گام هجدهم ؛ هفته دوم آذر 1357


2580 بازدید

 یازدهم آذر برابر بود با اول محرم. فرارسیدن ماه سوگواری امام حسین(ع) و یاران فداکار ایشان، نیروی مضاعفی به روند مبارزات بخشید. چه گروههای مردمی و چه دستگاههای حکومتی به خوبی از ظرفیت این ماه برای ابراز مخالفتها و اعتراضها آگاه بودند. آن چه در میان مردم مطرح میشد، یکسره شدن سرنوشت حکومت شاه در ماه محرم بود و آن چه در بین سرکردگان امنیتی، نظامی و انتظامی به چشم میخورد، نگرانی و موج اضطراب از فرارسیدن این دوره زمانی. امام خمینی نیز با در دست داشتن نبض مبارزه، برای دومین بار پیامی به مناسبت فرارسیدن این ماه به ملت ایران دادند. پیش از این در یازدهم آذر با لحنی حزنانگیز که حکایتگر خبرهای رسیده از کشتار شب اول محرم داشت، مردم را به ادامه مبارزه دعوت کردند و در خلال پیامشان رخنهای دیگر در پیکره فرسوده نظام شاهنشاهی ایجاد کردند؛ و آن درخواست از سربازان و دیگر قشرهای سازمان ارتش برای فرار از پادگانها و نافرمانی در برابر فرماندهان نظامی بود.

 آنچه در یازدهم آذرماه در سرچشمه تهران رخ داد، خونینترین حادثه دهه اول محرم بود. سندهای ساواک میگویند که با ورود ماه محرم، به همان میزانی که بر شدت تظاهرات افزوده میشد، مقابله مأموران مسلح حکومتی هم تشدید میگردید. با این که آیتالله طالقانی پس از کشتار شب اول محرم تهران، در اعلامیهای ضمن تأکید بر جنبه های سیاسی این ماه از مردم خواست به نحوی رفتار کنند که ضایعات جانی کمتری به جا بگذارند اما شور و حال محرم، اقتضای دیگری به اعتراضات مردمی میبخشید. از نظر مردم شیعه ایران، تالیتلو یزید بن معاویه و حسینبن علی(ع) در آستانه قرن پانزدهم هجری حاضر بودند. محرم، شکل تازهای از مبارزه را رواج داد که پیش از آن سابقهای نداشت. این حرکت از تهران شروع شد و خیلی زود به دیگر شهرها سرایت کرد. با شروع ساعات منع رفتوآمد؛ مردم به پشتبام خانههایشان میرفتند و با سر دادن شعارهای اللهاکبر، لاالهالاالله، مرگ بر شاه... نفرت خود را از حکومت اعلام میکردند. گستره جغرافیایی این حرکت تمام نقاط تهران را شامل میشد. و همین موضوع مقامات امنیتی را دچار کلافگی کرد. به طوری که سپهبد مقدم، رئیس ساواک، در نامهای با طبقهبندی سری به فرماندار نظامی تهران پیشنهاد کرد چند خانهای که صدای اللهاکبر از بام آنها بلند است، شناسایی و پس از اشغال آنها و سرکوب شعاردهندگان، بقیه را مرعوب کند تا از گسترش شعارها کاسته شود. سندها از تحقق چنین اقدامی خبر نمیدهند، اما میتوان حدس زد که به دلیل فراوانی این «بامهای مؤذن» امکان چنین کنشی برای نیروهای فرمانداری نظامی وجود نداشت.

 در این دوره زمانی بود که ساواک متوجه شد آن چه در تهران رخ میدهد - یا بهتر بگوییم برنامهریزیهایی که برای اعتراضات عمومی صورت میگیرد - از ناحیه تشکیلاتی است که روحانیان مقیم تهران سامان دادهاند. این تشکیلات که پس از پیروزی انقلاب اسلامی با نام «جامعه روحانیت مبارز» معروف شد، پایتخت را به هشت منطقه تقسیم کرده بود که شانزده روحانی ذینفوذ در این نواحی هدایتگر روند مبارزه بودند. دستگاه امنیتی متوجه شد که دکتر سیدمحمد حسینی بهشتی نقش ویژهای در این تشکیلات دارد. پیش از آن که آیتالله سیدمحمود طالقانی در چهاردهم آذر اعلامیه معروف خود را مبنی بر راهپیمایی در روزهای تاسوعا و عاشورا بنویسد، برای ساواک روشن شده بود که برنامهریزی حرکتی بزرگ در این دو روز در تشکیلات یادشده صورت گرفته است. با این که دستگاه امنیتی اقدام به دستگیری برخی از این روحانیان - از جمله آیتالله بهشتی - کرد، اما نتوانست موفقیتی در توقف برنامه یادشده کسب کند. اگر بگوییم که تاسوعا و عاشورا و رویدادهای محتمل این دو روز، بزرگترین کابوس ساواک تا آن روز به شمار میرود، اغراق نکردهایم.

 از فحوای برخی سندها چنین برمیآید که حکومت شاه تلاش تازهای را برای تغییر مشی سیاسی امام خمینی در پیش گرفت تا شاید از حادثهای که ممکن بود در روزهای یادشده رخ دهد جلوگیری کند. حکومت با توسل به برخی چهرههای نسبتاً موجه داخلی، چه از میان روحانیان و چه از بین بازاریان، مقدمات سفر آنان را به پاریس فراهم کرد تا ضمن دیدار با امام خمینی، ایشان را از خطرات بزرگی که ممکن است کشور و موجودیت آن را تهدید نماید، باخبر کنند. این خطرها همانا حضور کمونیستها و افتادن مملکت به دست آنها بود. امام نیز چه از جهت درایت سیاسی و چه از نظر شناختی که نسبت به موطن و ملت خود داشتند، این نقشه را نقش بر آب کردند.

 کشتار، تهدید، ارعاب، دستگیری و حتی ترور، در این روزها، از طرف نیروهای امنیتی، انتظامی و نظامی ادامه داشت. از نمونه کشتارها، غیر از حادثه خونین سرچشمه تهران، کشتار مردم سردشت بود که پاسخی بود به اعتراض مردم به دستگیری دو آموزگار. نزدیک به ده شهید و 24 زخمی، در شهر کوچکی چون سردشت، حادثهای بزرگ به شمار میرفت.

 از جمله تهدیدها، سخن ارتشبد ازهاری در دیدار با تعدادی از روحانیان بود که صراحتاً گفت، برای حفظ شاه آماده است پنج میلیون نفر را قربانی کند. از جمله ترورها، به شهادت رساندن حجتالاسلام ابوتراب آشوری در بوشهر به دست شهربانی بود.


هدایت الله بهبودی، فصلنامه مطالعات تاریخی، ش 31