مصدق، کاشانی، نهضت ملی و علل ناکامی‌هایش


971 بازدید


نشست «مصدق، کاشانی؛ نهضت ملی و علل ناکامی‌هایش» چندی پیش در مجتمع فرهنگی‌هنری اسوه برگزار شد. در این نشست که به همت دفتر گفتمان انقلاب اسلامی برگزار شده بود، استاد یعقوب توکلی به بررسی و تحلیل جریانهای حامی نهضت ملی شدن صنعت نفت پرداخت و در جلسه بعد نیز این بحث را ادامه خواهد داد.
   حاضران این نشست بیش از برنامه قبل بودند و حضور دکتر علیرضا زاکانی نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی نیز نکته جالب توجهی بود.
   اما مهم ترین عضو حاضر در جلسه یعقوب توکلی بود. او از مورّخان باسابقه ای است که در زمینه‌های جریان شناسی تاریخ نگاری، جریان شناسی سیاسی، جنبش های اسلامی، تاریخ تحولات معاصر، تاریخ دفاع مقدس و شخصیت شناسی معاصر دارای تخصص است. از فعالیتهای اجرایی وی می‌توان به سردبیری نشریه زمانه، مدیریت گروه تاریخ تمدن پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، مدیریت گروه ارشاد و تبلیغ مرکز پژوهشهای مجلس و مدیریت گروه شهدا در پروژه دایرةالمعارف دفاع مقدس اشاره کرد. وی همچنین در مرکز مدیریت حوزه علمیه قم و دانشگاههای سوره، شهیدبهشتی و شاهد به تدریس پرداخته است.
   توکلی در کارنامه علمی و پژوهشی خود، تألیف بیش از بیست اثر را دارد. اسلام گرایی در مصر، فرهنگنامه جاودانه های تاریخ (7 جلد)، خاطرات علی امینی، خاطرات جهانگیر تفضلی، سبک شناسی تاریخ نگاری و نظریه انقلاب و تروریسم و  نکاش در تاریخ نگاری معاصر، بخشی از این فعالیتها است.
   این برنامه به نسبت برنامه قبلی تأخیر کمتری داشت و پس از خواندن سرود ملی، قرآن و زیارت آل یاسین،‌ مجری برنامه از حضّار دعوت کرد تا موضوعات پیشنهادی خود را نوشته و به مسئولین بدهند. بازتابهای مخاطبان از اهمیت خاصی برای آنان برخوردار است. تماسهای تلفنی فرد به ‌فرد برای دعوت دانشجویان، می‌تواند مؤیّد این نکته باشد.
   توکلی در ابتدای صحبتش با اشاره به اهمیت نهضت ملی برای تشخیص موقعیت فعلی، تأکید کرد که این تجربه ارزشمند را نباید نادیده گرفت و مجدّداً به تکرار آن پرداخت که نتیجه‌ای جز شکست ندارد. او مطلبش را با این سئوال آغاز کرد که «چرا همه قبول دارند که این یک جنبش ناکام بوده و بر این ناکامی تأکید دارند؟»
    برای پرداخت به مسأله نهضت ملی، توکلی جریانهای تشکیل‌دهنده نهضت ملی شدن صنعت نفت را تحلیل کرد. این جریانهای موافق شامل سه جریان اصلی است: جریان اسلام‌گرایان، جریان ملّی‌گراها و جریان چپ‌گراها.
   جریان اول خود شامل سه قسم است که طیف طرفداران آیت‌الله کاشانی، طیف فداییان اسلام و طیف مجمع مسلمانان مبارز را در خود دارد.
   نکته‌ای که در ارتباط با طیف اول مطرح شد و از نظر توکلی مغفول بوده، حضور همیشگی علما در این کشور است که کمتر تاریخی شده است.
