میراث اندیشه سیاسی مکتب میرزای شیرازی


میراث اندیشه سیاسی مکتب میرزای شیرازی

مکتب میرزای شیرازی در سامرا با تربیت شاگردان بسیاری، بعدها و به خصوص در زمان مشروطه با همین اصول منشا تحولات و فراز و نشیب بسیاری گردید اما نکته مهم در این مساله شاید این سئوال باشد که اگر مکتب سامرا که راس و ذیل آن از میرزای شیرازی تا شاگردان میرزا چون نائینی، شیخ فضل الله و آخوند با یک مبنای تفکری تربیت شده اند پس اختلاف نظر به ظاهر عمیق ایشان در مساله مشروطه از کجا نشات گرفته...

سخن گفتن از مبانی و اصول حاکم بر نظریات فقه سیاسی شیعه در دوره معاصر چه از لحاظ نظری و چه از جنبه عملی در بادی امریکایی سهل ممتنع می نماید چراکه از یک سو بررسی نظرات فقهای شیعی با توجه به مبانی فکری شان و استخراج این نظریات از کتب و نظریات آنها امری ساده می نماید و از طرفی سخن گفتن از این موضوع بدون اشراف به شرایط زمانی و مکانی فقهای شیعه و دارا بودن تحصیل نسبت به این شرایط کار آسانی نیست.

یکی از مباحثی که عموما در بررسی نظری فقه سیاسی شیعه و ورود آن به عرصه عمل در نظر گرفته می شود بحث منشا و یا به عبارت بهتر، ایستگاه اول ورود عملی آن به عرصه سیاست و دوران معاصر است. می توان گفت عموم نظریه پردازان در این حوزه در مصداق اولی آن دارای اشتراک نظر هستند لکن درکیفیت این مصداق و تحلیل آن اختلاف فراوان است.

لذا در این امر اتفاق نسبی در مورد مصداق اولیه آن یعنی فتوای تحریم تنباکو بحث های زیادی را در مورد مکتب، و مشرب و نگرش فقهی – سیاسی میرزای شیرازی ( صاحب فتوای تنباکو) در پی داشته است.

بررسی تحلیل این جریان بدون در نظر گرفتن شرایط و زوایای بحث و تکمیل حلقه های مفقوده راه به جایی نمی برد لذا در تحلیل آن به نوعی نگرش جامع از شرایط مکتب سامرا –که توسط میرزای شیرازی تاسیس گردید- و نیز شاگردان و مانوسان وی به نظام موجود فکری در این مکتب رسید تا بتوان به تحلیل صحیح از پشتوانه این واقعه تاریخی دست یافت. در مورد ورود میرزای شیرازی به بحث سیاسی سخن های فراوانی گفته شده است اما شاید بتوان تحلیل این موضع را از زبان کسانی درک کرد که اصالتا با ورود روحانیت به این عرصه موافقتی نداشته اند و از ابراز آن نیز خودداری نمی کرده اند.

یحیی دولت آبادی یکی از همین افراد است که صراحتا درمورد ورود میرزای شیرازی به بحث مبارزه با استعمار و فتوای تحریم چنین می نویسد: «دخالت میرزای شیرازی در امر سیاست گرچه برای حفظ استقلال مملکت و نگاهداری از تجاوزات بیگانگان سودمند بود ولیکن بذری در مزرعه روحانیت پاشید که معلوم نیست چه حاصلی برویاند و چه نتیجه ای در آینده برای سیاست و روحانیت این مملکت داشته باشد و کدام دست قوی بتواند این خلط و مزج را بر هم زده و هر یک از سیاسیون و روحانیون را به ادای وظیفه خود وادارد.» (حیات یحیی – تهران ( ابن سینا) ص 137)

این تحلیل و بسیار از این دست تحلیل ها نشان می دهد که مبدا ورود روحانیت به صورت جدی به عرصه سیاسی در دوران معاصر از کجا نشات می گیرد. گرچه قبل از آن نیز این ورود در عرصه عملی به صورت پراکنده رخ داده اما نکته مورد تاکید انسجام و تدوین مکتبی است که پس از میرزای شیرازی نیز توسط شاگردان ایشان همچون مرحوم نائینی، شیخ فضل الله نوری و آخوند خراسانی پی گیری می شود و مدتی بعد در قالب نهضت عدالتخواهی و مشروطه خود را نشان می دهد.

میرزا و تلازم ذاتی سیاست و دیانت

از جمله مباحث مهم مطروحه در این امر بررسی مبانی نظری مکتب سامراست که پرداختن تفضیلی به آن مجالی موسع را طلب می کند لکن در جهت روشن شدن بحث بایستی به اجمالی از آن پرداخته شود به خصوص آنکه بحث مذکور از مباحثی است که امروز از مناظر متفاوتی به آن نگریسته می شود و بعضا تحلیل های در تشریح آن ارائه می گردد که کاملا ناهمگون با جنس بحث در مشرب میرزای شیرازی و شاگردان وی است.

