روایتی از روزهای نخستین مبارزه مرحوم رجبعلی طاهری


 روایتی از روزهای نخستین مبارزه مرحوم رجبعلی طاهری

مرحوم رجبعلی طاهری از فعالان مؤثر نهضت اسلامی در فارس و از بنیان‌گذاران سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در این استان بود. او متولد کازرون و از دانش‌آموختگان مهندسی بود که فعالیت سیاسی خود را از دهه ۳۰ و در جریان نهضت ملی نفت آغاز کرد.

طاهری پس از آشنایی با امام خمینی، به یکی از چهره‌های اصلی مبارزات مذهبی و سیاسی در شیراز بدل شد و به همین خاطر هم بارها به زندان افتاد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، به سامان‌دهی نیروهای انقلابی و نهادهای تازه‌تأسیس، از جمله سپاه پاسداران در استان فارس پرداخت. سوای این مورد، مرحوم طاهری عضو شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی هم شد و پس از آن به عنوان نماینده مردم کازرون به مجلس راه یافت.

آنچه پیش رو دارید برشی از مبارزات ایشان با رژیم پهلوی است که در صفحات 52 تا 54 از کتاب «لبخندهای زمستانی» به رشته تحریر درآمده است. این کتاب توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی و به قلم حسین کاوشی سیدآبادی منتشر شده و خواندن آن خالی از لطف نیست.

 

اعلامیه نویسی

بعد از کودتای 28 مرداد پس از انجام یک دوره حرکت‌های موضعی به‌وسیله آیت‌الله طالقانی، مهندس بازرگان، دکتر شیبانی و برخی دیگر از افراد مبارز نهضت مقاومت ملی تشکیل شد. عمده کار این گروه رهبری مقاومت‌ها علیه کودتاچیان بود. از جمله کارهای نهضت مقاومت، انتشار تعدادی نشریه به‌صورت مخفی بود که از آن جمله می‌توان به نشریه‌های «راه مصدق» و «دفاعیات مصدق» اشاره کرد.

در آن روزها من در حزب مردم ایران فعالیت داشتم و این نشریه‌ها را در شیراز و کازرون پخش می‌کردم. در ارتباط با پخش این نشریه‌ها و اعلامیه‌ها برای اولین‌بار در سال 1332 دستگیر شدم ولی چون به سن قانونی نرسیده بودم پس از سه روز آزاد شدم. در آن زمان هنوز ساواک به وجود نیامده بود و رکن دوم که بخشی از ارتش به‌حساب می‌آمد وظیفه ساواک را برعهده داشت. عوامل رکن دو با تطبیق‌دادن دست خط اعلامیه‌ها و اوراق امتحانی دانش‌آموزان دقیقاً دریافته بودند که نوشتن اعلامیه کار من بوده است و البته من هم پس از دستگیری منکر شدم. نشریه‌هایی که ما از سال 1332 به بعد در کازرون تکثیر و پخش کردیم سه گرایش عمده داشتند:

1- مبارزه با رژیم شاه و کودتای زاهدی

2- محکومیت قرارداد کنسرسیوم و پیمان‌های بغداد و سنتو

3- حمله علیه توده‌ای‌ها و خیانت‌های آنان

در مورد موضوع اول رژیم شاه که در پس کودتای زاهدی به استبداد بیش‌ازپیش متوسل شده بود، مورد حمله قرار گرفت و در باب موضوع دوم به محکومیت قراردادهای استثماری تازه منعقده اعتراض نمودیم.

 

دانش‌آموزان علیه کنسرسیوم

قرارداد کنسرسیوم[1] که بهانه‌ای بود برای غارت نفت، از جمله این قراردادها بود پیمان بغداد نیز که متشکل از کشورهای ایران، عراق و ترکیه و پاکستان بود محور مخالفت و اعتراض بود. 

اساس این پیمان حفظ منافع آمریکا در منطقه بود. پیمان بغداد پس از خروج عراق از این قرارداد به پیمان سنتو تغییر نام داد. بخش سوم این نشریه نیز به افشای خیانت توده‌ای‌ها اختصاص یافت که توان خود را در خدمت عوامل کودتا قرار داده بودند. این نشریه توسط تنها دستگاه ماشین‌نویسی موجود در کازرون که در اختیار فرزند یکی از تجار قرار داشت تایپ شد و در تیراژ محدودی منتشر گردید.

