انقلاب مشروطه و جنبش زنان
آشنایی و رویاروییهای جامعه ایرانی عصر قاجار با دنیای غرب و اندیشه تجدد و بیداری و ظهور افکار و جنبشهای درونی جامعه که از انگیزشهای دینی و ملی برخوردار بود، به ایجاد برخی تحولات در نظام و ساختار و مناسبات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی جامعه ایرانی انجامید. یکی از مهمترین تحولات تاریخ جدید ایران، توجه به حقوق سیاسی و اجتماعی زنان در جامعه بود.
از نیمه دوم قرن 19 میلادی در نتیجه شکل گرفتن برخی تغییرات اجتماعی به تاثیر از نشر اطلاعات و گسترش ارتباطات، در باورها و نگرش گروههایی از جامعه ایرانی نسبت به برخی موضوعات در حوزه اجتماع، سیاست و فرهنگ، تغییر نسبی به وجود آمد. عواملی مانند چاپ و انتشار روزنامهها، ترجمه و تالیف کتب، گسترش مدارس به سبک جدید، افزایش نسبی قشر تحصیلکرده و روشنفکران و نیز تاثیر محیط بینالمللی بر عرصه محیط داخلی سبب شد تا بسیاری از ایرانیان نسبت به وضع موجود ناراضی شده و با نگاهی منتقدانه به ارزیابی وضعیت اجتماعی و اعتراض به وضع موجود و طرح پارهای مطالبات و حقوق جدید بپردازند.
یکی از زنان ایرانی عصر قاجار در توصیف موقعیت و محدودیتهای زنان ایرانی چنین نوشته است: «ما را از 5 سالگی به مکتب میگذاشتند، آن هم نه همه دختران را، بلکه ندرتا. 9 ساله که میشدیم از مکتب بیرونمان میآوردند. اگر کتاب میتوانستیم بخوانیم یا خط میتوانستیم بنویسیم، پدران عزیزمان با کمال تغیر کتاب و قلم را از دستمان گرفته، پاره کرده و شکسته و به دور میانداختند که چه معنی دارد دختر خط داشته باشد.»1 میرزا آقاخان کرمانی نیز با انتقاد از وضعیت زنان در جامعه ایرانی عصر قاجار، شرایط تاریک زنان ایرانی را اینگونه توصیف کرده است: «زنان ایرانی نهتنها در نظرها خفیف و بیوقار و حقیر یا ذلیل، ضعیف و مانند اسیرند بلکه از دانش مهجور و از فخر بینش دور و از همه چیز عالم بیخبرند و از تمام هنرهای بنیآدم بیبهره و بیثمر. از معاشرت دور و در زاویه خانههای خراب، عنکبوتوار از خیال زنانه خویش میزیسته و بر وفق طبیعت خود میبافند. شب همه شب در فکر اینکه به صد حیله از دست آن شوهر نامرد نمرود کردار شداد رفتار، گریبان خود خلاص کنند.»2 میرزا ملکم خان ناظمالدوله نیز در دفاع از حقوق زنان چنین نوشت: «نصف هر ملت مرکب است از زن. هیچ طرح ملی پیش نمیرود مگر به معاونت زنها. وجود آنها را در هر مقامی باید محترم داشت.» 3
حضور و نقش گروههایی از زنان در سطوح مختلف اجتماعی بویژه درباری و طبقات متوسط و تا حدودی نیز گروهی از زنان طبقات و اقشار فرودست کشاورز و کارگر عصر قاجاریه را میتوان در رویدادهای مختلفی که انعکاسی از شکلگیری ماهیت و مبانی فکری جنبش زنان در چارچوب و برآیند علل و عوامل مختلف برخاسته از انگیزشها و آرمانهای مذهبی و ملی و اندیشههای جدید غربی بود، بازجست. مشارکت زنان حرمسرای ناصرالدین شاه در نهضت تنباکو و نقش زنان در رویدادهایی چون مهاجرت صغرای علما و روحانیون مشروطهطلب به آستانه حضرت عبدالعظیم و مهاجرت کبرای علما به قم و بستنشینی مردم در سفارت انگلستان در زمان مظفرالدین شاه قاجار، حمایت زنان از تاسیس بانک ملی و مخالفت آنان با استقراض خارجی، حمایت مالی و پشتیبانی گروهی از زنان در دوره استبداد صغیر محمدعلی شاه قاجار از قیام ستارخان و باقرخان در آذربایجان و حتی مشارکت مسلحانه بعضی از آنان در آن قیام و نیز ایجاد تشکلها و انجمنهای زنان، مدارس دخترانه و انتشار روزنامههای زنان، بازتابی از بیداری تدریجی و نقش زنان پیشگام در فعالیتهای سیاسی و اجتماعی در تاریخ معاصر ایران است.
