رضا شاه چگونه بهترین نقاش ایران را به بیابان های نیشابور فرستاد


3054 بازدید

رضاخان برای تحکیم‌بخشیدن به قدرت خود و دستگاه سلطنت پهلوی، هر مانعی را از میان بر می‌داشت. از این رو، در رابطه با گروه‌ها و اقشار گوناگون ملت، از هر اقدامی برای نیل به مقصود خود دریغ نکرد. افسر قزاق روزهای قبل و شاهنشاه حالا، یا با مقابله مستقیم و حذف فیزیکی و یا با بدنام کردن و ایجاد فشار روانی علیه مخالفان، می‌کوشید هر خطری که احیانا تاج و تختش را تهدید می‌ کند، بی‌اثر سازد. این مقاله چند نمونه از رفتارهای او با بخش‌ها و گروه‌های مختلف ملت را نشان می‌دهد.


* روایت یک آمریکایی از نوع رفتار رضاخان با علماء
 

«دیوید ویلیامسون» کاردار آمریکا در ایران عصر رضاشاه پهلوی در نامه‌ای به وزارت امور خارجه کشورش، به گوشه‌هایی از اختناق رضاخان علیه روحانیت اشاره کرده است. در این گزارش که به تاریخ 12 اردیبهشت سال 1308 مخابره شده، چنین می‌خوانیم:

 

«احتراماً به اطلاع می‌رساند که اوضاع سیاسی داخلی در ماه گذشته بسیار آرام بود... شاه دارد همچنان به جنگ خاموش ولی مؤثرش بر ضد قشر روحانی ادامه می‌دهد. روش او ساده‌ترین روش است. ملاهای با نفوذ را پنهانی بازداشت می‌کنند و به زندانی دور از محل سکونتشان می‌برند. لازم به ذکر است که غالباً اشخاصی که به این ترتیب ربوده می‌شوند هرگز برنمی‌گردند. در میان رجال سرشناسی که اینگونه ناپدید شده‌اند می‌توان به مدرس اشاره کرد، همان ملای بی‌پروای معروفی که در مجلس صراحتاً عقایدش را ابراز می‌کرد. گزارش شده است که او در گناباد، یکی از شهر‌های مرزی جنوب مشهد است؛ هر چند شایع شده است که او دیگر در قید حیات نیست. در میان سایر کسانی که می‌گویند در «کلات» نزدیک مشهد، زندانی هستند نام آقا سید‌محمد‌صادق طباطبائی، سفیر کبیر اسبق ایران در ترکیه، و نصر اسلام، که هر دو از سیاستمداران روحانی برجسته و در رأس مخالفان دولت هستند نیز به چشم می‌خورد. البته اتهام آنها بر هیچکس معلوم نیست.»

 

رضاخان و گروه‌های مختلف مردم

شهادت آیت‌الله مدرس، از نمونه‌های رفتار رضاخان با علما و روحانیون بود
 

این دیپلمات آمریکایی در توضیح شدت و حدت اقدامات رضاخان، به‌ویژه علیه روحانیت می‌نویسد: «ظاهراً سیاست فعلی در مبارزه با روحانیون ایران در مقایسه با شیوه‌های آشکاری که پیش از این به کار گرفته می‌شد نتایج بهتری در پی داشته است. بدون اینکه خواسته باشم بدبینی به خرج بدهم از زمانی که این نظام مستبد باستانی بر ایران حکمفرما شده است نشنیده‌ام که ملایی به خود جرأت مخالفت با دولت را داده باشد. با ساکت شدن ملاهای با نفوذ پیشروی به سوی بسیاری از اهداف با مخالفت چندانی، و شاید بتوان گفت با هیچ مخالفتی، رو به رو نخواهد شد... محبوس کردن شخصیت‌های برجسته بدون محاکمه، و ساکت کردن مدام آشوبگران بدون طی کردن روال قانونی مقتضی، بیش از پیش تمایلات مرتجعانه شاه را آشکار می‌کند.»

 

* رضا شاه چگونه بهترین نقاش ایران را به بیابان های نیشابور فرستاد

 

سرنوشت این بود که محمد غفاری (میرزا محمدخان غفاری) معروف به کمال‌الملک از بزرگترین و نام آورترین نقاشان ایران هم سر و کارش به رضاقلدر بیفتد.کمال‌الملک پس از چندسال اقامت در عراق، در سال 1329ق به ایران بازگشت.

 

 

 

رضاخان و گروه‌های مختلف مردم

کمال‌الملک، پس از خودداری از نقاشی تصویر رضاخان،

مورد قهر و بی‌مهری دولت رضاخانی قرار گرفت

 

به دنبال وقوع کودتای 1299 کمال‌الملک حاضر نشد به رضاخان روی خوش نشان دهد و در این راستا حتی تقاضای رضاشاه جهت ترسیم تصویر محمدرضا ولیعهد وقت را رد کرد. این موضعگیری همگام با سعایت‌ها و حسادت ها و فرصت‌طلبی‌هایی که اطرافیان و برخی رجال نشان می دادند، موجبات سرخوردگی رضاخان را از او فراهم کرده و منجر به برخورد و بی عنایتی حکومت و دولت رضاخان با او شد، سپس وزارت معارف چنانکه دلخواه رضاشاه بود بودجه مدرسه صنایع مستظرفه را که تحت مدیریت کمال‌الملک اداره می شد، قطع نمود و مشکلات متعدد دیگری را پیش روی او قرار داد، تا جایی که دیگر امکان اداره مدرسه از او سلب شد و به ناچار از خدمت در مدرسه نقاشی که سالیان طولانی برای توسعه و اعتلای آن زحمات طاقت‌فرسایی را متحمل شده بود، کناره گرفت و به فاصله کوتاهی شهر تهران را به مقصد مزرعه ای در روستای حسین‌آباد از توابع شهر نیشابور ترک کرد و گوشه انزوا برگزید.

