیپاشا که از درسآموختگان این مدرسه بودند، به تحصیل پرداخت و تحصیلات عالیه خود را در رشته پزشکی با تخصص در امراض زنان، در آمریکا پی گرفت او پس از اخذ مدرک چند سالی در ایالات متحده به کار طبابت پرداخت. بزرگترین برادر او عباسقلی خان از نزدیکان علیاکبر داور در دوران رضاخان بود که هرگز در کمک به دیگر برادران کوتاهی نمیکرد و در برکشیدن آنان نقش مهمی ایفا میکرد.
جهانشاه پس از ورود به ایران، بارتبة دانشیاری وارد دانشکده پزشکی شد سپس برکرسی استادی بیماریهای زنان تکیه زد.ریاست بیمارستان وزیری، ریاست بخش جراحی بیمارستان زنان، ریاست آموزشگاه مامایی از جمله مشاغل اولیه او بود.
از اواسط دهه 1320 وارد عرصة سیاست و حکومت گردید و در کابینه رزمآرا وزیر بهداری شد و در کابینه علاء نیز در همان شغل باقی ماند. پس از فترتی کوتاه که در دوران مصدق برایش پیش آمد، مجدداً در کابینه نظامی سپهبد زاهدی که بعد از کودتای 28 مرداد 1332 تشکیل شد همان پست را احراز نمود. در سال 1334 باز، با روی کار آمدن حسین علاء وزارت بهداری به او واگذار و در کابینه اقبال به خاطر اختلافات شدید برکنار شد و تا سال 1339 ـ که مجدداً در کابینة شریفامامی در این جایگاه قرار گرفت ـ از کار برکنار بود. جهانشاه صالح مدتی نیز به سمت وزارت فرهنگ منصوب شد و در این پست بود که از سوی شاه مأموریتهای ویژهای همچون سفر به آمریکا، هلند، نروژ، ترکیه، فرانسه و... را انجام میداد و افزون برآنها به عنوان نمایندة ایران در کنگرههای پزشکی نیز شرکت میجست.
در کابینههای امینی و علم این پست را از دست داد و در سال 1344 که به ریاست دانشگاه تهران گمارده شده بود به علت اعتراض گروههای زیادی از دانشجویان رد صلاحیت شد. این اعتراض موجب شد تا از همه دانشجویان بدهکار ثبت نام کنند و دانشجویان بازداشتی نیز آزاد شوند؛ امّا با این وجود دانشگاه تهران تا پایان سال تحصیلی تعطیل ماند. جریان اعتراض دانشجویان از آنجا آغاز شد که در اردیبهشت 1346 جهانشاه صالح رئیس دانشگاه تهران اعلام کرد: دانشجویانی که شهریههای خود را پرداخت نکردهاند حق شرکت در امتحانات را ندارند. در اعتراض به این حکم گروهی از دانشجویان به سوی دفتر امیرعباس هویدا نخستوزیر وقت به راه افتادند و لغو شهریه دانشجویان را خواستار شدند. اما هیچ اقدامی از طرف دولت صورت نگرفت. در سیزدهم اردیبهشت، عدهای از دانشجویان در ساختمان اداری دانشگاه تهران جمع شدند و تقاضا کردند تا با رئیس دانشگاه ملاقات کنند. جهانشاه صالح از ملاقات با آنها سر باز زد و از پلیس جهت متفرق کردن دانشجویان کمک خواست. دانشجویان مورد ضرب شتم قرار گرفتند و بعضی از آنان بازداشت شدند. با ادامه اعتراضات، خبری انتشار یافت که فرح پهلوی صندوق ویژهای برای دانشجویان در نظر گرفته تا آنان با گرفتن وام ، بتوانند بدهیهای خود را پرداخت کنند، اما این پیشنهاد از طرف گروه زیادی از دانشجویان معترض رد شد. این حرکت به دانشگاه تبریز کشانده شد؛ اگرچه در حقیقت دانشجویان به سوی پیروزی گام برداشتند و تا مدتها پیش از برکناری صالح فضای دانشگاه با حضور نظامیان ضد شورش به فضایی نظامی بدل شده بود، اما ثمرة آن برکناری صالح از ریاست دانشگاه بود. صالح پس از برکناری از سوی شاه بهعنوان سناتور انتصابی وارد مجلس سنا شد.