به نوشته احمد کسروی، با صدور فرمان مشروطه برای حمایت از تاسیس بانک ملی و جلوگیری دولت از اقدام به اخذ وام از روسیه و انگلستان، زنان به یاری مجلس شتافتند تا کشور در دام وابستگی به قدرتهای خارجی نیفتد:«زنان گفتگو از فروش گوشواره و گردنبند به میان میآوردند. روزی پای منبر سیدجمال واعظ در مسجد میرزا موسی، زنی به پاخاسته چنین گفت: دولت ایران چرا از خارجه قرض میکند؟ مگر ما مردهایم؟ من یک زن رختشوی هستم. به سهم خود یک تومان میدهم. دیگر زنها نیز حاضرند»4 و به نوشته مورگان شوستر: «زنان همه روزه پولهای خود را برای اعانه مملکت خود میدادند و خدام وطن را تشویق نموده و در هر لحظه به چشم حسرت، مادرانه بر آنها مینگریستند. در آن موقع و آن ساعت وحشتناک حزنافزا که دلهای مردان ضعیف شده و خوف حبس و زجر و دار و گلوله ریز شدن، بر شجاعترین اهل مملکت راه یافته و باعث خفقان قلبشان شده بود، زنها کوتاهی نکرده و از دیگران عقب نماندند.» 5
در زمان محاصره 11 ماهه تبریز در دوره استبداد صغیر محمدعلی شاه نیز زنان این شهر اغلب کارهای پشت جبهه را بر عهده میگرفتند. با فروختن جهیزیه و زیورآلات خود به مجاهدان کمک مالی میرساندند و حتی برخی از آنها با لباس مردانه میجنگیدند و کشته میشدند. در تحریم کالاهای وارداتی و ترویج منسوجات وطنی نیز زنان نقش قابل ملاحظهای داشتند. در دوره اول و دوم مجلس شورای ملی، انجمنها و تشکلهای زنانه در حال شکلگیری بود. در سال 1286 شمسی انجمن آزادی زنان به وجود آمد که در آن درباره مسائل و مشکلات زنان ایران بحث و گفتگو میشد. پس از انحلال انجمن آزادی زنان، انجمن مخدرات وطن در سال 1289 شمسی تشکیل شد. تحرکات سیاسی و ناسیونالیستی این انجمن بیشتر از انجمن آزادی زنان بود. زنانی مانند باجی خانم، خانم نواب سمیعی، صدیقه دولتآبادی، منیره خانم، گلین خانم موافق، شمسالملوک جواهر کلام، فخر الملوک، خانم دکتر ایوب ونیز افتخارالسلطنه و تاجالسلطنه دختران ناصرالدین شاه، از جمله پیشگامان زنان تجدد خواه و از موسسین اولین انجمنهای زنان در ایران بودند. زنان انقلابی و آزادیخواه در عصر مشروطه «با سوز و گداز از استقلال میهن و لزوم تقویت مشروطیت ایران و همکاری با مشروطهخواهان سخن میگفتند. از آنجا که بدبختیهای ملت را نتیجه نفوذ خارجیها میدانستند با وارد کردن امتعه خارجی، قرض گرفتن از بیگانگان و هرگونه عملی که باعث دخالت آنها در امور داخلی بشود مخالف بودند.»6
در اولتیماتوم روسیه برای اخراج مورگان شوستر، گروهی از زنان از شهرهای اصفهان، قزوین و تبریز به سمت تهران حرکت کرده و با تظاهرات و صدور بیانیه، عموم زنان ایرانی را به مقاومت در برابر اولتیماتوم فراخواندند و حتی «300 نفر از زنان از خانه و حرمسرا خارج شدند، در صفهای منظم با اراده تزلزلناپذیر در حالی که چادرهای سیاه بر سر و نقابهای مشبک سفید بر روی داشتند، به طرف مجلس رهسپار شدند. بسیاری از آنها در زیر لباس یا آستین طپانچه یا کارد و قمه پنهان کرده بودند و چند نفر با بیانات آتشین سخنرانی کردند و گفتند اگر وکلای مجلس در انجام فرایض خود و محافظت از شرف ملت ایران تردید کنند، ما مردان و فرزندان خود را کشته و اجسادشان را همین جا خواهیم افکند.»7
اولین مدرسه نسوان همزمان با برقراری مشروطه با نام دوشیزگان و به مدیریت بیبی خانم شروع به فعالیت کرد. نخستین تلاش برای ایجاد مدارس دخترانه با واکنش شدید سنتگرایان افراطی مواجه شد. مدرسه ملی دوشیزگان با برخوردهای مختلف سنتگرایان افراطی به تعطیلی کشانیده شد. مدرسه دخترانه پرورش نیز که توسط طوبی رشدیه در سال 1282 شمسی تاسیس شد، در چهارمین روز فعالیت خود تعطیل شد. به باور سنتگرایان افراطی، آموزش زنان با نقشهای سنتی آنان مثل خانهداری، شوهرداری و بچهداری منافات داشته و موجب بر هم خوردن نظام خانواده و نظم اجتماعی میشد. آنها دختران مدرسه را متهم به بیاخلاقی و هتک حرمت خانوادگی و حتی مذهبی میکردند. به ناچار مسوولان مدارس، نام مدارس را برای جلوگیری یا کاهش مخالفتهای سنتگرایان افراطی، عفاف، حجاب، ناموس و عصمت میگذاشتند.
