گذری بر سیره ی امام موسی صدر
از ویژگی های بارز فکری و نظری امام موسی صدر آشنایی عمیق و تحلیلی ایشان با قرآن و سیره نبوی و کلام مولی امیرالمؤمنین و به ویژه زندگی سراسر متنوع و عبرت آموز معصومین: است. مواضع و تصمیمات ایشان در مقاطع و شرایط گوناگون، گاه صبوری و بردباری، در حالتی دیگر تندی و قاطعیت، در بزنگاهی نرمی و ملاطفت، در برهه ای دیگر کوبندگی و انعطاف ناپذیری، در زمانی انقلابی و در حالتی دیگر مسالمت جویانه و پندآموز، همه و همه نشان از آن دارد که امام موسی صدر به آرمان های بلند الهی مؤمن، پای بند و سازش ناپذیر است. در انتخاب راه و مسیر برحسب شرایط زمان و مکان، عاقلانه و مدبّرانه انتخاب راه و روش می کند؛ از همین رو گاه جنگیدن را جهاد می داند و گاه نجنگیدن را به عنوان مسیری انقلابی توصیه می کند.
هنگامی که آرای خلاف مشهور ایشان را نزد بزرگان نجف از جمله: آیات عظام حکیم و خویی(ره) بردند، با کمال حیرت مشاهده کردند که آن بزرگان بر رفتار امام موسی صدر صحه گزارده و آن را برخاسته از آرای محکم فقهی و حمل بر ضرورت و اقتضای زمان اعلام نمودند.
برای ایجاد وحدت اسلامی لازم بود که ابتدا شیعیان جایگاه شایسته خود را بیابند و آن گاه به اتحاد با برادران اهل تسنن روی آورند؛ امری که افراد نادان از روی حقد و کینه و عداوت تلاش امام موسی صدر را در این جهت زمینه ی ایجاد در امت اسلامی می انگاشتند.
انسجام اسلامی و وحدت ملی در نظر و سیره امام موسی صدر
رابطه با اتحاد فرق مذهبی و وحدت ملی در لبنان، به عنوان نموداری از امت اسلامی؛ امام موسی صدر چنین می فرماید: پابرجایی وطن و وحدت امت و سلامت اجتماع، اموری هستند که تنها با عدل فراهم می شوند؛ چیزی که امروز ایجاد فرصت مساوی برای همه شهروندان خوانده می شود؛ در غیر این صورت جامعه نابود می گردد..
در مورد انگیزه خود برای ایجاد وحدت و سلامت اجتماع و تحقق عدالت می گوید: تلاش های مستمر و فزاینده ما برای درمان این مصیبت ها، از ژرفای ایمانم به خدا و دوستی ام به وطن و انسانیت سرچشمه می گیرد.
اصول کلیدی مبانی نظری و منش عملی امام موسی صدر در جهت تقویت اتحاد اسلامی عبارت است از:
نگرش نظام مند به جهان هستی، مبتنی بر میزان و عدل.
تنیدگی تمامی اجزای عالم در یکدیگر و جاری و ساری بودن مشیّت الهی در همه آن ها.
انسان نیز منظومه ای از اجزای این عالم است، که در تمامی ذات خود، چه در ابعاد مادی و چه در وجوه معنوی دارای سازمانی سازگار و هماهنگ با نظام حاکم بر آفرینش است.
هرگونه عمل و نظر انسان بر عالم هستی اثر می گذارد؛ همچنان که او نیز از آن ها اثر می پذیرد.
هرچه از انسان صادر شود، حتی در مقام فکر و معنا، فناپذیر نیست.
براساس نکات یاد شده سرنوشت هیچ انسانی جدا از سرنوشت دیگر انسان ها نیست.
مذهب، خون، قبیله، نژاد، ملیت، تعلقات فردی و گروهی، اختلاف در زبان و گویش و ... هیچ یک وجه امتیاز انسانی از انسان دیگر به شمار نمی آید.
انسان به عنوان اشرف مخلوقات بر تمامی اجزای عالم حاکم است و همه چیز می تواند تحت اراده و اختیار قرار گیرد.
