توقیف روزنامه قرن بیستم و ترور عشقی - ندای دادخواهی و عدالتطلبی سیاسی
قرن بیستم یکی از روزنامههای پس از مشروطه به شمار میرود که توسط محمدرضا میرزاده عشقی منتشر شد. این روزنامه مسایل و مطالبات اساسی کشور و جامعه را شناسایی و ریشهیابی میکرد و مدیر مسوول آن با چاپ اشعار هزل و هجو به انتقاد از دولتمردان، نمایندگان مجلس و عملکرد رضاخان میپرداخت.
قرن بیستم، روزنامه قرن بیستم به صاحب امتیازی و نویسندگی سید محمدرضا میرزاده عشقی و مدیر مسوولی عباس اسکندری پس از مشروطیت، در تهران منتشر میشد در واقع قرن بیستم جایگزین روزنامه توقیف شده «سیاست» که صاحب امتیاز و مدیر مسوول آن عباس اسکندری بود؛ شد. (۱) شماره اول این روزنامه در ۱۶ صفحه به قطع وزیری در اردیبهشت ۱۳۰۰ خورشیدی انتشار یافت. (۲) در سال نخست چهار شماره از آن منتشر شد و در دوره دوم انتشار قرن بیستم ۱۸ شماره از این روزنامه منتشر شد و آخرین شماره آن در ۱۳۰۲ خورشیدی چاپ شده است. انتشار روزنامه قرن بیستم پس از چهار ماه تعطیلی در ۱۳۰۳ ادامه یافت و پس از چاپ یک شماره در ۷ تیر ۱۳۰۳خورشیدی به دلیل ترور میرزاده عشقی، انتشار آن برای همیشه متوقف شد به همین دلیل این روزنامه بیش از ۱۷ شماره انتشار نیافت.
محتوای روزنامه قرن بیستم
محتوای این روزنامه شامل خبر، مقاله، طنز و نیز شعر بود. مقالات قرن بیستم به قلم میرزاده عشقی بود که در آن زمان از بهترین و تاثیرگذارترین مقالهها به شمار میرفت. او که شاعر سیاسی و اجتماعی بود، تلاش میکرد تا واقعیت جامعه را در شعرهایش منعکس کند. در انتقاد از شخصیتهای سیاسی و اوضاع آن روزگار هیچ ابایی نداشت، دیدگاههای تند سیاسی و اجتماعیاش فراتر از خط قرمزهای آن روزگاران پا گذاشته بود و حکومت تاب تحمل آن را نداشت، بنابراین سرمقالهها و مقالههای این روزنامه غالباً با انتقادی تند همراه بود و عشقی با جسارتی که از ویژگیهای فردی او بود با چاپ اشعار هزل و هجو به انتقاد از دولتمردان و نمایندگان مجلس میپرداخت و سرانجام عملکرد رضاخان را به چالش کشید. وی که شاعری مردمی و انقلابی بود به قصد همراهی و همنوایی با ملت و با وجود توانمندی های ادبی غیر قابل انکار با سرودن شعرهای انقلابی همراه و هم زبان مردم شد. شاعر در برابر جامعه و فرد دارای وظیفه های مهمی است، او باید از طرفی نقش روشنگری و آگاه سازی مردم را انجام دهد و دیگر آن که بتواند نیازهای روحی مخاطب را به خوبی برطرف کند. این وظیفه زمانی حساس تر می شود که جامعه با فراز و نشیب روبرو شود. عشقی از آن جمله شاعرانی بود که این وظیفه را به خوبی ایفا کرد.
این شاعر نامدار در شکایت از حوادث جهان و اوضاع نامساعد آن زمان و بدی روزگار خود در ابیاتی چنین بیان می نماید!
باری از این عمر سفله سیر شدم سیر/ تازه جوانم ز غصه پیر شدم پیر
عشقی جمهوری خواهی رضاخان را بازی اجنبی برای از بین بردن استقلال ایران خواند. ملکالشعرای بهار مینویسد: «عشقی بازیهای سردارسپه را دیده و از دسایس سیاسی او واقف شده بود. او ترور و دفن خود را نیز در خواب دیده بود. ما از خواب او به خود لرزیدیم و به او تسلیت دادیم ...»
