فریادى در سکوت


حسین ابراهیم زاده
8455 بازدید

در زمانى که محو فرهنگ ملى اسلامى مردم آغاز شده بود و در سایه سرنیزه هاى قزاقها سکوت در کوچه ها مستانه عربده مى کشید در تاریخ 1308 ش . در نوغان مشهد صداى نوزادى نه تنها سکوت خانه را شکست بلکه فریادى شد ماندگار و جاوید بر علیه سکوت و خفقان .
در حوزه نور
سید احمد پدر وى به پاس قدردانى از رضاى آل محمد صلى الله علیه آله که پس از سالها فرزند پسرى را به او هدیه کرده بود نام زیباى محمد رضا را بر او نهاد و براى تحویل دادن او به مکتب حیاتبخش حوزه به تعلیم و تربیت وى پرداخت .
زمانى سید محمد رضا به اقیانوس حوزه گام نهاد که هر کس دم از مذهب مى زد آینده اش قلم سرخ مى خورد تا چه رسد که در ترویج آن عباى پیامبر را بر دوش کشد.
سید محمد پس از پایان ادبیات دروس حوزه را با جدیت و پشتکار پى گرفت و روزها و ماهها را با کتاب و قلم سپرى کرد. گرچه در ((منطق )) محمد رضاى جوان در مقابل سکوت زمانه اش فریاد بود و ((اصول )) را خط و راهى مى دانست که جدش حسین علیه السلام از خانه خدا (کعبه ) تا خدا (کربلا) ترسیم ساخته بود ولى منطق و اصول را نزد فرزانگان و استادان نامى آن زمان چون ادیب نیشابورى ، شیخ هاشم و شیخ مجتبى قزوینى که آوازه نام آنان همه جا را فراگرفته بود آموخت .
در این دوره انتخاب همسر از خاندان طباطبایى که از نوادگان میرزاى شیرازى آن فریادگر نامى که بیگانه ستیز عصر خود به شمار مى رفت خود نشانى دیگر از انتخاب راه پرحادثه او بود.
سعیدى پس از پایان دروس سطح و بهره مند شدن از استادان نامدار حوزه مشهد راهى قم شد و در درس مرجع عالیقدر شیعه آیة الله بروجردى شرکت کرد و از محضر پر فیض کسب معرفت نمود. اما در این هنگام آوازه رادمردى به نام حاج آقا ((روح الله )) سعیدى را به درس او کشید، سعیدى به محض ورود به درس او گمشده خود را یافت و همه چیزش را به نگاهش باخت ، سعیدى احساس مى کرد که هر جا مراد او حضور مى یابد سکوت رخت بر مى دارد. و این سرآغاز فریادش شد. عشق و علاقه سعیدى نسبت به امام در هیچ قاموسى نمى گنجد و هیچ واژه اى توان ترسیم آنرا ندارد و این عشق و علاقه تنها یکطرفه نبود چرا که امام در نامه اى به او واژه ها را ناتوان تر و علیل تر از آن مى داند که با کمک آنها محبت خود را به نشان دهد و در قسمتى از آن چنین مى نویسد:
((من از افرادى مثل شما آنقدر خوشم مى آید که شاید نتوانم عواطف درونى را آنطور که هست ابراز کنم من قادر نیستم عواطف امثال شما را جواب بدهم لکن خداوند متعال قادر است ))
تجربه زندان
امام که قبل از آغاز نهضت روحانیت طوفانى را در وجودش به پا کرده بود شاهد اولین تجربه زندان وى گشت او که به اتفاق آقاى خزعلى ، آقاى مکارم و آقاى سبحانى و آقاى دوانى براى سفرى تبلیغى به خوزستان رفته بود در ((خسرو آباد)) آبادان شیشه عمر پشه سکوت را سیمرغ وار به سنگ زد و براى اولین بار میله هاى سرد زندان را تجربه کرد که با وساطت فضلاء پس از چندى از زندان آزاد گشت .
جرقه قیام
لایحه انجمن هاى ایالتى و ولایتى و عکس العمل اعلامیه هاى شدیداللحن امام و سرآغاز قیام روحانیت و مردم به رهبرى امام گشت که دستگاه اوج رذالت حوزه در مدرسه طالبیه تبریز و فیضیه قم به تصویر کشید سعیدى که خود در این نهضت شرکت کرده بود پس از فروکش کردن تهاجمات دستگاه به همراه برخى از فضلاء قم روانه کویت شد که روز 11 محرم همان سال از فاجعه خونین 15 خرداد و دستگیرى امام باخبر شد.