از آن جا که انسان از تمامی مواهب عالم بهره مند است و در مسیر تکامل مادی و معنوی خود، تمامی کارگزاران هستی را در اختیار دارد (ابر و مه و خورشید و فلک)، به این مجموعه مدیون بوده و غفلت از آن موجب خسران وی خواهد بود.
کمال انسانی جز در جمع و جماعت حاصل نمی آید.
ماهیت یک مجموعه انسانی، ماهیت یک وحدت است، نه یک شرکت (بسان شرکت های تجاری نیست).
ابتنای پایه های جماعت انسانی را میزان و عدل شکل می دهد و همین ها لازم و ملزوم بقا و حیات طیبه ی انسان می باشد. ایمان به این دو اصل و عمل در مسیر آن ها، سعادت این جهانی و فلاح و رستگاری ابدی او را تضمین می کند، و غفلت از آن ها خسران وی را سبب می شود: )إنّ الإنسان لفی خسر، إلاّ الّذین آمنوا و عملو الصالحات(.
وحدت انسان ها زمانی محقق می شود که همگان به این اصول واقف بوده و با درک و تفاهم واحترام به حدود و آزادی های دیگری در این مسیر حرکت کنند. نیروهای کارگزار آفرینش نیز در این صورت مددکار و یاور او خواهند بود.
ادیان همگی جز این رسالتی نداشتند که راه تشکیل چنین جمع و جماعتی را به انسان بنمایانند. انسان آگاه و مؤمن و تلاشگر دو وظیفه اصلی دارد؛ با عوامل مانع بر سر راه تکامل خود از هر سنخ و قماش بستیزد و در پیمودن مسیر عدل و حق بر دیگری سبقت بگیرد. به یاری مستمندان و رنج دیدگان و ستم کشیدگان بشتابد، و با زورگویان و مستکبران و ستمگران مبارزه کند.
ادیان یکی بودند و هدفی مشترک را پی می گرفتند؛ جنگیدن در برابر خدایان زمینی و طاغوت ها و یاری مستضعفان و رنجدیدگان؛ و این دو نیز نمودهای حقیقتی یگانه هستند؛ ... ادیان یکی بودند و یکدیگر را مورد تصدیق قرار داده اند. خداوند به واسطه این ادیان مردم را از تاریکی ها به سوی نور بیرون کشید و آنان را از اختلافات ویرانگر نجات داد و آنان را پیمودن راه صلح و مسالمت آموخت... ادیان یکی بودند؛ زیرا در خدمت هدفی واحد بودند: دعوت به سوی خدا و خدمت به انسان! و این دو نمونه های حقیقتی یگانه هستند... ادیان یکی بودند؛ زیرا نقطه آغاز همه آن ها؛ یعنی خدا، یکی است و هدف آن ها؛ یعنی انسان، یکی است و بستر تحولات آن ها؛ یعنی جهان هستی، یکی است... و چون هدف را فراموش کردیم و از خدمت انسان دور شدیم، خدا نیز ما را به حال خود گذاشت و از ما دور شد، و ما به راه ها و پاره های گوناگونی بدل گشتیم، و در پی خدمت به منافع خاص خود بر آمدیم، و معبودهای دیگر، جز خدا را بر گزیدیم، و انسان را به نابودی کشاندیم.
از دیدگاه امام موسی صدر وحدت ملی منافاتی با وجود اختلافات طبیعی و خدادادی ندارد، چه اگر خداوند می خواست همه را یکسان و برابر خلق می کرد. ادیان گرچه همگی یکی بودند، اما به مذاهب گوناگون تقسیم شدند.
مذهب راه یا منش خاصی است که به افرادی معین اختصاص دارد؛ مثلاً تشیع و تسنن نه دو دین که دو مذهب از دینی واحد هستند، که فتنه سیاست از اموی گری متعصب گرفته تا صفوی گری متعصب، میان آن ها جدایی افکند. از این اختلاف که تنها به واسطه سیاست های پدید آمد، شایسته بود که اجتناب شود. چه تشیع و تسنن، از یک سرچشمه، از یک پیامبر و از یک کتاب نشأت گرفته اند. با همین سیاق می توان در مورد همه ادیان سخن گفت. آن ها یکی هستند، خدایشان یکی است، و سرچشمه شان نیز یکی است، اما آمیختگی با برخی تفسیرها، برخی دخل و تصرف ها و برخی شیوه های خاص، چهره ای از آن ها به نمایش گذاشته است، که گویی ادیانی متفاوت و به دور از هم هستند.
