نامه منتشرنشده آیت‌الله سیدمحمدرضا سعیدی به آیت‌الله حاج‌آقاحسین خادمی اصفهانی


براتعلی طبرزدی
6890 بازدید

نامه منتشرنشده آیت‌الله سیدمحمدرضا سعیدی به آیت‌الله حاج‌آقاحسین خادمی اصفهانی

سیدمحمدرضا سعیدی، دوم اردیبهشت ماه 1308 هجری شمسی در منطقه «نوغان» مشهد، در خانواده‌ای اهل علم دیده به جهان گشود. دروس ابتدایی را نزد پدرش سیداحمد آموخت و در دوران نوجوانی به لباس روحانیت درآمد. او منطق و اصول را نزد عالمانی چون ادیب نیشابوری، شیخ‌هاشم و شیخ‌مجتبی قزوینی فراگرفت. و سپس برای طی مدارج عالیه علم دین به شهر قم هجرت کرد و در درس مرجع بزرگ شیعه، آیت‌الله‌العظمی بروجردی شرکت کرد و نیز حدود چهارده سال از محضر امام خمینی و عالمان دیگر کسب فیض نمود. 
در ماجرای گرفتاری فدائیان اسلام، او به همراه جمعی از طلاب دست به کار شد و در جهت جلوگیری از اعدام آنان فعالیت کرد. این عده نامه‌ای به زعیم حوزه آیت‌الله بروجردی نوشتند و از او خواستند که شفاعت فدائیان اسلام را کرده و از اعدام آنان جلوگیری نماید.1
در سندی به تاریخ 5 خرداد 1342 نام او در لیست وعاظی است که به گفته ساواک از طرف [امام] خمینی از قم به قطر، کویت، بحرین و پاکستان می روند و گزارش دیگری می نویسد که سعیدی در ایام عاشورا[ی 42] در کویت علیه دولت ایران سخنانی ایراد نموده است و در پی تبعید خمینی، سیدمحمدرضا سعیدی در نشر اعلامیه‌های اعتراض‌آمیز و ارسال تلگراف به مقامات بالای کشور نقش داشته و در توزیع آنها تلاش می‌نماید.2
محسن رفیق‌دوست او و شهیدان مطهری، بهشتی و آیات خامنه‌ای و هاشمی رفسنجانی را جزء شورای فقهای مؤتلفه برشمرده است.3

مسجد موسی‌بن جعفر(ع) کانون مبارزه
با ورود آیت‌الله سعیدی در سال 1344 به مسجد موسی بن جعفر(ع) در خیابان غیاثی، شرق تهران دچار تحولی شگرف شد و نوجوانان و جوانان بسیاری جذب مسجد شدند. امام خمینی در نامه‌ای که در 15 بهمن 1344 از نجف برای آقای سعیدی فرستادند، از هجرت او به تهران ستایش کردند:
... از اینکه به تهران تشریف برده‌اید از جهتی خوشوقت شدم، چون از هر جا بیشتر محتاج به علمای عاملین دارد. مساعی جمیلة جنابعالی مورد تقدیر و تشکر است.4
آیت‌الله سعیدی علاوه بر اینکه شبهای جمعه در حضور صدها نفر در مسجد به سخنرانی می‌پرداخت و بی‌پروا از برنامه‌های ضداسلامی رژیم انتقاد می‌کرد، در نشر افکار و اندیشه‌های امام خمینی تلاش بی‌وقفه داشت. 
نگرش او به مسائل سیاسی ایران و جهان از همان زاویه‌ای بود که آیت‌الله‌العظمی خمینی به آن توجه داشت. او آمریکا و اسرائیل را دشمنان اصلی اسلام و ایران می‌دانست و چاره اصلی کار را در ریشه‌کن کردن و بریدن پای این دو از منطقه و ایران می‌دانست.5
سعیدی، ضمن وعظ به تدریس دروس حوزه نیز می‌پرداخت. از جمله منابع تدریس او تحریرالوسیله و کتاب ولایت فقیه حضرت امام بود. حاصل این درسها، ترجمه بخش «امر به معروف و نهی از منکر» کتاب بود که بعداً به رساله عملیه امام ملحق شد.
تشکیل کلاس برای بانوان
سعیدی از نخستین کسانی بود که در آن زمان به تعلیم و تربیت بانوان و آشنا کردن آنان با احکام اسلامی مبادرت ورزید. این اقدامات در شرایطی صورت می‌گرفت که تمام تلاش رژیم شاه در جهت تبلیغ ابتذال فرهنگی غرب و کشاندن زنان به فساد و تباهی بود. «ما 16 زن بودیم که خدمت ایشان تحصیل می‌کردیم».6

