خرمشهر از سجده معراج چه کسانی «خونینشهر» شد
شاید کودکان امروز خرمشهر دقیقاً ندانند که این شهر از سجده معراج چه کسانی خونینشهر شد، ولی این حقیقت انکارناپذیر بر تارک افتخارات سپاه اسلام حک شد که سرداران و رزمندگان دلاور اصفهانی نخستین سجده کنندگان بر خاک غریبی بودند که بیش از 500 روز طعم قساوت خودکامه استکبار را در انعکاس بوقهای پوشالی غرب و شرق در جنگ نابرابر دهها ارتش استعماری با انقلاب حسینی خمینی چشیده بود.
کجایی حاج احمد کاظمی که با صدای نازنین و لهجه شیرینت در بیسیم برای شهید باقری هی تکرار کنی: «ما داخل شهر شدیم و در خیابانهای خرمشهر هستیم» و قرارگاه عملیات (شهیدان مهدی باقری و صیاد شیرازی) ناباورانه در پشت بیسیم، سئوال خود را تکرار کنند و باز بگویی که: «بچههای رزمنده کاملا وارد شهر شدند و چند هزار اسیر گرفتند.» و حتی نامی از خود نبری!
فدای ایمان و خلوص و خضوعت که در پرسش فرماندهان قرارگاه خود را از یاد بردی و نگفتی ما وارد خرمشهر شدیم، نگفتی ما پوزه دشمن را به خاک مالیدیم، بلکه ذکر خدا گفتی و فریاد زدی «خرمشهر را خدا آزاد کرد برادران ما هیچ کاره بودیم»
به گزارش خبرنگار خبرگزاری فارس، کجا میتواند تاریخ شیران فاتح خونینشهر را از یاد ببرد که نام سرافراز خرازی و ردانیپور و کاظمیها و باقریها و صیاد شیرازیها همراه با یاد شهید قجهایها و شهبازیها همواره بر دریچه قلب وارثان فتح الفتوح نگاشته شده است.
اگر تنها دست دعا بر دامان شهدا داریم، ولی هنوز هستند، دلاوران زندهای از فتح خرمشهر، سردار کریم نصر اصفهانی و سردار مرتضی قربانیها برای انقلاب زنده باشند که باید چونان مرواریدی ارزنده از خاطرات دلاوریشان حراست کرد، بزرگانی که اگر حتی بر ویلچر نشسته و به اعماق اروند نظر دوختند، هنوز دشمن از شنیدن نامشان لرزه بر اندامش میافتد.
امروز به سراغ یکی از فاتحان خرمشهر رفتیم، سرداری بیریا از سپاه بیمنت خمینی که سادگی و افتادگیاش اسوه بچههای رزمنده بیادعای اصفهان است، فرمانده اطلاعات و عملیات لشگر خط شکن 14 امام حسین (ع) و یکی از نیروهای زبده شناسایی در عملیاتهای محوری جبهه جنوب در سالهای خون و حماسه میهمان بزم حماسی ماست.
او که پس از حضور در سالهای دفاع مقدس مدتها هم حفظ و حراست از آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس را به عنوان مدیر کل بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس در اصفهان را عهدهدار بود، کمتر مصاحبه میکند و همیشه دیگران را بر خود برتری میدهد.
اینها را خودش نمیگوید و همیشه از ذکرش طفره میرود و حتماً حالا هم که من ذکر میکنم، بعدها بر من خرده خواهد گرفت، سردار سید احمد موسوی یادگار ارزنده و باصفای سالهای خوف و خطر برای به تصویر کشیدن حماسه فتح خرمشهر با ماست.
فارس: در ابتدا از سردار حال و هوای شهرهای کشور و نیز جبههها را در روزهای منتهی به عملیات بیتالمقدس جویا میشویم؟
سردار موسوی: در دوران دفاع مقدس پس از هجوم سراسری به جنوب و غرب با مقاومت 34 روزه مردمی مواجه شد و خرمشهر نماد مقاومت در نظر مردم و در باور عراقیها هم شهری مهم تلقی میشد و مردم و رزمندهها ابراز میکردند شاید روزی که خرمشهر را بگیریم، جنگ تمام شود، با توجه به پیش روی عراق و قرار گرفتن خرمشهر در خط مرزی، دسترسی به شهر راحت نبود چون موانع زیادی ایجاد شده بود و ما عملیاتهای زیادی انجام داده بودیم و هدف ما گرفتن خرمشهر و هدف عراق آرزوی حفظ آن بود، پس گرفتن خرمشهر اوج آرزوی هر ایرانی بود و با قوت گرفتن زمزمه فتح خرمشهر، فوج فوج اعزام داوطلبانه جوانان ایرانی و حمایت مردم را شاهد بودیم. حال و هوای عجیبی بود و اعزامهای بزرگی به خصوص از استان اصفهان داشتیم و تیپ امام حسین (ع) که هنوز لشگر نشده بود بیش از 16 گردان داشت که به منطقه جنوب آمده بودند.
