پس از اطلاع از قیام مردم در 15 خرداد ؛امام: من شرمنده این مردم هستم


1959 بازدید


امام خمینی در11 مرداد 1342 پس از تحمل حدود دو ماه حبس انفرادی در زندان های شاه سرانجام با فشارهای مردم و روحانیت به صورت محدود آزاد شد و به خانه ای که ساواک آن را تدارک دیده بود منتقل گردید. اقامت امام دراین خانه شش روز به طول انجامید و ساواک پس از آن تصمیم به تغییر اقامتگاه وی گرفت، اقامتگاه بعدی که به نوعی زندان خانگی محسوب می گردید حدود هشت ماه میزبان امام خمینی بود تا آن که در فروردین 1343 موعد آزادی فرارسید و رهبر انقلاب به قم بازگشت.
آنچه پیش رو دارید گزیده ای از خاطرات مرحوم دکتر محمود بروجردی (داماد امام خمینی) است که ماجرای آزادی محدود و مشروط امام در 11 مرداد 42 و اقامت 4 روزه وی در داودیه را بیان کرده است. این گفت و گو در تابستان 1386 توسط دکتر محمد جواد مرادی نیا انجام شده است و هم اکنون برای نخستین بار در پایگاه اطلاع رسانی خبری جماران منتشر می شود:
-  آقای دکتر، داستان آزادی امام از زندان در 11 مرداد 42 را بفرمایید؟
وقتی امام از زندان عشرت آباد به اصطلاح آزاد شدند ابتدا به خانه ای منتقل شدند در داودیه ایستگاه ظفر، آنجا یک منزل وسط های کوچه بود که می گفتند منزل حاج آقا عباس نجاتی هست. حاج آقا نجاتی یکی از اخوان حاج آقا حسن قمی بود. رفتیم آن جا خانه هم خانه نوسازی بود و معلوم بود قبلاً کسی داخل آن سکونت نداشته است.
-  شما هم آنجا رفتید؟
بله من می دانستم، چون آمادگی داشتیم که آقا دارند آزاد می شود. من رفتم منزل مهندس کشاورز داماد آقای پسندیده. منزل مهندس کشاورز به عشرت آباد خیلی نزدیک بود. بعد با آقای پسندیده رفتیم به همین منزل آقای نجاتی که امام نشسته بودند و مثلاً 10 دقیقه قبل از ما آنجا رسیده بودند. آن منزل 3 طبقه و 1 نیم طبقه بالا و یک طبقه زیرزمین داشت. در طبقه ی همکف امام نشسته بودند و آقایان آیت الله بهاالدین محلاتی و آیت الله قمی هم در طبقات بالا. ولی وقتی مردم خبردار شدند و برای دیدن آمدند، آقایان همگی در طبقه همکف جلوس کردند. تا غروب که نماز را خواندند و شام هم آوردند و شام خوردیم. برای خوابیدن رختخواب را در تراس بزرگ طبقه بالا پهن کردند. آقای محلاتی بالا نیامدند حاج حسن قمی هم همین طور ولی امام آن طبقه بالا خوابیدند. بعد از نماز صبح آقای خلخالی رفت کنار امام همین طور که ایشان دراز کشیده بود کنار بالش ایشان نشست و تمام قضایای پس از دستگیری امام را از اول تا آخر برای ایشان نقل کرد امام خیلی ناراحت شدند.
-  یعنی تا آن زمان خبر نداشتند؟
خبر نداشتند. ایشان بلند شدند دستشویی بروند من همراه ایشان رفتم. ظاهرا کسی داخل دستشویی بود کمی داخل همان نیم طبقه  بالا ماندیم. به من فرمودند فلانی من خیلی شرمنده  این مردم هستم من که برای این مردم کاری نکرده بودم که اینها اینجور فداکاری کردند. خیلی شرمنده هستم. من هم یک عباراتی در حد خودم گفتم. از ساعت 10:30 الی 11 جلوی رفت و آمد مردم را به منزل امام گرفتند. ظاهراً قبل از طلوع آفتاب آقای حاج آقا حسن قمی بدون اطلاع اینها، رفته بودند منزل اخوی خود که داخل خیابان دولت بود اینها هم متوجه نشده بودند یا خواب بودند بعد که برگشته بودند اینها متوجه شده بودند. یک کلانتری بود به نام کلانتری سوار که حالا اسم آن هست اما خودش دیگر نیست. مامورین کلانتری سوار را آوردند سرتاسر آن خیابان گذاشتند.
-          یعنی اسب سوار بودند؟
بله اسب سوار بودند. آنها را سرتاسر آن خیابان گذاشتند که دیگر نمی گذاشتند کسی آن اطراف بیاید. من هم رفته بودم پامنار، وقتی جلوی من را هم گرفتند آقای حاج مهدی عراقی هم بود جلوی او را هم گرفته بودند خلاصه با زحمت ما رفتیم داخل، خدمت ایشان. گفتم که یک چنین اتفاقی است از بیرون نمی گذارند کسی داخل بیاید. ایشان خیلی ناراحت شدند از اینکه چرا جلوی مردم را گرفتند. افسری بود که ظاهراً فرمانده آنها بود آمد و دو زانو جلوی ایشان نشست گفت مردم دیروز خیلی شلوغ کردند امروز جلوی مردم را گرفتیم که شما کمتر اذیت بشوید. امام فریادشان رفت بالا، که شما جنایت کردید شما چه کردید من می روم مسجد شاه برای مردم صحبت می کنم. این تهدید بود که کارساز شد و اجازه دادند به همان ترتیب صف مردم داخل بیایند. یکی دو شب بعد یک عده از بازاری ها گفتند که ما شام می آوریم. آلبالو پلو درست کرده بودند آوردند همان روی آن تراس بالا سفره پهن کردند. خدا می داند لباس های تروتمیز عالی- گران قیمت این ظرف های غذا را دیس های غذا را مثل یک خدمتگزار می چیدند. بعد خبر دادند که اینجا موقتی است و بایستی جای مناسب پیدا بکنید .
- انتقال امام به خانه آقای نجاتی پیشنهاد چه کسی بود یعنی خود دولت آن جا را تعیین کرد یا اینکه پیشنهاد آقای قمی بود؟
آقای قمی یک برادری داشت به نام حاج آقا عباس نجاتی که تاجر بود کت و شلواری هم بود. این منزل مال ایشان بود یا مال کسی دیگر بود یا مال تشکیلات ساواک بود نمی دانم. ولی اینجا را نامزد کرده بودند برای اینکه آنها را آزاد می کنند آنجا بیاورند.
-  در واقع خود ساواک اینجا را تعیین کرده بود ؟
بله
- اطرافیان امام و زندانیان تعیین نکرده بودند؟
نه، اطرافیان امام و اینها هیچ اطلاعی نداشتند. من به حاج عباس گفتم که آخر اینجا چه جوری است؟ گفت من هم نمی دانم والله! عین حقیقت است. حاج آقا عباس به من گفت من هم نمی دانم.
- اقامت درداودیه منزل آقای نجاتی چند روز طول کشید؟
ظاهرا 4 شب و بعد که دستور جابجایی دادند، دوستان امام شروع کردند به پرس و جو تا جای مناسبی را برای اقامت امام پیدا کنند. که در نهایت یکی از دوستان امام به نام آقا محمد صادق شاه آبادی که در خیابان اکباتان دفتر اسناد رسمی داشت آقای روغنی را معرفی کرد. آقای روغنی در همسایگی شاه آبادی تجارتخانه داشت و سرانجام خانه او در قیطریه مورد پسند واقع شد و امام به آنجا رفتند.


پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران - تهران