مرحوم میرزا در رساله ای که شامل 60 سئوال و جواب از ایشان بوده و اول بار توسط شیخ فضل الله نوری در سال 1309 ه‌- ق منتشر شده و بعدها به رساله تحریمیه مشهور گردید به مناسبتی در باب ارتباط ذاتی سیاست و دیانت می نویسد:« در اعصاری که دولت و ملت در یک محل مستقر بود چون زمان حضرت ختمی مآب تکیلف سیاست در این قسم از امور عامه در عهده همان شخص معظم بود و حال که به اقتضای حکمت های الهیه هر یک در محلی است در عهده هر دو است که این دین و دنیای عباد را حراست کرده و اسلام را در غیبت ولی عصر(عج) محافظت نمایند.» (روزنامه حبل المتین دوشنبه نهم شوال 1316 ه- ق)

این فراز از نوشته مرحوم میزرا به خوبی موضع وی را در مورد رابطه سیاست و دیانت مشخص می کند و به خصوص آنکه امر سیاست و حکومت را از امور عامه می داند که اسلام سرپرستی آن را به عهده گرفته است و با توجه به همین اصل است که شیخ فضل الله نوری در مشروطه مطلقه و عدم مدخلیت فقیه در تدوین قوانین الهی بر می آید.

مکتب سامرا و جدال مشروطه و مشروعه

مکتب میرزای شیرازی در سامرا با تربیت شاگردان بسیاری، بعدها و به خصوص در زمان مشروطه با همین اصول منشا تحولات و فراز و نشیب بسیاری گردید اما نکته مهم در این مساله شاید این سئوال باشد که اگر مکتب سامرا که راس و ذیل آن از میرزای شیرازی تا شاگردان میرزا چون نائینی، شیخ فضل الله و آخوند با یک مبنای تفکری تربیت شده اند پس اختلاف نظر به ظاهر عمیق ایشان در مساله مشروطه از کجا نشات گرفته و یا به عبارتی بهتر چطور از اصول مشترک مکتب میرزا تفاوت عمل حاصل شده است؟

پاسخ این سئوال را شاید بتون در مجالی مناسب تر و به صورت تفضیل بیان کرد اما اجمالا نکته مهم در پاسخ آن، بحث تحلیل شرایط بوجود آمده در زمان مشروطه در تهران و به خصوص نجف است. جایی که دو فضای متفاوت موجبات تلقی مختلف از مشروطه و شرایط ایران را بوجود می آورد و موجب تفاوت نگرش و در نتیجه تفاوت عملکرد دو طیف از شاگردان میرزا و در موافقت و مخالفت با مشروطه میگردد.

شاهد مثال این تحلیل را می توان در تاریخ کسروی جستجو کرد. جایی که کسروی به تفاوت فضای مشروطه خواهان در شهرهای مختلف اشاره دارد و به عنوان مثال در مورد اصفهان و فضای حاکم بر ان می نویسد: «مشروطه در اصفهان رویه ملابازی داشت.»(تاریخ مشروطه صفحه 387)

این نگاه کسروی نشانگر آن است که تفاوت های فضای غالب شهرها حتی در اصابت حرکت مشروطیت در بلاد مختلف تاثیر داشته تا جایی که در اصفهان مشروطیت «رویه ملابازی » به خود می گیرد و در همان زمان در شهر مهم دیگر از جمله تهران مشروطه خواهان دارای فضای غالب متفاوتی هستند و ارتباط با سفارت انگلیس را به عنوان ادامه راه مبارزه علیه استبداد و استعمار تشخیص می دهند و رهبری جریان را دست روشنفکران و شبه روشنفکران قرار می گیرد . - « این آقایان از ایران دورند و حقیقت اوضاع را از نزدیک نمی بینند» .

نکته دیگر در مورد تفاوت در عملکرد نوع اطلاع علمای نجف از تهران است به طوریکه نزدیک نمی بینند و تلگراف هایی که به ایشان می رسد از طرف مشروطه خواهان است» (امجد الواعظین)

شاهد این مدعای شیخ به عنوان مثال در مورد مرحوم آخوند خراسانی در خاطرات شیخ ابراهیم زنجانی و همچنین نامه ای  تحسین آمیز از طرف آخود به شیخ زنجانی قابل تاثیر است.(شیخ ابرلهیم زنجانی قاضی دادگاه شیخ فضل الله و کسی که مجتهد طراز اول تهران را به اعدام محکوم کرد. نام وی در کتاب فراموشخانه و فراماسونری در ایران ثبت است)

نهایتا می توان گفت تلقی تفاوت از شرایط مشروطه خواهان و نگرش تحلیل های غیر هم سنخ موجب تفاوت عملکرد علمایی چون شیخ شهید، میرزای نائینی و اخوند خراسانی گردیده که همگی به یک مکتب فکری متعلق بوده اند گردیده است و برخلاف برخی از تحلیل ها این تفاوت را نمی توان از اختلاف فاحش مبانی فکری شاگردان مکتب سامرا دانست .

اگرچه در پایان کار مشروطه آخوند از اعدام شیخ بسیار ابراز ناراحتی کرد نهایت با مرگی مرموز به زندگی پربار فقهی خود پایان داد و همچنین میرزای نائینی با جمع آوری کتاب تفسیر الامه به نوعی تاثیرات قبلی خود را از نظام مشروطه پس گرفت.

و در همین جهت است که می توان نتیجه گرفت که حرکتی که با تحریم تنباکو توسط میرازی شیرازی آغاز شد، سرآغاز تمام حرکت ها و جنبش های اصلاحی در دوران معاصر قرار گرفت و بعدها توسط شاگردان مکتب میرزا با مبانی فکری مشترک در مشروطه ادامه پیدا کرد. گرچه اختلافاتی در ظاهر نظریات فقهای تربیت شده در مکتب میرزا به چشم می خورد.


شبکه ایران