فارس: سردار چرا با این عزم مردم و شوق رزمندهها خرمشهر زودتر آزاد نشد و بیش از 500 روز در دست بعثیها ماند؟ چه موانعی در کار بود و چه تلاشی برای فتح نهایی مقدمهچینی شد؟
موسوی: زمان تصرف خرمشهر به دست عراق ما لشگر سازمانیافته نداشتیم و فقط داوطلبان بسیجی بودند و ارتش هم باید در غرب و جنوب بجنگد و ما فقط دنبال متوقف کردن دشمنی بودیم که پس از خرمشهر از کارون عبور کرده و قصد تصرف آبادان را داشت و لذا اکثر توان سپاه اسلام برای دفع دشمن بود، در سال اول با وجود بنیصدر که فرمانده کل قوا شده بود و خدعههای استکبار در داخل کشور، عراق هم هنوز پیش روی میکرد و تازه گروههای کوچک مقاومت توسط برادران بسیجی برای دفاع و سد حمله شکل گرفته بود، همه اینها امکان دسترسی مستقیم به خرمشهر را گرفته بود و بایستی در مقدمه چند عملیات شکل میگرفت تا مسیر آزادی خرمشهر هموار شود، عملیات «ثامنالائمه» دشمن را از شرق کارون به غرب کشاند تا مسیر هموار شود و انجام عملیات در سوسنگرد هم ارتباط یگانهای جنوبی و شمالی عراق را قطع کرد و نیز در بستان و تنگه چزابه هم به همین منظور چند رشته عملیات انجام شد، باید طوری عملیاتهای مقدماتی میشد که هم اهداف ما تأمین شود و هم دشمن در غافلگیری بماند و نفهمد ما قصد خرمشهر را داریم لذا بعد از عملیات فتحالمبین در شوش و دشت عباس، کمکم این امکان فراهم شد که با غنائم عراقی و تجهیز تیپهای موجود، تازه امکان دسترسی فراهم شده بود ولی هنوز فاصله و موانع زیاد بود و نمیشد با یک حمله به شهر رسید.
فارس: دقیقاً در این زمان فاصله تا شهر چقدر بود و موانع شما برای فتح شهر چه مواردی بود؟
موسوی: شاید شهر دیده میشد ولی رودخانه کارون سر راهمان بود و عبور از این رود و شکستن موانع اطراف شهر کار آسانی نبود و دشمن در آن سوی رود استحکامات داشت و ما را دید میزد، البته از سمت «کوت شیخ» راه به دشمن داشتیم یا اطراف آبادان فاصله فقط رودخانه بود ولی آن زمان هنوز امکانات مهندسی رزمی مهیا نبود که آسان عملیات کنیم و به شهر برسیم.
فارس: آن زمان هنوز امکانات آبی و خاکی و گردان غواص نداشتیم؟
موسوی: نه متأسفانه تدبیری نشده بود و امکانات ما محدود به غنائم یا تجهیزات قبلی ارتش بود و هنوز چیزی به نام غواصی در نیروی مسلح ایران شکل نگرفته بود و آنچه بود تجارب فردی بود که با قوه ایمان برای پیروزیهای بزرگ چون کیمیا عمل میکرد و اینجا بود که به فکر ایجاد پلهای شناور بر رودخانه افتادیم و تحرکات در فاصله 80 کیلومتری خرمشهر برای عبور از کارون در منطقهای که دشمن دید نداشت آغاز شد.
فارس: ابتکار این پلها از کجا بود و چه جنسی داشتند؟ سایر اطلاعات رزمی و مهندسی چگونه فراهم شد؟
موسوی: ما قبل از آن هم با قایق برای شناسایی بارها از کارون عبور کردیم و به سمت عراقیها رفتیم و به شهر هم نزدیک شدیم ولی وقتی نقشه به صورت عبور از رودخانه کارون و تسلط بر جاده اهواز ـ خرمشهر ترسیم شد تا به سمت دژ مرزی برسیم، این جا استفاده از امکانات ارتش و نصب پلهای شناور (پیام پی) توسط مهندسی ارتش مطرح شد و قرار شد آنها پلها را در فاصله دو سه ساعت قبل از غروب آفتاب شب عملیات سریعاً احداث کنند، ارتش بامهارت تمام ساحل و اسکله پل را در روزهای قبل آماده کرد و در غروب شب اول عملیات هم به موفقیت پلهای اصلی را در کمترین زمان نصب کرد و با شروع تاریکی گردان ها از پلهای شناور گذشتند و در غفلت دشمن به آن سوی کارون رسیدیم.