خشم سرپاى وى را گرفت نخست با دیگر فضلاى ایرانى نامه هایى را به آیة الله حکیم و آیة الله خویى نگاشت اما روح بى آرام او مانع آن شد که تنها به این مقوله اکتفا کند و با شناخت کامل از دستگاه اطلاعاتى قوى شاه در کویت به حسینیه ((فحیعل )) بازگشت و نیروهاى اطلاعاتى را به تعجب وا داشت . او که مى دانست در بازگشت توسط دستگاه امنیتى کشور دستگیر مى شود تا آزادى امام در کویت در خانه حجة الاسلام سید عباس مهرى ماندگار شد به گزاف نرفته ایم اگر بگوئیم سعیدى هم بند امام و هم سلول امام بود چرا که آن روز که امام به زندان گام نهاد، سعیدى هم با سخنرانى آتشین در کویت زندانى شد.
سعیدى صفر سال بعد مخفیانه و با لباسهاى مبدل کویت را به قصد ایران ترک کرد، از آنجا که در بینش سعیدى بیرون آمدن یک طلبه از لباس روحانى کارى منحوس به شمار مى رفت نامه اى به این مضمون به امام نوشت .
((سیدى و مولاى با قیافه منحوس وارد قم شده ام و اجازه ملاقات مى خواهم ))
امام نیز با روى گشاده سعیدى را به حضور پذیرفت و مرید و مراد پس از ماهها همدیگر را در آغوش گرفتند.
تبعید خورشید
عکس العمل شدید امام در مقابل لایحه خفت بار کاپیتولاسیون در مهرماه 1342 منجر به تبعید امام به ترکیه و سپس نجف گشت ... هشدار سعیدى با دهها تن از فضلاء قم در نامه اى به هویدا به سال 30/7/44 نشانگر پیگیرى او و دیگر فضلاى قم براى بازگرداندن حضرت امام بود. سعیدى تنها فرستادن نامه ، اظهار همدردى و همراهى با امام را در قالب نوشته ها کافى نمى دانست بلکه احساس مى کرد که امام را باید به حوزه علمیه نجف شناساند از اینرو مخفیانه و از راهها و گذرگاههاى مخفى مرز به عراق و به نجف اشراف رفت . او در یکى از مدارس علمیه طى جلساتى بر فراز منبر به معرفى چهره واقعى امام و بعد علمى ایشان پرداخت و با بیان شخصیت مرادش بر شمار مریدانش افزود.
سعیدى در مسجد امام هفتم علیه السلام
سعیدى در فراق امام ماندن خود را در قم به صلاح نهضت روحانیت نمى دانست و بر آن شد که فریاد بر علیه نظام را به گوش سایرین برساند از اینور نخست به تفرش رفت و در آنجا به افشاگرى فجایع رژیم سفاک پهلوى پرداخت در این زمان بود که از سوى مردم تهران براى اقامه نماز جماعت و سخنرانى در مسجد امام موسى بن جعفر علیه السلام دعوت شد. سعیدى این فرصت طلایى را از دست نداد چرا که پایتخت را محلى خوب براى فعالیت هاى سیاسى و اجتماعى خود دانست سال 1345 ش . که سال ورود سعیدى به محله غیاثى در مسجد امام موسى بن جعفر علیه السلام در میدان خراسان بود نقطه عطفى در تاریخ انقلاب اسلامى است . امام در همان روزهاى نخست با فرستادن نامه اى به سعیدى حرکت او را مورد تاءیید قرار داد و چنین نگاشت .
((از اینکه تهران تشریف برده اید از جهتى خوشوقت شدم چون مرکز از هر جا بیشتر احتیاج به علماء عاملین دارد مساعلى جمیله جنابعاى مورد تقدیر تشکرات ))
سعیدى با تاءسیس حوزه علمیه ، تشکیل کلاس براى بانوان ، تشکیلات امر به معروف و نهى از منکر و تاءسیس کتابخانه فعالیتهاى حوزه را آغاز کرد. اما آن چیزى که بیش از هر فعالیت دیگرى سعیدى در آن زمان به چشم نمى آمد و در سالهاى پس از شهادت او به ثمر نشست دمیدن روح حماسه فریاد در کالبد نوجوانان و جوانان آن محله بود. سعیدى در این سال کانون انقلاب را همچنان گرم نگه داشت و با سخنرانى هاى گرم و آتشین علنا خمینى را فریاد زد مجموعه سخنرانیها و نوارهاى برجا مانده او در این سال جزو گویاترین صفات تاریخ همیشه خونبار تشییع است . گزارشهاى ساواک در این سال گویاى این حقیقت است که وى در مدت سالهاى اقامت در تهران بى مهابا به رژیم مى تاخته است . در گزارش شب 31/4/45 ساواک آمده است .