اولین نشریه زنان نیز با نام دانش به مدیریت خانم دکتر کحال و به صورت هفتگی منتشر شد. هدف این نشریه که از 10 رمضان 1328 قمری منتشر شد، بیشتر تربیت زنان و امور اخلاقی و بچهداری و خانهداری بود. بیشتر روزنامههای بعدی نیز هدفشان به طور عمده فرهنگی و آگاهسازی زنان بود. روزنامه شکوفه که به مدیریت خانم مزینالسلطنه در سال 1329 قمری منتشر شد و نیز روزنامههای زبان زنان به مدیریت خانم صدیقه دولتآبادی در اصفهان و روزنامه بانوان به مدیریت طوبی رشدیه دختر میرزا حسن رشدیه، از اولین نشریات زنان ایرانی بود که در بیداری نسبی زنان و دفاع از حقوق آنان نقش داشت.8
در روند شکلگیری و تکاپوهای پیشگامان جنبش زنان در ایران، مقاومت و مخالفت فرهنگ مردسالارانه و سنتگرایان افراطی و جزماندیش، فراگیر نبودن این جنبش و محدود بودن آن به شهرهای بزرگ و نیز نبود تصور چندان مشخص و مدون زنان فعال سیاسی و اجتماعی از مطالبات مستقل خود، از جمله مهمترین تنگناها و موانع بیرونی و درونی جنبش زنان بود. طرح برخی مطالبات محدود در راستای حقوق و آزادیهای زنان در ایران عصر قاجاریه هنوز با یک جنبش مستقل، سازمانیافته و فراگیر دارای انگیزههای زنانه در جهت احقاق حقوق زنان به معنای خاص کلمه فاصله داشت. اما بهرغم همه محدودیتها و تنگناهای جنبش زنان ایرانی عصر قاجار، این جنبش با تداوم و گسترش تدریجی کمی و کیفی فعالیتها و اقدامات اعضای آن بویژه از اواخر عصر قاجار و در سالهای انقلاب مشروطیت، بتدریج رنگ و بوی زنانهتر به خود گرفت و از استقلال نسبی در زمینه بسیج سیاسی، اجتماعی و فرهنگی زنان برخوردار شد.
جنبش زنان ایرانی عصر قاجار که زاییده احساس تازه ملی و اشتیاق شدید به حقوق فردی و اجتماعی و بازتابی از تحول تدریجی آگاهیهای فزاینده فردی و اجتماعی زنان ایرانی بود، با تلفیقی از عوامل و مبانی موثر مذهبی، ملی و اندیشههای جدید غربی، به تداوم و گسترش و تعمیق نسبی و معنادارتر شدن جنبش زنان ایران9 برای طرح و پیگیریهای پارهای از حقوق و مطالبات جدید زنان ایرانی در حوزههای مختلف سیاست، فرهنگ و اجتماع انجامید. درواقع جنبش زنان ایرانی عصر قاجاریه هر چند که تحت فشار ذهنیت و فرهنگ مردسالارانه جامعه ایرانی آن روز و محدودیتهای ناشی از آن قرار داشت، اما علاوه بر اراده خود برای مشارکت هرچه فعالتر در تعیین سرنوشت سیاسی و اجتماعی جامعه ایرانی، نشان داد که به اندیشه ضرورت تحول در موقعیت و نقش زنان در جامعه وفادار و برای گام نهادن به تجربهای جدید در راه خود آگاهی و طرح و پیگیری مطالبات جدید برای دفاع از حقوق و آزادیهای فردی و اجتماعی زن ایرانی مصمم است.
پینوشتها:
1 ـ روزنامه تمدن، سال اول، شماره 12، 7 ربیعالاول 1325 قمری، «مکتوبات یکی از مخدرات» .
2 ـ میرزا آقاخان کرمانی، رساله سه مکتوب. ص 20.
3 ـ میرزا ملکم خان ناظم الدوله، روزنامه قانون، نمره 7، ص 3.
4 ـ احمد کسروی، تاریخ مشروطه ایران، تهران، انتشارات امیرکبیر، 1370، صص 182، 181 ، 180.
5 ـ مورگان شوستر، اختناق در ایران. ترجمه ابوالحسن موسوی شوشتری،تهران، انتشارات صفی علیشاه، 1351، ص 242.
6 ـ بدرالملوک بامداد. زن ایرانی از انقلاب مشروطیت تا انقلاب سفید. جلد2، تهران، انتشارات ابن سینا، 1348، صص 7 تا 15.
7 ـ مورگان شوستر. همان. ص 241.
8 ـ محمدمحیط طباطبایی، تاریخ تحلیلی مطبوعات ایران، تهران، انتشارات بعثت، 1369، صص 172 تا 174.
9 ـ ر. ک. الیزسانا ساریان، جنبش حقوق زنان در ایران، ترجمه نوشین احمدی، تهران، نشر اختران، 1384. و نیز نسرین مصفا. مشارکت سیاسی زنان در ایران. تهران، انتشارات وزارت امورخارجه، 1375.
نشریه ایام روزنامه جام جم
نظرات