جهانشاه به دلیل تخصص پزشکی و پزشک مخصوص زنان دربار بودن، همواره با شاه، ملکه و ... ارتباط نزدیک داشت. و به مناسبتهای چهار آبان، نهم آبان، 24 اسفند، جشنهای تاجگذاری و جشن 2500 ساله تبریکات متعددی برای شاه، فرح ، ولیعهد میفرستاد. و این نزدیکی تا آنجا بود که در برخی از اسناد «وساطت» وی برای برادرش اللهیار، در نزد شاه و مقامات مورد پذیرش واقعمیشد.
جهانشاه به خاطر تنزل شخصیت و ابتذال فرهنگی درونیاش در تملقگویی و چاپلوسی همچون دیگر درباریان و تمامی رجال عصر پهلوی بود. در برخی از اسناد دیده میشود، در مکاتبات او با دربار، از واگذاری اتومبیل، عدم پرداخت گمرکات و دیگر سوءاستفادهها از امکانات دولتی سخن رفته است.
عضویت وی در تشکیلات فراماسونری و در کنار افرادی چون مهندس جعفر شریفامامی استاد اعظم لژ ماسونی بر بدنامیها و وابستگیهای او افزوده است.
صالح در سالهای 1342 ـ که به ریاست دانشگاه تهران رسید تلاش نمود که دانشگاه را به اسلوب امریکایی در آورد. و به همین دلیل بسیاری از اساتید را بازنشسته رؤسای دانشکدهها را تعویض و درگیریهایی پدید آورد. این درست در زمان حاکمیت جریان «کانون مترقی» و روی کار آمدن حزب ایران نوین و کابینه حسنعلیمنصور بود.
در دوران محمدرضا پهلوی عموماً «حکم» وی را ـ آنگونه که متداول نموده بودند ـ شاه امضا مینمود. در میان اسناد وی چندین حکم از شاه در سالهای 1328 ـ 1357 وجود دارد.
جز احکام که در بالا ذکر شد در مواردی از وی هم «قدردانی»! شده و «مدال»های خاص به وی اعطا گردیده است! در مواردی هم نام وی به عنوان عضو در «شورای بنگاههای خیریه که به وسیله حسین علاء در سالهای 1329 اداره میشد، دیده میشود. و باز همین عضویت هم به امضای شاه است و حتی در دورانی که پرویز ناتلخانلری به وزارت فرهنگ منصوب شد (1341) جهانشاه صالح را نیز به عضویت شورای مرکزی دانشگاهها منصوب نمود. عضویت در سازمان شاهنشاهی خدمات اجتماعی (1342) به پیشنهاد شاه عضویت در شورای عالی فرهنگ در سال (1343) به پیشنهاد نخستوزیر از دیگر مناصبی بود که او احراز نموده اینها همه غیر از آن سه سمتی است که فرح پهلوی در مراکزی که زیر نظر خودش بود به او داده است. جهانشاه صالح در دی ماه 1376 در سن 93 سالگی در تهران درگذشت.
***
سرّی
اوت 1959 ـ مرداد 1338 جهانشاه صالح -1 خیلی محرمانه
دکتر جهانشاه صالح که بهعنوان مدیر پویا و جراحی حاذق مشهور است، در سال 1951 برای مدت کوتاهی وزیر بهداری بود، وی این شغل را از 1953 تا 1955 دوباره به عهده گرفت. او از 1947 تا 1955 رئیس دانشکدة پزشکی دانشگاه تهران نیز بود، که در آن سال شاه از وی خواست تا از این سمت استعفا دهد تا بتواند تمام همّ خود را صرف شغل وزارتش کند. در حال حاضر او که استاد رشته جنینشناسی دانشگاه تهران میباشد، گزارش شده که از وضعیت نسبتاً حقیر خود ناراضی است و ناظران آگاه پیشبینی کردهاند که وی احتمالاً بار دیگر بهعنوان یکی از چهرههای سیاسی متنفذ ایران ظهور خواهد کرد. توافقی کلی وجود دارد مبنی بر اینکه وی از متحدان بیچون و چرای آمریکاست، جایی که ده سال از عمرش را گذرانده است. او گهگاه توسط همکارانش متهم به تبعیض قائل شدن به نفع آمریکاییها میشود، طبق گزارش مجاب شده است که ایران همیشه محتاج مشاوره و کمکهای این کشور خواهد بود و مخالف از سرگیری مجدد نفوذ انگلیس در ایران است.
