مسعودیها؛ سران مافیای رسانهای پهلوی
2300 بازدید
مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات بهتازگی کتاب «مسعودیها؛ رجال عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک» را با شمارگان هزار نسخه، 704 صفحه و به بهای 18 هزار تومان راهی بازار نشر کرده است که در ادامه به برخی از مسائل و نکات مهمی که در این کتاب مورد اشاره قرار گرفته، خواهیم پرداخت و امیدواریم بتوانیم از این رهگذر پردهای دیگر از چهرۀ پلید رژیم پهلوی که طی چندین و چند روز اخیر در پی انتشار مطالبی تحت عنوان "پروندۀ ویژۀ بولتن نیوز؛ یاران امام به روایت اسناد ساواک" و "پروندۀ ویژۀ بولتن نیوز؛ رجال عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک" به آن پرداختیم، بیاندازیم. البته کتاب «مسعودیها؛ رجال عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک» که اسناد موجود در پرونده مسعودیها را دربردارد، به دلیل «سوژه» نبودن آنها برای ساواک، بسیاری از زوایای زندگی شخصی و سیاسی آنها را پوشش نداده است. از نکات تاریک حیات سیاسی خاندان مسعودی میتوان به وابستگی به بیگانگان، عضویت در لژهای فراماسونری، مخالفت با نیروهای مذهبی، فساد اخلاقی و مالی اشاره کرد.
عباس مسعودی، رئیس موسسۀ اطلاعات و نایب رئیس مجلس سنا از مهمترین چهرههای این خاندان است. وی توانست ضمن نفوذ در ساختار سیاسی و مالی رژیم پهلوی، زمینه ترقی سایر مسعودیها مانند فرهاد، محمدعلی و قاسم در عرصه سیاست و مطبوعات را فراهم کند. اسناد مندرج در کتاب «مسعودیها؛ رجال عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک» نشان میدهند که عباس مسعودی در ماجرای جدایی بحرین از ایران نقش فعالی داشته و در خدمت بیگانگان بوده است. این کتاب در چهار فصل تنظیم شده است؛ در هر فصل به ترتیب، اسنادی از رجال عصر پهلوی یعنی عباس مسعودی، فرهاد مسعودی، محمدعلی مسعودی و قاسم مسعودی در اختیار مخاطبان قرار گرفته است.
در ابتدای فصل نخست این اثر، خلاصهای از پیشینه خانوادگی عباس مسعودی، ورود او به عرصه روزنامهنگاری در دو بخش «از سقوط رضاشاه تا کودتای 28 مرداد» و «اطلاعات در دوره مصدق و پس از آن»، مواضع عباس مسعودی در قبال دولتهای خارجی، وابستگی عباس مسعودی به انگلستان، عباس مسعودی و مساله بحرین، سوءاستفاده مسعودی از روزنامه اطلاعات، مخالفت با نخستوزیری علی امینی، مخالفت با نیروهای مذهبی و عناوین نشریات وابسته به روزنامه اطلاعات و داراییهای عباس مسعودی ارایه شده است.
در بخش نخستین فصل دوم این کتاب، توضیحاتی درباره دوره کودکی فرهاد مسعودی، جایگاه وی در عرصه مطبوعات در دو قسمت «فعالیتهای مسعودی از هنگام ورود به اطلاعات تا 1353» و «جایگاه و نقش فرهاد مسعودی در روزنامه اطلاعات از 1353 تا 1357»، ماجرای قتل حسین پرورشنیا، روابط فرهاد مسعودی با کشورهای غربی، مقالات ضدمذهبی فرهاد مسعودی و فرهاد مسعودی و بهائیت در اختیار علاقهمندان قرار گرفته است.
همچنین مخاطبان در نخستین صفحههای فصل سوم کتاب «مسعودیها؛ رجال عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک» با پیشینه خانوادگی محمدعلی مسعودی، فعالیتهای مطبوعاتی وی، چگونگی ورود او به عرصه مطبوعات، چگونگی تاسیس روزنامه پست تهران، موقعیت و جایگاه سیاسی محمدعلی مسعودی در رژیم پهلوی در سه بخش «عضویت در حزب مردم»، «اعمال نفوذ و تقلب در انتخابات» و «شرکت در جبهه مخالف دکتر علی امینی» و اموال و داراییهای محمدعلی مسعودی آشنا میشوند.
زندگینامه، انتشار مقالات ضدمذهبی، فعالیتهای سیاسی قاسم مسعودی و ویژگیهای اخلاقی قاسم مسعودی از جمله مباحث مطرح شده در صفحههای آغازین فصل چهارم کتاب «مسعودیها؛ رجال عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک» به شمار میآیند.
«عباس مسعودی در اثر نوکری به ارباب و دربار شاهنشاهی و استعمار و گذاشتن ورق پارهاش در خدمت رضاشاه و پسر او و پردهپوشی جنایتهای آنها مجموع نشریههای موسسه خود را به بیش از ده نشریه روزانه و هفتگی افزایش داده است.» این جملات برگرفته از کتاب «مسعودیها؛ رجال عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک» است.
خاندان مسعودی
خاندان مسعودی از جمله خاندانهای مهم و تاثیرگذار در روزنامهنگاری کشور ایران در عصر پهلوی میباشند. عباس مسعودی معروفترین عضو این خاندان است که روزنامه اطلاعات را در اختیار داشت و در طول تاریخ پهلوی، مهمترین روزنامه در کل کشور به شمار میرفت. در مورد خاستگاه این خاندان باید گفت، این خاندان در شهر تهران میزیستهاند؛ ولی قبل از عباس مسعودی، شخص شاخصی از این خاندان در تاریخ ایران وجود ندارد. عباس مسعودی شغل خود را با کارگری و حروفچینی در روزنامههای مختلف آغاز کرد و پس از چندین سال توانست امتیاز روزنامه اطلاعات را خریداری نماید.
عباس مسعودی
عباس مسعودی فرزند حاج محمدعلی مسعودی در سال 1274ه.ش در شهر تهران متولد شد. وی تحصیلات مقدماتی و متوسطه را در شهر تهران گذراند و پس از آن به عنوان کارگر ساده و حروفچین در روزنامههای تهران مشغول به کار شد. پس از مدتی به عنوان مصحح در روزنامههای شفق و اقدام مشغول به کار شد و همچنین توانست خبرنگار روزنامههای ایران و کوشش گردد.
وی در سال 1300ه.ش اتاق مرکز اطلاعات را دایر کرد. وی در این اتاق اخبار خبرگزاریهای رویترز و هاواس را میگرفت و پس از ترجمه آن را منتشر میساخت. در سال 1305ه.ش عباس مسعودی امتیاز روزنامه اطلاعات را با توسل به زور و فشار پلیس از فردی به نام علیاکبر سلیمی خریداری کرد و به تدریج توانست آن را گسترش دهد. از جمله مجلاتی که وی در سایه روزنامه اطلاعات چاپ نمود، مجله یادگار بود که مسعودی آن را به پشتوانه عباس اقبال آشتیانی در زمینه ادب فارسی انتشار داد.
وی از سال 1320ه.ش از طرفداران مصدق شد و در سال 1320ه.ش سلسله مقالاتی را در روزنامه اطلاعات علیه رضاشاه به چاپ رساند؛ همچنین در سال 1321ه.ش سلسله مقالاتی را بر ضد قوام السلطنه چاپ نمود و به همین جهت روزنامه وی توقیف شد و وی نیز به زندان افتاد. در سال 1332ه.ش نیز شدیدترین حملات را علیه شاه و حکومت انجام داد.
