16 سال التهاب و اختناق


گردآورنده: ساجدی
682 بازدید

16 سال التهاب و اختناق

 ماه آذر ۱۳۰۴ ماهی بسیار تعیین کننده در پروسه به قدرت رساندن رضاخان به سلطنت و تبدیل کردن وی به «اعلیحضرت رضاشاه پهلوی» بود. در ۱۵ آذر این سال مجلس موسسان با نطق رضاخان پهلوی رئیس موقتی مملکت گشایش یافت. یک هفته بعد در ۲۲ آذر مجلس موسسان طی پنج جلسه اصول ۳۶، ۳۷، ۳۸ و ۴۰ متمم قانون اساسی را تغییر داد و به موجب آن سلطنت دائمی ایران به رضاخان پهلوی و عقاب وی واگذار گردید. دو روز بعد در ۲۴ آذر رضاشاه پهلوی پادشاه جدید ایران در مجلس شورای ملی حضور یافته طبق قانون اساسی مراسم تحلیف به جای آورد. فردای آن روز ۲۵ آذر رضاشاه بر تخت سلطنت نشست و پادشاهی خود را اعلام کرد. سه روز بعد در ۲۸ آذر مجلس شورای ملی به رئیس‌الوزرایی میرزا محمد علی خان ذکاءالملک (فروغی) ابراز تمایل نمود و فرمان ریاست‌الوزرایی وی از طرف رضاشاه صادر شد. در همان روز سردار معظم خراسانی (عبدالحسین تیمورتاش) به وزارت دربار پهلوی برگزیده شد و میرزا فرج‌الله خان دبیر اعظم نیز به ریاست دفتر مخصوص شاه انتخاب گردید.

 فروغی وظیفه داشت مقدمات استقرار رژیم جدید و تاجگذاری شاه را فراهم آورد. افرادی نظیر علی دشتی، علی اکبر داور، عبدالحسین فیروز میرزا، تیمورتاش، و نصرت‌الدوله نیز در این امر او را یاری دادند. پس از تاجگذاری شاه(4 اردیبهشت 1305)، مستوفی الممالک و سپس مخبرالسلطنه هدایت به نخست‌وزیری برگزیده شدند.

 چکمه قزاقی

 رضاشاه که بعد از کودتای ۱۲۹۹ با ادغام قوای بریگاد مرکزی، ژاندارمری، و قزاق، قشون متحدالشکل را ایجاد کرده و توانسته بود نیروی پلیس را تحت نظارت خود در آورد، پس از رسیدن به سلطنت با اتکاء بر قشون و پلیس به غارت اموال مردم و کشتار مخالفان خود دست زد.

 در سال ۱۳۰۵ آیت‌الله مدرس را عوامل رضاشاه ترور کردند. هرچند طراحان ترور به مقصود خود نرسیدند اما این نشان داد که رضاشاه به رغم سرکوب و نابود کردن مخالفان خود و رسیدن به سلطنت، هنوز سیراب نشده است. در نوروز ۱۳۰۶ در پی اعتراض آیت‌الله شیخ محمدتقی بافقی به حضور سبکسرانه و غیرشرعی خانواده پهلوی در حرم حضرت معصومه(س) رضاشاه با کفش وارد حرم شد و به ضرب و جرح طلاب و علما و در رأس آنها آیت‌الله بافقی پرداخت و رسماً به دیانت و روحانیت اعلام جنگ کرد. در تیر سال ۱۳۰۶ طرح استفاده اجباری از کلاهی موسوم به «کلاه پهلوی» تصویب شد و مقرر گردید کلاه‌های سنتی ایران به زور سرنیزه به کلاه پهلوی تبدیل شوند. در آذر همان سال قیام آیت‌الله حاج آقا نورالله اصفهانی علیه اقدامات رضاشاه آغاز شد که مهاجرت گسترده علما را به قوم در پی داشت.