اصول همه ادیان، توحید، نبوت و معاد است، اما زوایدی که با آن ها آمیخته است، به اجتهادات و برداشت های مشخص افراد یا پیروان این ادیان مربوط است...
رفتار امام موسی صدر با دارندگان سلایق گوناگون، با دگراندیشان، با منتقدین سیاست های ایشان، با مخالفان و حتی با دشمنانشان نمودار نگرش و پای بندی ایشان به اصول ذکر شده بود. مدارا و مروت و گذشت و چشم پوشی در یک سو، اخلاص و محبت و یاری رسانی و احترام به شخصیت افراد در سوی دیگر از جلوه های بارز سلوک رفتاری و منش فردی ایشان بود.
معظم له اصل به رسمیت شناختن طرف مقابل؛ درک و شناخت افکار و آمال انسان ها راه گفت وگو و جدال احسن و سپس اطمینان داشتن به یکدیگر را زمینه ساز ایجاد احترام متقابل و هم یاری آحاد یک واحد انسانی می دانست. تلاش بی وقفه امام موسی صدر برای نزدیکی با فرق گوناگون مسیحی و یهودی در عین حفظ تمامی اصول و موازین شرعی تا آن جا که او را رمز لبنان نامیدند، از پای بندی به اصول ذکر شده نشأت می گیرد. جایگاه امام در دل جوانان اهل تسنن و جان فشانی آن ها در سازمان حرکت المحرومان نیز نمود دیگری از این حقیقت است. موفقیت ایشان در پایان بخشیدن به جدال های سیاسی احزاب و گروه های گوناگون در لبنان و حل اختلافات رهبران سیاسی جهان عرب و اسلام با یکدیگر نمایانگر وجوه دیگری از اعتقاد ایشان به کرامت انسانی و سلوک ایشان مبتنی بر احترام به طرف مقابل می باشد. خدشه دار شدن و تضعیف وحدت ملی را امام موسی صدر تهدیدی برای یک کشور و یک ملت می داند و می فرماید: تاریخ هیچ ملتی نشان نمی دهد که به دلیل زور و اجبار و در نتیجه غلبه دشمن خارجی از بین رفته باشد، تا زمانی که مردم آن کشور در کنار یکدیگر بوده و وحدت آمال و اعمال داشتند. خطر تفرقه زمانی بروز می کند که تحقیر دیگری و عدم احترام به یکدیگر و نفی رسمیت طرف مقابل امری رایج شده باشد.
گام های عملی
همین نقطه نظرات را امام موسی صدر زمینه ساز وحدت و انسجام امت اسلامی می دانست و تمام همت و تلاش خود را مصروف این امر می نمود. به شهادت سخنرانی ها و نوشته ها و آثار به جای مانده از دیدارهای امام با سران عرب و دنیای اسلام و حتی بزرگان جهان، و همچنین بنا به گفته شهید بزرگوار سید محمد باقر صدر وحدت و یکپارچگی امت اسلامی در جهان کنونی، منتهای آرزوی امام موسی صدر بود و برهمین اساس پای از دایره حوزه های علمیه بیرون نهاد تا به گفته خود کار ناتمام سید جمال الدین اسدآبادی را به پایان برساند؛ با این تفاوت که سید عقیده داشت باید این کار را با سران به سرانجام برساند و امام موسی صدر معتقد بود، که باید با مردم بود و از پایین کار را شروع کرد و با بالا کشیدن مردم و با پشتوانه آنان سران را به وحدت با یکدیگر و به خیر و صلاح مردم سوق داد و یا حتی وادار ساخت؛ بدین منظور به کشورهای گوناگون از شمال اروپا گرفته تا جنوب آفریقا، از شرق تا غرب، خاورمیانه و خاور دور سفر کرد و به آشنایی دقیق با اقوام و ملل گوناگون روی آورد. توفیق امام در