آشوب‌طلب نیستم
در تاریخ 29/2/45 یکی از مأموران ساواک با مراجعه به منزل آیت‌الله سعیدی به او هشدار داد مراقب گفتار و رفتار خود باشد. اما ایشان در پاسخ اظهار داشت:
من شخصی هستم مستقل و از کسی تبعیت نمی‌کنم و تحت‌تأثیر هم قرار نمی‌گیرم. البته آدمی ماجراجو و آشوب‌طلب نیستم، ولی معتقدم که آیت‌الله خمینی یک روحانی واقعی شریف، پاک و صحیح‌العمل و قابل احترام می‌باشد و از مقام و شخصیت ایشان باید در هر محفل و مجلسی تقدیر و تمجید نمود. من از دستگاه و دولت صحبت نمی‌کنم، اما ناچارم از طبقه روحانیت تجلیل به عمل آورم.7
سعیدی در تاریخ 8/5/45 به اتهام «اقدام علیه امنیت داخلی مملکت» از طریق شهربانی دستگیر و به زندان قزل‌قلعه منتقل شد. دادگاه نظامی، او را به دو ماه زندان محکوم کرد و پس از 67 روز از زندان آزاد شد. پس از آزادی اخطارهای مکرر مأموران ساواک و شهربانی تا آنجا ادامه یافت که شخص سپهبد نصیری رئیس ساواک در نامه‌ای به شهربانی کل کشور تأکید کرد:
 نامبرده بالا، کماکان به همان رویة ناصواب گذشته و بلکه حادتر ادامه داده و مرتباً در منابر خود سخنان تحریک‌آمیز و اغواکننده بیان می‌دارد... ادامه چنین وضعی به مصلحت نمی‌باشد، خواهشمند است دستور فرمائید به نحو مقتضی از تحریکات مضرة این شخص جلوگیری و نتیجه را به این سازمان اعلام دارند.8
شهربانی به استناد همین نامه، آیت‌الله سعیدی را ممنوع‌المنبر و به او اخطار کرد اگر قدم روی منبر بگذارد روانه زندان خواهد شد. او هم چاره را در این دید که به روی منبر نرود؛ اما در حال ایستاده و نشسته به سخنرانی بپردازد.
شخصیت سعیدی
ابعاد شخصیتی سعیدی با توجه به معاشرت او با بسیاری از علما و بزرگان دین و شخصیت‌های سیاسی مبارز بسیار مورد ستایش قرار گرفته است: «سعیدی هم انسان جدی و هم سختکوش، شوخ‌طبع و ملایم بود.»9