زمین‌خواری

 میل رضاشاه به غارت اموال مردم و تصرف املاک مرغوب کشور، از دوره قزاقی در وجود او نهفته بود. گزارش‌های متعددی از باج‌خواهی‌های رضاخان از دوره قزاقی وی در معابر و بازار تهران وجود دارد که نشان از شخصیت او دارد. او پس از کودتا در مقام وزیر جنگ و نخست‌وزیر مجال بیشتری برای جولان دادن پیدا کرد و با رسیدن به سلطنت، دیگر هیچ چیز مانع زیادی‌طلبی‌های وی نمی‌شد. میزان اموال و وسعت املاک غصبی رضاشاه به حدی رسید که برای اداره آنها «اداره املاک اختصاصی شاهنشاهی» ایجاد شد. اسناد موجود حاکی از این است که برخی از با ارزش‌ترین مراتع، باغ‌ها، زمین‌های مزروعی و دهات کشور به تصرف رضاشاه درآمد و بیش از ۶ هزار قریه و روستا در دفتر املاک اختصاصی به نام وی ثبت شد. زیاده‌خواهی‌های موسس سلسله پهلوی چنان آشکار و بی‌پرده بود که در نشریات خارجی نیز انعکاس یافت و برخی مطبوعات خارجی ضمن انعکاس اخبار اقدامات رضاشاه به طنز عنوان می‌کردند که در ایران جانوری پیدا شده است که فقط زمین می‌خورد. حساب‌های بانکی رضاشاه در داخل و خارج کشور نیز نشان می‌دهد که چگونه بیت المال به حساب‌های شخصی وی سرازیر می‌شد.

 راه‌آهن

 تاریخچه خط آهن در ایران نشان می‌دهد که از حدود یک قرن قبل از ظهور رضاخان، ایران صاحب خط آهن بوده و نسبت دادن ساخت نخستین خط آهن به رضاخان پهلوی صرفاً برای افسانه‌سازی از وی انجام شده و هیاهویی بیش نیست. پیشینه تلاش‌ها برای احداث راه‌آهن در ایران به دوران صدارت امیرکبیر باز‌می‌گردد. متعاقب تاسیس راه‌آهن در اروپا، دولت امیرکبیر نیز در تلاش بود که این فن آوری را به دست آورد.

ایجاد راه آهن یکی از اساسی ترین آرزوهای ملت ایران از اواسط دوره قاجار بود و در توسعه اقتصادی ایران نقش اساسی داشت. اما روس و انگلیس که در پی تضعیف ایران بودند، به ایرانیان اجازه تاسیس خط آهن را نمی‌دادند. انگلیسی‌ها در پی آن بودند که برای رفع نیازهای اساسی خود تنها راه آهن جنوب به شمال را در ایران احداث کنند. احمدشاه با دیدن طرح انگلیسی‌ها اظهار داشت که این خط آهن پاسخگوی نیاز‌های کشور نیست. وی اظهار می‌کرد که راه‌آهن مطلوب ایران، خطی است که پایتخت را به بنادر مهم ایران در جنوب و مراکز اقتصادی در شرق و غرب کشور متصل کند.

 با این حال قبل از کودتای رضاخان، در زمان قاجاریه در طول 33 سال تقریباً 720 کیلومتر راه‌آهن در ایران ایجاد شد. آنچه که حکومت تحت فرمان رضاشاه پهلوی متعاقب مصوبه اول اسفند 1305 مجلس دنبال کرد، راه‌آهنی بود که با استفاده از تجارب ارزشمند کارگران ایرانی عصر قاجار ادامه یافت. تصویب لایحه تاسیس راه‌آهن سراسری به خاطر آشنایی با تاثیرات سودمند این سیستم حمل و نقل در عصر قاجار بوده است. با این تاکید که رضاشاه نمی‌توانست جدا از پیشنهادات و رهنمودهای انگلیسی‌ها دست به گسترش راه آهن در ایران و مسیرهای آن بزند.

پیرو مصوبه مجلس، زیر ساخت‌های شبکه راه آهن از ۲۳ مهرماه ۱۳۰۶ آغاز شد و تکمیل آن یازده سال به طول انجامید. هزینه آن عمدتا از محل مالیات ویژه‌ای که بر چای و قند و شکر و چند قلم حیاتی در غذای روزانه یعنی نان و پنیر و چای مردم بسته شد و کسری آن نیز از طریق وام‌های بانکی و اعتبارات دولتی تأمین گردید. مسیر جنوبی راه آهن از تهران به خلیج‌ فارس، با در نظر گرفتن مسائل نظامی تعیین شد. در حقیقت راه آهن سراسری ایران یک خط آهن نظامی برای امپراتوری انگلیس بود و نه یک راه آهن تجارتی و ترانزیت یا مسافرتی برای ایرانیان. امپراتوری انگلیس از اینگونه راه‌آهن‌ها در همه مستعمرات خود از جمله هند و مستعمرات آفریقایی ساخته بود و این خط آهن نیز یکی دیگر از آنها به شمار می‌رفت. زرنگی بزرگ انگلیسی‌ها در این مورد آن بود که برای ساختن این راه آهن حتی یک لیره خرج نکرد.