((طبق اطلاع واصله ساعت 30/20 روز 31/4/45 جلسه موسى بن جعفر با حضور قریب یکهزار نفر از طبقات مختلف تشکیل گردیده است . در این جلسه سعیدى ابتدا چند دقیقه درباره آیة الله خمینى و کتک زدن طلبه ها در قم صحبت کرد و مردم با شنیدن اسم خمینى صلوات فرستادند.
نامبرده ... فن حمله به یهودیان فلسطین و امریکا اضافه کرد اینها کارشان در این مملکت بالا گرفته و دستشان در همه کار باز است و کسى از آنها جلوگیرى نمى کند ولى جلسات ما را تعطیل مى نمایند سه سال پیش آیة الله خمینى از دولت خواست که اسرائیل در کشور سفارتخانه نداشته باشد ایشان این جریانات را پیش بینى مى کرد.
ما باید براى مبارزه کردن تشکیلات داشته باشیم تا بتوانیم در مقابل دشمن مقاومت کنیم و با دولتى که علماء ما را زندانى و تبعید مى کند مبارزه نمائیم . من راهى را مى روم که امام حسین علیه السلام و رهبر عالیقدر دین ما آیة الله خمینى رفت و تا پاى جان ایستادگى کرد. من حرف خود را مى گویم و مبارزه را ناتمام نمى گذارم .
در پى برگزارى مجلس از سوى سعیدى براى شهید سید کاظم قریشى وى به تاریخ 8/5/45 به اتهام ((اقدام علیه امنیت داخلى مملکت )) از طرف شهربانى دستگیر و به دست سیاه دلان ساواک سپرده شد. سعیدى در تاریخ 11/7/45 از زندان آزاد و استوارتر و راسخ ‌تر از قبل وارد میدان شد تا بار دیگر شیشه عمر سکوت را با فریاد خویش بر سنگ زند.
سعیدى در بهار 1346 مخفیانه از ایران خارج شد و خود را به جوشش گاه فریاد رساند وى پس از ملاقات با حضرت امام در نجف اشرف با روحیه مضاعف به ایران بازگشت در کنار سخنرانیهاى گرم آتشین تلاش براى تشکل ، چاپ استفائات حضرت امام و راه اندازى نشریه اى به نام نشریه مسجد امام هفتم علیه السلام از فعالیتهاى دیگر اوست . که از این نشریه ها مى توان به جملات و نقطه نظرهاى علماء در خصوص شخصیت امام اشاره کرد که در آن زمان از جایگاه ویژه اى برخوردار بود. شگردهاى ساواک در برخورد با سعیدى یکى از ناجوانمردانه ترین شگردها است . برهم زدن مجالس او توسط اراذل و اوباش - قطع آب - و برق مسجد، تهدید و تطمیع نماز گزاران مسجد امام هفتم علیه السلام به گونه اى او را در محدودیتى سخت قرار داده بود تا جائى که او در یک ماه قبل از عروج خونینش در تاریخ 18/2/49 در مسجد موسى بن جعفر علیه السلام غریبانه و مظلومانه مى گوید:
... این شما هستید که بایستى با کمکهاى مادى و معنوى خود این پناهگاه اسلام را حفظ کنید.
آقایان باور کنید من امسال آنقدر مجالس روضه خوانى زنانه رفتم تا توانستم مخارج این مسجد را تامین کنم ...
