کاشفالغطاء، مجاهد استعمارستیز
شیخ محمدحسین کاشفالغطاء، از مراجع و علمای متفکر و مجاهد استعمارستیز و ضد صهیونیسم شیعه عراق در 1294 ق در نجف اشرف در خاندان علم و دانش به دنیا آمد. جد اعلای او شیخ جعفر نجفی سرسلسله خاندان کاشفالغطاء بود. شیخ محمدحسین، مقدمات علوم، ادبیات، هیأت، حساب و هندسه را آموخت. آنگاه خارج فقه و اصول را از آیات عظام: سید کاظم یزدی، شیخ آقا رضا اصفهانی و آخوند خراسانی؛ کلام را از میرزا باقر اصطهباناتی، شیخ احمد شیرازی و شیخ محمدرضا نجفآبادی؛ و حدیث را از حاجمیرزا حسین نوری فرا گرفت و خود از فقیهان اصولی و از عالمان محقق و چیره دست گردید. وی مورد توجه علما، به ویژه سید کاظم یزدی بود و سید پاسخ بسیاری از پرسشهای علمی و فقهی را به او واگذار میکرد.
پس از درگذشت برادرش شیخاحمد آل کاشفالغطاء، با وجود مرجعیت عام آیتالله آقاسیدابوالحسن اصفهانی، به مقام مرجعیت رسید و کسانی در هند، ایران، افغانستان، مسقط، و نیز عشایر عراق از وی تقلید میکردند. او از کسانی چون حاجمیرزا حسین خلیلی نجفی، شیخ علی خاقانی، شیخ عباسبن شیخ علی آل کاشفالغطاء و حاج میرزا حسین نوری اجازه روایت گرفت. در حوزه درس فقه او که عمدتاً در مسجد هندی نجف و آرامگاه میرزا حسن شیرازی تشکیل میشد، جمعی از طلاب و علما شرکت میکردند.
شیخ محمدحسین ازآگاهیهای دینی و سیاسی برخوردار بود. هم جوهر دیانت اسلامی و تاریخ امت اسلامی را میشناخت و هم وضع زمان و سیاست حاکمان روز خود را در مییافت. از اینرو در همان حال که وظایف یک عالم دینی را انجام میداد، وقت خود را صرف مسائل عمده سیاسی و اجتماعی و آگاهانیدن ملل مسلمان و ستیز با امپریالیسم و صهیونیسم میکرد. کتاب «الدین و الاسلام او الدعوهالاسلامیه» او نقدی بر مبانی فکری غرب و نقش آن در جلوههای تمدن جدید است. کاشف الغطاء در این کتاب مهمترین مشکلات مبتلا به جوامع اسلامی را مطرح و درصدد حل و درمان آن برآمده است. او تنها عامل ضعف مسلمانان را ضعف دینی و نفوذ روح غربی در آنها میداند و برای مقابله با آن، تحقق وحدت مسلمانان را پیشنهاد میکند.
سفرهای وی به کشورهای اسلامی، یکی از شیوههای عملی او برای بیدارسازی امت اسلامی و بخشی از اهتمام وی به امور مسلمانان بود. نخستین بار در 1328 ق به حجاز سفر کرد و پس از آن به شام و بیروت رفت. در این سفر ضمن دیدارهای گوناگون با عالمان و متفکران مختلف، برخی از آثارش را در لبنان به چاپ رساند. سپس روانه مصر گردید و در آن کشور با علما دیدار و گفتگو کرد و برای دانشجویان دانشگاه الازهر جلسه درس تشکیل داد و در چند کلیسای قاهره سخنانی ایراد کرد.
او در نبردهای مسلحانه به انگلستان، طی جنگ جهانی اول (1332 ـ 1336 ق) و نیز در قیام ضد انگلیسی عراق به رهبری رشید عالی گیلانی (ربیعالثانی جمادیالاول 1360 ق) شرکت کرد و جنگید. در همین جنگ،صریحاً فتوای جهاد با اشغالگران انگلیسی را داد و از مردم خواست به عنوان یک تکلیف شرعی به جنگ برخیزند.
از سفرهای مهم او سفر به فلسطین بود که در 1350 ق به منظور شرکت در «کنگره اسلامی قدس» انجام شد. این کنگره به مناسبت بعثت پیامبر اسلام (ص)، با حضور بیش از هزار و پانصد تن از علمای مسلمان در بیتالمقدس برگزار گردید. شیخ محمد حسین که از سوی علمای عراق در آن کنگره شرکت کرده بود، در مسجدالاقصی نماز خواند و هزاران مسلمان و از جمله علمای مذاهب مختلف عضو کنگره به او اقتدا کردند و پس از آن در دوازدهمین جلسه کنگره سخنرانی مؤثری ایراد کرد که بازتاب مثبتی در کنگره و جهان اسلام داشت. وی درباره احوال مسلمانان در گذشته و حال و پریشانی و انحطاط کنونی مسلمانان و لزوم وحدت میان آنان و پرهیز از اختلاف و پراکندگی سخن گفت. این سخنرانی در بیتالمقدس به چاپ رسید. در همین سفر از شهرهای دیگر فلسطین مانند حیفا، نابلس و یافا دیدن کرد. در بازگشت از سفر، مردم عراق از او به گرمی استقبال کردند. در همین اوان، وی در مسجد کوفه سخنرانی مبسوطی کرد که از خطبههای تاریخی او به شمار میآید. وی در این سخنان عظمت دیرین اسلامی را به یادآورد و درباره عقبماندگی کنونی امت مسلمان مطالبی گفت. شیخ محمدحسین در نجف دو فتوا درباره لزوم شرکت همه مسلمانان در جهاد برای نجات فلسطین صادر نمود.
