آنوقت کى بشما پول مى دهد؟
در روز تاریخى استیضاح (17 محرم 1342 ه ق ) کارآگاهان شهربانى ، پلیسهاى مخفى و آشکار، رجاله هاى مزدور، چاقوکشان حرفه اى ، هوچیان داوطلب و امثال آن به طرفدارى از رضاخان به مجلس آمدند و در میان گروه تماشاچیان کنجکاو و در اطراف مجلس پراکنده شدند. حوالى ساعت ده در حالى که چند تن از دوستان مدرس مثل رحیم زاده صفوى اطراف سید را داشتند، آقا عصا زنان به مجلس آمد.
با ورود مدرس مزدوران از دم در طبق دستور شهربانى شروع به جار و جنجال و اهانت به مدرس نمودند و یک مرتبه عده اى فریاد زدند: ((مرده باد مدرس ، زنده باد سردار سپه )) نزدیک عمارت به طرف مدرس یورش بردند ولى آزارى نرساندند. مدرس در آن جنجال خطرناک نه تنها هراسى بخود راه نداد بلکه مثل اینکه آن حوادث را کاملا عادى و با نظر حقارت نگریسته باشد برگشت و خطاب به هوچیان رضاخان گفت : ((آخر اگر مدرس بمیرد دیگر کى به شما پول خواهد داد)). و پس از آن فریاد کشید: زنده باد خودم ... زنده باد مدرس و وارد اتاق اقلیت (طرفداران مدرس ) شد. باز از پایین ، صداى زنده باد سردار سپه شنیده شد و غوغاى غریبى در صحن مجلس برپا بود. مى گویند مدرس از درس که رو به صحن مجلس باز مى شد سر بیرون کرد و گفت : ((مرده باد سردار سپه )).
کتاب داستانهاى مدرس
نظرات