آخر من نمى دانم که چرا آنقدر مردم از من فرار مى کنند؟
آیا به جرم این است که من از رهبر عالیقدر حضرت آیة الله خمینى طرفدارى مى کنم ؟ اگر از این وضع هراس دارید باید بگویم که نترسید این من هستم که بایستى جواب دولت و سازمان امنیت و کلانترى را بدهم نه شما پس در این صورت دیگر چرا از من کناره گیرى مى کنید؟
اعلامیه فریاد
در پى هجوم سرمایه داران غرب به سوى ایران حوزه علمیه قم طى اعلامیه در اردیبهشت ماه 1349 ضمن محکوم کردن این حرکت غرب و مشى وطن فروشانه دستگاه سلطنتى به افشاگرى علیه این جنایت بزرگ دست زد. سعیدى که مى دید پس از این اطلاعیه سکوتى مرگبار سراسر محافل مذهبى و روشنفکرى را فراگرفته است و سکون مرز پویش و رویش انقلاب در هم نوردیده است . جنایتى بزرگ تر از کاپیتولاسیون و قراردادى استعمارى تر از شب کو در شرف تکوین است . قلم بدست گرفت و قبل از اینکه شیشه عمر سکوت را بشکند با خون خود بار دیگر این جمله را امضاء کرد ((ان کان دین محمد لم یستقم الا بقتلى فیا سیوف خذینى )).
حضرت آیة الله اعظم الله اجورنا و اجورکم
لابد میدانید که این روزها با مطرح شدن مسئله سرمایه گذارى امریکائیها در ایران مصیبت بسیار بزرگ و خورد کننده اى بر ملت این سرزمین روى آورده که مملکت را در آستانه سقوط و نابودى قرار داده و به مضمون آیة شریفه ((یکاد السموات یتفطرن منه و تنشق الارض و تخرالجبال هدا)) ((هیئت حاکمه ستمگر عامل استعمار ایران چنان در برابر اربابان استعمارگر خود خاضع و تسلیم گردید که طوق بندگى و عبودیت آنان را به گردن افکنده و به منظور نزدیکتر شدن به غارتگران استعمارگر جان و مال و نوامیس ملت ایران را به پیشگامان تقدیم مى دارد هم اکنون این بندگان استعمار غرب قربانى جدیدى براى درگاه خدایان دلار و اسلحه تدارک دیده اند که با تقدیم آن بطور دربست اقتصاد ما و به دنبال آن دین و سایر افتخارات ما به چنگال آنان خواهد افتاد. همانطور که قبلا سیاست ما را قبضه کردند که این مصائب را به دنبال خود آورده است بحق و حقیقت سوگند که این اقدام جدید آنچنان مصیبت بزرگ و خطرناکى است که مسائل مهمى از قبیل امتیاز تنباکو، کاپیتولاسیون و سایر حوادث که براى هر یک از آنها جامعه روحانیت پیشقدم در اعتراض و مبارزه بوده و قربانیانى داده است در قبال آن کم اهمیت و کوچک است . چقدر جاى تعجب است که شما پیشوایان دینى در مقابل این خطر بزرگ سکوت اختیار کرده و براى جلوگیرى از آن اقدامى نمى کنید؟
براى ما باور کردى نیست که بگوئیم شما دین و آخرت را با زندگى چند روزه دنیا معامله کردید و خود را مشمول آیة شریف ((اتستبدلون الذى هو ادنى بالذى هو خیر)) و آیة شریفه ((ارضیتم بالحیوة الدنیا من الاخرة )) نموده باشید راستى چرا شما مهر سکوت بر لب زده اید؟ و در این باره چیزى نمى گوئید؟
خود مى دانید که موضوع سرمایه گذارى صهیونیست هاى آمریکایى در ایران از تاءسیس سینما در قم (که براى جلوگیرى از آن چه سر و صدایى به راه انداختید) براى اسلام و مسلمین خطرناکتر است . امروز روز فریاد و اعتراض است صداى خود را با اعتراض بلند کنید، داد بزنید، فریاد کنید، یک پارچه و متحد علیه این قرارداد خائنانه مبارزه نمائید تا در پیشگاه خدا و پیشینیان بزرگ خود چون مرحوم سید جمال الدین اسد آبادى و مرحوم شیرازى و نیز نسل آینده رو سفید و سربلند باشید ((یوم تبیض وجوه و تسود وجوه ))
سعیدى خراسانى
در حلقه خفاشان
اعلامیه و نامه تند سعیدى خطاب به علماى شهرهاى ایران رژیم منحوس ‍ پهلوى را به وحشت انداخت دستگاه اطلاعاتى رژیم بخوبى به این موضوع پى برد که اگر دیر بجنبد سعیدى علما را به دادن فتوى علیه این قرارداد راضى مى کند از اینرو با بسیج نیروها خود را مهیاى یک اقدام سفاکنه کرد.
سپهبد مقدم بدنبال گزارش این اعلامیه دستور داد.
