نامه آیت‌الله مصباح یزدی به امام‌خمینی در سال ۱۳۴۲


پس از سخنرانی امام‌خمینی در خرداد ۴۲ رژیم شاه ایشان را دستگیر و پس از مدتی به خانه‌ای در قیطریه منتقل کرده و تحت نظر قرار می‌دهند. در این روزها آیت‌الله مصباح یزدی نامه‌ای خطاب به ایشان در تحلیل شرایط فعلی کشور و آثار شروع مبارزه بر مردم و حوزه می‌نویسد. این نامه پس از چند سال در بازرسی وسایل منزل امام، بدست ساواک می‌افتد.

موسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی در سالگرد رحلت آیت‌الله مصباح یزدی متن و تصویر این نامه را منتشر می‌کند.

«باسمه تعالی

محضر مقدس حضرت آیت‌الله العظمی آقای خمینی دامت برکاته

جعلت فداک، سلامتی مزاج شریف و مزید توفیقات و تأیید آن جناب را در سایه توجهات خاصه حضرت ولی‌عصر(عج) از پرودگار مسئلت دارم و امیدوارم بزودی ابرهای تیره زایل و خورشید فیض‌بخش روح‌الهی ظاهر و پیکر افسرده و فرسوده اجتماع را جانی نوین بخشد. اگر از مراتب تأثرات خود و سایر مسلمانان بخواهم عرض کنم سخن به درازا می‌کشد. اجمالا ذکر نام حضرتعالی در مجالس خصوصی چشم‌ها را پر اشک و در مجالس عمومی فضا را از صدای صلوات پر می‌کند. زینت منابر و اعلامیه‌هایی که از طرف طلاب و جمعیت‌های دیگر منتشر می‌شود نام مبارک سرکار است.

باور کردنی نبود که بعد از کشته شدن هزارها جوان رشید و فداکار که برای بازداشت حضرتعالی دست به تظاهرات زده بودند دیگر روحیه عموم مردم تا این درجه قوی و نیرومند بماند ولی خوشبختانه ثابت شد که علاوه بر اینکه ضعف و فتوری در مردم روی نداده روز به روز بر شدت علاقه و ایمان‌شان افزوده می‌شود. بنده که این عشق عجیب مسلمانان را نسبت به شخص جنابعالی جز با یک نیروی غیبی و غیرعادی نمی‌توانم تحلیل کنم. راستی مایه‌ شگفتی است که پیرمردی جوانش کشته شود و بگوید ای کاش خودم هم با سایر فرزندانم فدای آقای خمینی شده بودیم. یا پیرزنی در وادی‌السلام قم بر مزار جوان ناکامش بنشیند و رو به آستانه حضرت معصومه(س) کرده بگوید:‌ ای بی‌بی شاهد باش که فرزندم را در راه آقا دادم. همینطور کسانی که در این جریانات به انواع شکنجه‌ها مبتلی شده‌اند حالشان به همین منوال است. اگر بخواهم بعضی از آن‌ها را شرح دهم ممکن است موجب تأثر خاطر مبارک شود. مسلما اینگونه مطالب کم و بیش به حضورتان عرض شده و تکرار آن ضرورتی ندارد.

چیزی که نمی‌دانم تا چه حدود به محضرتان رسیده دو دسته از مطالب است. یکی فواید مستقیم و غیر مستقیمی که تا کنون بر این نهضت مترتب شده، دیگری توقع عموم مردم و طلاب آزاده و روشنفکر نسبت به آینده. به نظر قاصر بنده بزرگترین فایده عمومی این نهضت بیدار شدن مسلمان‌ها از خواب خمودی و غفلت و متوجه شدن ایشان به وضع دنیا و موقعیت مسلمین در برابر کفار بود. مسلمانان تهران و بیشتر شهرستان‌ها به خوبی درک کرده‌اند که غیر از آنچه تا کنون تشخیص داده بودند وظایف دیگری نسبت به اجتماع دارند که همانند وظایف روزانه و فرائض مرتبه باید انجام دهند. بعد از آنکه از درک فیض حضوری و کسب تکلیف از جنابعالی محروم شدند با سایر مراجع تماس گرفتند و در مطالب روز با ایشان به بحث پرداختند و از همگی ایشان جز آقای میلانی مأیوس شدند تا اینکه ایشان اجبارا به مشهد برده شدند. هم اکنون نیز علاقه مردم و روحانیین مبارز به ایشان بیش از دیگران است و انصافا ایشان هم تا حدوی که برایشان میسر بود کوتاهی نکردند. و مخصوصا برای شخص جنابعالی خیلی فداکاری نمودند و در گفتاری که در آغاز شروع درس در مشهد ایراد کردند تبعیت خود را از حضرتعالی صریحا اعلام داشتند و چنین بنایی در میان مراجع شاید خیلی کم‌سابقه بود. در نامه‌ای که برای یکی از بازاری‌‌ها نوشته بودند سفارش کرده بودند که این کلمه امیرمومنان علیه‌السلام اشاعه داده شود: « السکوت اخ الرضا، من لم یکن معنا کان عدوا لنا» و همچنین نامه‌های زیادی برای آشنایان روحانی و غیرروحانی خود مشتمل بر تشویق و ترغیب به ادامه مبارزه نوشته‌اند.