عباس مسعودی در سال 1314ه.ش به نمایندگی از شهر تهران به مجلس ملی دوره دهم راه یافت. وی تا پایان دوره پانزدهم به طور متناوب طی شش دوره در مجلس شورای ملی حضور داشت. همچنین عباس مسعودی در سال 1328ه.ش از حوزه انتخابیه تهران به عنوان سناتور انتصابی به مجلس سنا راه یافت و تا سال 1351ه.ش سناتور مجلس سنا نیز بود.
همچنین وی از اعضای جمعیت فراماسونری و از افراد موثر در شکلگیری کلوپ روتاری به شمار میرفت. در تاریخ 27 خرداد 1353ه.ش عباس مسعودی در دفتر کار خود درگذشت.
جواد مسعودی
جوادمسعودی فرزندحاج محمدعلی، در سال 1288ه.ش در شهر تهران متولد شد. وی تحصیلات مقدماتی خود را در شهر تهران خواند و برای ادامه تحصیل به کشورهای اروپایی رفت. وی پس از ده سال تحصیل در رشته علوم اقتصادی و روزنامهنگاری در کشورهای سویس و بلژیک، به کشور بازگشت و به سردبیر روزنامه ژورنال دو منصوب شد. پس از مدتی نیز صاحب امتیاز و سردبیر این روزنامه نیز شد. جوادمسعودی از نزدیکان قوامالسلطنه بود و دختر خود را به ازدواج پسر قوام درآورد.
جواد مسعودی از طرف مردم دماوند به نمایندگی در مجلس شورای ملی برگزیده شد و به مجلس راه یافت. همچنین وی در دوره شانزدهم نیز به نمایندگی مجلس شورای ملی انتخاب گردید. پس از اتمام دوران نمایندگی به سویس رفت و در سال 1370ه.ش در آن کشور درگذشت.
محمدعلی مسعودی
محمدعلی مسعودی فرزند حسن در سال 1293ه.ش در شهر تهران متولد شد. تحصیلات مقدماتی خود را در مدارس و دبیرستانهای تهران به اتمام رساند و سپس برای ادامه تحصیل به دانشکده حقوق رفت و در آنجا لیسانس حقوق خود را دریافت نمود. وی بردارزاده عباس مسعودی صاحب امتیاز روزنامه اطلاعات بود و به همین جهت از سال 1316 تا 1320ه.ش به عنوان سردبیر روزنامه اطلاعات مشغول به کار بود. درسال 1320ه.ش عباس مسعودی، برادرزادهاش محمدعلی را به عنوان قائممقام خود در روزنامه منصوب کرد. محمدعلی مسعودی تا سال 1331ه.ش در روزنامه اطلاعات قائممقام بود و پس از آن از روزنامه اطلاعات خارج شد و در سال 1332ه.ش روزنامه پست تهران را منتشر نمود. وی برخلاف عموی خود در زمان مصدق، از دربار حمایت مینمود و به همین جهت توانست این روزنامه را تقویت کند و تیتراژ آن را بالا ببرد. در زمان نخستوزیری اقبال وی از نزدیکان وی به حساب میآمد و مسعودی به وی مشاوراتی نیز میداد. همچنین از مشاورین شریف امامی در هنگام نخستوزیری وی بود و در طول نخستوزیری وی، اتاقی در دفتر نخستوزیری برای خود داشت.
محمدعلی مسعودی در دوره های پانزدهم و شانزدهم مجلس شورای ملی توانست از طرف حوزه تهران و دماوند به مجلس راه یابد؛ در سال 1340ه.ش برخی از نمایندگان مجلس منحله که انتصاب آنها به سیاست انگلیس مطرح بود، از جمله محمدعلی مسعودی، در سخنرانیهایی حمله به دولت امینی را آغاز کردند و با تشکیل جلساتی از مردم میخواستند که علیه دولت تظاهرات کنند، که در اثر این تحریکات دانشگاه تهران متشنج شد و تظاهراتی صورت گرفت. شورای دانشگاه تهران اطلاعیهای را خطاب به دانشجویان صادرکرد. در این اطلاعیه متذکر شده بود: دانشگاه فقط محیط تعلیم و تربیت و تحقیق است، دانشجویان نباید کاری انجام دهند که دولت ناگزیر به مداخله در امور دانشگاه بشود. محمدعلی مسعودی همچنین در دورههای هجدهم و نوزدهم و بیستم نیز به عنوان نماینده به مجلس شورای ملی راه یافت. وی در سال 1356ه.ش به عنوان سناتور به مجلس سنا راه یافت. در دیماه 1357ه.ش شخصی به نام ژنرال رابرت هایزر آمریکایی به ایران وارد شد و شاه به واسطه محمدعلی مسعودی از حضور وی در ایران باخبر شد. وی در ایالت ونکوور آمریکا بر اثر حادثه رانندگی جان خود را از دست داد.
فرهاد مسعودی
فرهاد مسعودی پسر عباس مسعودی روزنامهنویس و موسس روزنامه اطلاعات بود. درباره سال ولادت وی اطلاع دقیقی در دست نیست. فرهاد مسعودی در خرداد سال 1353ه.ش پس از مرگ پدرش در دفتر کارش بر اثر سکته مغزی، مدیریت موسسه اطلاعات را به عهده گرفت و این مسئولیت تا زمان پیروزی انقلاب اسلامی در بهمن ماه سال 1357ه.ش ادامه داشت.
فرهاد مسعودی از سال 1353ه.ش پس از کنار رفتن تیمسار سرلشکر مهدی خزایی از فدراسیون والیبال، ریاست این فدراسیون را نیز به عهده داشت و تا سال 1356 بر صندلی ریاست فدراسیون والیبال تکیه زده بود. در تاریخ 17 دی 1356 در روزنامه اطلاعات مقالهای با عنوان ایران و استعمار سرخ و سیاه چاپ شدکه بر خلاف نظر کسانی که دستور انتشار آن را دادند، منجر به شدت گرفتن انقلاب و سرنگونی شاه گردید، این مقاله با نام مجعول احمد رشیدی مطلق انتشار یافته بود.
***
زندگی و فعالیتهای خاندان مسعودی
پس از این معرفی کوتاه از چهار مسعودی معروف تر حالا به فعالیت های یکی دو نفر از اعضای این خاندان پلید، می پردازیم:
عباس مسعودی
عباس مسعودی، فرزند محمدعلی در 1282 ﻫ ش در تهران به دنیا آمد. وی چند فرزند داشت که معروفترین آنها «فرهاد مسعودی» است. اعضای خانواده مسعودی، غالباً به حرفهی رونامه نگاری روی آورده بودند، از جمله محمدعلی و قاسم که روزنامه پست تهران را منتشر میکردند. همسر عباس مسعودی به نام قدسی امیر ارجمند نیز صرفاً به خاطر موقعیت همسرش در عرصه مطبوعات، بدون اینکه تجربهای در این زمینه داشته باشد، مجله«اطلاعات بانوان» را منتشر کرد و خود سردبیری آن را برعهده گرفت. خانم امیرارجمند در نفوذ فرهنگ غربی در میان بانوان ایران نقش بسزایی داشت و روزنامهاش ارگانی برای تبلیغ مظاهرغرب بود. از انجمنهای وابسته به اطلاعات بانوان باید به «انجمن دوشیزگان و بانوان» اشاره کرد که حائز اهمیت زیادی در شناخت مناسبات فرهنگی رژیم پهلوی است.
