19
شهریور
1386
ابوذر زمان
سید محمود علایی طالقانی در سال 1329 (ه. ق) در روستای گِلِیَردِ طالقان، از خاندانی ریشهدار در علم و فقاهت، دیده به جهان گشود
وی پسر بزرگتر آیتالله حاجسیدابوالحسن حسینی است .نامبرده نیز در همان روستا متولد شد و تحصیلات ابتدایی و مقدماتی را در روستا فراگرفت. سپس در حوزههای علمیه قزوین، تهران، اصفهان، سامرا، کربلا و نجف نزد استادان بزرگ زمان تلمذکرد. در اصفهان نزدشیخ محمدحسین اصفهانی (برادر آقانجفی)، ده سال در سامرا نزد میرزای بزرگ شیرازی، هفت سال در کربلا نزد مجتهد بزرگ حاج سیداسماعیل صدر درس خواند و سپس به ایران بازگشته در تهران و طالقان اقامت گزید.
این عالم بزرگ به هیچ وجه از وجوهات شرعیه استفاده نمیکرد و برای امرار معاش از حرفه تعمیر ساعت و مختصر درآمد املاک پدری بهره میبرد. به تعبیر امام خمینی (ره) «در رأس پرهیزگاران بود».
مرحوم آقای سیدابوالحسن از علمای طرفدار مشروطه بودو در دوران استبداد صغیر محمدعلی شاه به طالقان پناه برد و در آنجا با مشروطهخواهان ارتباط برقرار کرد. در زمان رضاشاه به اتفاق شهید آیتالله مدرس علیه دیکتاتوری و سیاستهای ضددینی و ضدملی او به مبارزه برخاست. بارها مورد تعقیب قرار گرفت. تا اینکه پس از تبعید مدرس، سیدابوالحسن مدتی در باغهای دهکدههای اطراف تهران پنهان شد.
سیدمحمود در پنجسالگی وارد مکتب خانه شد و نزد ملاسیدتقی اورازانی قرآن را فراگرفت. وی تا هفتسالگی خواندن و نوشتن را به طور کامل آموخت. سپس مقدمات رادر تهران نزد پدرخواند، و راهی قم گردید. نخست در مدرسه رضویه و سپس در مدرسه فیضیه به تحصیل ادامه داد. در همان اوان تأسیس حوزهی علمیهی قم سیدمحمود به حضور مؤسس حوزه مرحوم آیتالله شیخعبدالکریم حائری یزدی معرفی شد و در نزد آن بزرگوار و مدرسان برجسته دیگری چون آیتالله سیدمحمد حجّت و آیتالله سیدمحمدتقی خوانساری به فراگرفتن علوم حوزوی پرداخت.
علاقه به آشنا شدن با محیط علمی نجف،برای مدتی او را به آن مرکز کشانید در آن جا از حوزهی درس شیخ محمدحسین غروی و آقا ضیاءالدین عراقی استفاده کرد، سپس بار دیگر به قم بازگشت و پس از دریافت اجازهی اجتهاد از آِیتالله حائری در سال 1318 ش. به تهران مراجعت کرد.
آیتالله طالقانی جلسات تفسیر قرآن را به صحنهی زندگی بازگردانید تا قرآن راهنمای عمل در تمام شؤون زندگی باشد، لذا وقتی در سال 1318 در تهران میبیند که یکی از مأموران رضاخان میخواهد چادر از سر زنی بردارد، به دفاع از او با مأمور رضاخانی گلاویز میشود در نتیجه او را به اتهام «اهانت به مقامات عالیهی مملکت» بازداشت میکنند و مدتی در زندان به سر میبرد.
بعد از سقوط رضاخان در شهریور 1320، کانون اسلام را برای نشر معارف قرآن و سنت تأسیس میکند و سلسله سخنرانیهائی در جهت ارشاد مردم به اسلام وقرآن ترتیب میدهد و مجلهای به نام «دانشآموز» از طرف این کانون منتشر میگردد.
در همین سالها آیتالله طالقانی، پس از تأسیس انجمن اسلامی دانشجویان، در دانشگاه تهران، انجمن اسلامی مهندسین، و تشکیل فداییان اسلام به وسیله شهید سیدمجتبی نواب صفوی، از سخنرانان و فعالان و همکاران صدیق و وفادار آنان میگردد و تا آخر عمر در این مسیر به حرکت نوین اسلامی خود ادامه میدهد.