در 1367 ق/ 1948 م که دولت اسرائیل با حمایت دولتهای غربی در خاورمیانه پدید آمد، کاشفالغطاء با صراحت به مقابله برخاست و از اعتبار و نفوذ دینی و سیاسی خود در این جهت سود جست. او بر این باور که فرمانروایان کشورهای عربی در مبارزه با اسرائیل جدی نیستند.
در 1352 ق نخستین بار به ایران سفرکرد و حدود هشت ماه در این کشور ماند و از بیشتر شهرهای بزرگ ایران مانند کرمانشاه، همدان، تهران، قم، شاهرود، مشهد، شیراز و بوشهر دیدار کرد او در همه جا به زبان فارسی با مردم سخن گفت و آگاهیهایی به مسلمانان داد و آنان را به بیداری و قیام برای مبارزه با استعمار فراخواند. وی هنگام اقامت در ایران پیامی به رزمندگان مسلمان فلسطینی فرستاد و آنان را به ادامه مبارزات ضد صهیونیستی تشویق نمود.
کاشفالغطاء در همان سفر مدتی نیز میهمان آیتالله حاج شیخ عبدالکریم حائری بود. احتمال فراوان دارد که کاشفالغطاء، آیتالله حائری و دیگر علمای قم را در جریان رویدادهای تأسف بار فلسطین قرار داده وآنان را ترغیب به صدور تلگرام اعتراضآمیزی به دولت ایران کرده باشد.
به دنبال تحریم فروش اراضی فلسطین به یهودیان از سوی علمای فلسطین در 1352 ق، او نیز در پاسخ به استفتای محمدصبری عابدینـ مدرس حرم شریف قدسـ در خصوص فروش اراضی به یهودیان، حکمی هم مضمون با حکم علمای فلسطین صادر و در آن فروش اراضی فلسطین به یهودیان را به منزله جنگ با خدا و پیامبر و پایمال کردن دین اسلام اعلام نمود. وی همچنین در ربیعالثانی 1358 ق به سئوالهایی در مورد مسئله فلسطین پاسخ داد و تأکید کرد که دفع سلطه، همراهی در مبارزه با اشغالگران، خدمترسانی مالی و جانی به مردم فلسطین برای تضعیف دشمن و تحریم همه جانبه یهود و حامیان او، بر همه مسلمانان واجب است.
کاشفالغطاء پس از ترک ایران به فلسطین رفت. وی دو بار دیگر نیز به ایران سفر کرد: یک بار در 1366 ق و بار دیگر در 1369 ق در جریان نهضت ملی ایران. او در 1371 ق بار دیگر به سوریه و لبنان رفت. در همین سال به کنگره اسلامی کراچی در پاکستان دعوت شد و در آنجا سخنرانی کرد و از شهرهای مهم پاکستان دیدار نمود.
به طور کلی حیات علمی و سیاسی کاشفالغطاء برگرد چهار محول میچرخید: 1ـ تدریس و مرجعیت دینی، 2ـ سفرهای تبلیغی و سیاسی، 3ـ تحقیق و نگارش، 4ـ مبارزه سیاسی با استعمار و صهیونیسم.
او از مصلحان اسلامی سده اخیر در جهان اسلام است. با اینکه تحت تأثیر آرای اصلاحی و انقلابی پیشگامان حرکت بیداری مسلمانان مانند سید جمالالدین اسدآبادی و شیخ محمد عبده و دیگران بود، اما عمق اندیشه، آشنایی با سیاست و مسائل زمان، صراحت در گفتار و شجاعت در عمل، جایگاه فقهی و مرجعیت دینی ـ در شرایطی که جهان اسلام از مصلحان بزرگ و انقلابی بسیار تهی بود ـ برجستگی ویژهای به وی بخشید و آموزشهای اصلاحی او را کارساز کرد.
در زمینه اصلاحطلبی دین، عمدهترین افکار و پیشنهادهای او را میتوان چنین برشمرد:
1ـ دعوت به بازگشت به عظمت صدر اسلام. در آثار و سخنان کاشفا لغطاء، گذشتههای پر افتخار مسلمانان و مجد و تمدن کهن آنان یادآوری شده و راز آن پیشرفت ها و سرّ انحطاط سدههای اخیر امت اسلامی تشریح گردیده است. او معتقد است که نخستین گام برای رهایی مسلمانان، بازگشت به ایمان خالص و بیپیرایه صدر اسلام است.
