علل تبعیدهای مکرر امام خمینی
مقدمه
شاید نخستین باری که رژیم پهلوی به طور جدی به پایگاه مردمی و نفوذ امام در میان تودهها پی برد، پس از وقایع 15 خرداد 1342 بود. روز 13 خردد 43 امام خمینی به مناسبت عاشورای حسینی در مدرسهی فیضیه سخنانی را ایراد نمود که در شکلگیری رخدادهای بعدی تاریخ معاصر ایران نقش مهمی را ایفا کرد. ایشان عملکرد رژیم را در حمله به مدرسهی فیضیه با حادثهی عاشورا مقایسه کرده و در بیاناتی شاه را به طور بیسابقهای مورد عتاب قرار داد. 1 در واکنش به این اظهارات مأموران ساواک امام خمینی را در منزلشان دستگیر و به زندان تهران منتقل کردند. واکنش مردم به این قضیه خیزشی همگانی بود که شهرهای قم، تهران، شیراز و اصفهان را فرا گرفت. شمار شهدای روز 15 خرداد 42 هیچگاه به درستی مشخص نشد، به نوشتهی روزنامهی واشنگتن پست در این روز تنها در تهران بیش از یک هزار تن کشته شدند. 2 با تصویب لایحهی مصونیت قضایی نظامیان آمریکایی (کاپیتولاسیون) در نیمهی دوم سال 43، رویارویی امام خمینی با رژیم پهلوی وارد مرحلهی جدیدی گردید. کاپیتولاسیون که نخستین بار پس از شکست در جنگهای ایران با روسیه به ایران تحمیل شده بود، پس از انقلاب اکتبر 1917 ملغی شده بود. امام خمینی که پس از آزادی در منزلش تحت نظر بود در اجتماع بزرگی از مردم نطقی در مخالفت با کاپیتولاسیون ایراد کرد. در این سخنرانی ایشان شاه را مورد حمله قرار داد و دولت و مجلسین را فاسد دانست و آمریکا و اسراییل را دشمن اسلام و ایران خواند. 3
تبعید به ترکیه
رژیم شاه در واکنش به این قضیه به حربهی تبعید متوسل شد. در تاریخ 13 آبان نیروهای امنیتی منزل امام خمینی را در قم محاصره کردند و پس از دستگیری از فرودگاه مهرآباد با یک هواپیمای نظامی به آنکارا منتقل نمودند. ساواک در اطلاعیهی کوتاهی که در روزنامههای آن روز به چاپ رساند بدون اشاره به محل تبعید امام خمینی مسئلهی تبعید ایشان را اعلام کرد. 4
امام خمینی در هواپیما اولین صحبتی که با مأمورین همراه خود نمود این بود که: «من به خاطر وطنم تبعید شدم5”.
شاه که به دلیل پایگاه مردمی امام خمینی که قیام 15 خرداد مؤید آن بود، نمیتوانست به گزینههایی مانند از میان بردن ایشان بیاندیشد و به دلیل شجاعت و سازشناپذیری تحت نظر قرار دادن ایشان هم مانع از ادامهی فعالیت وی نمیشد، کوشید که با تبعید امام به خارج از کشور ارتباط وی را با بدنهی نهضت قطع کند. پس از ورود به ترکیه امام تحت نظارت شدید مأموران ساواک و ماخ (سازمان اطلاعات و امنیت ترکیه) قرار گرفت. 6 امام از آنجایی که در آنکارا مطبوعات و اصحاب جراید ترکیه نسبت به حضور امام کنجکاو شده بودند، پس از 8 روز اقامت در آنکارا به شهر بورسا در 320 کیلومتری غرب آنکارا منتقل گردید. 7
دوران تبعید امام در ترکیه از مقاطع دشوار تاریخ نهضت اسلامی مردم ایران به شمار میرود. در این مقطع رژیم بر آن بود که با قطع ارتباط امام با ملت از گسترش نهضت جلوگیری کرده و از نفوذ روز افزون ایشان در میان تودهها بکاهد. در تمام این مدت ایشان از نزدیک به وسیلهی مأمورین ساواک و ماخ تحت نظر بود و تمام ارتباطات ایشان کنترل میشد. رژیم به شدت سیاست تجرید و قطع ارتباط امام را با مردم دنبال میکرد.