 در سال 1320 همین راه‌آهن باعث اشغال ایران شد. در این سال زمانی که امریکا و انگلیس (متفقین) قصد کمک به دولت اتحاد جماهیر شوروی در جنگ با آلمان را داشتند، ایران را بهترین مقصد یافتند. متفقین با کمک راه‌آهن سراسری ایران به راحتی توانستند از بندر شاپور(امام خمینی) تا ساحل دریای خزر 5/5 میلیون تن کالا (اسلحه، مهمات، مواد شیمیایی و آذوقه) را به شوروی انتقال دهند. لکوموتیوران ها هم اغلب انگلیسی یا امریکایی بودند، هرچند در میانشان ایرانی هم وجود داشت. البته چون قطار‌ها مهمات نظامی متفقین را حمل می‌کرد، خیلی به ندرت ایرانیان اجازه سوار شدن داشتند و اکثرا افسران امریکایی، انگلیسی و شوروی سوار بر قطار‌ها بودند و قطارها جنبه نظامی داشتند. به همین علت حتی اجازه نزدیک شدن به قطارها را هم مردم نداشتند. این راه‌آهن پنج سال در اشغال بیگانگان بود و همین سبب نابودی آن شد. چون تمام واگن‌های مسافری و باری و نفت‌کش راه‌آهن از بین رفت، اما باعث توسعه ظرفیت راه‌آهن شد. پس از پایان جنگ دوم جهانی، دولت ایران از امریکایی‌ها درخواست کرد لکوموتیوهای مورد استفاده را در ایران باقی بگذارند. آمریکایی ها در مقابل درخواست پول کردند و چون دولت ایران تمام این پول را نداشت، در برابر ده میلیون دلار تعدادی واگن و وسایل فنی به راه آهن ایران فروختند.

غرب‌گرایی

 نظام پهلوی علاوه بر ماموریت‌های سیاسی - اقتصادی وظیفه داشت بنیان‌های فرهنگی ایران را نیز که تکیه‌گاه اساسی ملت ما بود تخریب نماید. سفر امان‌الله خان پادشاه افغانستان که به کمک انگلیسی‌ها در افغانستان به قدرت رسیده بود، میل به تجدد‌طلبی را در رضاشاه و اطرافیان وی تشدید کرد. امان‌الله خان که به همراه زنان بی حجاب از سفر اروپا باز می‌گشت به رضاشاه گفت قصد دارد با زدودن فرهنگ و آثار اسلامی، کشور خود را متحول و متجدد گرد‌اند. لذا زمزمه‌های کشف حجاب که از زمان کودتای رضاخان به گوش می‌رسید بلندتر شد. پس از رفتن امان‌الله خان از ایران، قانون لباس‌های متحدالشکل به تقلید از اروپاییان به تصویب رسید و به زور اجرا شد. در همین زمان دوره هفتم مجلس افتتاح و آیت‌الله مدرس دستگیر و به خواف خراسان تبعید شد.

 قتل مخالفان و آزار و قتل موافقان

 شاه برای مقابله با مخالفان خود از زور و تطمیع استفاده می‌کرد. هر کس که مرعوب او نمی‌شد و به مخالفت ادامه می‌داد، دستگاه پلیس سیاسی و عوامل آن وی را به نحوی از میان می‌بردند. این امر شامل دوستان و همراهان وی نیز می‌شد. برای مثال می‌توان از نصرت‌الدوله فیروز نام برد که در سال ۱۳0۸ از کار برکنار و مدتی زندانی گردید. او در سال ۱۳۱۶ مجدداً دستگیر شد و در زندان به قتل رسید. پیش از این در سال ۱۳۱۱ نیز تیمورتاش مرد قدرتمند دربار پهلوی به چنین سرنوشتی مبتلا شده بود. جعفرقلی‌خان سردار اسعد وزیر جنگ نیز پس از تیمورتاش راهی زندان شد و به همراه چند خان بختیاری دیگر که قربانی توافق رضاشاه و شرکت نفت ایران و انگلیس شده بودند، در زندان به قتل رسیدند. محمدحسین آیروم مخوف ترین رئیس پلیس رضاشاه از بیم دچار شدن به سرنوشت تیمورتاش و دیگر مقتولان سیاسی به بهانه معالجه به اروپا رفته و هرگز به ایران بازنگشت. داور نیز که با تیمورتاش و نصرت‌الدوله مثلثی را تشکیل داده و عدلیه جدید را مطابق خواسته رضاشاه و به تقلید از محاکم قضایی غرب به راه انداخته بودند، از ترس زندان و شکنجه خودکشی کرد.