جامعه لبنانی زمانی محقق شد که مقاومت یکسره و متحد مردم لبنان اعم از طوایف هفده گانه مسیحی و سنی و مسلمان را پشت سر خود داشت و امام محرومان و وجدان لبنان لقب گرفت. حتی زمانی که بنا به اقتضای شرایط محلی، سازمان نظامی امل را مرکب از جوانان مؤمن شیعه تشکیل داد، هدف آن را حفظ وحدت و یکپارچگی لبنان، دفاع از محرومان در وطن و محرومان از وطن (فلسطینیان) و بالاخره دفاع در برابر تجاوزات و مطامع اسراییل اعلام داشت. تردیدی نباید داشت که اگر امام موسی صدر امروز حضور می داشت، همین اصول را مبنای وحدت نظر و عمل و انسجام کشورهای اسلامی و نیز دول و ملل منطقه قرار می داد و از تمامی توان و ظرفیت های خدادادی خود در این راه بهره می گرفت. امام موسی صدر معنای انسجام اسلامی را در این نمی دید که تمامی انسان های منطقه را شیعیان حزب اللهی شکل دهند. امام با به رسمیت شناختن تمامی تفاوت های طبیعی و خدادادی و وجود فرق و تشکل های گوناگون، همگان را در برابر رژیم نژاد پرست و ضدبشری صهیونیسم متحد می کرد و با بهره گیری از تمامی استعدادهای مادی و فرهنگی و معنوی به تشکیل جبهه ای نیرومند در برابر تجاوزگران جهانی روی می آورد و قدرتی منبعث از وحدت ملی و دینی انسان های این منطقه را فراهم می آورد، که در خور تمدن و فرهنگ غنی و انسان ساز این خطه از جهان بود. امام موسی صدر در فکر جهان گشایی نبود، سلطه قومی بر قوم دیگر را طلب نمی کرد، استثمار ملتی را توسط حکامی دیگر در سر نداشت، موازنه مبتنی بر زور را نمی پسندید، ستمگری و ستم پذیری را نفی می کرد، آنچه او در پی آن بود؛ ارتقای جایگاه امت اسلامی در عصر علم و ارتباطات، و هم شأن و هم ردیف با دیگر ملل عالم بود. روابط مبتنی بر احترام متقابل، به رسمیت شناختن حق و حقوق و منافع فرد و جامعه در مقیاس جهانی برای او اهمیت داشت. با واقعیت های کنونی می توان حدس زد، که چرا باید امام موسی صدر از صحنه سیاسی خاورمیانه و جهان حذف می گردد.
جرج جرداق مسیحی می گوید: اگر روحانیون مسلمان، اسلام را همچون امام موسی صدر تبلیغ می کردند اثری از مسیحیت و دیگر ادیان باقی نمی ماند.
فؤاد شهاب مسیحی (فرمانده ارتش لبنان و زمانی نیز رییس جمهور لبنان) نیز بیان می کند که اگر امام موسی صدر مسیحی بود، ما او را به مقام قدیسی می رساندیم و مثل مسیح از او تبعیت می کردیم.
عادل عسیران از متمولان بزرگان شیعه جنوب لبنان و سال ها رییس پارلمان و مخالف سر سخت امام موسی صدر بود. دختر وی، که در دانشگاه آمریکایی بیروت تحصیل می کرد، از طرفداران امام بود. یک بار عسیران با دخترش درباره امام موسی مشاجره کرد و به ایشان بد گفت، دختر چنین پاسخ داد: پدر، تو چهل سال سیاستمدار شیعه بودی و جز فقر و ذلت چیزی برای شیعه نیاوردی. ما تا دو سال پیش، خجالت می کشیدیم که بگوییم شیعه ایم، ولی امروز به خاطر امام موسی صدر افتخار می کنیم، که شیعه ایم. من حالا وسط دانشگاه روی چهارپایه می روم و فریاد می زنم که شیعه ام و همه من را احترام می کنند.