در هر صورت منظور من این بود که متوجه شدن مردم به وظایف اجتماعی و علاقمندی عجیب دانشجویان به درک مسائل اجتماعی اسلام یکی از برکات آنی نهضت مقدس است که می‌تواند در آینده نقش بزرگ و ریشه داری را در نهضت‌های دینی داشته باشد. فایده مهم دیگر آنکه بسیاری از متجددین و دانشگاهیان در اثر بعضی از روش‌های غلط نسبت به روحانیت بلکه نسبت به دین، بدبین شده بودند و بعد از این جریانات رسما علاقمند به امور دینی شدند و حتی بسیاری از کسانی که نسبت به انجام فرائض دینی تکاهل می‌ورزیدند راغب و ملزم به انجام آن‌ها شدند و سد بزرگی که میان دانشگاهیان و روحانیت به وجود آمده بود شکسته شد. و اما فایده‌ای که این نهضت برای روحانیت داشت بسیار فایده ارزنده‌ای بود که تحصیل آن در طول سال‌های دراز میسر نبود و آن این بود که جامعه روحانیت از صدر تا ذیل یک روش خشک و جامدی را دنبال می‌کرد و روی اصل مسلم و تغییرناپذیر «صرفیین چنین کردند ما هم چنین می‌کنیم» قدمی برای اصلاح وضع تحصیل و تبلیغ و تهذیب اخلاق و بحث کافی در مسائل اساسی و اجتماعی اسلام و ... برنمی‌داشتند و بدون کمترین توجهی به وضع دنیا و احتیاجات جامعه اسلامی در برابر کفار عصر و بی‌دینان به همان روش سلف صالح اکتفا می‌کردند و راستی قاعده‌ای که مبنای فقه اهل تسنن است مبنای عمل قرار گرفته بود.

سهم مبارک امام(ع) در موارد شرم‌آوری به نام تشیید اساسی دین و حفظ بیضه اسلام صرف می‌شد و هر وقت صحبت از مصارف ضروری دین به میان می‌آمد یک پاسخ کلی شنیده می‌شد و آن این بود که «این‌ها کار آخوند نیست» گویا آیه‌ای نازل شده بود که وجوهات باید فقط صرف یک مشت بیکاره بی‌عرضه بی‌سواد بی‌اطلاع از حقایق دین شود تا مجالس درسی از ارباب لحیه انباشته گردد و بدینوسیله آبروی اسلام محفوظ بماند. منظور این نیست که نسبت به مراجع گذشته یا بعضی از مراجع فعلی توهینی شود، شاید شرایط محیط و غفلت از نیازمندی‌های جامعه اسلامی چنین وضعی را به‌وجود آورده بود ولی اکنون که پروردگار متعال بر ما منت نهاده و از آن غفلت‌ها نجات داده دیگر عذری نخواهیم داشت و اگر در ایجاد شرایط مساعد برای تحصیل و تبلیغ کوتاهی کنیم مسئول خواهیم بود.

در اثر این نهضت جامعه روحانیت هم تکانی خورد و از آن خواب سنگین تا اندازه‌ای به هوش آمد و در ضمن مطالعه جراید داخلی و خارجی به منظور اطلاع از وضع سیاسی دنیا و روشن شدن نسبت به وضع داخل متوجه بعضی از نقاط ضعف خود شد. امید است که در اثر کمک‌های فکری و غیرفکری یا لااقل عدم مخالفت بعضی از مراجع، این بیداری کامل و دائم گردد و آثار حسنه آن یکی پس از دیگری ظاهر شود.

