12
بهمن
1394
تأسیس شرکت سهامى یاد
درباره : مهندس مهدى بازرگان بازگشت به یادداشت ادارى مورخه 27/9/50
تاریخ 7/10/50
به : ریاست بخش 22
از : بخش 31 یادداشت اداره
در تحقیقات انجام شده معلوم گردید که نامبرده بالا به اتفاق همسر و چند تن از دوستان خود اقدام به تأسیس شرکت سهامى یاد نموده و کار نصب دستگاه تهویه مطبوع منزل دکتر طباطبایى را درست انجام نداده است که در این زمینه پروندهاى با اسناد و مدارک کافى در شعبه 8 بازپرس دادسراى تهران تشکیل و در مراحل رسیدگى مىباشد.
ضمنا تحقیقات محلى حاکیست که این شرکت نه تنها به امور نصب دستگاه تهویه مطبوع تسلط ندارد بلکه به منظور انجام امور حزبى گرد یکدیگر که جمع شدهاند.
اینک عین مربوطه به همراه برگ تبلیغاتى شرکت یاد به پیوست اعاده مىگردد.
گزارشى درباره مهندس مهدى بازرگان
آقاى مهندس بازرگان که به اتفاق ده یا 11 نفر دیگر در زندان بوده است اقدام به تأسیس شرکتى به نام (یاد) مىنماید که در زمینه تأسیسات حرارت مطبوع تهویه و شوفاژ فعالیت مىنماید. مدیریت عامل این شرکت با خود آقاى مهندس بازرگان مىباشد. در اواخر سال 1348 برادرزن مهندس بازرگان به نام آقاى دکتر سیدمحمود کاظم طباطبایى رئیس درمانگاه داخلى بیمارستان رضاپهلوى شمیران و استادیار دانشکده پزشکى دانشگاه تهران است تصمیم مىگیرد پس از چندین سال کارمداوم حاصل و اندوخته این سالها را در جهت ساختمان بنایى در قلهک شخصىاش واقع در خیابان جعفرآباد شمیران به مصرف رساند و بدیهى است که در آن موقع براى انجام امور مربوطه به تهویه مطبوع ساختمانش هیچکسى را شایستهتر از شوهر همشیره یعنى آقاى مهندس بازرگان نمىدانسته است. به این ترتیب قراردادى با (شرکت یاد) و آقاى مهندس بازرگان منعقد مىنماید و طى چکها و مبالغ نقدى متوالى و پشت سر هم جمعا بیش از هشتصد هزار ریال به این شرکت پرداخت مىنماید. به این امید که در پناه تأسیسات راحتى در زمستان داشته باشد. ولى متأسفانه این دستگاه به لطف حسن نیت آقاى مهندس بازرگان حتى یک ساعت هم کار درست و جالب ارائه نمىدهد و دکتر طباطبایى مجبور مىشود که با وجود هشتادهزار تومان مخارج تأسیسات نجارى نفتى و پنکه و کولر خریدارى کند. بر سر این موضوع اختلاف ایجاد مىشود و آقاى بازرگان ادعا مىکند که شرکت او بسیار درست عمل کرده و دستگاه عیبى ندارد ولى دستگاه که یقینا جزو یاران جبههاى ...! نیست گوشش به این حرفها بدهکار نیست و با جلوه موتورخانه که منظورش دکتر طباطبایى را از شکر خوردن پشیمان مىکند. ابتدا رفتوآمدها و مذاکرات فامیلى شروع مىشود و اقوام سعى مىکنند آقاى بازرگان را به نحوى راضى و به اقرار عمل نادرست شرکتش بکنند ولى ایشان زیر بار نمىرود و حتى منکر امضاى خود زیر قرارداد شده و مىگوید مدیرعامل این شرکت من نیستم و دکتر طباطبایى هم پولى به من پرداخت نکرده است. البته دکتر مقادیرى مدارک مبنى بر پرداختهایى به شرکت یاد دارد که آقاى مهندس قلابى به مصداق دروغگو کم حافظه نیز هست آنها را به خاطر نمىآورد. در صورتى که اظهاراتى در میان تمام کسانى که او را مىشناسند بهعنوان یک مسلمان شکایت کرده و عموى خانمش یعنى آقاى آذربال که وکیل دعاوى است وکالت او را بهعهده گرفته است و یقینا مهندس بازرگان در دادگاه محکوم خواهد شد. بدین ترتیب توجه مىفرمایند کسى که ادعاى رهبرى و نجات و ارشاد داشت چه عنصر کثیفى که حتى از کلاهبردارى از برادرزنش نیز روىگردان نیست و بیچاره جوانانى که پاى علم این لجنها سینه مىزنند و از سیماى واقعى آنها بىاطلاع هستند.
مراتب جهت استحضار به عرض رسید.
با احترام ـ کاظم طباطبایى
11/9/50
نظرات