فارس: سردار موسوی، نیروها از چند محور به سمت خرمشهر یورش بردند؟ نقش محوری لشگرهای استان اصفهان و دیگر شهرها را ترسیم کنید؟ و بفرمایید چه فرماندهان و قرارگاههایی عملکننده در این عملیات بودند؟
موسوی: در خاطرم نام سه قرارگاه محوری باقیمانده که عمدتاً از تیپهای لشگر امام حسین و نجف اشرف و تیپ کربلا بودند که البته فرماندهی تیپ کربلا هم با بچههای اصفهان بود ولی نیروهایش ادغامی از اصفهانیها و مازندرانیها بودند و لشگر 27 حضرت رسول (ص) تهران هم بود که سرداران مشهور اصفهانی نظیر حاج همت و شهبازی در کنار حاج احمد متوسلیان در این لشگر مسئولیت داشتند و تیپ امام حسین هم با فرماندهی حاج حسین خرازی و بزرگانی همچون شهید ردانیپور اداره میشد و در تیپ نجف اشرف هم سردار شهید حاج احمد کاظمی حضور داشت، فرمانده تیپ کربلا هم سردار مرتضی قربانی بود و قرارگاههای قدس و فجر و نصر، زیر نظر قرارگاه مشترک ارتش و سپاه که خاتمالانبیاء نام داشت فعالیت میکردند که البته تیپهای زرهی و پیاده ارتش هم در عملیات بیتالمقدس حضور داشتند، قرارگاه قدس از سمت هویزه و پادگان حمید قرار بود وارد شود و قرارگاه فجر که متشکل از تیپهای یادشده اصفهانی بود، قرار بود نقش اصلی محاصره و شکستن حصر و ورود به شهر را اجرا کند، سردار حسن باقری هم از سمت چپ قرار بود با تیپهای 27 تهران و ولیعصر (عج) دزفول، در دارخوین وارد عملیات شود که البته فاصله این قرارگاه یعنی «نصر» با خرمشهر کمتر بود.
فارس: نحوه دستور عملکرد در عملیات را تشریح کنید؟
موسوی: هر تیپ عملکننده تیپ دیگری را در کنار داشت و تصرف هر محدوده به تیپی سپرده شده بود که الحمدالله همه با موفقیت و فراتر از تصور عمل کردند، قرار بود دو قرارگاه فتح و فجر به جاده اهواز خرمشهر برسند و با همکاری تیپهای دیگر حلقه هلالی محاصره خرمشهر کامل شود، عملکرد بچههای اصفهان به شکلی حیرتانگیز بود که صبح روز اول عملیاتهای سه روزه خود را به پشت جاده اهواز خرمشهر رساندیم تا ارتباط شمال و جنوب دشمن قطع شود و یگان کناری هم که قرارگاه نصر بود در روز دوم قسمت دیگر جاده را تصرف کرد و محور مهم مواصلاتی اهواز به خرمشهر تصرف شد و هلال تصرف خرمشهر هر ساعت کاملتر میشد و الحاق نیروها هم منجر به تصرف 20 کیلومتر از جاده و پیشروی فوقالعاده به سمت خرمشهر شد.
فارس: سردار از بیسیم معروفی که قرارگاه عملیات و شهیدان صیاد شیرازی و باقری به شهید کاظمی زدند بگویید؟(یاد همهشان گرامی باد)
موسوی: این مرحله پس از درگیریها در دژ مرزی و تصرف آن بود که نیروها از چند محور به قصد ورود به شهر عمل کردند و کسی باور نداشت که بچههای اصفهان با چنین جسارتی درحالیکه نیروی دشمن چند برابر بود به شهر وارد شوند و بعثی ها را غافلگیر کنند، حتی برای اتاق فرماندهی هم دیرباور بود و شهید صیاد شیرازی در خاطرات خود بیان کردند تا زمانی که با هلیکوپتر شهر را از بالا مشاهده کردیم و فوج فوج اسرای عراقی را دیدیم، باور فتح خرمشهر میسر نبود، تیپ نجف اشرف و امام حسین (ع) وظیفه اصلی محاصره شهر و دور زدن گمرک خرمشهر را بر عهده داشتند، این کار با انجام عملیات در «نهر عرایض» و کامل شدن حلقه محاصره میسر بود، یگانهای دیگر هم مسیر دشمن از سمت بصره را کور کردند تا عقبه دشمن به منطقه جنگی راه نیابد و پشتیبانی نیرو و مهمات دشمن قطع شود، یعنی هم مسیر خروج و فرار عراقیها سد شد و هم راه رسیدن نیروهای جدیدشان به جبهه و یا عقبنشینی آنها و دیگر راهی جز پذیرفتن ضربه مهلک سپاه اسلام بر پیکره استکبار و مجریان بعثیاش نداشتند.
فارس: روز سوم عملیات یعنی سوم خرداد چه اتفاقی افتاد؟
موسوی: تیپ امام حسین (ع) اصفهان از سمت گمرک و تیپ نجف اشرف متشکل از نجفآبادی و بچههای شهرستان های اصفهان هم از جاده اهواز وارد شهر شدند و عراقیها که دیگر مقاومت را بیفایده میدیدند هم درصدد تسلیم بودند و سقوط خاطره ا نگیر هلیکوپترهای عراقی که برای نجات آمده بودند، آخرین امید آنها را نقش بر آب کرد و باعث تجدید نیرو و انگیزه در رزمندگان ما شد و ما وارد خرمشهر شدیم و همان زمان آن بیسیم معروف به کاظمی زده شد...
فارس
نظرات