رضایت این شخص را برای همکاری با خود جلب کرده بودیم. او هم‌کلاس من در مدرسه بود و کمک شایان توجهش در ماشینی‌کردن متن نشریه بسیار مهم تلقی می‌شد. ما علاوه‌برآن شعارنویسی بر روی دیوارها و پخش تراکت و اعلامیه در دبیرستان را نیز برعهده داشتیم. بر روی این اعلامیه‌ها نوشته شده بود: «مرگ بر رژیم زاهدی»، «مرگ بر رژیم شاهنشاهی»، «زنده‌باد مصدق» و... ما برای پخش این اعلامیه از کمک یکی دیگر از دوستان که عالی نام دارد و اینک ساکن شیراز است استفاده می‌کردیم.

 

[1] قرارداد کنسرسیوم: پیمانی بود که پس از کودتای 28 مرداد 1332 و سقوط حکومت مصدق و احیای روابط گذشتهٔ دولت‌های غربی با ایران، زمینهٔ سلطهٔ شرکت‌های نفتی غرب بر منابع نفتی کشور را فراهم آورد. این قرارداد، پیمانی برای تسلط کمپانی‌های نفتی آمریکا، فرانسه، انگلیس و هلند بر ذخایر و منابع نفت ایران بود. طبق پیمان کنسرسیوم 40 درصد سهام نفت ایران متعلق به 5 کمپانی آمریکایی، 50 درصد دیگر متعلق به شرکت نفت ایران و انگلیس، 14 درصد متعلق به یک کمپانی نفتی هلند و 6 درصد باقی مانده متعلق به یک کمپانی نفت فرانسوی بود. روز 22 فروردین 1333 تشکیل کنسرسیوم بین‌المللی برای فروش نفت ایران، رسماً اعلام شد و 22 نفر از نمایندگان 8 کمپانی نفتی آمریکایی، انگلیسی، هلندی و فرانسوی وارد تهران شدند. به‌موجب قرارداد کنسرسیوم، کمپانی های مذکور اجازه یافتند در هر نقطهٔ ایران عملیات اکتشاف و استخراج را با هزینهٔ دولت ایران انجام دهند. کمپانی‌های فوق همچنین اختیارات وسیعی در بندرها، راه‌آهن، سرویس تلفن و تلگراف و بی‌سیم و هواپیمایی ایران به دست آوردند. طبق این قرارداد حدود حوزهٔ امتیاز و شعاع عملیات کنسرسیوم شامل قسمتی از خاک بلوچستان، قسمت جنوبی استان کرمان، تمام استان فارس، قسمت جنوبی استان اصفهان، تمام استان‌های خوزستان و لرستان بروجرد، ملایر، صفحات جنوبی استان کرمانشاه، جزایر خارک، کیش، قشم، هرمز، شعیب، هنگام و چند جزیرهٔ کوچک‌تر در جنوب کشور بود. سپهبد زاهدی نخست وزیر هنگامی که لایحهٔ کنسرسیوم را به مجلس می‌داد، در توجیه آن گفت: ما با این قرارداد توانستیم کلاه بزرگی سر انگلیس و آمریکا بگذاریم. در تیر 1333 مذاکرات دولت با کنسرسیوم پایان گرفت. در 28 شهریور همان سال، قرارداد بین دکتر علی امینی و هوارد پیج رئیس گروهی که نمایندگی کمپانی‌های نفتی را بر عهده داشتند، در تهران امضا شد و فردای آن روز شرکت‌های آمریکایی در نیویورک آن را امضا کردند. در 29 مهر، مجلس هجدهم که انتخابات آن را حکومت زاهدی برگزار کرد، قرارداد را تصویب نمود. بسیاری از نمایندگان مجلس از متن قرارداد که در لندن تهیه شده و از زبان انگلیسی به فارسی ترجمه شده بود، سر در نمی‌آوردند. قرارداد سپس در 6 آبان به تصویب سنا رسید و در بهمن همان سال، بهره‌برداری وسیع از نفت ایران توسط کنسرسیوم غربی آغاز شد. قرارداد کنسرسیوم که بی‌اعتنایی به ثمرات مبارزات ملت ایران برای ملی کردن صنعت نفت بود، سلطهٔ مطلق انگلستان بر منابع نفت ایران را به سلطهٔ مشترک 4 کشور غربی تبدیل نمود. از نظر درآمدهای نفتی نیز ایران 50 درصد از عایدات نفت را دریافت می‌کرد. وقتی که قرارداد کنسرسیوم برای تصویب به مجلس شورای ملی ارائه شد، شاه از قوای مقننه خواست بدون اتلاف یک دقیقه وقت آن را تصویب کند (برای اطلاع بیشتر در این زمینه ر. ک. به: نفت، از آغاز تا امروز، انتشارات وزارت نفت، بهمن 1361 و همچنین عبدالرضا هوشنگ مهدوی، سیاست خارجی ایران در دوران پهلوی، نشر البرز، 1373).