عشقی مرگ نابهنگام خود را پیش بینی کرده و در منظومه «عشق وطن» می گوید:
من نیم به مرگ طبیعی شوم هلاک/ وین کاسه خون به بستر راحت هدر کنم
درباره مدیر مسوول قرن بیستم
میرزاده عشقی از شعرای صریحاللهجه و بیپروای اواخر دوران قاجار بود. او با جسارتی شگفتانگیز، سرودهها و مقالاتی در وصف اوضاع نابسامان روز و بیکفایتی سیاسیون وقت، مینوشت و در روزنامه خود منتشر میساخت. زبان تند و صریح او نهایتا سر سبزش را بر باد داد و در سال ۱۳۰۳خورشیدی و در حالی که تنها ۲۹ سال داشت به دست عوامل رضاخان نخستوزیر وقت کشته شد.
عشقی که نام اصلیاش سیدمحمدرضا کردستانی است، در سال ۱۲۷۳ خورشیدی در همدان دیده به جهان گشود و در همان جوانی، به عرصه سیاست ایران پا نهاد. او پیش از پایان درس و دریافت گواهینامه تحصیلی، کار خود را در تجارت خانه یک بازرگان فرانسوی به عنوان مترجم آغاز کرد و در زمانی کوتاه بر زبان فرانسه مسلط شد. وی با قلم انتقادی خود به بسیار از مسایل و مشکلات اجتماعی کشور ورود کرد، برای نمونه قطعه «کفن سیاه» را در دفاع از مظلومیت زنان و تجسم روزگار سیاه آنان نوشت. عشقی شاعری توانا، سرشار از قریحه و استعداد بود که مطالب تاریخی و اجتماعی را خیلی زود درک می کرد و در تصویر صحنه های تاریخی و ادبیات توصیفی قدرت فراوان داشت عواطف و تاثیرات خود را اوضاع زمان و نظر و عقیده خود را در سیاست با شور و ذوق نمایش می داد. اشعار او پر از اعتراضات در برابر بیدادگری اجتماعی بود، البته اشعار عشقی از لحاظ ارزش ادبی یکسان نیستند. گذشته از هزلیات و هجویه های بسیار تلخ و نیش دار او می توان به اشعار خوب و منحصر به فرد مانند نوروزی نامه، رستاخیز٫ احتیاج، برگ بر باد ده و ایده آل اشاره کرد.
عشقی در تهران به صف پرشورترین مخالفان قرارداد ۱۹۱۹ وثوقالدوله که مضمون آن تحتالحمایگی ایران به وسیله انگلیس بود، پیوست و به تبلیغ و تهییج و سخنرانیهای تند پرداخت. از جمله، شعری با عنوان" به نام عشق وطن" سرود. در پی این اعتراضها حسن وثوق رییسالوزرا، عشقی را به همراه جمعی از مخالفان معاهده به زندان انداخت و جمعی دیگر را به کاشان تبعید کرد. در این زمان کشور دچار بحران سیاسی بود. در اسفند ۱۲۹۹ خورشیدی سیدضیاالدین طباطبایی توانست کودتا کند و کشور را در دست گیرد. عشقی که به سیدضیاء و خلوص او در خدمت به کشور معتقد بود، او را در یکی از اشعارش «تازهساز ایران کهن» نامید. اما حکومت سیدضیاء سقوط کرد و بعد از وی چند دولت دیگر پیاپی آمدند تا آنکه رضاخان سردار سپه که در دولت سیدضیاء وزیر جنگ بود به نخستوزیری رسید. عشقی در این دوره مقالات تند و کوبنده تری نوشت که به باور بسیاری، همین امر به قتل او منجر شد. روزنامه قرن بیستم در روزهای پیش از مرگ عشقی توقیف و نسخههای آن به وسیله شهربانی جمعآوری شد.