سرمایه‌گذاران آمریکایی در ایران
روز هفتم اردیبهشت سال 1349 در روزنامه‌های ایران اعلام شد، راکفلر و لیلیانتال به منظور بررسی امکانات سرمایه‌گذاری در ایران به اتفاق بزرگ‌ترین سرمایه‌گذاران آمریکا به تهران می‌آیند. سرمایه‌گذاری در رشته‌های توریسم، منابع جنگلی، کشت و صنعت، ایجاد شبکه توزیع و صنایعی مانند پتروشیمی، موضوع کنفرانس بود که 35 سرمایه‌گذار آمریکایی در آن شرکت می‌کردند.
هجوم سرمایه‌داران آمریکایی در اردیبهشت 49 به ایران، به حدی گسترده و سنگین بود که استقلال اقتصادی و سیاسی ایران را به کلی در معرض سقوط و نابودی قرار می‌داد. روحانیت، به ویژه حوزه علمیه قم با آگاهی از موضوع بی‌درنگ نشست فوق‌العاده‌ای تشکیل داد و به ارزیابی ماجرا پرداخت و پس از آن، اعلامیه تاریخی حوزه علمیه قم انتشار یافت و افکار ملت ایران را به خطری که به اسم سرمایه‌گذاری خارجی، همراه با تبلیغات فریبنده هجوم آورده بود، جلب نمود.
آیت‌الله سعیدی علاوه بر اینکه در تهیه و توزیع این اعلامیه تاریخی، نقش اصلی را داشت،  سخنان تندی نیز به مناسبت ورود سرمایه‌گذاران خارجی در مسجد امام موسی بن ‌جعفر(ع) ایراد کرد:
... یکی از گفتنی‌ها که این روز سر و صدای آن همه مملکت را پر کرده و جراید هم نوشته‌اند این است که 35 نفر از آمریکاییان به ایران آمده تا در این مملکت سرمایه‌گذاری کنند. آیا می‌دانید که استعمارگران و یارانشان چه تصمیماتی دارند و چه ظلم‌هایی خواهند کرد؟ آخر من با این وضع در این پست حساس چه کنم؟... .10
سعیدی ورود سرمایه‌گذاران آمریکایی را خیانتی بزرگتر از کاپیتولاسیون و قراردادی استعماری‌تر از تنباکو می‌دانست، لذا در نامه‌ای به زبان عربی به علما و مراجع وقت یادآور شد:
... چقدر جای تعجب است که شما پیشوایان دینی در مقابل این خطر بزرگ سکوت اختیار کرده و برای جلوگیری از آن اقدامی نمی‌کنید.11
آیت‌الله سعیدی از ابتدا خود را برای شهادت در راه اسلام و آرمان‌های امام خمینی آماده کرده بود. 
سخنان تند، نامه‌ها و بیانیه‌های افشاگرانه آیت‌الله سعیدی، رژیم شاه را به وحشت انداخت. ساواک مطمئن بود آیت‌الله سعیدی، علما را به صدور فتوا علیه اینگونه قراردادها راضی خواهد کرد. از این رو تمام نیروهای خود را برای اقدامی غیرانسانی بسیج کرد. 
دستگیری و قتل سعیدی
آیت‌الله سعیدی روز 11 خرداد 1349 پس از اقامه نماز به خانه رفت. ساعت یک بعد از ظهر بود و او برای ناهار و استراحت آماده می‌شد که ساواک به منزلش یورش برد و پس از به هم ریختن اثاثیه خانه و پراکنده کردن کتابها و نوشته‌ها، او را به زندان بردند و در سلول انفرادی تنگ و تاریکی انداختند. 9 روز او را با شدیدترین وجهی شکنجه کردند و طرح قتل او در شامگاه روز 20 خردادماه 1349 به اجرا درآمد. 
بر اساس این طرح، ساواک در گزارش‌هایی متناقض ادعا کرد: «نامبرده در حدود ساعت 21 روز 20/3/49 با استفاده از خاموشی برق منطقه به وسیله فرونمودن دستمال به حلق خود، خودکشی کرده است.» در گزارش دیگری اعلام کرد: «مرگ او را خونریزی لوزالمعده تشخیص داده‌اند!» و  سپهبد مقدم در بخشنامه‌ای به ادارات ساواک مدعی شده است: «بر اثر سکته قلبی در زندان فوت نموده است.» اما برخلاف گزارشهای ضدونقیض ساواک رئیس اداره پزشکی قانونی پس از تشریح و کالبدشکافی اعلام کرد: «مرگ نامبرده شوک ناشی از ضربه به شبکه عصبی خورشیدی تعیین می‌شود» که ناشی از ضربات متعدد به ناحیه شکم بوده است و موجبات رسوایی ساواک را فراهم نمود.12
رمزگشایی از وصیتنامه سعیدی
در پشت قرآن جیبی شهید سعیدی در زندان، وصیتنامه‌ای به خط او به دست آمد که در آن چنین نوشته بود:
بسم‌الله الرحمن الرحیم
وصیتنامه من سیدمحمدرضا سعیدی خراسانی
پسران من همگی اهل علم و تبلیغ برای خدا شوید. دختران من به شوهر اهل علم و تبلیغ همسر شوید.
در زندگی با هم متحد باشید و برای دنیا با هم اختلاف نکنید. همگی حق مادر را رعایت کنید. و جنازة مرا در قم دفن کنید. مرا دعا کنید و سلام مرا به همگی برسانید. دو روز روزه برایم بگیرید.      اوایل ربیع‌الثانی 1390
از آیه 152 تا 157 از سوره دوم [بقره] غفلت نکنید. کتابهایی که رفقا برده‌اند در کتاب محجة‌البیضا صورت‌هایش هست. کتابها و نوشتجات مرا به وسیله آقای خزعلی پس بگیرید و به ایشان و آقای مشکینی بگویید از طلب خود مرا حلال کنند. بقیه کتابهای آقای مشکینی را بدهید. بدهی آقای جوادآقا، آقامحمدی را بپردازید؛ ظاهراً 250 و اندی تومان است. 
مقداری پول در بانک دارم در ته چک نوشته است. می‌توانید به وسیله آقای جعفری خوانساری دریافت دارید و نیز به وسیله ایشان و آقای کثیری، آقای بهاری را ملاقات کنید و خواهش کنید که هر طور هست خانه‌ام را از گرو بانک بیرون آورند. آقای نیکنام و آقای نظری رفیق آقای بهادری از جریان اطلاع دارند. 
به هر کسی که می‌خواهد زحمت فاتحه‌خوانی برایم بکشد بگویید در عوض یک مسئله [شرعی] یاد بگیرد و عمل کند و هر کس به من بدهکار است من که صورت ندارم، اگر تا آخر عمرش نتوانست بپردازد، بریء‌الذمه است.     اوائل ربیع‌الثانی 1390 13
نکته ظریف و مهم در این وصیت توجه دادن مخاطبان وصیتنامه به آیات 152 تا 157 سوره بقره است که سعیدی پیشاپیش خبر شهادت خود را اعلام می‌دارد. در ساواک ذیل وصیت‌نامه در توضیح آیات مورد اشاره می‌نویسد:
... توضیح: آیه 152 تا 157 مشعر بر این است که در مواقع مصیبت باید به صبر پناه برد و کسانی که در راه خدا کشته شده‌اند نباید مرده انگاشت بلکه زنده هستند.14
این وصیتنامه هیچ‌گاه به خانواده شهید سعیدی تحویل نشد تا پس از پیروزی انقلاب اسلامی در سال 1375 در کتاب «آیت‌الله شهید سعیدی به روایت اسناد ساواک» تصویری از وصیتنامه منتشر شد.

