سرقت مسلحانه برای تامین نیازهای مالی
از زمان تشکیل نخستین هستههای چریکی، چگونگی تأمین پول همچنان یکی از موضوعات بغرنج گروه چریکهای فدایی خلق به شمار میرفت. صفاریآشتیانی عضو این گروه بر سرقت از بانک پای میفشرد؛ ولی مشعوف کلانتری او را متقاعد کرد که چنین کاری ممکن نیست. زیرا با دستگیری جزنی و سورکی، طرح سرقت از بانک احتمالاً لو رفته و ساواک هشیار شده است. اما سرقت از بانک، ضمن آنکه نیازهای مالی گروه را برطرف میکرد؛ امکانی بود برای «امتحان افراد جدید» که صفاریآشتیانی بر آن تأکید میکرد. به همین جهت به پیشنهاد صفایی فراهانی، رضا عابدینپور مأموریت مییابد موجودی بانک محل کار خود واقع در سیاهکل را برداشته و به آنان تحویل دهد. او نیز چنین میکند و مبلغ هفتاد و پنج هزار تومان تحویل گروه میشود. ولی با پیشنهاد کیانزاد و پافشاری حسنپور، مبلغ سرقت شده به بانک عودت داده شد.
همچنین طرح دیگری برای سرقت از موجودی بانک صادرات در رامسر ارائه گردید. برای آشنایی بیشتر با موقعیت بانک، سؤالاتی از سوی کیانزاد طرح میشود. پاسخها را علی بوستانی تهیه کرد. پس از آن، صفاییفراهانی و کیانزاد به آنجا مسافرت میکنند و سپس حسنپور و حمید اشرف به آن منطقه رفته و نقشه خارجی بانک را ترسیم میکنند. ولی این طرح نیز عملی نمیشود. بالاخره صفاریآشتیانی پیشنهاد میدهد که همان وانت حمل لاشههای گوسفند که پول قصابها را نیز جمعآوری میکند؛ مورد دستبرد واقع گردد. این طرح که بیخطرترین طرح سرقت بود، پذیرفته شد.
پس از قطعی شدن اجرای عملیات، صفاری به میدان گمرک میرود و یک دست لباس افسری و یک دست لباس پاسبانی میخرد و آنها را به اسکندر صادقینژاد و جلیل انفرادی میدهد. آنان با استفاده از موتوری شبیه موتور پلیس، وانت حمل پول را به بهانه داشتن محموله قاچاق در خیابان ژاله، حوالی آبسردار متوقف کرده و سپس پولهای موجود را سرقت میکنند.
در این عملیات، چون احتمال میرفت رانندة وانت، صفاری را که از خویشاوندانش بود، بشناسد؛ او از شرکت در صحنة سرقت خودداری کرد و تنها نقش علامتدهنده را به عهده گرفت.
با پول به دست آمده از سرقت وانت، خانهای خریداری شد و خانه اجارهای در خیابان پشت مجلس شورا که مدتی فراهانی، غفور حسنپور، صفاری، چوپانزاده و کیانزاد در آنجا بودند؛ تخلیه گردید. اما، خانه جدید به زودی مورد شناسایی پلیس واقع شد.
مشعوف کلانتری نیز احساس ناامنی میکرد. او که بیش از دو سال پیش و بدون اطلاع خانواده با زنی بیوه و دارای فرزند ازدواج کرده و خانهای در میدان شهناز برای وی اجاره کرده بود؛ اینک پس از بازگشت از شمال، سریعاً نسبت به تغییر محل سکونت اقدام میکند و به میدان شاه میرود. اما روزی که برای سروگوش به آب دادن، به خانه امن خیابان تکش مراجعه میکند؛ درمییابد که ساواک آنجا را تفتیش کرده است. در محل سکونت خود نیز احساس امنیت نمیکند؛ لاجرم منزلی در خیابان سپه، برای همسرش میخرد. از آن پس کلیه تماسها در این خانه انجام میپذیرفت.
چریک های فدائی خلق ، مؤسسة مطالعات و پژوهشهای سیاسی
نظرات