بررسی نظری و تاریخی مواضع نهضت آزادی ایران در برخورد با انقلاب اسلامی (6)
اثبات دین از طریق علوم تجربی
بررسی قرآن و احکام و معارف دینی از رهگذر پژوهش های علوم تجربی بر فرضیه و آزمون و شیوه علمی، موضوعی است که بسیاری از روشنفکران دینی تحصیل کرده در غرب دغدغه آنرا در سر داشته و در این رویا بودند که برای معرفی دین اسلام به غربی ها آن را با قالب های علوم تجربی تطبیق دهند و حقانیت دین را از این راه اثبات کنند. از این رو در پنجاه سال اخیر شاهد بروز جریان های فکری و التقاطی بوده ایم که با سعی بیهوده برای آمیزش اسلام با مکاتب فکری غرب و شرق منشا پیدایش گروه های التقاطی و سیاسی منحرف و دور افتاده از راه حقیقی دین شده اند.
خطای عمده رهروان این راه از یک سو اصالت بخشیدن به علوم تجربی و از سوی دیگر بی توجهی به این نکته بود که ماهیت وجوه اهداف و روش های دین یکسره با علوم تجربی متفاوت است و هدفی جز توانبخشی به انسان برای سیطره بر طبیعت و بهره وری از امکانات آن را دنبال نمی کند. روش علوم تجربی یعنی فرضیه و آزمون، بسیار متزلزل و محدود است و نگرش تجربی به معارف و مفاهیم معنوی دین اسلام باعث خواهد که نارسایی ها و کاستی های روش علوم تجربی به مفاهیم مکتبی دین اسلام نیز سرایت کرده و منشا انحراف گردد. به دیگر سخن، جهان بینی علمی ارزش عملی و کاربردی دارد و به هیچ روی نمی تواند ابزار اثبات ایمان به خدا و معارف نظری دینی باشد. به تعبیر استاد شهید مطهری، فرضیه و آزمون ارزش موقت دارد و جهان بینی علمی متزلزل وبی ثبات است و نمی تواند پایگاه ایمان واقع شود.مهندس مهدی بازرگان به عنوان مرشد فکری و نهضت آزادی و کسی که سران نهضت وی را " پدر روشنفکری دینی " در ایران نام نهاده اند، در مجموعه نوشته های خود، بویژه کتاب راه طی شده، تلاش دارد تا ایمان به خدا و معارف علوم دینی را از طریق علوم تجربی تفسیر نموده و حقانیت آن را اثبات می کند. هرچند مهندس بازرگان این موضوع را مطرح کرده که هدف وی از انتخاب چنین روشی برای معرفی دین اسلام به ساکنان مغرب زمین، اثبات این بوده است که دانش ها و پژوهش های علمی و حتی تجربیات و ایدئولوژی های جدید، نه تنها قلم بطلان بر پایه ها و پندارهای یکتا پرستی نکشیده، بلکه حقانیت و حقایق زیادی را از آن آشکار ساخته است و اگر با دید علمی و روش های فکری جدید به بررسی قرآن و احکام و معارف دینی پرداخته شود نتایج درست تر و بیشتر و بهتری دستگیر خواهد شد و خرافات حاصل از جهالت و التقاط و آفات سریع تر و راحت تر زدوده می گردد. بخش دیگری از هدف بازرگان احیای دین و ایمان در میان جوانان و مردم عادی بود و گمان می کرد با اتخاذ چنین روشی خواهد توانست افکار را به سوی اسلام جذب نماید. (1)
اما این کار با هر نیت و هدفی که دنبال شد، زمینه های انحراف فهم دینی را فراهم کرد و پیدایش جریان های سیاسی و اعتقادی التقاطی و منحرف در چهار دهه اخیر، معلول همین اندیشه و تفکر بوده است.
بازرگان از مسائل علمی بویژه ترمودینامیک که رشته درسی وی درفرانسه بود به عنوان ابزاری برای اثبات و تفسیر مفاهیم اسلامی و جهان بینی دینی بهره جست که نتیجه چنین تلاشی استدلال دینی و اتصال آن به افکار و اثبات داده های علوم تجربی می شد که پیوسته در حا ل دگرگونی سریع بود.