خواهشمند است دستور فرمائید نامبرده بالا را احضار و به وى تذکر داده شود از تحریک افکار عمومى علیه اقدامات دولت خوددارى نماید و در غیر این صورت شدیدى درباره وى گرفته خواهد شد حتما رفتار و گفتار مشارالیه را دقیقا تحت مراقبت دهند و نتیجه را اعلام دارند.
مدیر کل اداره سوم - مقدم
در زیر دستور مقدم پى نوشت شده است .
ریاست اداره یکم فرمودند: با توجه به اینکه قرار است نامبرده دستگیر شود لزومى به ارسال نامه فوق نیست ((پرونده محمد رضا سعیدى بایگانى شود))
خفاشان ساواک که سالها انتظار چنین روزى را داشتند خود را آماده دستگیرى فریادگر حماسه ها کردند سعیدى با دلى آکنده از درد در روز 11 خرداد ماه 1349 پس از اتمام نماز راهى خانه شد ساعت یک بعد از ظهر بود که سعیدى آماده استراحت و صرف نهار شد که جلادان پهلوى به منزل او یورش بده و او را آماده قربانى کردن در پاى خدایان زور و خدایان زر کمپانیهاى غربى و راکفلرها کنند.
ساواک دست به کارى بى سابقه در تاریخ جنایت خود و تاریخ دستگیرى آزادمردان در جهان زد.
10 روز فقط 10 روز از تاریخ دستگیرى تا شهادت نشان از سالها خشم اندوخته دستگاه و خروش بى پایان سعیدى است .
نشان ناامیدى ساواک از خاموش کردن این فریاد بود.
عقربه ساعت 9 شب چهارشنبه 20 خرداد 1349 را نشان مى داد بعضى از سلولهایى که در مجاورت سلول سعیدى در زندان قزل قلعه قرار داشت عمدا باز نگه داشته بودند که ناگهان برق زندان خاموش شد.
وحشت سرپاى زندانیان را فرا مى گیرد رفت و آمد در راهرو زندان شروع و مسیر گامهاى جلادان تا سلول سعیدى امتداد دارد که ناگهان صداى کشمکش از سلول سعیدى با فریاد او به پایان مى رسد.
جلادان مسیر آمدن را بار دیگر طى مى کنند و سکوتى مرموز راهرو زندان را فرا مى گیرد با روشن شدن برق زندانیان از سلولها بیرون مى ریزند و به سوى سلول سعیدى مى روند و با پیکر بى جان سعیدى در حالى که عمامه سیاه او به دور گردنش پیچیده شده بود روبرو مى گردند،
بغض زندانیان مى ترکد، فریاد باز هم فریاد
امام در سوگ
خبر شهادت سعیدى از مرزها گذشت و متن تسلیت نامه فضلا و محصلین حوزه علمیه به امام خمینى (ره ) رسید و امام راحل را در سوگ این یار و شاگرد وفادار خود نشاند طلاب و شاگردان انقلابى امام بر آن شدند تا نام و خاطره او را زنده نگه دارند.
فاتحه سعیدى به طولانى ترین فاتحه در نجف اشرف مبدل شد. امام مخارج فاتحه سعیدى را بر عهده گرفت و چهل شب خود صاحب عزاى سعیدى شد و پیامى را براى فضلا و محصلین حوزه علمیه فرستاد که در پایان آن آمده است .
من قتل فجیع این سید بزرگوار و فداکار را که براى حفظ مصالح مسلمین و خدمت به اسلام جان خود را از دست داد به ملت اسلام عموما و خصوصا به ملت ایران تعزیت مى دهم از خداوند متعال رفع ید دستگاه جبار و عمال کثیف استعمار را مسئلت مى نمایم .
سفاکان و کوردلان که تحمل این همه عظمت و بزرگى را نداشتند چندین شب برق ((مسجد عمران )) مسجدى که در آن امام و یارانش در سوگ سعیدى نشسته بودند همانند شبى که سعیدى در مسجد ((امام موسى بن جعفر علیه السلام )) به سخن مى نشست و شبى که در زندان ((قزل قلعه )) به معراج رفت خاموش کردند.
غافل از اینکه نور سعیدى هرگز با خاموش شدن برق به خاموشى نمى گراید و مردى که سکوت را زیر دستان فریاد خفه کرد.
و مرگ را زیر گامهاى شهادت کشت .
((سعیدى )) دو دنیاست و سعید دو دنیا چراغى است که خداوند وعده جاودانگى او را داده است
((یریدون لیطفووا نور الله با فواههم و الله متم نوره و لوکره المشرکون ))


سایت حوزه