عباس مسعودی و جایگاه وی در عرصه مطبوعات
موقعیت زمانی ورود عباس مسعودی به حرفهی روزنامهنگاری سبب شد تا وی ظرف مدت کوتاهی به ثروت و شهرت دست یابد. چگونگی طی کردن این مراحل را اسناد ساواک اینگونه ثبت کردهاند:
«پس از خاتمۀ تحصیلات مقدماتی،[عباس مسعودی] چون قادر به ادامۀ تحصیل نبود و از حیث زندگی و معاش در زحمت بود ابتدا به شغل حروفچینی و کارگرساده مطبعه درمطابع تهران مشغول کار[می] شود.
چهار سال حروفچین و کارگر چاپخانه بود، سپس به تدریج مصحح روزنامه اقدام و شفق، [سپس] خبرنگار روزنامههای ایران و کوشش شده و شش سال در چهار روزنامه فوقالذکر خبرنگار و نویسنده بود.
در سال 1300 شمسی ابتدا مرکز کوچکی که فقط یک اتاق داشت در تهران دایر کرد که(مرکز اطلاعات) نامیده می شد. او اخبار خبرگزاری های رویترز انگلستان[و] هاواس فرانسه را از دوایر مطبوعاتی این دو سفارتخانه می گرفت و با دادن مبلغ مختصری اجازه ترجمه و نشر آن را در تهران گرفت. وی شخصاً با یک مترجم اخبار مزبور را ترجمه و به جراید می فروخت. چون در آن وقت جراید تهران بودجۀ مالی کافی نداشتند وی به زحمت مخارج مؤسسۀ اطلاعات و زندگی خود و سازمانش را فراهم میکرد. در نتیجۀ کوششی که میکرد به تدریج اخبار مؤسسهی اطلاعات جلب توجه سایر سفارتخانهها و مؤسسات داخلی و خارجی کرده آن را آبونه شدند. مسعودی در تیر ماه 1304 امتیاز روزنامه اطلاعات را گرفت و کلیه اخبار خارجی و داخلی را در دو صفحه منتشرکرد»
مسعودی در سایه حمایتهای خارجی و خلأ مطبوعات قدرتمند در ایران، توانست خود را به عنوان روزنامهنگار در جامعه مطرح و نظر بسیاری از سفارتخانههای خارجی را جلب کند. وی در این عرصه چنان پیشرفت کرد که در سال 1313 ﻫ ش به همراه «رضا شاه» در سفری که به ترکیه داشت با او همراه شد.
مسعودی به دلیل روحیهی وابستهای که داشت، به ستایش کارها و اقدامات رضاشاه پرداخت و از این طریق خود را به دربار پهلوی نزدیک کرد. اگر بخواهیم نگاهی به سیر فکری حاکم بر روزنامهی اطلاعات بیندازیم، باید این روزنامه را به چند دوره تقسیم کرد؛ دورهی نخست که از بدو تأسیس تا سقوط رضاشاه را شامل میشود، دورهای است که اطلاعات از ارگانهای مهم تبلیغاتی رژیم بوده و مشی سیاسی آن چیزی جز ستایش از اقدامات رضاشاه نمیباشد. با تبعید رضاشاه، مسعودی که تابع سیاست انگلستان بود رویهی خود را تغییر داد و از این به بعد بنا بر موقعیتهای سیاسی جبههگیری میکرد.
عباس مسعودی با در پیش گرفتن یک سیاست کجدار و مریز، که از سوی انگلیس به وی دیکته میشد، از یک طرف از حملهی جدی به خانوادهی پهلوی اجتناب میکرد و از سوی دیگر با ارائهی گزارشهایی مخالفین سلطنت را تا حدی راضی نگه میداشت. این سیاست دوپهلو پس از تثبیت آیندهی سیاسی پهلوی، مجدداً به حالت قبل بازگشت و تا روزهای پرالتهاب ملی شدن نفت همچنان ادامه داشت. مقالات و نوشتههای روزنامهی اطلاعات در جریان کودتای 28 مرداد 1332 به خوبی موقعیتسنجی مسعودی را آشکارمیکند. وی با مشاهدهی تزلزل ارکان رژیم پهلوی مجدداً سیاست دوگانهی خود را در پیش گرفت و کوشید تا از جو به وجود آمده نهایت استفاده را برای تثبیت آیندهی سیاسی خویش ببرد.
مسعودی از روزنامهی اطلاعات برای تخریب یا فشار بر رقبایش نیز استفاده میکرد و به دلیل تیراژ گستردهی این روزنامه، غالباً تأثیر موافق میل او نیز حاصل میشد. بهطور نمونه میتوان به مقالات روزنامهی اطلاعات در زمینهی سوءاستفادههای مالی «احمد نفیسی» شهردار تهران اشاره کرد. انتقادهای مسعودی در روزنامهی اطلاعات به حدی مغرضانه بود که در محافل عمومی بازتابهای منفی به دنبال داشت. در سندی از ساواک در این مورد آمده است:
«میلیونها مردمی که به زندگی و اسرار گذشته عباس مسعودی آگاهی دارند به جای اینکه از دستگیری نفیسی ابراز شادمانی کنند از خود میپرسند علت این حرارتی که عباس مسعودی از خود نشان میدهد، چیست؟»
مسعودی هر کسی را که با وی و خواستههایش مخالفت میکرد، در روزنامهی اطلاعات مورد هجمه قرار میداد که از جملهی این افراد میتوان به « غلامرضا نیکپی» اشاره کرد. این شخص که به گفتهی اسناد هنگام وزارتش در « وزارت آبادانی و مسکن»، داماد مسعودی به نام « بهمن میکده» را از معاونت آن وزارتخانه کنار گذاشته بود، برای مدتها مورد عداوت و دشمنی مسعودی بود و وی از هر فرصتی در روزنامهاش برای انتقاد از وی استفاده میکرد.