صالح که در 1905 متولد شده، در مدرسه میسیون مذهبی آمریکایی تهران درس خوانده و در سالهای 1928 و 1933 به ترتیب مدارک لیسانس و دکترای خود را از دانشگاه سیراکیوس نیویورک اخذ نموده است. پس از تکمیل دورة انترنی در بیمارستان Orange Memorial، بهعنوان دکتر جراح مبتدی در بیمارستان دانشگاه کلمبیا به کار پرداخت. او در بازگشت به ایران در سال 1953، استاد رشتة جنینشناسی دانشگاه تهران و رئیس بیمارستان زنان، یکی از مؤسسات وابسته به دانشگاه شد. وی این مشاغل را تا سال 1947 که رئیس دانشکده پزشکی شد، حفظ کرد و در آنجا اعتبار خوبی برای متحد کردن برنامة درسی دانشکدة پزشکی به هم زد. وی برای متجدد نمودن دانشکده مطابق برنامه و الگویی آمریکایی و با تکیه بر تجربه و کار عملی استفاده کرد. گفته میشود وقتی صالح در سال 1955 به درخواست شاه از ریاست دانشکده استعفا داد تا تمام وقت خود را صرف شغل وزارت بهداری خود کند، صالح گفته این ظن را داشته که احتمالاً تقاضای شاه براساس توصیة منوچهر اقبال رئیس جدید دانشگاه تهران صورت گرفته، که میخواسته است کنترل کامل دانشکدة پزشکی را به دست گیرد و با روشهای صالح مخالف است، زیرا آن روشها از توسعه عجولانة دانشکده جلوگیری میکردهاند. دکتر صالح که در جنینشناسی و زایمان تخصص دارد و دورة رادیولوژی را نیز گذرانده است، مؤلف کتاب بیماریهای زنان میباشد و مقالات متعددی در مجلات پزشکی مینویسد.
بنا به گزارشات، وی تحقیقات فراوانی را سرپرستی و هدایت کرده است که موجب رضایت وی را فراهم میآورند. او در رابطه با مسائل علمی مورد علاقهاش سفرهای زیادی نموده است. وی در سال 1949 برای شرکت در کنفرانس صلیب سرخ به سوئد رفت، و در سال 1952 بهعنوان بورسیه اصل چهار (ترومن ـ م) برای بازدید از برنامههای بهداشتی عمومی و مدیریت بیمارستانی از آمریکا دیداری داشت. وی در سالهای 1954 و 1956 در کنفرانسهای سازمان بهداشت جهانی (WHO) در ژنو در مکزیکوسیتی شرکت نمود که در کنفرانس اخیر به عضویت هیئت مدیرة WHOبرگزیده شد. وی پس از پایان کنفرانس مکزیکو به آتلانتیکسیتی در نیوجرسی آمد تا در اجلاس مؤسسه پزشکان آمریکا که در آن نیز عضویت دارد، شرکت کند. او در 1958 بار دیگر به آمریکا رفت تا در بیستوسومین مراسم سالیانة فارغالتحصیلی کالج بینالمللی جراحان در لوسآنجلس شرکت نماید. وی به زبانهای انگلیسی، فرانسه و عربی احاطه دارد.
صالح در مقام وزیر بهداری، در گذراندن قوانینی برای جلوگیری از کشت خشخاش برای تریاکگیری بهعنوان گامی ابتدایی از یک مبارزة همه جانبه علیه اعتیاد به مواد مخدر در ایران، موفقیتهایی داشته است. تلاشهای او در این زمینه با ارزش توصیف شدهاند. او که خود را چهرهای پر حرارت، ولی احساساتی نشان میدهد، چندین بار در مجلس در رابطه با لایحه تریاک سخنرانی کرده و نمایندگان را به خاطر تأخیر در گذراندن قانون مذکور و ترس از مخالفت ملاکان مورد شماتت قرار داده است. گفته شده که صالح بارها نیز با عبدالحسن ابتهاج، رئیس سازمان برنامه به جدال پرداخته و او را متهم به قصور در برنامههای بهداشتی نموده است. ابتهاج در یک مورد صالح را متهم کرده بود که ظاهراً از دستورات دیکته شده توسط سفارت آمریکا اطاعت میکند تا دولت ایران را وادار به خرید لکوموتیوهای دیزلی آمریکایی نماید، ولی صالح هرگونه اطلاع در این مورد را تکذیب نمود.