 

کمال‌الملک طی برخی نامه هایی که از روستای دورافتاده حسین‌آباد برای تعدادی از دوستان قدیم و شفیقش در تهران می نویسد، با اشاره و گلایه و شکایت از مشکل‌سازی‌ها، حسادت‌ها، کوته‌نظری‌ها و خردستیزی های بی پایان درباریان، رجال و بسیاری از کسانی که در تهران با او در ارتباط بوده اند، پناه آوردن به بیابان های خشک و عزلت گزیدن در مناطق دورافتاده و بدون امکانات و حتی دچار دزدان و قطاع الطریق شدن را مطلوب تر و خوشایندتر از مراوده و ارتباط با آن گروه پرشمار و خطرناک ساکن شهر و دربار ارزیابی می کند و از این که با عزلت گزیدن در حسین آباد نیشابور دیگر سعادت برخورد و رو در رویی با آن جماعت را از خود سلب کرده است، احساس آرامش و شادمانی می کند.

 

آنچه بود کمال‌الملک نقاش چیره دست و کم نظیر ایران زمین که در عشق‌ورزی به وطن، آزادیخواهی، اخلاق و شرف و انسانیت سرآمد اقران بود، تا پایان عمر، زندگی در مزرعه شخصی‌اش در حسین‌آباد نیشابور را بر بازگشت به شهر ترجیح داد. از رخدادهای واپسین سالهای عمر او نابینایی یکی از چشم‌هایش در اثر یک حادثه بود.

 

* جک‌ساختن برای شمالی‌ها

 

بسیاری از محققان بر این اعتقادند که ایجاد اختلاف میان مردم از سیاستهای برنامه‌ریزی شده حکومت رضاخان و با هدف تحکیم سلطه بر جامعه بوده است. ترسیم تصویری موهن از شخصیت شمالی‌ها، قزوینی‌ها، ترکها، اصفهانی‌ها و ... تبلیغ مستمر بر این گونه اهانتها از طریق ساختن جوک و لطیفه، در فرهنگ ملی و تاریخی مردم ایران جایی نداشته است.

 

در این رابطه مطلبی را برگزیده‌ایم که خواندن آن خالی از لطف نیست.

رضاخان و گروه‌های مختلف مردم.

 

«ساختن جوک‌های مستهجن و توهین‌آمیز درباره شمالیها تاریخچه چندان طولانی نداشته و به دوره رضاشا ه بر می‌گردد. زمانی که رضاشاه در مقام سردار سپه بود و مقدمات به قدرت رسیدن خود را فراهم می‌کرد جهت بهره‌برداری از احساسات مذهبی مردم در مراسم سینه‌زنی تاسوعا و عاشورا شرکت می‌کرد. در این مراسم قزاقها و تعدادی از طرفداران سردار سپه اشعار می‌دادند:

 

اگر در کربلا قزاق بودی / حسین بی‌یاور و تنها نبودی

 

مردم گیلان که هنوز خاطره دمکراسی و فضای آزادی را که در منطقه وجود داشت از یاد نبرده بودند، نمی‌خواستند باقیمانده دستاوردهای مبارزات‌شان زیر چکمه قزاقها لگدکوب شود. گیلانیها که تجارب شرکت فعال در جنبش مشروطیت (نیروی اصلی تسخیر تهران به سرکردگی سپهدار اعظم تنکابنی را گیلانیها تشکیل می‌دادند) و همچنین تلاشهای استقلال‌طلبانه و آزادیخواهانه شان در جنبش جنگل به رهبری میرزا کوچک خان و سپس تشکیل اولین دولت جمهوری در گیلان، را پشت سر گذاشته بودند فریب تبلیغات آزادیخواهی و میهن‌پرستی دروغین قزاقها که عموماً تحت کنترل افسران روسیه تزاری و سپس انگلیسیها بودند را نخورده و در دوره‌ای که همه جای ایران شعار:

 

اگر در کربلا قزاق بودی/ حسین بی‌یاور و تنها نبودی

 

سرداده می‌شد در رشت مردم طی تظاهرات می‌خواندند:

 

اگر در کربلا قزاق بودی/ عبا و کفش، از حسین ربودی

 

که بعدها این بیت در جریان «کشف حجاب» به شکل زیر هم خوانده می‌شد:

 

اگر در کربلا قزاق بودی/ حجاب را از سر زینب ربودی

 

می‌گویند رضا شاه از آن موقع کینه رشتی‌‌ها را به دل گرفته و همه جا با توهین از ‌آنها یاد می‌کرد و زمینه ساز ساختن جوک‌های مستهجن، مبتذل و توهین‌آمیز علیه ‌آنها شد.»

 

منایع:

دکتر محمد‌قلی مجد، از قاجار به پهلوی، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی

مجله الکترونیکی دوران شماره 13

 

کمال هنر رضاه شاه، مظفر شاهدی، موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران

نامه های کمال‌الملک، به کوشش علی دهباشی، چاپ دوم، تهران، 1386.


مشرق