عباس مسعودی و وابستگی به بیگانگان
عباس مسعودی طرفدار دولتهای غربی یا به اصطلاح بلوک غرب بود و در اسناد ساواک و اظهارات شخصی وی نیز به آن اشاره شده است. با این وجود وی چند سفر به کشورهای کمونیستی داشت و خاطراتش از سفر به شوروی را نیز نوشت. وی در مورد شوروی رویهی دوگانهای را دنبال میکرد؛ به این صورت که اگر شرایط جامعه به سمت شوروی تمایل پیدا میکرد، وی لحن مطالبش را براین اساس تنظیم و اگر شرایط غیر از آن بود مواضع مخالف تندی اتخاذ میکرد. در سند زیر به خوبی میتوان دیدگاههای دوگانهی مسعودی را مشاهده کرد:
«یکی از کارکنان روزنامه اطلاعات میگفت: عباس مسعودی به طور محرمانه با هیئت تحریریه روزنامه مذکور توصیه کرده در روزنامه مطالبی که جنبهی مخالفت شدید با شورویها را داشته باشد درج نشود و اخبار را بایستی طوری تنظیم کنند که مارک ضد کمونیستی مطلق بر روزنامه نباشد. مسعودی گفته با اینکه ما طرفدار جدی دول غربی خصوصاً آمریکا میباشیم معهذا در حال حاضر روش تبلیغی شورویها در خاورمیانه به صورتی است که زمینه را برای پیشرفت سیاسی آنها در آینده هموارتر میسازد و هرقدر گرفتاری و مشکلات زندگی مردم بیشتر شود پیشرفت سیاسی شوروی محسوستر خواهد بود و روزنامه اطلاعات هم نباید در جهتی خلاف سیاست روز گام بردارد که مورد مخالفت مردم قرار گیرد و روی توصیه مسعودی ناگزیر اخبار روزنامه اطلاعات به صورتی تنظیم میشود که در عین حالی که جنبه طرفداری از دول غربی دارد از مطالب تحریکآمیز علیه شورویها نیز در آن خبری به چشم نمیخورد»
اما بی شک کشوری که مسعودی از آن حمایت میکرد، انگلستان بود. در اسناد ساواک بارها به جاسوسی وی برای آن کشور اشاره شده است. مهمترین سند در باب وابستگی مسعودی به اینتلیجنت سرویس، پیدا شدن کیف وی در فرودگاه و انتشار محتویات آن میباشد. در این کیف نامه ای به دست آمد که از رابطهی وی با سرویسهای امنیتی انگلستان پرده برمیدارد. در این نامه آمده است:
«بدین وسیله عباس مسعودی به شما معرفی میشود. او در حال اعزام به انگلستان است تا بخش موفقی از دوران خود را بگذراند. نامبرده یکی از دوستان قابل اعتماد ماست که همواره کمکهای ارزشمندی را در تهران به ما داشته است. لطفاً تا جایی که ممکن است و تا زمانی که او در لندن است در فعالیتهایی که دارد به او مساعدت کنید و با او مذاکره و گفتگو نمایید. من فکر میکنم شما موفق خواهید شد که از طریق این شخص با روزنامهها و انتشارات ایرانی و فارسیزبان برای ما لینک برقرار کنید، از شایستگی نامبرده در ارتباطگیریاش با مقامات رسمی غافل نشوید. »8
این سند به وسیلهی سر رابرت سون ،کاردار سفارت انگلستان ،برای وزارت خارجه این کشور ارسال شده بود. گمشدن کیف مسعودی در فرودگاه باعث میشود که این سند به دست ساواک بیفتد. در سند زیر اطلاعات جالبی در مورد مسعودی گزارش شده که علاوه بر نشان دادن وابستگی وی به انگلستان، صفات و روحیات وی را نیز به طرز جالبی بیان کرده است:
«.... پس از گرفتن دیپلم [عباس مسعودی] و وارد شدن به امور روزنامهنگاری با سیاست انگلستان نزدیک شده و ترقی نموده است خیلی باهوش و زرنگ است در تمام مملکت شاید دو میلیون ثروت ندارد و بقیه ثروت خود را نزدیک به ده میلیون دلار در بانکهای سوئیس ـ انگلستان به صورت نقد و املاکی در سوئیس در آورده... وی مرد هزار رنگ و بیحقیقتی است و شاید در رجال مملکت هیچکس به اندازه او در مردم و طبقات عامه مخالف ندارد و منفور نیست و تمام مردم با او مخالف و مورد نفرت عامه مردم است.»
مسعودی دیدارهایی نیز با مقامات ارشد انگلیسی پیرامون آیندهی خلیج فارس داشت که مهمترین آنها دیدار با «سر الک داگلس هیوم» وزیرخارجه این کشور در سال 1349 بود. مسعودی در توسعهی روابط میان ایران و اسرائیل نیز نقش مهمی برعهده داشت و در غالب سفرهایش به کشورهای عربی بر روی این مسأله تأکید میکرد. ملاقات وی با «انورسادات»، رئیس جمهور مصر، در سال 1350 راجع به این موضوع بود. مسعودی در همین سفر با رئیس مجلس مصر نیز ملاقات داشت که در اسناد ساواک به آن اشاره شده است:
« در ملاقات سناتور مسعودی با حافظ بدوی رئیس مجلس [مصر] نام برده درباره روابط ایران و اسرائیل و روابط اقتصادی دو کشور سؤالاتی کرده است و ایشان در پاسخ گفته است که ما اصولاً از یک سیاست مستقل ملی پیروی میکنیم و سعی میکنیم که با همهی کشورها دوست باشیم. روابط سیاسی ما هم با اسرائیل در سطح مبادله سفیر نیست و روابط دو فاکتو میباشد.»
موضوع نزدیکی و ارتباط مسعودی با محافل غربی از چنان اشتهاری برخوردار بود که مخالفین وی بارها از آن برای نشان دادن وابستگیاش به بیگانگان استفاده میکردند. در قسمتی از نطق رادیو «صدای آزادی ایران» مورخهی 24/9/1350 آمده است:
«عباس مسعودی در اثر نوکری به ارباب و دربار شاهنشاهی و استعمار و گذاشتن ورق پارهاش در خدمت رضاشاه و پسر او و پردهپوشی جنایتهای آنها مجموع نشریههای مؤسسه خود را به بیش از ده نشریه روزانه و هفتگی افزایش داده [است].»
نقش عباس مسعودی در مساله بحرین
عباس مسعودی رابطهی بسیار نزدیکی با شیوخ عرب حاشیه خلیج فارس داشت. وی بهعنوان یک چهرهی سیاسی و سناتوری که پرتیراژترین روزنامهی کشور را در اختیار داشت، به جای توجه به مسائل ملی، منافع شخصی خود و اربابان خارجیاش را در اولویت قرار داده و به جای دفاع از حقوق حقهی ملت ایران، به پرکردن جیب خود میپرداخت.
«در ضیافت شام سفیر شاهنشاه آریامهر در ابوظبی که به افتخار سناتور مسعودی برپا گردیده بود و در آن عده زیادی شرکت داشتند یک آمریکایی به سناتور مسعودی گفته است امیدوارم بتوانی پول زیادی از شیوخ به چنگآوری »
مسعودی در روزنامهی اطلاعات همواره مالکیت ایران بر بحرین را رد و در سخنرانیها و گفتگوهایش به صراحت از این موضوع دفاع میکرد. اسناد زیادی در این مورد در دست است که بدون هیچ توضیحی خیانت مسعودی را نشان میدهند. نخستین سند در این مورد به سخنرانی وی در یک میهمانی خصوصی در شهر شیراز به سال 1345 بازمیگردد. در بخشهایی از این سند آمده است:
«از نکات قابل توجه اظهارات آقای سناتور عباس مسعودی که شب گذشته در مهمانی خصوصی غلامحسین صاحبدیوانی در حضور آقای استاندار و تعداد معدودی از رؤسای دوایر استان فارس و ارباب جراید محلی بیان نمودند، اینکه بحرین بهطور عجیب سنگر تبلیغاتی ناصر برعلیه ایران در زمینهی اینکه ایرانیان چشم طمع به سرزمین اعراب دارند گردیده است. آقای سناتور چنین نتیجه گرفتند که بایستی وضع بحرین روشن شده و دولت با شهامت تمام در مورد بحرین که جز سنگر تبلیغاتی عاید دیگری برای ایران و ایرانیان ندارد چشم پوشیده یا تصمیم مقتضی بگیرد»
نکتهی قابل تأمل این است که این اظهارات در ایران و در حضور بسیاری از مقامات ارشد سیاسی و مطبوعاتی شیراز ایراد شده است. مسعودی پس از بیان این مواضع صریح در مورد عدم حاکمیت ایران بر بحرین، به امارات متحده عربی سفری کرد. اینگونه بهنظر میرسد که طرح این مسائل قبل از حرکت وی به کشورهای عربی اقدامی از پیش طراحی شده از سوی رژیم پهلوی بوده است؛ چرا که وی به عنوان نایب رئیس مجلس سنا بعید به نظر میرسد که بدون هماهنگی این حرفها را عنوان کرده باشد، مگر اینکه اینگونه تصور کنیم که وی صرفاً به خاطر منافع شخصی و انجام مأموریت از سوی انگلستان این اظهارات را بیان کرده است. مسعودی در ابوظبی و دوبی به گرمی مورد استقبال قرار گرفت و ضیافتهای شاهانهای به افتخار وی تدارک دیده شد.