میرزاده عشقی به گفته سعید نفیسی، مانند دیگر شاعران با صاحبان قدرت نمیجوشید و گردنفرازی میکرد. او که در سال های عمرش اشعار وطنی و ملی سرود به خاطر لحن صریح و آتشینش معروف شد در واقع عشقی در دورانی زیست که شرایط کشورش پیوسته در تلاطم بود. وی که طبعی احساساتی داشت، بیشتر اشعاری که میسرود وطنی و ملی بود و به ملاحظه افکار انقلابیاش، از انتقام و خونریزی دم میزد، چنانکه عنوان یکی از مقالات خود را «عید خون» گذاشت. در آغاز قدرتیابی رضاخان روزنامهاش توقیف شد. مطالب و مقالاتی که عشقی در هفتم تیر ۱۳۰۳ خورشیدی بر ضد جمهوری خواهی رضاخان منتشر کرد، باعث کشته شدن وی شد. مهم ترین عناوین شماره آخر روزنامه قرن بیستم عبارت است از: «آرم جمهوری»، «نوحه جمهوری» و «جمهوری سوار» همراه با کاریکاتوری که در صفحه ۸ روزنامه به چاپ رسید. اینها همه بر ضد جمهوریخواهی رضاخان تدارک دیده شده بود. با انتشار همین شماره، روزنامه «قرن بیستم» توقیف شد و میرزاده عشقی در ۱۲ تیر ۱۳۰۳خورشیدی در منزل مسکونیش واقع در دروازه دولت تهران توسط ۲ مرد مسلح به قتل رسید. ملک شعرای بهار در خصوص چگونگی ترور عشقی مینویسد: می نویسد «یکی از رجال فاضل و آزادیخواه که به سمت وزارت معرفی شده بود، گفت روز نشر روزنامه «قرن بیستم» به هیات وزیران رفتم رییس دولت را دیدم که از هیات بیرون می آمد و مثل شاه توت سیاه شده بود. به ملاقات وزیر فرهنگ رفتم، او را پریشان دیدم. کفیل یکی از وزارتخانه ها به من گفت اگر اتفاق سویی برای مدیر این روزنامه همین امشب و فردا نیفتد، خیلی عجیب خواهد بود زیرا حضرت اشرف خیلی اوقاتشان تلخ بود.» به گفته بهار قاتلان عشقی ۲ شخص بودند که یکی را فراری دادند و در یکی از شهرها به او حقوق هم می دادند اما دیگری به طور علنی از شهربانی جایزه دریافت کرد و در معابر به می خوارگی مشغول بود و با قلدری به عمل خودش افتخار هم می کرد...
بعد از ترور میرزاده عشقی استاد شهریار در وصف وی چنین گفت:
عشقی که درد عشق وطن بود درد او / او بود مرد عشق که کس نیست مرد او
چون دود شمع کشته که با وی دمیست گرم / بس شعله ها که بشکفد از آه سرد او
بر طرف لاله زار شفق پر زند هنوز/ پروانه تخیل آفاق گرد او
او فکر اتحاد غلامان به مغز پخت/ از بزم خواجه سخت به جا بود طرد او
آن نردباز عشق که جان در نبرد باخت/ بردی نمی کنند حریفان نرد او
هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق/ عشقی نمرد و مرد حریف نبرد او
در عاشقی رسید بجائی که هرچه من/ چون باد تاختم نرسیدم به گرد او
از جان گذشت عشقی و اجرت چه یافت مرگ/ این کارمزد کشور و آن کارکرد او
آن را که دل به سیم خیانت نشد سیاه/ با خون سرخ رنگ شود روی زرد او
درمان خود به دادن جان دید شهریار/ عشقی که درد عشق وطن بود درد او.
منابع:
۱- صدرهاشمی، محمد. تاریخ جراید و مجلات ایران. اصفهان: کمال، ۱۳۶۴، ج ۴، ص ۱۰۶.
۲- وحیدنیا، سیفالله. مرگ ستارگان. تهران: آیینه ادراک، ۱۳۷۹، ص ۳۱۴.
۳- صدرهاشمی، محمد. تاریخ جراید و مجلات ایران. اصفهان: کمال، ۱۳۶۴، ج ۴، ص ۱۰۶.
۴- تاریخ احزاب سیاسی ایران، ملک الشعرای بهار، انتشارات امیرکبیر، ج دوم، ص ۱۰۴ تا ۱۱۳
ایرنا
نظرات