نامه منتشر نشده شهید سعیدی به آیت‌الله خادمی اصفهانی
این نامه بدون تاریخ است؛ ولی محتوای آن مربوط است به ملاقات بعضی از روحانیون اصفهان با شاه، که این ملاقات در 19 اردیبهشت 1348 در اصفهان صورت گرفته است. این ملاقات با ارعاب و تهدید انجام شده و از سه تن افراد مورد اشارة آقای سعیدی، دو تن با ارعاب و تهدید حاضر به ملاقات شدند. آیت‌الله سعیدی نگرانی خود را از این ملاقات به آیت‌الله خادمی ابراز می‌دارد؛ متن نامه به زبان عربی است و ترجمة آن به شرح زیر است:
بسم‌الله الرحمن الرحیم
الحمدلله و کفی و الصلوة و السلام علی عباده‌الذین اصطفی 
اما بعد؛ به ما خبر رسیده و نزدیک است [از خبری که به ما رسیده] آسمانها فروریزد و زمین بشکافد و کوهها متلاشی گردد و نابود شوند.15
مطلع شدیم که سیدخراسانی و شیخ‌اردکانی و زند کرمانی و پیروانشان - العیاذبالله - در مجلس شوم ثناخوانی [به شاه] - سبحان‌الله - حاضر شدند آیا ایشان انتظار دارند مردم آنان را آیت‌الله، حجت‌الاسلام و غیره خطاب ‌کنند در حالیکه کارشان چونان کار دشمنان خداست. مردم را از کمک به ظالم نهی می‌کنند و به سخنان امام [کاظم(ع)] به صفوان جمّال [طبق آنچه در حافظه‌ام است) استناد می‌کنند «که فرمود: آیا تو به استمرار حکومت ظالمانه هارون (لعنه‌الله) به خاطر رسیدن به مزد و کرایه شترانت راضی هستی؟ صفوان گفت: بلی. لذا امام کار او را تقبیح کرد و او را در زمرة کسانی که به پایداری ظالم راضی‌اند شمرد.»
آنگاه خود در مجلس دعایی حضور می‌یابند که بنیان آن بر ظلم و ستم استوار است. مردم را در امور مشابه سرزنش می‌کنند سپس خود به بدترین صورت آن را مرتکب می‌شوند و می‌پندارند که مرشد و هادی مردم به راه درست هستند. خود را از بزرگان امت می‌شمارند و حال آن که اعمالشان کودکانه است که نه ملاک عقلی برای کار خود دارند و نه مستند شرعی و نه عرفی. تا دیروز با طاغوتها می‌جنگیدند و امروز در حق آنان دعای خیر می‌کنند و چه بسا (البته خدای موفقشان نکند) فردا دست بوس طاغوت گردند.
آنان را چه شده است؟ (خداوند آنان را به راه صحیح هدایت کند) که فراموش کرده‌اند چه خونهایی که به خاطر آنها ریخته شد و کسانی که به دستور آنها به حبس کشیده شدند و بدن‌هایی که در راه آنها شکنجه شدند و پاهایی که غل و زنجیر شدند و اموالی که به غارت رفت و آبروهایی که هتک شد.
آیا این جنایات را فراموش کرده‌اند؟ یا خود را به فراموشی زده‌اند. آیا دستورات برآمده از کتاب خدا تغییر کرده است یا سنت رسول‌الله(ص)؟ آیا آثار ائمه اطهار(ع) کهنه شده است و یا این آقایان شریعت جدیدی آورده‌اند. پس ایشان و خمینی(س) اهل دو ملت و شریعت هستند. آنها نمی‌فهمند که این [شرکت در مجلس دعای شاه] موجب وهن شأن آنان است و فرّ و شکوه آنان را می‌شکند و جایگاهی برای آنان در دل مردم قرار نمی‌دهد و دشمن هم از آنان واهمه نخواهد داشت و سفله‌گان را بر آنان چیره می‌کند. این حجت بر آنان است.
آنان در روز واپسین در برابر دادخواست خدا و پیامبر چه دلیلی بر این عملکرد خود اقامه خواهند کرد. روزی که شهادت می‌دهد بر علیه آنان دست و زبان و پایشان که با آن به مجلس دعا رفته‌اند. «سپس به آنان گفته می‌شود که بسیار واویلا بگویید»16 حوزه علمیه و من از مجاهدان اصفهانی در عجبیم که در صف اول جهاد بودند و اینک در صف اول دعاگویان [شاه] قرار گرفته‌اند در حالی که این موضوع از هیچ دیار دیگری حتی پایتخت هم شنیده نشده است که امثال چنین شخصیتهایی شرکت کرده باشند تا چه رسد به اینکه جلودار باشند. 
مولایمان امیرالمؤمنین علیه افضل صلوات‌المصلین فرمود: «دو گروه کمر مرا شکستند: عالمان متهتک (بی‌حیا) و جاهل متنسک (کم‌خرد و لجوج) و البته ما بیزاری شدیدتان را از آنان شنیدیم و امیدواریم همیشه از سوی شما مورد عنایت و تأیید قرار گیریم.»