وی هرگز از تلاش در راه هدف باز نایستاد و هر روز سریعتر و کاملتر از پیش در این راه قدم بر داشت و به همین مناسبت به حق «مبارز نستوه» لقب گرفت .امام امت دربارهاش گفت: «آقای طالقانی یک عمردر جهاد و روشنگری و ارشاد گذراند. او یک شخصیتی بود که از حبسی به حبس و از رنجی به رنج دیگر در رفت و آمد بود و هیچگاه در جهاد بزرگ خود سستی و سردی نداشت.»1
او عمر پربارش را در قرآن و نهجالبلاغه گذرانید و معتقد بود که تنها با احیای افکار دینی اصیل و از سرچشمههای زلال کتاب و سنت است که میتوان گرد غفلت قرون را از روی امت اسلام زدود و بار دیگر حیات و حرکت بدو داد.
پس از کودتای 28 مرداد 1332،دانشمندان مسلمان دست امپریالیسم غرب و مارکسیسم شرق هر دو را در این کودتا و در همه توطئههای ضداسلامی مشاهده کردند و برای خنثی کردن این توطئهها در ابعاد فرهنگی، سیاسی و اقتصادی به اقدام دست زدند.
از جمله اقدامات استقلالی آیتالله طالقانی روشن کردن مکتب اسلام، از بعد اقتصادی با نوشتن کتاب «اسلام و مالکیت» درسال 1332 بود که در ضمن نشان دادن کمبودها و زیانها و نارسائیهای مکاتب اقتصادی مارکسیسم و سرمایهداری، راهحلهای جهانی و جاویدان اسلام در تمام زمینههای مالکیت و اقتصاد را به خوبی ارائه دادند.
آیت الله طالقانی هرگز از زندان و تبعید و محرومیت از حقوق اجتماعی و کشته شدن در راه عقیده و در نتیجه مبارزه با استعمار و استبداد پروا نداشت. در سال 1335 که نواب صفوی و دیگر اعضای فدائیان اسلام تحت تعقیب حکومت نظامی شاه بودند، آنان را در منزل کوچک خود جای داد و چون نواب اطلاع پیدا کرد که محل پنهان شدنشان لو رفته ممکن است آنان را دستگیر کنند، از آنجا بیرون رفتند لیکن هنوز به پناهگاه دیگری نرسیده بودند که در محاصره قرار گرفتند و دستگیر شدند. رژیم شاه آیتالله طالقانی را نیز به جرم پناه دادن به آنان مدتی به زندان انداخت.
پس از شهریور 1320 و باز شدن فضای سیاسی نسبی و دادن آزادی به مردم و تشکیل نهضت ملی در ایران آیتالله طالقانی نیز بدین نهضت پیوست و فعالانه در زمینههای مختلف شرکت نمود. و حتی از طرف مردم مازندران نامزد نمایندگی مجلس شورای ملی شد، لیکن به علت دخالت خانها و زمینداران و ایادی دربار در انتخابات، دولت انتخابات آن ناحیه را باطل کرد.
در سال 1339 در جبهه ملی دوم شرکت نمود. پس از مدتی به همراه همفکران و یاران خود، مهندس بازرگان و دکتر یدالله سحابی به این نتیجه رسیدند که جبهه ملی خواست آنان را که یک مبارزه اصولی و اسلامی با شاه و حکومت دستنشانده امریکا و انگلیس بود، برآورده نمیسازد، از این رونهضت آزادی ایران را در اردیبهشت 1340 تأسیس کردند. سازمانی با ایدئولوژی اسلامی برای مبارزه ملی ریشهای با استعمار و استبداد.