علامه شیخ باقر شریف قرشی از عالمان و نویسندگان برجسته جهان عرب ـ که بیش از هفتاد جلد تألیف درباره امامان معصوم شیعه نگاشته است ـ در جمع خاطرات خویش، سرگذشت برخورد مرحوم علامه شیخ محمدجواد مغنیه ـ از عالم برجسته لبنان و از مخالفان سرسخت امام موسی صدر ـ با امام موسی صدر را که خود از زبان مرحوم مغنیه شنیده بود، چنین نقل نمود: شیخ مغنیه می گفت: بر اثر جوسازی هایی که در سطح کشور و حتی در محیط منزلمان علیه موسی صدر صورت گرفته بود، در نشستی با حضور ریاست جمهور، نخست وزیر، رییس مجلس لبنان، و رؤسا و رهبران فرقه ها، مذاهب و ادیان آن کشور ـ که امام موسی صدر نیز به عنوان رهبر شیعیان لبنان حضور داشت ـ تریبون را در دست گرفته و با صراحت تمام، از حضور موسی صدر در لبنان اظهار تأسف نمودم و در یک سخن گفتم: اگر می خواهید لبنان، آرامش، آسایش و امنیت و صلح را به روی خود ببیند، ناگزیر از اخراج موسی صدر از خاک لبنان هستید! علامه مغنیه ادامه داد: هیچ تعبیر نادرستی نبود که یاد داشته باشم و در آن مجلس در حقّ امام موسی صدر نگویم! به هر تقدیر سخنان من پایان یافت و نوبت به امام موسی صدر رسید. او سخنانش را با تجلیل کم نظیر از من آغاز کرد و ادامه داد: اگر می خواهید عزّت و کرامت را در این کشور احیا کنید و دانش دوستی و تکریم بزرگان و فرهیختگان را به ملّت بیاموزید، باید تصویر علامه شیخ محمد جواد مغنیه را در قاب طلا بگیرید و در هر کوی و برزن، نصب نمایید. ما همگی مرهون شیخ جواد مغنیه هستیم. شیخ مغنیه می گوید: بزرگی، سعه صدر، گذشت و تواضع امام، من را در آن مجلس آب کرد و تمام وجودم را شرمندگی و خجالت فرا گرفت، بدون هیچ تأخیر و بی اختیار، تریبون را در دست گرفته و گفتم: من در برابر این کوه عظمت و صبر، و اسوه تواضع و فروتنی، سرکُرنش فرود می آورم و در حضور شما بزرگان و شخصیت های سیاسی، علمی و مذهبی، با او بیعت می کنم.
از دیگر مخالفان شیخ حسین خطیب (قاضی بزرگ لبنان) می گوید: من با امام موسی خیلی جنگیدم، اما هر قدر بیشتر جنگیدم او بیشتر محبت کرد و بیشتر به دیدارم آمد. آن قدر محبت کرد که خودم شرمنده شدم.
نمونه ای از سلوک امام موسی صدر
در مجالسی که اقوام و طوایف گوناگون حضور داشتند، معظم له در عین حفظ اصول خود، در جهت حفظ وحدت گام بر می داشت. رییس جمهور لبنان هر سال در ماه مبارک رمضان شخصیت های برجسته مذهبی را به ضیافت افطار دعوت می کرد. امام موسی صدر نیز به عنوان رییس مجلس شیعیان به میهمانی می رفت. اهل سنت، موقع غروب آفتاب افطار می کرد و شیعیان چند دقیقه پس از غروب. این اختلاف، آرامش ضیافت افطار را تهدید می کرد. هنگامی که آفتاب غروب کرد، امام موسی یک استکان چای برداشت، همه با تعجب به او خیره شدند. امام استکان را در یک دست گرفت و دست دیگرش را بالا برد و شروع به دعا خواندن کرد. دعا خواند و حاضران آمین گفتند. این کار را آن قدر ادامه داد تا وقت افطار شیعیان شد؛ آن گاه لبخندی زد و گفت: ألّلهمّ لک صمت و عَلی رِزقک أفطرتُ و علیک توکّلتُ و استکان چای را سرکشید!
نامه جامعه - شماره 43 و 44
نظرات