والسلام علیکم و رحمة‌الله و برکاته
سه‌شنبه نهم جمادی‌الاخری 1389

تصویر نامه


پانوشتها
1- به نقل از آیت‌الله ناصر مکارم شیرازی، کرباسچی، غلامرضا، تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی، ج اول، صص 372-371.
2- یاران امام به روایت اسناد ساواک، شهید آیت‌الله سیدمحمدرضا سعیدی، صص 2-1. 
3- خاطرات رفیق‌دوست، داوود قاسم‌پور، صص 34 و 35. مرکز اسناد انقلاب اسلامی.
4- صحیفه امام خمینی، ج 2، ص 65.
5- اسناد و مدارک و بازجوییها و دیدگاه‌های شهید سعیدی طی مقاله‌ای مستقل در شماره‌های آتی فصلنامه تقدیم خوانندگان خواهد شد. برای شناخت بیشتر این روحانی مبارز رجوع کنید به کتاب: یاران امام به روایت اسناد ساواک، شهید آیت‌الله سیدمحمدرضا سعیدی، مرکز بررسی اسناد تاریخی.
6- پیام زن، شم‍ 11، ص 24، به نقل از فریادی در سکوت، ص 60.
7- یاران امام به روایت اسناد ساواک، ص 7.
8- همان، ص 77.
9- کرمی‌پور، حمید، خاطرات آیت‌الله ابوالقاسم خزعلی، صص 133-131.
10- یاران امام...، همان، ص 455.
11- همان، ص 462.
12- همان، صص 480 تا 485.
13- همان، ص 477.
14- همان، ص 508.
15- سوره مریم، آیه 90.
16- سوره فرقان، آیه 14.


ماهنامه گلبرگ، خرداد 1381، شماره 30