2ـ فراخوانی مسلمانان به اتحاد. او تأکید بر اتحاد میان فرقههای مسلمان داشت. هر چند مانند بسیاری دیگر از منادیان وحدت اسلامی تعریف و تفسیر روشنی در این زمینه به دست نمیدهد، اما میخواهد که مسلمانان به این دعوت پاسخ مثبت دهند. او تا آنجا به نقش اتحاد اسلامی اهمیت میدهد که جنگهای صلیبی، حمله مغولان به امپراتوری اسلامی و نفوذ استعمار نوین غربی در جهان اسلام را معلول فقدان اعتماد میان مسلمانان میداند. از اینرو تلاش وی در دفاع از تشیع و شناساندن آن نیز به انگیزه زدودن غبارهای سوء تفاهم بین دو مذهب بزرگ اسلامی و نزدیکتر کردن شیعه و سنی بود. لذا علمای فِرَق مختلف اسلامی به او احترام میگذاشتند، چنانکه در کنگره قدس، علمای وهابی نیز پشت سر او به نماز میایستادند. بر اثر کوششهای وی در این زمینه بود که دو تن از استادان دانشگاه فاروق اول در بیروت، کتابی با عنوان« الاسلام بین السنة و الشیعة» نوشتند که در 1369 ق در بیروت چاپ شد.
3ـ فراخوانی به مبارزه با استعمار و صهیونیسم. کاشفالغطاء با پدیده امپریالیسم در آن روزگار آشنا بود. آگاهی او را در این زمینه میتوان در پاسخ وی به کنگره امریکایی «بحمدون» یافت. در 10 رجب 1373 ق، گارلند ایوانز هاپکینز، نایب رئیس «انجمن امریکایی دوستداران خاورمیانه» نامهای به کاشفالغطاء نوشت و در آن از وی دعوت کرد تا در کنگرهای که به منظور بررسی راههای همکاری اسلام و مسیحیت در مقابله با الحاد و مادهگرایی، با شرکت جمعی از پیشوایان دو دین در 18 شعبان همان سال در شهر بحمدون لبنان تشکیل میشد، شرکت کند. او این دعوت را رد کرد و علت شرکت نکردن خود را طی نامه مفصلی به امریکا فرستاد که به صورت کتاب «المُثُل العلیا» درآمد. وی در این نامه دیدگاههای خود را از استعمار غرب، امریکا، اسرائیل، مادهگرایی، کمونیسم، شوروی، مسیحیت، اسلام، دولت های اسلامی و انگیزه انجمن مذکور نوشت و علت شرکت نکردن خود را در چنان کنگرهای بیان داشت.
4ـ دعوت به رشد اقتصادی و فراگیری صنعت و دانشهای نوین. او با اینکه مسلمانان را به احیای ایمان صدر اسلام فرا میخواند و مبارزه با استعمار غربی را ضروری میدید، توجه داشت که یکی از راههای نجات از ارتجاع کهن و استعمار نوین، توسعه اقتصادی و آموختن علوم و فنون جدید است. وی در سخنرانی خود در مسجد کوفه، پس از بازگشت از کنگره فلسطین در این باره چنین گفت: غرب بر شرق مالک نشد مگر به صنعت و مکیدن از چشمههای ثروت. دین شریف ما همه مصالحی را که مفید ثروت است، برای ما بیان کرده و ضرورت رشد اقتصادی را گوشزد کرده است، و در پایان گفت: سعادت حاصل نمیشود مگر به دو وسیله: اتحاد و اقتصاد.
از اشتغالات مهم شیخ محمدحسین کاشفالغطاء، نوشتن مقاله و کتاب بود. گفتهاند که شمار این آثار به هشتاد جلد میرسد. با اینکه او در اواخر عمر به بیماریهای گوناگونی دچار شده بود، همچنان به کار تحقیق و تدوین آثار ادامه میداد. آثار او عمدتاً برآمده از نیازهای فکری عصر و به منظور بیدار کردن مردم، پدید آمده است و برخی از آنها از اهمیت تاریخی ویژهای برخوردار است. به ویژه وی در نویسندگی و ادب دست داشت. نثرش زیبا و شعرش لطیف و استوار بود، از اینرو آثار او افزون بر ارزش علمی و اجتماعی، از اعتبار ادبی بسیار برخوردار است.
کاشفالغطاء در ذیقعده 1373 ق در هفتاد و نه سالگی در کرند (در نزدیکی کرمانشاه) درگذشت و در قبرستان بزرگ نجف به نام وادیالسلام به خاک سپرده شد.
علمای مجاهد، محمدحسن رجبی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی
موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی
نظرات