هرچند به قول یکی از منابع، صالح از لحاظ سیاسی غیرقابل اعتماد است، ولی در ضدیت با کمونیزم بسیار مشهور است. وی در سال 1953 ضمن مخالفت فعال با حزب توده، ظاهراً از دولت خواست تا دربارة شایعات آزادی اعضای بازداشت شدة حزب توده تحقیق کند، وی در نتیجه توسط نخستوزیر فضلالله زاهدی به خاطر غیرتش در اخراج اعضای آن حزب از وزارت بهداری مورد ستایش قرار گرفت. بنا بر گزارشی، همسر صالح در سال 1951 در یک جلسة شورای دانشگاه مورد تهدید دانشجویان چپگرا (تحت نفوذ کمونیستها) قرار گرفته است. گفته میشود صالح بهعنوان یکی از طرفداران شاه با نظام دکتر محمد مصدق مخالف بوده و گفته است شایسته بود آمریکا برای حل مشکلات ایران در آن زمان دخالت میکرد. ظاهراً صالح در رابطه با محمد مصدق برخورد متفاوتی با برادر خود، اللهیار صالح داشته است. اللهیار تا زمان سقوط دولت مصدق به عنوان سفیر ایران در آمریکا خدمت میکرد. یکی دیگر از برادرانشان هم مدتها در خدمت سفارت آمریکا در تهران کار میکرده است.
جهانشاه صالح از همسر آمریکایی خود سه پسر دارد خانواده مسلمانی هستند، ولی اعتنایی به شعائر اسلامی ندارند، گفته میشود صالح مخالف نفوذ سیاسی ملاها است. وی در تهران دو خانه دارد، یکی اقامتگاه تابستانی بسیار مجلل اوست، که دارای استخر نیز میباشد. بنا به گزارشات، خانوادة صالح بسیار معاشرتی هستند، و در اکثر میهمانیهای آنان، چند نفر از وزرای کابینه به چشم میخورند. به گفتة بعضی از منابع، صالح بسیار خوش صحبت بوده و شخصیت بسیار نیرومندی دارد، ولی دیگران او را شخصی گزافهگو و خودپسند توصیف میکنند. همه بر این نکته توافق دارند که او در ایران بسیار محترم داشته میشود و به خاطر صداقت، صناعت و خدمات سازندهاش مشهور میباشد.
***
صالح، جهانشاه ـ 2 خیلی محرمانه
زمان: 24 آوریل 1963 ـ 4/2/42
مکان: دفتر آقای صالح در سفارت
صورت مذاکرات شرکتکنندگان: علی پاشا صالح، کارمند محلی سفارت، مشاور سیاسی چارلزان. راسیاس، دبیر دوم علی پاشا در گفتگویی مختصر نکات ذیل را بیان داشت:
1ـ قرار است برادرش دکتر جهانشاه صالح، رئیس بعدی دانشگاه تهران شود. هر چند علی پاشا برادرش [را] زنهار داده است که این شغل را نپذیرد، دکتر صالح این سمت را میخواهد و فکر میکند بتواند به خوبی از عهدة آن برآید. علی پاشا به برادرش گفته است که گروههای مخالف موجود در دانشگاه تهران، وی را یکی از طرفداران شاه میشناسند و لذا در معرض حملات مختلف (منجمله خشونت) قرار خواهد داشت. علی پاشا همچنین گفت یکی دیگر از نامزدهای سمت ریاست دانشگاه به وی گفته (ظاهراً دکتر عدل) که شاه او را خواسته و گفته است هر چند نمیخواهد در مسائل مربوط به انتخاب رئیس جدید دخالتی کرده باشد، ولی شخصاً حس میکند دکتر صالح بیش از دیگران کفایت این کار را داشته باشد و انتخاب او برایش دلپذیر خواهد بود، هر چند دیگر رقبا (یعنی سیاسی و عدل) هم طبعاً بایستی مقداری رأی بدست آورند. (علی پاشا در رابطه با آنچه وی دخالت تمام عیار در امور دانشگاه میشمرد، بسیار احساساتی شده بود). علی پاشا همچنین گفت که یکی دو هفته پیش دکتر جهانشاه صالح با برادر دیگرش اللهیار صالح در سلول زندانش ملاقات کرده و اللهیار ملتمسانه از او خواسته است «تا از قدرتهایی که با آنها در تماس است، بخواهد تا دانشجویان زندانی را آزاد کنند.» اللهیار گفته است که اگر کسی باید تنبیه شود فقط شخص اوست. بعد از آن جهانشاه با علم دیداری کرده و ظاهراً این دیدار در تسریع خلاصی دانشجویان زندانی مؤثر بوده است. علی پاشا گفت دولت در واقع در تلاش بوده است تا به محض حلوفصل مراحل اداری مثل تعیین میزان جرائم، دانشجویان را آزاد کند.