      طیف دوم، سازمان فداییان اسلام هستند که حول محور شهیدسیدمجتبی نواب‌صفوی تشکیل شد. تشکیل فداییان اسلام به ترویج اندیشه‌های انکار امامت، بازگشت به توحید خالص، نفی احادیث شیعی و در واقع نوعی وهّابیت برمی‌گردد که می‌توان این افکار را در نظریات کسروی و امثال او در آن زمان و همچنین در نظریات دکترسروش در حال حاضر ملاحظه کرد.
   طیف سوم نیز مجمع مسلمانان مبارزی هستند که به رهبری «شمس قنات‌آبادی» و افراد دیگری همچون «ابوالحسن حائری‌زاده» ایجاد شده بود. بهتر است قضاوت در مورد شمس را از زبان استادتوکلی بخوانید: «شمس طلبه جوان و در عین حال  کم‌فضلی بود که در ابتدا با آیت‌الله کاشانی بود و از او حمایت می‌کرد. اما کم‌کم توسط دربار جذب شد. او حتی در حوزه هم روحانی خوش‌نامی نبود. لذا جالب توجه است که در ادبیات ملی‌گرایان همیشه سعی می‌کنند شمس را قرین روحانیون دیگر قرار دهند و بعضی به واسطه او می‌گویند روحانیون مبارز سر و سرّی با دربار داشتند».
   دومین جریانی که در زمره حامیان نهضت ملی شدن صنعت نفت بود، جریان ملی‌گرایان بود که خود چند گروه را شامل می‌شود. یک طیف، دکتر مصدق و جبهه ملی است. اینها مجموعه‌ای از نیروهایی بودند که در اعتراض به نحوه برگزاری انتخابات مجلس شانزدهم شکل گرفتند. چرا که در این دوره از انتخابات مجلس شورای ملی، هیچ یک از طرفداران ملی شدن صنعت نفت رأی نیاورد، الّا یک نفر. این مسأله باعث شد تا مصدق و طرفدارانش اجازه صحبت با شاه را بخواهند که به نتیجه نرسید و «هژیر» وزیر دربار نزد آنان آمد و در نتیجه تحصّنی توسط مصدق و طرفدارانش شکل گرفت. این اعتراض منجر شد که اعضای جریانهای مختلف به نوعی به الزام تشکیل تشکیل جبهه ملی برسند.
    در کنار دکترمصدق گروههای دیگری هم بودند همچون پان‌ایرانیستها، جمعی از کانون افسران آزادی‌خواه به رهبری سرتیپ‌ریاحی (مجموعه‌ای از نیروهای حامی مصدق) و بعدها  حزب زحمت‌کشان.
وجود تفکرات متفاوت در خانواده‌های سیاسی خطرناک است
   سومین جریان نهضت ملی شدن نفت، چپ‌گراها بودند که البته حکایت آنها با بقیه تفاوتی بنیادین دارد. از آنجایی که نفت جنوب ایران در اختیار انگیلیس بود، چب‌ها هم می‌خواستند کاری کنند که نفت شمال هم به دست روسها بیفتد. چرا که روسها را وسیله‌ای برای آزادی ایران و در واقع ناجی خود می‌دانستند. اما در این بحبوحه مصوبه‌ای به پیشنهاد مصدق در مجلس تصویب می‌شود قریب به این مضمون که هر کسی که با شرکتهای خارجی ارتباط بگیرد، محکوم به ده سال زندان خواهد شد. این مصوبه باعث شد که چپ‌گراها نیز به حمایت از ملی شدن نفت بپردازند تا حداقل نفت جنوب را از سیطره انگلیسها خارج کنند.