لغو قرارداد دارسی و تمدید قرارداد نفت

 در سال ۱۳۱۲ از آنجا که مدتی بود پرداخت سهم ایران از صدور نفت توسط شرکت نفت ایران و انگلیس با تأخیر صورت می‌گرفت و در مواقعی نیز سهم واقعی پرداخت نمی‌شد، رضا شاه دستور داد که در این مورد با شرکت نفت مذاکراتی صورت بگیرد. امتیازنامه دارسی مبنای مذاکرات طرفین بود. طولانی شدن مذاکرات و به بن بست رسیدن آن از یک سو و نارضایتی انگلیسی‌ها از سوی دیگر باعث شد که رضاشاه در اقدامی از پیش طراحی شده پرونده مذاکرات و امتیازنامه دارسی را به داخل بخاری بیاندازد و بسوزاند. تلاش برای انعقاد قراردادی دیگر به انعقاد قرارداد جدیدی منجر شد که بر اساس آن ۳۰ سال دیگر بر زمان پیش بینی شده در قرارداد دارسی در جهت غارت نفت ایران افزودند. سایر شرایط قرارداد نیز به نفع انگلیسی‌ها تنظیم شد و به تایید رضاشاه رسید. این اقدام به قدری با منافع ملی کشور تضاد داشت که یکی از عاملین قرارداد به نام «تقی زاده» بعدها برای تبرئه خود اعلام کرد که ما «آلت فعل» بودیم و کاری از دستمان بر نمی‌آمد.

سفر به ترکیه و هجوم به مبانی دینی و فرهنگی

 در سال ۱۳۱۳ رضاشاه به ترکیه سفر کرد تا از نزدیک وضعیت حکومت غیر دینی ترکیه را مشاهده کند. این سفر و مشاهده وضعیت ترکیه در روحیه او تاثیر فراوانی گذاشت. اولین نشانه این تاثیرات تبدیل کلاه پهلوی به کلاه بین‌المللی (کلاه شاپو) بود. رضاشاه می‌پنداشت با تغییر ظاهر می‌توان به ترقی و کمال رسید. اعتراض مردم مشهد علیه لباس متحدالشکل و کلاه پهلوی در مسجد گوهرشاد به گلوله بسته شد و تعداد زیادی زخمی شدند یا به شهادت رسیدند و علمای بزرگ مشهد نیز بازداشت گردیدند. برای فراهم شدن زمینه کشف حجاب، کانونی با عنوان «کانون بانوان» تاسیس شد و چند ماه بعد رسما در کشور اعلام کشف حجاب شد. دستگاه نظامی پلیسی رضاشاه علاوه بر مخالفان سیاسی در کوی و برزن و شهر و دهات به تعقیب زنان و دختران با حجاب پرداخت و به زور چادر از سر آنان برداشت.