بازرگان در اتخاذ چنین روشی تنها نبود، بلکه در کشورهای اسلامی اصلاح طلبانی پیدا شدند که برای عقب نماندن جوامع خود از قافله تمدن، روش علوم تجربی و حسی را مبنای شناخت دینی و محک استنباط اصول و فروع دین قرار دادند و به اصطلاح نوعی اسلام علمی عرضه کردند. علت اصلی اتخاذ چنین روشی ناشی از فشارهایی بود که غربیان برای خارج کردن دین از حوزه اجتماع پیوست القا می کردند که علم و دین در تضاد می باشند.متدینین علم زده تصور می کردند با پیوند زدن پاره ای از آیات و احکام دین به علم از الهیات دینی دفاع می کنند. در حالی که نمی دانستند به چه کار خطرناکی دست می زنند. نهضت آزادی به این نکته تصریح کرده، می گوید:
جریان نهضت آزادی و اصلاح طلبان به دلیل خصوصیات خود، اجبارا برای پاسخگویی به سوالات جوانان تشنه علم و دانش در مورد مسائل و مقررات اسلامی به استدلال علمی – منطقی تکیه می کرده است و از دستاوردهای علمی دنیای روز مدد گرفته است. (2)
بازرگان و همفکران وی برای شناخت اعتقادات دینی و حتی استنباط احکام، کلام، فلسفه، عرفان و فقه روش های استنباط حوزوی را نفی کرده و روش علوم تجربی را جایگزین آن کردند. کتاب هایی نظیر راه طی شده، مطهرات در اسلام، ترمودینامیک انسان یا عشق و پرستش و... نوشته مهندس بازرگان برای بیان اسلام به اصطلاح علمی نوشته شد، ضدیت بازرگان بافلسفه وعرفان نیز از همین جا سرچشمه می گیرد. استاد مطهری در پاسخ به ادعای استفاده از روش علوم تجربی وحسی در تفسیر دین می نویسد:
چنان که می دانیم در اروپا، روش حسی وتجربی در شناخت طبیعت بر روش قیام پیروز شد پس از این پیروزی این فکر پیدا شد که روش قیاسی وتعقلی درهیچ جا اعتبار ندارد وتنها فلسفه قابل اعتماد، فلسفه حسی است...
در جهان اسلام سابقه موج مخالفت با هرگونه تفکر و تعمق از جانب اهل حدیث از یک طرف موفقیت های روش حسی در شناخت طبیعت از طرف دیگر و دشواری تعمق و حل مسائل فلسفی از جانب سوم، گروهی از نویسندگان مسلمان را سخت به هیجان آورد و موجب پیدایش یک نظریه تلفیقی میان آنها شد، نظریه ای که می گفت الهیات قابل تحقق است، ولی این تحقیق منحصراً می تواند در روش حسی و تجربی که برای شناخت طبیعت مورد استفاده قرار می گیرد، محدود شود. این دسته مدعی شدند که از نظر قرآن تنها راه شناخت خداوند مطالعه در طبیعت و مخلوقات خداوند با استفاده از روش حسی است و هر راهی غیر از این بیهوده است. زیرا قرآن در سراسر آیات خود بشر را در کمال صراحت به مطالعه در مظاهر طبیعت که جز با روش حسی میسر نیست دعوت کرده است و کلید رمز مبدا و معاد را همین مطالعه دانسته است. (3)
استاد مطهری در جلد پنجم اصول فلسفه و روش رئالیسم در مقابل تفکر بازرگان ایستاده و با صراحت وی را مخاطب قرار داده و می نویسد:
مولف دانشمند کتاب راه طی شده که معتقد است راه خداشناسی همان راه حس و طبیعت است، در بحث توحید پس از توضیح نارسایی درباره تاریخ دین و پرستش و نتایج علم و فلسفه و اشاره به اینکه راه های عقلی و فلسفی بیراهه بود و علم امروز که حسی و تجربی است اساس توحید را احیا نمود می خواهیم ببینیم علم چگونه توحید را احیا نمود، بالاخره خواهد گفت علم یعنی روابطی که در طبیعت میان علل و معلول های مشهود وجود دارد. هیچ دانشمندی نیست که کوچک ترین شی را حادثه ای مستقل و اتفاقی دانسته و به یک شیء یا علت نسبت ندهد. بنابراین علم صریحا یا تلویحا متکی بر قبول وجود علت و معلول است و منکر استقلال ذاتی یا اتفاقی بودن اشیا می شود. عالم نه تنها معتقد به حقیقت می باشد و دنیا را پوچ و بی اساس نمی پندارد، بلکه یقین به یک انتظام کلی و ارتباطی قطعی که حاکم بر طبیعت است نیز دارد. بنابراین دانشمند معتقد است که هیچ چیز طبیعت، بی اساس و منشأ نبوده، یک نظم متقن ازلی در سراسر دنیا جریان دارد. خدا پرست چه می گوید؟ او می گوید: دنیا دارای مبدأ و اساس بوده یک واحد ازلی قادر به نام خدا بر سراسر آن حکومت می کند. تنها تفاوت در این است که عالم صحبت از نظم می کند وموحد ناظم را اسم می برد قرآن هم غیر از این چیزی نمی گوید.
البته انتقاد به روش بازرگان به آن معنا نیست که استفاده از دستاوردهای علمی بشر در توضیح و اثبات برخی جنبه های استشهادی اسلام نسبت به طبیعت را نادرست قلمداد کنیم، بلکه معتقدیم که علم جدید به اثبات حقانیت برخی مفاهیم اسلامی کمک شایانی کرده است. اما بدانیم که نمی توان همه مفاهیم اسلامی را با اصول و دریافت های نارسای علم تجربی تطبیق داد.