در این سفر مسعودی در اکثر میهمانیها و دیدارهایش با شیوخ دوبی، شارجه، رأسالخیمه، امالقوین و ولیعهد عجمان به موضوع بحرین اشاره کرده است.16وی در محافل خصوصی و علنی در کشور کویت نیز همین اظهارات را در مورد بحرین تکرار کرده و در اسناد ساواک نیز به آن اشاره شده است:
«آقای عباس مسعودی سناتور و مدیر روزنامه اطلاعات که اخیراً مسافرتی به اتفاق آقای فنسه نویسنده مجله الاخاء به کویت و سایر شیخنشینها نموده است معلوم نیست تحتتأثیر چه عواملی بدون اطلاع از اوضاع جغرافیایی و تاریخی خلیج فارس در اغلب محافل اظهار داشته است که ایران حق مالکیت بر بحرین را ندارد و بحرین ناحیهای عربی میباشد و حتی وعده داده است که اولیای ایران را قانع کند که از ادعای حق مالکیت بر بحرین صرفنظر نماید ... در هر صورت اظهارات آقای مسعودی دربارهی بحرین عکسالعمل سویی بخشیده است و تقریباً چنین وانمود شده است که در این مدت دعوی ایران بر حق مالکیت بحرین واهی و عبث بوده است.»
مسعودی پس از بازگشت به کشور با انتشار مقالاتی در روزنامهی اطلاعات زمینههای نظری جدایی بحرین از ایران را فراهم کرد. نوشتههای روزنامهی اطلاعات واکنشهای زیادی را در سطح کشور به دنبال داشت. وی در سال 1348 مجدداً به کشورهای حوزهی خلیج فارس سفر کرد، در بحرین به گرمی مورد استقبال قرار گرفت و از وی پذیرایی مفصلی به عمل آمد. مسعودی در بحرین در «زلاّق» ـ از مناطق مهم توریستی بحرین و یکی از محلهای استقرار انگلیسیها ـ اسکان یافت.
مسعودی در قبال به رسمیت شناختن حاکمیت بحرین و صرفنظر کردن از منافع ملی ایران، قطعاً انتظار پاداشهای فراوانی از شیوخ عرب منطقه داشته است. در اسناد ساواک برخی از مبالغی را که وی دریافت کرده، آمده است. در سندی به تاریخ 31/6/1348 موضوع دریافت پول از اعراب به این صورت بیان شده است:
«پس از مسافرتی که سناتور مسعودی [عباس] در حدود سه ماه قبل به بحرین نمود مرتباً شایعاتی در زمینه مسافرت نام برده به بحرین بر سر زبانها است از جمله گفته میشود در جلسات میهمانیهایی که سید محمود علوی سکرتر شیخ عیسی به افتخار سناتور مسعودی برقرار نموده بود به مسعودی قول دادهاند در صورتی که نامبرده اقداماتی به عمل آورد که دولت ایران از ادعای خود بر بحرین چشمپوشی کند رژیم بحرین نیز تا پانزده میلیون دلار آمریکا به وی حقالزحمه خواهد پرداخت. گفته میشود سناتور مسعودی نیز قول مساعد به شیوخ آلخلیفه را داده است و از قرار معلوم عباس مسعودی تا حدی اقداماتی هم به نفع شیوخ آلخلیفه به عمل آورد»
ملاقات با اشخاصی چون «سیدمحمود علوی» و «احمد عبیدلی» از جاسوسان انگلیس و سابقهی شخص مسعودی در ارتباطش با این کشور، از فعال بودن دست دول غربی، خصوصاً انگلستان، حکایت میکند در سند زیر به این موضوع اشاره شده است:
«کتابی که اخیراً سناتور مسعودی درباره مسافرت اخیر خود به جزیره بحرین و شیخنشینهای خلیج فارس منتشر نموده، به دست بعضی از اهالی و ایرانیان جزیره بحرین رسیده است به طور کلی انتشارات آقای مسعودی دربارۀ جزیره بحرین در بین ایرانیان با عکسالعمل خوبی روبهرو نشده به خصوص که مشارالیه با افرادی مانند سیدمحمود علوی که به جاسوسی [برای] انگلیسیها مشهور است ملاقات نموده، آقای مسعودی نام شخص مذکور را در کتاب خود شیخ محمودبنابراهیم ذکر کرده که صحیح نمیباشد ضمناً نام احمد عبیدلی در ابوظبی در کتاب مسعودی دیده میشود که این شخص نیز از سرسپردگان انگلیسیها میباشد و موقع برکناری شیخ شخبوط از حکومت ابوظبی به وسیله انگلیسها از بحرین به ابوظبی اعزام و در حال حاضر همه کاره شیخ زاید است. شخص مذکور از اهالی کوشکنار منطقه بندر لنگه میباشد و در خوشخدمتی به انگلیسها اشتهار دارد.
نظریه رهبر عملیات: قبلاً گزارشات خبری درباره مسافرت آقای مسعودی اعلام گردیده و نظریه داده شده که آقای مسعودی با عوامل انگلیس در جزیره بحرین تماسهایی گرفته است که باعث دلتنگی ایرانیان جزیره گردید و هماکنون کتابهایش نیز به آن جزیره ارسال گردیده است.»
باورهای اعتقادی عباس مسعودی
اسناد و مدارک موجود نشان میدهد که عباس مسعودی نه تنها تقیدی به امور مذهبی نداشته، بلکه با آن نیز مخالفت میکرده است. ازدواج پسرش با دختر یکی از چهرههای برجسته بهایی، موید این قضیه میباشد. وی بعضاً در روزنامه اطلاعات مقالاتی ارائه میکرد که واکنشهای وسیعی در سطح جامعه به دنبال داشت. وی در یک مورد در سال 1331 در مجلس سنا، سخنرانی ایراد کرد. که در آن به قاطبهی ملّت ایران توهین شده بود. پس از انتشار این اظهارات، در سراسر کشور مردم علیه وی جبههگیری کرده و بیانیههای فراوانی در محکومیتش صادر کردند. در یکی از این اعلامیهها که عنوان «قیام افکار عمومی علیه مدیر روزنامهی اطلاعات» را دارد، از مردم ایران خواسته شده است تا «در این موقع خطیر از خریدن و خواندن روزنامهای که به قلم خائنانهی «لرد سالیسبوری ایران» نوشته میشود، اجتناب کنند.»21در این اعلامیه عباس مسعودی به عنوان «یکی از مدافعین بزرگ و شناخته شده شرکت غاصب نفت و عامل منفور مارکدار سیاست دزدان دریایی و مدیر بوقلمونصفت روزنامهی ربعقرنی اطلاعات انگلیسی چاپ تهران...» معرفی شده است.