جنگ جهانی دوم و سقوط رضاشاه

 در شهریور سال ۱۳۱۸ با حمله آلمان به لهستان و اعلان جنگ انگلستان و آلمان، جنگ جهانی دوم آغاز شد. دولت ایران بلافاصله اعلام کرد که در جنگ بین‌الملل بی طرف است. اندکی بعد دوره دوازدهم مجلس شورای ملی افتتاح شد و هیئت دولت جدید به ریاست احمد متین دفتری تشکیل گردید. ورود شوروی به جنگ وضع را بغرنج تر کرد. به تدریج کشورهای دیگر نظیر ژاپن نیز وارد جنگ شدند. در تیرماه سال ۱۳۲۰ حمله دولت آلمان به شوروی باعث شد که این کشور نیز در کنار متفقین قرار بگیرد. ایران به رغم اینکه روابط خود را با شوروی و انگلیس گسترش داده بود و در مطبوعات آلمان مورد حمله قرار می‌گرفت، از سوی متفقین به جانبداری از آلمان متهم می‌شد. نیاز به استفاده از راه‌آهن و مسیر ایران برای کمک رسانی به شوروی و همچنین حفاظت از منابع نفتی، دلایلی بود که بر اساس آن ایران به بهانه ارتباط با آلمان و حضور ستون پنجم آن کشور در ایران مورد حمله قرار گرفت. در سوم شهریور سال ۱۳۲۰ قوای شوروی از شمال و مشرق و قوای انگلیس از جنوب، ایران را مورد حمله زمینی هوایی و دریایی قرار دادند. ولی ارتش ایران بیش از سه روز نتوانست در مقابل قوای متجاوز مقاومت کند و از هم پاشید. با فرمان ترک مخاصمه، پادگان‌ها از نیروی نظامی خالی شد و کشور عملاً بی‌دفاع رها گردید. رضاشاه به محمدعلی فروغی که مدتی بود خانه نشین شده بود مراجعه کرد و از او خواست نخست وزیری را بپذیرد. در ۲۵ شهریور رضاشاه از سلطنت استعفا داد و عازم اصفهان شد و سپس به امر کسانی که او را به قدرت رسانده بودند، از کشور اخراج گردید. فروغی که وظیفه داشت مقدمات به سلطنت رسیدن ولیعهد را فراهم کند، موفق شد متفقین را متقاعد کرده که محمدرضا پهلوی را به عنوان شاه بپذیرند. استعفای رضاشاه از سلطنت و خروج و تبعید وی از کشور مردم مصیبت زده ایران را که مشکلات اشغال کشور و قحطی را تحمل می‌کردند، چنان شادمان کرد که به خیابان‌ها ریختند و خروج دیکتاتور را جشن گرفتند.

تفاوت دو جشن

 در ماه آذر سال ۱۳۰۴ وقتی رضاخان با مصوبه مجلس موسسان به «اعلیحضرت رضاشاه پهلوی» تبدیل شد و بر تخت سلطنت نشست، تهران و همه شهرستانها توسط ماموران دولتی چراغانی شدند. کارناوال‌های خیابانی توسط دولت ایران به راه افتاد و مردم تشویق به جشن و شادی شدند. تمام وزارتخانه‌ها آذین بسته، میهمانی دادند. در وزارت امور خارجه تا پاسی از شب ضیافت بود. سفرا، همسرانشان و کارمندان سفارتخانه‌ها از میهمانان اصلی بودند. میدان سپه مملو از جمعیت زن و مرد ایرانی و اروپایی و غیره بود. چندین اتومبیل و درشکه تزئین شده، و در معابر مشغول گردش، و در اتومبیل‌ها دسته‌جات موزیک به راه انداخته بودند. چند هواپیمای دولتی یونکراس در فضای طهران مشغول نمایش و ریختن اوراق تبریک آغاز پادشاهی رضاشاه بودند... در میدان مشق آتشبازی مفصلی برقرار بود. همه دوایر دولتی و وزارتخانه‌ها تعطیل شده بود. نماینده سیاسی فرانسه در تهران در این رابطه می‌نویسد: «تمام شهر چراغانی است. همه جا را به نشانه خوشحالی فرش پهن کرده و چراغ افروخته‌اند. معهذا اشتیاق مردم زیاد نیست زیرا ایرانیها در عداد مردم برونگرا نیستند...»

 در شهریور ۱۳۲۰ نیز پس از رفتن شاه عموم مردم در تهران و شهرستان‌ها به جشن و شادی پرداختند. دلیل این شادی آن بود که احساس می‌کردند سایه ۱۶ سال اختناق و سرکوب و قتل و آزار از سرشان برداشته شده و بساط دیکتاتوری برچیده شده است. اهمیت این جشن که خودجوش و بدون اراده حکومتگران بود بیشتر از آن جهت بود که کشور در اشغال بیگانگان قرار داشت و ملت به طور طبیعی به خاطر حضور بیگانگان در کشور که تمامیت ارضی و حاکمیت ملی را نقض کرده بودند نباید شادی می‌کردند. ولی پایان اختناق رضاشاهی به حدی برایشان مبارک بود که گویی اشغال را فراموش کرده بودند....

منابع:

  • دکتر موسی نجفی و موسی فقیه حقانی، تاریخ تحولات سیاسی ایران، موسسه مطالعات تاریخ  معاصر ایران
  • هدایت‌الله بهبودی، روزشمار تاریخ معاصر ایران، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، جلد پنجم، سال 1304 خورشیدی
  • مجله الکترونیکی «دوران» شماره 176، تیر 1399