***
جهانشاه صالح رئیس دانشگاه تهران سرّی ـ غیرقابل رؤیت برای بیگانگان
دکتر جهانشاه صالح در 8 می 1963 به سمت ریاست دانشگاه تهران برگزیده شد. وی در ایران بهعنوان جراح و متخصص بیماریهای زنان مشهور و از سال 1937 در دانشکده پزشکی دانشگاه به تدریس مشغول بوده است. در 26 ژوئن 1963 به سمت ریاست دانشکده پزشکی انتخاب شد، او این شغل را در سالهای 1947 تا 1955 نیز به عهده داشته است. دکتر صالح که پزشکی دارای تحصیلات آمریکایی است و مشهور به صداقت و صناعت میباشد، تلاش داشته است تا در ایران روشهای تدریس آمریکایی را مورد استفاده قرار دهد. وی در اولین دوره ریاست دانشکدة پزشکی، تمامی برنامههای درسی دانشکده مذکور را تغییر داد. وی با استفاده از جنبهها و مفاهیم آمریکایی به جای نظام قبلی که تحت نفوذ تعلیمات فرانسوی بود، تأکید را از روی تدریس شفاهی تئوریک برداشت و به کار تجربی و مشاهدات (دمونستراسیون) معطوف ساخت. وی از بدو گزینش بهعنوان ریاست دانشگاه، تلاش کرده است تا تمامی آن را با ایجاد تغییراتی چون برنامههای تحقیقاتی مستقل، امتحانات ماهانه و آموزش ورزش اجباری، تجدید سازمان و نوسازی کند؛ وی همچنین کوشیده است تا همانندسازی (کپی کاری) در بین دانشکدهها را از بین ببرد. جنجالیترین پیشنهاد وی تاکنون، وضع شهریه آموزشی بوده است که اعتراض دانشجویان را برانگیخت.
اگرچه او برادر یکی از رهبران جبهه ملی یعنی اللهیار صالح است، که اللهیار از لحاظ احترام در بین ملیگرایان مقام دوم پس از نخستوزیر پیشین محمد مصدق را داراست، ولی دکتر صالح از طرفداران پروپا قرص شاه میباشد و گفته میشود از مخالفین نظام مصدق بوده است. دکتر صالح بیان داشته است که آمریکا میبایست برای حل مشکلاتی که از سیاستهای مصدق ناشی شده بود، دخالت میکرد. یکی از بزرگترین مشکلات دکتر صالح، آشوبهای وسیع جبهه ملی در بین دانشجویان دانشگاه تهران است. وی که از دوستان نزدیک آمریکا و ده سال در این کشور گذرانده است، از سوی همکارانش به تعصب به نفع آمریکاییها متهم میباشد. گفته میشود که وی اظهار داشته است ایران همیشه به کمکها و مشاورههای آمریکا نیازمند خواهد بود و مخالف از سرگیری نفوذ انگلیسی در ایران است. وی در نشان دادن تنفر خود از کمونیزم هیچ ابایی ندارد، فعالانه به مخالفت با حزب توده (کمونیست) میپرداخته است.