البته ما هم معتقدیم که علم جدید کمک فراوانی به توحید و خداشناسی نمود. ما هم معتقدیم که گام های علوم در جهت توحید بوده و نه در جهت ضد آن و نمی توانست جز این باشد. اما خدمتی که علوم به توحید کردند از راه نظام غایی بود نه نظام فاعلی... حقیقت این است که راهی که مولف دانشمند کتاب راه طی شده با کمال صفا و اخلاص طی کردند آن چنان بیراهه است که مجالی برای استدلال از راه نظام غایی که دانشمندان به اقتباس از قرآن مجید آن را راه اتقان صنع اصطلاح کرده اند، نمی گذارد... تزلزلی که در قرون اخیر در ارزش های فلسفی و علمی ایجاد شده، یکی از علل مهم آن نارسایی مفاهیم فلسفه غربی بوده است.(4)
آقای بازرگان در کتاب راه طی شده به شدت فلاسفه را مورد هجوم قرار داده و می نویسد:
البته تحصیل فلسفه، گذشته از مطالعه ای که در افکار وعقول می شود تا این حد خوب است که جوابی به سفسطه کاران و کسانی که برای رهایی خود از زحمت و قید مسئولیت با لفظ بازی و با منطق سازی القای شک و یأس در عقل ها و دل ها نموده، منکر ضروریات و بدیهیات می شوند، داده شود والا فلسفه نه دردی از دنیا را دوا می کند و نه به درد آخرت می خورد. (5)
مهندس بازرگان علوم جدید را جایگزین فلسفه کرده و به آنها اصالت می بخشد در کتاب بازیابی ارزش ها می نویسد:
وقتی در عمل و زندگی روزمره و اشتغالات عمومی، دخالت و حاکمیت دستاوردهای علوم و افکار را به سهولت می پذیریم و علم را عملا عالی ترین مرجع قضاوت ها می شناسیم، غیر قابل قبول است که در قلمرو دین آن را نادیده بگیریم و کور و لنگش بدانیم علم را نه می شود علی الاطلاق انکار و از صفحه ارزش ها و افکار، خارج کرد و نه آن را مقید و مشروط ساخت...
علم از هیچ کس و از هیچ اصل و مصلحت نباید دستور بگیرد یا تائید و تبعیت نماید.
علم باید مانند قاضی بی طرف و آزاده و وارسته ای باشد که تنها حقیقت را جستجو نماید و حقی را که از حقیقت و از حق مطلق ناشی می شود اعلام کند. (6)
وی در راه طی شده نیز می نویسد:
پیشرفت علوم نه تنها عالم طبیعت شناس را به جایی آورده است که عملا موحدی باشد بلکه صفات ثبوتیه خدا را خیلی بهتر از فقها و مدرسین درک می کند. درست است که او الله اکبر را به لفظ نمی گوید ولی بزرگی و وسعتی که از دنیا یعنی مصنوع خدا فهمیده و قدرتی که در درون یک اتم سراغ دارد، میلیون ها برابر آن چیزی است که در قرون سابق با هیأت یونانی فرض می نمودند... ماحصل آنکه چون مصنوع را کامل تر شناخته اند بهتر از ما می توانند صانع را پرستش نمایند. (7)
کسانی که دعوت های مکرر قرآن را در طبیعت دلیل بی نیازی از پرداخت به براهین دقیق عقلی و فلسفی باتمام دشواری هایی که دارند، می دانند باید توجه داشته باشند که قرآن می خواهد مطالعه در مخلوقات را وسیله ای برای تنبیه وبیداری فطرت قرار دهد.
یعنی قرآن می خواهد مطالعه در مخلوقات را وسیله برای راه فطرت و دل قرار دهد. به هرحال، مطالعه خلقت یعنی راه علوم حسی وتجربی به هیچ وجه قادر نیست جواب گوی مسائل مورد نیاز انسانی در الهیات باشد. (8)
بنابراین اگر بخواهیم ایدئولوژی را از علم اخذ کنیم، با توجه به ماهیت تغییر پذیری فرضیه های علمی و اصول ثابتی که در ایدئولوژی وجود دارد، یا باید علوم تجربی را کنار بگذاریم وتسلیم اصول ثابت شویم – زیرا خدا و وحی و ملائکه و عالم مجردات را نمی توان با چاقوی علم و تشریح شناخت – یا باید اصول را تابع علم بدانیم و تسلیم علم متغیر شده و تن به انحراف های اعتقادی بدهیم، گفتنی است که انحراف بسیاری از گروهک های سیاسی – اعتقادی ومذهبی در دهه های اخیر، معلول همین علم زدگی وخروج تدریجی از حیطه اصول است.
پینوشتها:
* کارشناس ارشد اندیشه های سیاسی در اسلام
1. مصاحبه با مهندس بازرگان، مجله کیان، سال سوم، فروردین و اردیبهشت 1372، ص4.
2. " یادنامه بیستمین سالگرد نهضت آزادی ایران "، همان، ص29.
3. مرتضی مطهری، اصول فلسفه و روش رئالیسم، تهران، صدرا، مقدمه جلد 5، ص24، 25.
4. همان، ص28.
5. مهدی بازرگان، راه طی شده، پانوشت، ص11.
6. مهدی بازرگان، بازیابی ارزش ها، ص411.
7. مهدی بازرگان، راه طی شده، ص 74.
8. مرتضی مطهری، همان، ص 35.
نشریه 15 خرداد شماره 7
نظرات