از جمله فعالیتهای ایشان شرکت در کنفرانسهای اسلامی بود.بعد از 15 خرداد 1342اعلامیهای تحت عنوان «دیکتاتور خون میریزد» از طرف نهضت آزادی ایران منتشر شد که رژیم شاه آیتالله طالقانی را مسؤول نشر این اعلامیه خواند و با تمام قوا برای دستگیری ایشان بسیج شد. آیتالله طالقانی نگران از جنایات رژیم نسبت به روستائیان بیگناه به بهانه پیدا کردن وی، خود را معرفی نمود. حکومت شاه متعاقباً پروندهای سراپا دروغ و بیاساس علیه وی ساخت و در پی محاکماتی طولانی وجنجالی با هشت نفر دیگر از همراهان در سالهای 1342 و1343 وی را در بیدادگاههای نظامی به 10 سال زندان محکوم کرد.
سخنرانی پرشور ایشان در نماز عید فطر سال 1348 ش. درباره مسأله فلسطین و درخواست ایشان از مردم که فطریههای خود را برای کمک به مردم فلسطین بدهند از فرازهای مهم مبارزات مشارالیه علیه صهیونیسم بود. در سالهایی که مبارزه مسلحانه مردم ایران در حال شکلگرفتن بود ایشان با سازمانهای مسلحانه مسلمان ارتباط و همکاری داشت و راهنمائیهای لازم را چه از جنبه فکری و چه از جنبه علمی به آنان میکرد و در هر موقعیتی که آنان با موانعی برخورد میکردند در رفع آن موانع میکوشید. دستگاه پلیسی که از وجود او احساس خطر میکرد او را به سه سال تبعید در زابل محکوم کرد. اما وی سرانجام در خردادماه 1352 پس از هیجده ماه دوری، به تهران بازگشت.
پس از پیروزی انقلاب، در نخستین جلسه شورای انقلاب آیتالله طالقانی به ریاست شورا انتخاب شد.وی همچنین از سوی امام خمینی(ره) به عنوان نخستین امام جمعه تهران تعیین شد.
پس از فرمان امام خمینی(ره) مبنی بر تهیه پیشنویس برای قانونی اساسی، به پیشنهاد آیتالله طالقانی و موافقت امام عدهای حدود شصت یا هفتاد نفر از افراد خبره و کارشناس از سراسر کشور انتخاب شدند و به بررسی و تصویب قانون اساسی در مدتی کوتاه همت گماردند. به این ترتیب انتخابات مجلس خبرگان به صورت استانی انجام گرفت و آیتالله طالقانی با بیشترین آراء مردم استان تهران به عنوان نماینده نخست، و 71 نفر دیگر از سراسر کشور، انتخاب شدند.
آیتالله طالقانی به شوراهای مردمی ـ نه به عنوان یک تاکتیک، بلکه به عنوان یک اصل ـ عقیده داشت، و میگفت مردم به وسیله کار در شوراهای ده و بخش و شهر و استان است که تجربه میآموزند و باور میکنند که سرنوشت خود را به دست خویش گرفتهاند. اگر هم اشتباه کنند، هیچ اشکالی ندارد، به تدریج یاد میگیرند.
از آیتالله طالقانی آثار متعددی چاپ و منتشر شده که مهمترین آنها عبارتند از:
ـ شش جلد تفسیر جزءهای یک تا 5 و جزء سیام قرآن تحت عنوان «پرتوی از قرآن»، 1342
ـ ترجمه و توضیح آغاز تا خطبهی 81 نهجالبلاغه، 1325
ـ گفتارهای رادیویی درباره مسائل تربیتی و اجتماعی قرآن در سالهای 1325 و 1326
ـ اسلام و مالکیت
ـ مقدمه، پاورقی و توضیح «تنبیهالامة و تنزیهالملة» آیتالله نائینی در دفاع از مشروطیت.
ـ به سوی خدا میرویم (خاطرات سفر حج)
ـ ترجمه جلد اول امام علیبن ابیطالب، تألیف عبدالفتاح عبدالمقصود در سالهای 1335 و 1336 (جلدهای دوم تا هشتم این کتاب در سالهای 1350 تا 1354 به وسیله دکتر سیدمحمدمهدی جعفری ترجمه شد).
آیتالله طالقانی در نیمه شب نوزدهم شهریور 1358 پس از چهلسال تلاش مستمر و پیگیر برای روشنگری و آموزش و مبارزه با انواع استضعاف، به ملاقات پروردگارش شتافت.