اعضای اتحادیۀ مسلمین نیز پس از سخنان مسعودی در مجلس سنا از پخش روزنامهی اطلاعات جلوگیری و مردم نیز از آن حمایت کردند. در سندی در این مورد آمده است:
«اصولاً قضیه مربوط به اتحادیه مسلمین نیست، اهالی بازار و کسبه خرید روزنامه اطلاعات را [در شهر آبادان] تحریم کرده و نمیخرند و کسی مانع فروش روزنامه اطلاعات نشده است.»
جدیترین حملهی روزنامهی اطلاعات و شخص عباس مسعودی به نیروهای مذهبی، خصوصاً امام خمینی (ره) به حوادث پس از 15خرداد1342 باز میگردد. مسعودی در گزارشی با عنوان «مرتجع کیست؟!» به جای بررسی منصفانه قیام خونین پانزده خرداد به ساحت مقدس امامخمینی(ره) حمله و به دفاع از اقدامات رژیم پرداخته است.
عباس مسعودی از بنیانگذاران«کلوپ روتاری» و از اعضای برجسته مجلس سنا، سرانجام در تیرماه سال 1353 هنگام کار در موسسه اطلاعات درگذشت و فرزندش«فرهاد مسعودی» ریاست موسسهی اطلاعات را برعهده گرفت.
تاملی در نامۀ عباس مسعودی به اسداله علم
بسیاری از رجال عصر پهلوی در برابر شاه و اطرافیانش دارای ضعف شخصیتی و چاکر مآبی بوده و سخنان و مکاتباتشان با دربار محمدرضا پهلوی با تملق و مجیزگویی توأم بوده است.
عباس مسعودی بنیانگذار روزنامه اطلاعات که از سال 1314 به بعد شش دوره نمایندة مجلس شورای ملی، چهار دوره سناتور انتخابی و دو دوره سناتور انتصابی تهران بود یکی از همین اشخاص بود که در اواخر عمر مورد بی مهری قرار گرفت و یکی از دلایل آن هم ظاهراً سعایت هویدا بود. امیراسدالله علم در یادداشت روزهای 15 و 16 خرداد 1353 خود به این بیمهری اشاره کرده و از آن جمله در یادداشت روز 15 خرداد 1353 مینویسد:
سر شام رفتم. شاهنشاه خیلی عصبانی بودند: این مسعودی(مدیر روزنامۀ اطلاعات) را از دور میبینم و شاخ و شانه میکشد که بیاید با من حرف بزند(در کاخ علیاحضرت ملکه پهلوی، شاهنشاه و خاندان سلطنت جدا شام می خورند. میهمانها در سالن دیگر، من هم در حضور شاهنشاه شام می خورم)
شاهنشاه فرمودند: روزنامه اطلاعات ارگان مصدقی ها و تودهایها شده؛ مثلاً امروز از قول تاکسیرانها نوشته است که ما مثل سگ زحمت میکشیم و این شرکت تعاونی تمام عایدات ما را میخورد، مگر شرکت تعاونی مال کیست؟ آن هم که مال خودشان است. چون عدهای مثل دامادها و علیاحضرت شهبانو سر میز شام بودند، من جرأت نکردم یک و دو بکنم و عرض کردم خوب روزنامه باید مطلب را بگوید و جواب هم داده شود و آن را هم منعکس بکند. به هر صورت برخاستم و به بدبخت مسعودی گفتم که حق ندارد شرفیاب بشود و بعد از این هم در کاخ علیاحضرت ملکة پهلوی دعوت نخواهدشد. چیزی نمانده بود که سکته کند، ولی چون آدم مجربی است گفت: پریشب در همین جا مطلبی را شاهنشاه به من فرمودند که برخلاف میل هویدا بود و اصرار فرمودند که به وزیر اطلاعات هم بگویم. من هرگز از این غلطها نمیکردم، ولی چون امر بود اطاعت کردم. گویا مطلب به هویدا نخستوزیر گران آمده و مطلبی به شاهنشاه عرض کرده و به هر حال من چوب این کار را میخورم .... والله اعلم به حقایق الامور...
صبح روز بعد مسعودی نامهای به عنوان علم مینویسد که علم عین آن را ضمیمة یادداشتهای خود کرده است. مسعودی در این نامه مینویسد : «جناب آقای علم وزیر محترم دربار شاهنشاهی اوامر مطاع ملکوکانه که دیشب به بنده ابلاغ فرمودید تازیانة سهمگینی بود که بر چاکر و خانمم وارد آمد و باور بفرمایید تمام شب خواب به چشم ما نرفت، چون من و زنم خودمان را خاکسار درگاه سلطنت میدانیم و از جان دل شیفته عنایات شاهنشاه محبوب خود و خاندان سلطنت هستیم و اگر نقایصی در کار انتشار اخبار و مطالب روزنامه پدید میآید حمل به اهمال و تعلل چاکر نفرمایید چون پیوسته سعی داشته و دارم که خدمتگزاری صدیق در طول عمر خود بوده و پیرو افکار و نیت مبارک شاهانه هستم. در چنین پیشامدهایی گناهکار نیستم چون به واسطة کهولت و ضعف، توانائی آن را ندارم که تمام مطالب روزنامه را شخصاً کنترل کنم و به همین سبب فرزندم فرهاد مسعودی را به کمک طلبیدم که او هم در کمال خلوص نیت و عقیده وظایف خود را انجام میدهد. متأسفانه در دو هفتة اخیر که به اروپا سفر کرده بود خطاهایی از جمله خطاهای اخیر به وقوع پیوست که چاکر خود پس از طبع و نشر به آن واقف شدم. نویسندة ستون بازار سیاست، جوانی است تحصیل کرده و با ذوق که از گذشتهها خبر ندارد و مارهای خوش خطوخالی را که از هر فرصتی میخواهند استفاده کنند نمیشناسد، چنان که بعد از توجه دادن تازه درک مطلب کرد و در ضمن گفت این مطلب یا همین اسامی قبلاً در آیندگان هم چاپ شده بود. اما دربارة نویسدة رپرتاژ تاکسی او هم مورد سرزنش قرار گرفت و شدیداً مؤاخذه شد....بدیهی است مطالب زنندهای که نوشته شده جبران خواهد شد. تکدر خاطر ملوکانه بیش از هر چیز مرا رنج میدهد و نمیدانم چه باید کرد، چون به خوبی میدانم که اگر ذرهای از عنایات شاهنشاه نسبت به این خدمتگزار کاسته شود و سایة پر عطوفت مبارک بر سر این بنده نباشد با وجود دشمنیها که نسبت به چاکر اعمال میشود نابود خواهم شد.
آقای علم، شما را به سر مبارک شاهنشاه قسم میدهم عرایض چاکر را به سمع ملوکانه برسانید و چارهای بیندیشید که از این پریشانی و تأثر خلاص شوم. هر امری از پیشگاه ملوکانه شرف صدور یابد مطاع است. عباس مسعودی».
عَلَم در یادداشت روز 16 خرداد 1353 خود به واکنش شاه در برابر این نامه اشاره کرده و مینویسد: «نامة بدبخت مسعودی را دادم خواندند. فرمودند مسئله عفو شما بسته به رفتار آیندة شما خواهد بود.» عباس مسعودی 11 روز پس از این ماجرا در پشت میزش سکته کرد و ناراحتی و اضطراب او از عواقب خشم شاهانه در مرگ نابهنگام وی(27 خرداد 1353) بیتأثیر نبود. علم در یادداشتهای خود مینویسد وقتی خبر مرگ مسعودی را به شاه اطلاع دادم، با یادآوری بیمرحمتی که در حق او شده بود از شاه اجازه گرفتم در مجلس ختم وی شرکت کنم و مراتب تفقد اعلیحضرت را به خانوادة مسعودی ابلاغ نمایم!