   یکی از نکاتی که یعقوب توکلی راجع به شقوق مختلف چپ‌ها در ایران بیان کرد، به بحثی موشکافانه برمی‌گردد که تعمیق در چنین مباحثی تحلیلهای امروز ما نیز مورد تأثیر شگرفی قرار می‌دهد. این استاد تاریخ، چپ‌ها را به سه دسته تقسیم می‌کند. اول چپ اعتقادی که تمام زندگیشان بر اساس تفکرات چپ است. دوم چپ سیاسی که در سیاست به شیوه چپها رفتار می‌کنند اما به لحاظ اعتقادی به شیوه دیگری فکر می‌کنند. البته سئوالی که اینجا پیش می‌آید این است که آیا مسلمانان چپ‌نمایی که در سیاست این‌گونه عمل می‌کرده‌اند، فهم صحیحی از اسلام داشته‌اند؟ سئوالی که یکی از حضّار نیز پرسید بی‌مناسبت با این مبحث نیست. او پرسیده بود آیا می‌توان افرادی همچون شهید حنیف‌نژاد و شهید شریف‌واقفی را چزء این دسته دانست؟
توکلی این افراد را چپ روش معرفی می‌کرد که البته توضیح زیادی در مورد تفاوت آن با چپ سیاسی نداد. البته درهم‌تنیدگی این اقسام مختلف نیز فهم آن را مشکل می‌کند. گروه سوم از چپ‌ها نیز چپ‌گراهای مصلحتی بودند که بنا به مصلحتی خود را این طور نشان می‌دادند. مسأله‌ای که از آن زمان بوده و هنوز نیز هست وجود چند اعتقاد در میان یک خانواده است که یکی چپ است و دیگری راست که این هم جز به مصلحت نیست و از نظر توکلی صرفاً به خاطر حضور یک خانواده در عرصه سیاست است؛ حال تفاوتی نمی‌کند با چه اعتقادی. پس لازم است هریک از اعضای بانفوذ یک خاندان، دارای یک تفکر باشد تا به هر حال یکی از آنان به قدرت رسیده و منافع خانواده‌اش را حفظ کند. هشدار استاد توکلی اینجا بود که اگرچه وجود آرای متفاوت و اختیار داشتن افراد، به ظاهر امری است مثبت؛ اما این مصلحت‌اندیشی‌ها و در نظر گرفتن منافع شخصی است که الان به چشم می‌آید و برای جامعه خطرناک است کما اینکه الان نیز تعدادی از خانواده‌ها هستند که چنین رویّه‌ای دارند. البته توکلی از ذکر نام آنان خودداری کرد.
ملّی‌گراها به ترور هژیر اشاره نمی‌کنند تا زیر بار منت اسلام‌گراها نروند
      توکلی بعد از بررسی گروههای مختلف نهضت ملی شدن صنعت نفت، روندی را به صورت کلی برای این جریان ذکر کرد. اقدام غریبی که توکلی آن را بیان کرد ترور «هژیر» توسط سیدحسین امامی بود که فضایی رعب‌آور را در فضای سیاسی کشور حاکم کرد و این باعث شد که انتخابات مجلس شورای ملی مجدّداً برگزار شده و تمام اعضای جبهه ملی (یازده نفر) رأی بیاورند. توکلی در این زمینه گفت: اما با این حال ملّی‌گراها اشاره‌ای به این مسأله نمی‌کنند تا زیر بار منّت اسلام‌گراها نروند.
   با وجود رأی آوردن اعضای جبهه ملی باز هم آنان به رأی بیشتری برای تصویب ماده قانون ملی شدن صنعت نفت  نیاز داشتند و از سوی دیگر، مخالفان ملی شدن نفت رزم‌آرا را به نخست‌وزیری انتخاب کردند تا مانع این کار شود. اقدام تاریخی دیگری که اسلام‌گراها در این برهه انجام دادند ترور رزم‌آرا بود که از سوی فردی به نام خلیل طهماسبی انجام شد. بعد از این ترور بود که ضربه وحشتناک دیگری به فضای غالب سیاسی کشور وارد شد و ماده قانون ملی شدن نفت وارد مجلس شد و پس از طی روند خود، در 29 اسفندماه توسط شاه به امضا رسید.