اما توقعی که مردم مبارز و دیندار ایران از روحانیت دارند این است که بعد از دادن قربانی‌های بی‌شمار و صرف اموال زیاد و دیدن شکنجه‌ها و رنج‌های طاقت‌فرسا و تحمل ضررهای جانی و مالی و عرضی، و در نتیجه، مفتضح شدن دستگاه در دنیا و رسیدن آن به لب پرتگاه سقوط ابدی، دست از مبارزه نکشند و مصالح جامعه اسلامی بلکه موجودیت اسلام را فدای مصالح حوزه(به خیال خام خودشان) از قبیل شهریه دادن و نرفتن طلاب به سربازی ننمایند. این مردم فداکار تهران و بعضی از شهرستان‌های دیگر بودند که در آن وضع عجیب کسادی بازار سیل پول‌ها را به خانه مراجع روانه کردند و در برابر بازداشت رهبر نهضت بدون اینکه امری از طرف هیچ مرجعی برسد جان‌های خود را بر کف دست نهادند و با کمال شهامت به استقبال رگبار مسلسل رفتند، آیا چنین مردمی حق ندارند که از ما توقع فداکاری و از خود گذشتگی و ... داشته باشند. اما توقعی که روحانیون و طلاب بیدار و آشنا به وضع زمان از مراجع و رهبران عالی‌مقام خود دارند. امنیت که از نعمی که پروردگار متعال در دسترس ایشان قرار داده برای بهبود وضع حوزه‌های علمیه استفاده کنند و احتیاجات علمی و تبلیغی مسلمین را با در نظر گرفتن شرایط و امکانات موجود مرتفع سازند. در این جریانات بخوبی معلوم شد که یکی از بزرگترین معایب جامعه روحانیت نداشتن تشکیلات منظم و بی‌اطلاعی بعضی از بزرگان در برابر خطرهای احتمالی، مجهز به نیروهای علمی و روحی بیشتر می‌کنند و برای مبارزه با جنود شیطانی حربه‌های تازه و متناسب با وضع حاضر و آینده دنیا به دست ایشان دهند و تشکیلات عقلانی منظمی برای تحصیل و تبلیغ در مراکز علمی به وجود آورند و با کمال دقت و واقع‌بینی و بدون تعصب نسبت به روش‌های گذشتگان و سنن سلف صالح آنچه الزم و اصلح و انفع برای اسلام و مسلمین است با نظر متخصصین با غرض انتخاب و به مرحله اجرا درآورند چنین کسانی اگر خدایی نکرده در این راه کوتاهی نمایند موقعیت بزرگ و حساسی را برای ترویج دین از دست داده و به ضعف و عقب افتادن روحانیت و اسلام کمک کرده‌اند. متاسفانه دست ما که فعلاً به گرد پای حضرتعالی هم نمی‌رسید و سایر آیات هم که یا اساساً با اینگونه افکار مبتدعه مخالفند و یا اینکه اجراء آن‌ها را منوط به ریاست مطلقه‌ خودشان می‌دانند و یا همانطور که عرض کردم یکی از فوائد غیرمستقیم این نهضت، بیدار شدن اکثریت روحانیین بخصوص طبقه جوان از محصلین و مدرسین است که روزنه‌ امیدی به روی دلها گشوده و امید است با تشریف‌فرمائی حضرتعالی که انشاءالله وقت آن خیلی نزدیک شده جامه‌ تحقق بپوشد.

بدیهی است ادامه وضع فعلی مخصوصاً با توجه به اینکه دولت درصدد تاسیس دانشگاه اسلامی است فوق‌العاده خطرناک می‌باشد و با تشکیل چنین دانشگاهی (که انشاءالله موسسین آن آرزویش را به گور خواهند برد) محصلینی که از وضع با سروسامانی و با بند و باری روحانیت ناراضیند فوج فوج بیرون خواهند رفت و روسای روحانیت که تاکنون روش عاقلانه‌ای برای اصلاح وضع تحصیل اتخاذ نکرده‌اند و همچنین وسائلی برای تقویت ایمان و تهذیب اخلاق فراهم نیاورده‌اند مسئول خواهند بود. در خاتمه از جسارت‌هائی که برای اولین‌بار به حضورتان نمودم معذرت می‌خواهم و خدا را گواه می‌گیرم که در نوشتن این نامه منظوری جز رضای او نداشتم و مطالب آن صرفاً محصول فکر و نظر خودم می‌باشد و از هیچ ناحیه‌ای از نواحی امکانی القاء و تلقین نشده است. وکفی بالله شهیداً.

خادم کوچک: محمدتقی مصباح یزدی»


نامه آیت‌الله مصباح یزدی به امام‌خمینی در سال ۱۳۴۲
نامه مقدم، رئیس اداره امنیت داخلی ساواک درباره نامه کشف‌شده از آیت‌الله مصباح در منزل امام، سال 1347

صفحه اول نامه آیت‌الله مصباح به امام‌خمینی در سال ۱۳۴۲

صفحه دوم نامه آیت‌الله مصباح به امام‌خمینی در سال ۱۳۴۲

صفحه سوم نامه آیت‌الله مصباح به امام‌خمینی در سال ۱۳۴۲