از: یادداشتهای علم، انتشارات مازیار و معین، ج 4، صص 135 ـ 131
محمدعلی مسعودی؛ روزنامهنگاری سیاستپیشه
محمد علی مسعودی در سال1291 در تهران به دنیا آمد.پدرش برادر بزرگ عباس مسعودی بود. او تحصیلات ابتدایی را در تهران گذرانید و پس از اخذ دیپلم به دانشکده حقوق و علوم سیاسی رفت. محمد علی پس از اتمام تحصیلات به روزنامهنگاری روی کرد و به استخدام روزنامه اطلاعات که در آن زمان به سرپرستی عمویش عباس مسعودی اداره میشد در آمد و پس از مدتی به سردبیری این روزنامه رسید و در سالهای 1314 تا 1320 در این سمت به فعالیت پرداخت. حضور محمد علی مسعودی در پست سردبیری اطلاعات، او را در تماس با محافل قدرت قرار داد.این ارتباطات بعدها وسایل رشد و پیشرفت او را فراهم آورد و او را تا سطح یکی از مهمترین و با نفوذترین روزنامهنگاران کشور بالا برد.
روزنامه اطلاعات در دوران حکومت رضا خان به هواداری افراطی از او میپرداخت و به همین دلیل از وجاهت عمومی برخوردار نبود و به همین دلیل تیراژ آن مرتبا کاهش مییافت.عباس مسعودی به چارهجویی در این زمینه پرداخت و زمانی که به ایجاد تغییرات در سطوح مدیریت این روزنامه واقف شد،محمد علی مسعودی را از سردبیری اطلاعات برکنار کرد و در پنهان او را به سمت قائم مقام خود در مؤسسه اطلاعات منصوب نمود. این وضعیت مدت زمانی ادامه یافت و زمانی که آبها از آسیاب افتاد،محمد علی مسعودی مجددا سردبیر روزنامه شد.
بعد از شهریور 1320 که احزاب خلق الساعه یکی پس از دیگری شکل میگرفت،محمد علی مسعودی هم دست به کار شد و به انشعاب از مؤسسه اطلاعات دست زد و مانورهایی هم در این زمینه کرد. در یکی از روزهای زمستان 1320 در یکی از کوچههای محله گلوبندک جلسهای برای تشکیل حزب میهنپرستان تشکیل شده بود،در این جلسه افرادی چون حسین مکی،شجاع الدین شفا،مجید یکتایی، رحیم نامور و محمد علی مسعودی حضور داشتند. اسماعیل پور والی که در آن زمان دانش آموز سال آخر دبیرستان و از حاضران در این جلسه بوده می نویسد:
«در آن جلسه محمد علی مسعودی ضمن سخنرانی میهنپرستانهای اظهار داشت از اینکه برادرزاده عباس مسعودی و عضو روزنامه اطلاعات هستم احساس ناراحتی میکنم و میخواهم با عضویت در حزب میهنپرستان از خانواده خود جدا شوم و تصمیم گرفتهام تا نام فامیل خود را عوض نمایم.لذا از شما میخواهم نام فامیلی خوبی برای من انتخاب کنید.
تمام حاضرین در این مجلس آفرین گفتند و فریاد زنده باد محمد علی خان در فضای منزل پیچید.یکی از حاضرین پیشنهاد کردم دم«مسعودی»را ببرید و نام ایشان«محمد علی مسعود»بشود.اما محمد علی دیگر به این حزب نیامد».
در دوران نخست وزیری قوامالسلطنه، وقتی بلوای نان با اشاره محمد رضا شاه برپا گردید و تمام تهران در 17 آذر 1321 در آشوب و نا امنی فرو رفت و مأموران شهربانی محمد علی خان و سایر برادران مسعودی را بازداشت کردند در جیب او چکی به امضای اشرف پهلوی یافتند و همین امر بهانهای به دست قوام داد تا روزنامه اطلاعات را توقیف کند.
به دنبال دستگیری سید ضیاءالدین طباطبایی، علی دشتی، دکتر طاهری و عدهای دیگر که به طرفداری از سیاست انگلستان مشهور بودند، برخی از اعضای خاندان مسعودی و از جمله محمدعلی به اروپا گریختند.
وقتی قوامالسلطنه در آذر 1326 سقوط کرد و ابراهیم حکیمی نخست وزیر ایران شد،محمد علی مسعودی مجددا به تاخت و تاز در عرصه سیاسی ایران پرداخت.با وجود نا رضایتی عموم مردم از حکیم الملک،محمد علی مسعودی از او و کابینهاش به شدت حمایت میکرد.در جلسه 18 خرداد 1327 عبدالحسین هژیر،وزیر مشاور دولت ابراهیم حکیمی، گزارش چهار ماهه دولت را به مجلس داد و تقاضای رأی اعتماد کرد ولی به علت مخالفت اکثریت نمایندگان، این کابینه سقوط کرد.از میان نمایندگان مجلس شورا فقط چند تن انگشت شمار به دولت حکیمی رأی موافق داده بودند که یکی از آنها محمد علی مسعودی بود. مسعودی در آن زمان نزدیکترین ارتباط را با دربار داشت و در شمار همراهان درجه اول شاه محسوب میشد،به طوری که وقتی شاه به دعوت انگلیس جهت افتتاح بازیهای المپیک 1948 به لندن رفت،محمد علی مسعودی را هم با خود به انگلستان برد.
محمدعلی مسعودی در ماجرای تشکیل مجلس مؤسسان و الحاق ماده 48 به متمم قانون اساسی که اختیار انحلال مجلسین را به شاه میداد، نقش بسیار مهم و مؤثری ایفا کرد و در کنار دیگر عناصر فراماسونر نیز عبد الحسین اورنگ،دکتر احمد هومن،اسد الله علم، سید مهدی براسته و عبد الرحمان فرامرزی و دکتر مصباحزاده در جهت تقویت موقعیت محمد رضا شاه به تلاش و تکاپو پرداخت.
در سال 1329 که مؤسسه اطلاعات وارد بیست و پنجمین سال فعالیت خود میشد،نام محمد علی مسعودی رسما به عنوان سردبیر اطلاعات یومیه اعلام گردید.
مسعودی ها و اطلاعات هیچ وقت از هیچ قدرت استعماری انتقاد نکرده و برای حفظ وضعیت خود همیشه و با هر سیاست استعماری در این مملکت ساخته بودند. پیوند با بیگانگان اساس قدرت خاندان مسعودی بود و محمد علی خان هم به عنوان یکی از اعضای مهم این خانواده از این قاعده مستثنا نبود.وی از اعضای مؤثر فراماسونری در ایران بود و در لژ «کورش»عضویت داشت. محمدعلی مسعودی از عناصر مؤثر و عمده انتخابات در کشور بود،و تخصص عجیبی در «صندوقسازی» برای انتخابات و بیرون آوردن اسامی افراد مورد نظر رژیم از این صندوقها داشت. او دوستان زیادی در میان لومپن ها و بزن بهادرها و میداندارها و قصاب ها داشت و از این افراد به عنوان گروههای فشار سود میبرد و به قلع و قمع مخالفان دولت و غلیظ کردن فشار ترس می پرداخت. او از دوره پانزدهم به عنوان نماینده وارد مجلس شورا شد و دورههای 16 و 18 و 19 نیز برای خود عنوان نمایندگی مردم فیروزکوه و دماوند را دست و پا کرد و در دوره بیستم از طریق حزب ملیون دکتر اقبال از تهران به مجلس راه یافت.