یاران امام به روایت اسناد ساواک، بازوی توانای اسلام (آیتالله سید محمود طالقانی)
پانوشت:
1. از پیام امام خمینی (ره) به مناسبت درگذشت آیتاله طالقانی (19 شهریور 1358)
موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی
وی پسر بزرگتر آیتالله حاجسیدابوالحسن حسینی است .نامبرده نیز در همان روستا متولد شد و تحصیلات ابتدایی و مقدماتی را در روستا فراگرفت. سپس در حوزههای علمیه قزوین، تهران، اصفهان، سامرا، کربلا و نجف نزد استادان بزرگ زمان تلمذکرد. در اصفهان نزدشیخ محمدحسین اصفهانی (برادر آقانجفی)، ده سال در سامرا نزد میرزای بزرگ شیرازی، هفت سال در کربلا نزد مجتهد بزرگ حاج سیداسماعیل صدر درس خواند و سپس به ایران بازگشته در تهران و طالقان اقامت گزید.
این عالم بزرگ به هیچ وجه از وجوهات شرعیه استفاده نمیکرد و برای امرار معاش از حرفه تعمیر ساعت و مختصر درآمد املاک پدری بهره میبرد. به تعبیر امام خمینی (ره) «در رأس پرهیزگاران بود».
مرحوم آقای سیدابوالحسن از علمای طرفدار مشروطه بودو در دوران استبداد صغیر محمدعلی شاه به طالقان پناه برد و در آنجا با مشروطهخواهان ارتباط برقرار کرد. در زمان رضاشاه به اتفاق شهید آیتالله مدرس علیه دیکتاتوری و سیاستهای ضددینی و ضدملی او به مبارزه برخاست. بارها مورد تعقیب قرار گرفت. تا اینکه پس از تبعید مدرس، سیدابوالحسن مدتی در باغهای دهکدههای اطراف تهران پنهان شد.
سیدمحمود در پنجسالگی وارد مکتب خانه شد و نزد ملاسیدتقی اورازانی قرآن را فراگرفت. وی تا هفتسالگی خواندن و نوشتن را به طور کامل آموخت. سپس مقدمات رادر تهران نزد پدرخواند، و راهی قم گردید. نخست در مدرسه رضویه و سپس در مدرسه فیضیه به تحصیل ادامه داد. در همان اوان تأسیس حوزهی علمیهی قم سیدمحمود به حضور مؤسس حوزه مرحوم آیتالله شیخعبدالکریم حائری یزدی معرفی شد و در نزد آن بزرگوار و مدرسان برجسته دیگری چون آیتالله سیدمحمد حجّت و آیتالله سیدمحمدتقی خوانساری به فراگرفتن علوم حوزوی پرداخت.
علاقه به آشنا شدن با محیط علمی نجف،برای مدتی او را به آن مرکز کشانید در آن جا از حوزهی درس شیخ محمدحسین غروی و آقا ضیاءالدین عراقی استفاده کرد، سپس بار دیگر به قم بازگشت و پس از دریافت اجازهی اجتهاد از آِیتالله حائری در سال 1318 ش. به تهران مراجعت کرد.
آیتالله طالقانی جلسات تفسیر قرآن را به صحنهی زندگی بازگردانید تا قرآن راهنمای عمل در تمام شؤون زندگی باشد، لذا وقتی در سال 1318 در تهران میبیند که یکی از مأموران رضاخان میخواهد چادر از سر زنی بردارد، به دفاع از او با مأمور رضاخانی گلاویز میشود در نتیجه او را به اتهام «اهانت به مقامات عالیهی مملکت» بازداشت میکنند و مدتی در زندان به سر میبرد.
بعد از سقوط رضاخان در شهریور 1320، کانون اسلام را برای نشر معارف قرآن و سنت تأسیس میکند و سلسله سخنرانیهائی در جهت ارشاد مردم به اسلام وقرآن ترتیب میدهد و مجلهای به نام «دانشآموز» از طرف این کانون منتشر میگردد.
در همین سالها آیتالله طالقانی، پس از تأسیس انجمن اسلامی دانشجویان، در دانشگاه تهران، انجمن اسلامی مهندسین، و تشکیل فداییان اسلام به وسیله شهید سیدمجتبی نواب صفوی، از سخنرانان و فعالان و همکاران صدیق و وفادار آنان میگردد و تا آخر عمر در این مسیر به حرکت نوین اسلامی خود ادامه میدهد.