صالح فرزند هفتم از هشت فرزند یک خانواده متنفذ کاشانی است که در سال 1905 به دنیا آمد. پس از حضور در مدرسه میسیون مذهبی آمریکا در تهران، به آمریکا رفت و از دانشگاه سیراکیوس در سال 1928 لیسانس و در سال 1933 دکترای خود را اخذ کرد. او در بیمارستان اورنج مموریال در نیوجرسی به انترنی پرداخت و در سال 1935 در بیمارستان دانشگاه کلمبیا بهعنوان مبتدی به کار پرداخت. وی در سال 1936 به ایران بازگشت و استاد رشته کالبدشناسی، و در سال 1941 استاد رشته زنان و زایمان شد. او از 1936 تا 1937 رئیس بخش زنان و زایمان بیمارستان وزیری بود و در این زمان به ریاست بیمارستان زنان تهران منصوب شد. وی به هنگام گزینش بهعنوان رئیس دانشکدة پزشکی تهران در سال 1947، این شغل را رها کرد. صالح در سالهای 1951، 1953 تا 1957 و از 1960 تا 1961 وزیر بهداری و از 1961 تا 1962 وزیر آموزش و پرورش بود. در دومین دوره وزارت بهداری، وی توانست مبارزهای موفق علیه کشت خشخاش برای حصول تریاک و به مثابه نخستین گام در برنامهای ضد مواد مخدر، بردارد. علائق علمی، او را به اقصی نقاط دنیا کشانده است. او در سال 1949 در کنفرانس صلیب سرخ در سوئد شرکت کرد، و در 1952 به آمریکا رفت تا به عنوان بورسیه اصل چهار در بازدید از برنامههای مدیریت بیمارستانی و بهداشت عمومی شرکت نماید. وی بهعنوان مشاور سازمان بهداشت جهانی (WHO) از سال 1952 در اجلاسهای مختلف این سازمان در نانسی، فرانسه (1952) و در ژنو (1954 و 1956) و در مکزیکوسیتی (1955) شرکت کرد و در اجلاس آخر بهعنوان عضو هیئت مدیره WHOبرگزیده شد.
پس از کنفرانس مکزیکو روانه آتلانتیک سیتی نیوجرسی شد تا در اجلاس مؤسسه پزشکان آمریکا شرکت کند، وی یکی از اعضای این مؤسسه است. او بهعنوان عضو کالج بینالمللی جراحان از سال 1955، در بیست و سومین گردهمایی سالیانه این سازمان در سال 1958 در لوسآنجلس شرکت نمود. وی بار دیگر در سال 1959 بهعنوان نماینده ایران در دومین کنفرانس جهانی طب در شیکاگو به آمریکا آمد.
دکتر صالح بهعنوان متخصص زنان و زایمان، چندین کتاب و مقاله پزشکی منجمله یک کتاب درسی به نام بیماری زنان، و مقالات بسیار در مجلات پزشکی نوشته است. او دارای یکی از بزرگترین مطبهای خصوصی در ایران است. از بیماران او میتوان ملکه فرح را نام برد که دکتر صالح در اکتبر سال 1960 نخستین پسر او، یعنی ولیعهد رضا، را به دنیا آورد. او دوست دارد هرگاه فرصتی یابد، دست به تحقیقات بزند. وی عضو هیئت مدیرة انجمن شیروخورشید (صلیب سرخ) نیز هست که همسرش هم در این انجمن، نقش فعالی ایفا میکند. وی همچنین عضو شورای عالی بازرسی کل کشور، یکی از اصلیترین نهادهای برنامههای اصلاحی دولت در ایران است. او عضو آکادمی علوم نیویورک نیز شده، و در سال 1963 یک مدال آموزشی از دولت ایران گرفته است. دکتر صالح و زن آمریکاییاش، دارای چهار فرزند هستند، که از ده تا بیست و نه سال سن دارند. وی مسلمان معتقدی نیست و مشهور است که با نفوذ ملاها مخالف است. یکی از برادرانش به اسم علی پاشا صالح، از مشاورین سفارت آمریکا در تهران است. خانوادة صالح در دو منزل خود در تهران میهمانیهای زیادی برپا میکنند، که یکی از آنها دارای استخر نیز میباشد. بعضی منابع، دکتر صالح را خوش صحبت و دارای شخصیتی نیرومند معرفی کردهاند، و دیگران او را شخصی خودپرست و گزافهگو خواندهاند. او زبانهای انگلیسی، فرانسه، عربی را علاوه بر فارسی به خوبی صحبت میکند - 24 مارس 1964 ـ 4/1/1343
آرشیو اسناد موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی
آرشیو اسناد موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی
نظرات