   مسأله دیگری که اینجا مطرح شد انتخاب نخست‌وزیر جدید بود. یکی از پیشنهادات «نریمان» بود که البته وقتی مصدق به «حسین علا» پیشنهاد داد، او از میان برداشته شد. این در حالی بود که بسیاری روابط «علا» با انگلیس را به مصدق گوشزد کردند، اما به هرحال او نخست‌وزیر شد. البته دولت او دوام نیاورد و سپس پیشنهاد نخست‌وزیری مصدق مطرح شد که از سوی او قبول شد و مجلس نیز تصویب کرد. بعد از مدتی هم آیت‌الله کاشانی رئیس مجلس شد که در این دوره اختیارات بسیاری از جمله فرماندهی کل قوا را به مصدق داد.
   ادامه این سیر به جایی می‌رسد که اسلام‌گراها به دلایلی کم‌کم به کتمان همکاری خود با مل‌گراها می‌پردازند. دلایلی همچون اعتماد بی‌جا به ملی‌گراها و خودسری آنان.
مصدق مبارز بود، اما شجاعت لازم را نداشت
   نظر توکلی این بود که تخریب بیهوده او، کاری است مانند کاری که ملی‌گرایان راجع به اسلام‌گراها می‌کنند و این نوعی خودزنی است. او معتقد بود مصدق اشراف‌زاده بوده، اما سوابقش معلوم است و نمی‌توان اَنگ انگلیسی بودن به او زد. البته یکی دیگر از احتمالاتی که راجع به دکترمصدق می‌دهند راجع به ارتباط او با آمریکاست که در گیرودار پرسشهای دانشجویان بعد از اتمام جلسه، فرصتی برای پاسخ به این سوال نشد. اما جمله جالبی که توکلی راجع به مصدق گفت شاید کمی در تحلیل شخصیت این سیاستمدار، راهگشا باشد: ما الگویی مانند امام‌خمینی(ره) را داریم و در نتیجه این افراد برایمان عجیب جلوه می‌کنند. نکته اینجاست که مصدق، مبارز بود، اما شجاعت لازم را نداشت».
   نکته دیگری که بعد از اتمام جلسه یعقوب توکلی در صحبتش با خبرنگار شبکه ایران به آن اشاره کرد، نظر امام‌خمینی (ره) راجع به فعالیتهای آیت‌الله کاشانی بود که معتقد بود او نباید جزئی از ساختار سیاسی حکومت نامشروع پهلوی می‌شد، حکومتی که می‌خواست با آن مبارزه کند. 
   یعقوب توکلی در پایان چند نکته را در رابطه با آسیب‌شناسی این نهضت مطرح کرد. یکی اینکه نباید مقایسه‌های اشتباهی در تحلیل تاریخ انجام دهیم. مقایسه‌هایی همچون مقایسه امام‌خمینی(ره) با دکتر مصدق و یا مقایسه نهضت ملی شدن نفت با بحث هسته‌ای. چرا که اینها اصلاً قابل‌مقایسه با یکدیگر نیستند. نکته دیگر اینکه تمام حامیان نهضت ملی شدن نفت، در یک چیز اشتراک داشتند و آن هم سرازیرشدن درآمدهای نفتی به داخل کشور بود. این دیدی اصلاح‌طلبانه بود. اما هیچ کس برای بعد از آن فکری نکرد و مانیفستی برای اداره کشور نداشت. مشکل دیگری که توکلی در آسیب‌شناسی این جریانات مطرح کرد، فقدان نگاه درون‌جبهه‌ای بود. چرا که هریک از آقایان پس از مدتی به سمت نگاه تیمچه‌ای و تأمین منافع خود پیش رفتند.
   درک نگاه جبهه‌ای موضوعی است که استادتوکلی بحث بیشتر راجع به آن را به جلسه بعد موکول کرد. ضرورت بحث راجع به جبهه ملی و نهضت ملی شدن صنعت نفت، هنوز برای بسیاری از دانشجویان و اهل علم مشخص نیست. امید است که برگزاری چنین جلساتی بتواند به ایجاد درکی صحیح در ذهن پرسشگران کمک کند، البته به شرط آنکه از حواشی زائد و معمول همایشهای این‌چنینی پرهیز شود. 
 


مرکز اسناد انقلاب اسلامی