وی هرگز از تلاش در راه هدف باز نایستاد و هر روز سریعتر و کاملتر از پیش در این راه قدم بر داشت و به همین مناسبت به حق «مبارز نستوه» لقب گرفت .امام امت دربارهاش گفت: «آقای طالقانی یک عمردر جهاد و روشنگری و ارشاد گذراند. او یک شخصیتی بود که از حبسی به حبس و از رنجی به رنج دیگر در رفت و آمد بود و هیچگاه در جهاد بزرگ خود سستی و سردی نداشت.»1
او عمر پربارش را در قرآن و نهجالبلاغه گذرانید و معتقد بود که تنها با احیای افکار دینی اصیل و از سرچشمههای زلال کتاب و سنت است که میتوان گرد غفلت قرون را از روی امت اسلام زدود و بار دیگر حیات و حرکت بدو داد.
پس از کودتای 28 مرداد 1332،دانشمندان مسلمان دست امپریالیسم غرب و مارکسیسم شرق هر دو را در این کودتا و در همه توطئههای ضداسلامی مشاهده کردند و برای خنثی کردن این توطئهها در ابعاد فرهنگی، سیاسی و اقتصادی به اقدام دست زدند.
از جمله اقدامات استقلالی آیتالله طالقانی روشن کردن مکتب اسلام، از بعد اقتصادی با نوشتن کتاب «اسلام و مالکیت» درسال 1332 بود که در ضمن نشان دادن کمبودها و زیانها و نارسائیهای مکاتب اقتصادی مارکسیسم و سرمایهداری، راهحلهای جهانی و جاویدان اسلام در تمام زمینههای مالکیت و اقتصاد را به خوبی ارائه دادند.
آیت الله طالقانی هرگز از زندان و تبعید و محرومیت از حقوق اجتماعی و کشته شدن در راه عقیده و در نتیجه مبارزه با استعمار و استبداد پروا نداشت. در سال 1335 که نواب صفوی و دیگر اعضای فدائیان اسلام تحت تعقیب حکومت نظامی شاه بودند، آنان را در منزل کوچک خود جای داد و چون نواب اطلاع پیدا کرد که محل پنهان شدنشان لو رفته ممکن است آنان را دستگیر کنند، از آنجا بیرون رفتند لیکن هنوز به پناهگاه دیگری نرسیده بودند که در محاصره قرار گرفتند و دستگیر شدند. رژیم شاه آیتالله طالقانی را نیز به جرم پناه دادن به آنان مدتی به زندان انداخت.
پس از شهریور 1320 و باز شدن فضای سیاسی نسبی و دادن آزادی به مردم و تشکیل نهضت ملی در ایران آیتالله طالقانی نیز بدین نهضت پیوست و فعالانه در زمینههای مختلف شرکت نمود. و حتی از طرف مردم مازندران نامزد نمایندگی مجلس شورای ملی شد، لیکن به علت دخالت خانها و زمینداران و ایادی دربار در انتخابات، دولت انتخابات آن ناحیه را باطل کرد.
در سال 1339 در جبهه ملی دوم شرکت نمود. پس از مدتی به همراه همفکران و یاران خود، مهندس بازرگان و دکتر یدالله سحابی به این نتیجه رسیدند که جبهه ملی خواست آنان را که یک مبارزه اصولی و اسلامی با شاه و حکومت دستنشانده امریکا و انگلیس بود، برآورده نمیسازد، از این رونهضت آزادی ایران را در اردیبهشت 1340 تأسیس کردند. سازمانی با ایدئولوژی اسلامی برای مبارزه ملی ریشهای با استعمار و استبداد.
از جمله فعالیتهای ایشان شرکت در کنفرانسهای اسلامی بود.بعد از 15 خرداد 1342اعلامیهای تحت عنوان «دیکتاتور خون میریزد» از طرف نهضت آزادی ایران منتشر شد که رژیم شاه آیتالله طالقانی را مسؤول نشر این اعلامیه خواند و با تمام قوا برای دستگیری ایشان بسیج شد. آیتالله طالقانی نگران از جنایات رژیم نسبت به روستائیان بیگناه به بهانه پیدا کردن وی، خود را معرفی نمود. حکومت شاه متعاقباً پروندهای سراپا دروغ و بیاساس علیه وی ساخت و در پی محاکماتی طولانی وجنجالی با هشت نفر دیگر از همراهان در سالهای 1342 و1343 وی را در بیدادگاههای نظامی به 10 سال زندان محکوم کرد.
