غاده جابر همسر چمران
«یادم هست در یکی از سفرهایی که به روستاها میرفت همراهش بودم. داخل ماشین هدیهای به من داد. اولین هدیهاش به من بود و هنوز ازدواج نکرده بودیم. خیلی خوشحال شدم و همانجا بازش کردم. دیدم روسری است. یک روسری قرمز با گلهای درشت. من جا خوردم اما او لبخند زد و به شیرینی گفت: بچهها دوست دارند شما را با روسری ببینند. از آن وقت روسری گذاشتم و مانده. من میدانستم بچهها به مصطفی حمله...