خاندان مسعودی همواره از جانب دربار راهنمایی و تقویت میشدند و مجری نیات و اوامر دربار بودند، چنان که بعد از واقعه 30 تیر 1331،طبق دستور شاه به مصدق رأی تمایل دادند. این خاندان بیش از هر چیز در اندیشه حفظ منافع خود بودند،و در این راه نقشهای متضاد بازی میکردند.به طور مثال در وقایع 25 تا 28 مرداد 1332،عباس مسعودی طی سرمقالهای به تاریخ 27 مرداد کودتای سرهنگ نصیری را محکوم کرد.ولی برادرزادهاش محمد علی مسعودی که از عوامل اصلی کودتا بود و در همان روز در حصارک و در کنار استخر با کرومیت روزولت و سپهبد زاهدی اوضاع را زیر نظر داشت، جانب دربار را گرفته بود. اجرای چنین برنامهای به این نتیجه میانجامید که هر جناح پیروز شد، خاندان مسعودی بتواند از آن سود ببرد.اگر کودتای 28 مرداد با شکست مواجه میشد، عباس مسعودی میتوانست محمد علی خان را نجات دهد و اگر مصدق شکست میخورد، محمد علی خان به یاری عمویش عباس مسعودی میرفت. دکتر محمد مصدق که محمدعلی مسعودی را به خوبی شناخت، اجازه نداد در انتخابات دوره هفدهم شرکت کند و او به ناچار بیکار بود.در همین ایام است که دکتر علی بهزادی ظاهرا با سرمایه پدرزنش عیسی بهزادی که از مقامات ارشد فراماسونری بود،چاپخانهای را خریداری میکند و ضمن بخشیدن نیمی از سهام آن به محمد علی مسعودی،میکوشد تا از نفوذ او برای پیشرفت در عرصه مطبوعات و سیاست سود جوید. به عقیدۀ بعضی، در این زمان جریان فراماسونری ایران در اختیار داشتن یک نشریه اختصاصی را ضروری تشخیص داده بود.محمد علی مسعودی میتوانست این مأموریت را به خوبی انجام دهد،بنا بر این امتیاز مجله«سپید و سیاه»را به نام دکتر علی بهزادی گرفت.
نقش محمدعلی مسعودی در کودتای 28 مرداد، نقشی بسیار چشمگیر بود. او در زمره نزدیکترین افراد به زاهدی و کیم روزولت بود و هر روز به همراه برادران رشیدیان و سرلشگر گیلانشاه به کاخ سپهبد زاهدی در حصارک شمیران میرفت و در کنار منقل و وافور ترتیب ملاقات میر اشرفی و پارهای از امرای ارتش را میداد و در جهت تسهیل کار کودتاگران تلاش مینمود. او چون امتیاز روزنامه پست تهران را از دست دکتر مصدق گرفته بود،به مدد عوامل جیرهخوار خود همه جا شایع میکرد که هوادار جمهوری است.مقدمات انتشار این روزنامه چند ماه قبل از کودتای 28 مرداد فراهم شده بود.ولی محمد علی مسعودی که به واسطه آشفتگی اوضاع سیاسی آن روز ایران،نمیدانست چه روشی را در پیش گیرد،انتشار این روزنامه را به تأخیر میانداخت. تا اینکه بعد از وقایع 25 مرداد و فرار شاه از ایران،به تصور اینکه کار شاه تمام شده است و باید زیر علم دکتر مصدق سینه زد،دستور داد مقدمات انتشار روزنامهای را برای اول شهریور فراهم کنند و سرکلیشه بزرگی هم به عنوان«جمهوری»به جای«پست تهران»تهیه کرد.ولی حکومت مصدق با کودتای 28 مرداد سرنگون شد و شاه به ایران بازگشت.روزنامه جمهوری محمد علی مسعودی هم در همان روز اول شهریور با سرکلیشه «پست تهران» انتشار یافت و در پیشاپیش صف طرفداران سینه چاک رژیم پهلوی قرار گرفت. محمدعلی مسعودی برای جلب هر چه بیشتر توجه شاه و حامیان او گزارش لحظه به لحظه ورود محمدرضا شاه از رم به ایران را چاپ کرد و از این زمان به بعد در جهت موجه جلوه دادن اقدامات رژیم تلاش فراوان مبذول داشت. او روزنامهنگارانی را که با کودتاگران همکاری داشتند به دیدار سپهبد زاهدی برد.این روزنامهنگاران عبارت بودند از: سید مهدی میر اشرفی، عبدالرحمان فرامرزی، عمیدی نوری. از 28 مرداد 1332 تا بهمن 1341 کار مسعودی ساختن صندوقهای انتخاباتی و بیرون آوردن وکلا بود.او با داشتن دوستانی در اصناف بازار برای افراد مورد نظر رژیم رأی جمع میکرد.
در جریان تقلبهایی که در انتخابات دوره بیست کشف شد، نام محمدعلی مسعودی به عنوان یک عنصر «کارچاق کن» بر سر زبانها افتاد.به طوری که دکتر علی امینی قصد دستگیری او را داشت. محمدعلی مسعودی از ابتدای جوانی علاقه زیادی به گردآوری اشیاء عتیقه داشت.او با اینکه کار معین و مشخصی نداشت و تجارت هم نمیکرد، تنها از طریق سوء استفاده و اخاذی بزرگترین مجموعه عتیقه را گردآوری کرد و منزلش در خیابان فرشته مملو از این گونه آثار بود. او در دوم اردیبهشت 1357 فرح پهلوی را به دیدن مجموعه خصوصی عتیقه خود برد. مسعودی به همین منظور نمایشگاهی در مرکز هنری رضا عباسی ترتیب داده بود. گفته شد کارشناسان عتیقه که به همراه فرح از مجموعه خصوصی محمدعلی مسعودی دیدن کردند، قیمت این مجموعه او را بالغ بر 25 میلیارد ریال قیمتگذاری کردند. مدتی در محافل تهران صحبت از بیماری روانی محمدعلی مسعودی میشد. اما درست در اوج این شایعات محمدرضا شاه او را به عنوان سناتور انتصابی تهران به مجلس سنا فرستاد. مسعودی در جریان انقلاب اسلامی ایران، جانب مهندس جعفر شریف امامی را گرفت و به شدت از او پشتیبانی میکرد. او در جریان اوجگیری انقلاب مبلغ چهارصد و پنجاه میلیون تومان به صورت نقدی از کشور خارج کرد، اما نتوانست آثار عتیقه خود را از کشور بیرون ببرد. مسعودی یکی از برادرزادههایش را مأمور فروش تدریجی این اشیاء کرده بود که با هوشیاری مأموران به دام افتاد و اشیاء عتیقه در اختیار بنیاد مستضعفان قرار گرفت. او پس از فرار از ایران مدتی به کاستاریکا رفت و در کار دامداری با هژبر یزدانی شریک شد. اما به زودی از او جدا گردید و به کانادا رفت و طی یک تصادف رانندگی در شهر «ونکوور»دفتر عمرش بسته شد.
منبع: بولتن نیوز
نظرات