سخنرانی پرشور ایشان در نماز عید فطر سال 1348 ش. درباره مسأله فلسطین و درخواست ایشان از مردم که فطریههای خود را برای کمک به مردم فلسطین بدهند از فرازهای مهم مبارزات مشارالیه علیه صهیونیسم بود. در سالهایی که مبارزه مسلحانه مردم ایران در حال شکلگرفتن بود ایشان با سازمانهای مسلحانه مسلمان ارتباط و همکاری داشت و راهنمائیهای لازم را چه از جنبه فکری و چه از جنبه علمی به آنان میکرد و در هر موقعیتی که آنان با موانعی برخورد میکردند در رفع آن موانع میکوشید. دستگاه پلیسی که از وجود او احساس خطر میکرد او را به سه سال تبعید در زابل محکوم کرد. اما وی سرانجام در خردادماه 1352 پس از هیجده ماه دوری، به تهران بازگشت.
پس از پیروزی انقلاب، در نخستین جلسه شورای انقلاب آیتالله طالقانی به ریاست شورا انتخاب شد.وی همچنین از سوی امام خمینی(ره) به عنوان نخستین امام جمعه تهران تعیین شد.
پس از فرمان امام خمینی(ره) مبنی بر تهیه پیشنویس برای قانونی اساسی، به پیشنهاد آیتالله طالقانی و موافقت امام عدهای حدود شصت یا هفتاد نفر از افراد خبره و کارشناس از سراسر کشور انتخاب شدند و به بررسی و تصویب قانون اساسی در مدتی کوتاه همت گماردند. به این ترتیب انتخابات مجلس خبرگان به صورت استانی انجام گرفت و آیتالله طالقانی با بیشترین آراء مردم استان تهران به عنوان نماینده نخست، و 71 نفر دیگر از سراسر کشور، انتخاب شدند.
آیتالله طالقانی به شوراهای مردمی ـ نه به عنوان یک تاکتیک، بلکه به عنوان یک اصل ـ عقیده داشت، و میگفت مردم به وسیله کار در شوراهای ده و بخش و شهر و استان است که تجربه میآموزند و باور میکنند که سرنوشت خود را به دست خویش گرفتهاند. اگر هم اشتباه کنند، هیچ اشکالی ندارد، به تدریج یاد میگیرند.
از آیتالله طالقانی آثار متعددی چاپ و منتشر شده که مهمترین آنها عبارتند از:
ـ شش جلد تفسیر جزءهای یک تا 5 و جزء سیام قرآن تحت عنوان «پرتوی از قرآن»، 1342
ـ ترجمه و توضیح آغاز تا خطبهی 81 نهجالبلاغه، 1325
ـ گفتارهای رادیویی درباره مسائل تربیتی و اجتماعی قرآن در سالهای 1325 و 1326
ـ اسلام و مالکیت
ـ مقدمه، پاورقی و توضیح «تنبیهالامة و تنزیهالملة» آیتالله نائینی در دفاع از مشروطیت.
ـ به سوی خدا میرویم (خاطرات سفر حج)
ـ ترجمه جلد اول امام علیبن ابیطالب، تألیف عبدالفتاح عبدالمقصود در سالهای 1335 و 1336 (جلدهای دوم تا هشتم این کتاب در سالهای 1350 تا 1354 به وسیله دکتر سیدمحمدمهدی جعفری ترجمه شد).
آیتالله طالقانی در نیمه شب نوزدهم شهریور 1358 پس از چهلسال تلاش مستمر و پیگیر برای روشنگری و آموزش و مبارزه با انواع استضعاف، به ملاقات پروردگارش شتافت.
یاران امام به روایت اسناد ساواک، بازوی توانای اسلام (آیتالله سید محمود طالقانی)
پانوشت:
1. از پیام امام خمینی (ره) به مناسبت درگذشت آیتاله طالقانی (19 شهریور 1358)
موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی
نظرات