در اسناد ساواک به روشنی به این امر اشاره شده که باید پیروان امام را از بازگشت ایشان ناامید ساخت. 8 مردم و مطبوعات ترکیه هم از تماس با امام دور نگه داشته میشدند و روحانیون این کشور هم به دلیل اصول لائیک حاکم از ملاقات با امام منع میشدند و موفق به دیدار ایشان نگردیدند. 9
در ترکیه امام خمینی به غیر از مأموران مراقب خود و حاج آقا مصطفی که ایشان را هم رژیم شاه پس از چندی مجبور به اقامت اجباری در ترکیه کرده بود و نیز چند نفری که از ایران برای بررسی وضعیت زندگی وی به بورسا رفتند ارتباطی نداشت. ملاقاتهای امام هم به طور کامل از طرف ساواک کنترل میشد.
هنگامی که حاج آقا خوانساری با موافقت مقامات مربوطه به منظور ملاقات امام عازم ترکیه شد، ساواک به منظور اجتناب از فاش شدن محل اقامت ایشان در بورسا ترتیب ملاقات آن دو را در استانبول داد و تمام مذاکرات آنها به وسیلهی جاسوسان ساواک کنترل و ضبط میشد. 10 رژیم برای در هم شکستن روحیهی امام به ترفند های مختلفی دست میزد. از جمله وی را از پوشیدن لباس روحانی منع میکرد. 11 حتی یک بار ایشان را بر سر قبر علمایی که به دستور آتاتورک کشته شده بودند بردند آیتالله طاهری خرمآبادی معتقد است که با اینکار میخواستند که به امام بگویند که ما هم میتوانیم اینگونه با شما رفتار کنیم. 12
در این دوران سخت و دشوار امام خمینی میکوشید که از دوران تبعید به عنوان یک فرصت استفاده کند. ایشان در نامهای که در 19 آبان ماه به خانوادهی خود میفرستد از سید مصطفی که از او با عنوان نورچشمی یاد میکند میخواهد که کتاب مکاسب و حواشی را برای وی بفرستد. 13 انگیزهی امام از درخواست کتب فقهی مبتنی بود بر رسالتی که در جهت تحول و دگرگونی رسالههای علمیه و خط فکری حوزههای علمیه بر دوش داشت و دوران تبعید را بهترین زمان برای انجام این مهم میدانست. از این رو دست به نگارش «تحریر الوسیله» زد و با طرح مسائل سیاسی و اجتماعی اسلام در کنار مسائل عبادی بر مخالفت با شعرا غربی و غیر اسلامی «تفکیک دین و سیاست» تأکید نمود. 14
سیاست رژیم شاه در این مرحله مبتنی بر این بودکه برخی از علما و روحانیون را به وساطت برای بازگشت امام به ایران وادار کند تا از این طریق در موضع برتری قرار گیرد و ضربهای به وجهه ی امام و روحانیت وارد کند. امام با زیرکی خاص خود این سیاست رژیم را درک کرده بود. از این رو در نامهای که از بورسا به علمای قم نوشت تأکید نمود که هیچگونه اقدام و وساطتی پیش دولت برای بازگشت ایشان به ایران به عمل نیاورند. 15
رژیم پس از مدتی پسر بزرگ امام سید مصطفی را تبعید و نزد امام فرستاد مصطفی برای دوستان خود نقل کرده که امام با دین من پرسیدند آمدی یا تو را آوردند؟ وقتی من گفتم مرا آوردند، فرمودند: «اگر خود آمده بودی همین الان تو را بر میگردانم». اینکه امام چرا پس از سه ماه دوری از فرزند خود چنین میگوید حاکی از یک نگرانی بود و آن اینکه مبادا فرزند ایشان برای دیدن پدر به دولت تشیث و توسل کرده باشد. 16
مقاومت اعجاب برانگیز امام رژیم شاه را به این نتیجه رساند، که با ادامهی تبعید ایشان در ترکیه کاری از پیش نمیرود. در دوران تبید در ترکیه اگر چه ارتباط امام با مردم ایران کم شده بود اما هیچگاه امید مردم ایران را از امام قطع نکرده بود. بالعکس این حقیقت که ایشان از طرف دستگاه ظالم پهلوی به دلیل بیان حقایقی مسلم دربارهی ایران به خارج از وطن تبعید شده بود، باعث افزایش محبوبیت ایشان در میان اقشار گستردهتری از جامعه گردید. پس از یازده ماه اقامت اجباری در ترکیه با ورود امام به عراق، نهضت اسلامی مردم ایران وارد مرحلهی نوینی گردید.
تبعید به عراق
اینکه چه انگیزهای دستگاه پهلوی را وادار کرده که امام خمینی را از ترکیه به عراق تبعید کند، ممکن است قدری عجیب به نظر برسد. زیرا از پیش معلوم بود که وارد شدن امام به عراق و اقامت در مراکز تشیع که پیوند های سنتی با مراکز مشابه در ایران دارند، موجب افزایش ارتباط بین امام و مردم و دسترسی آسانتر پیروان به وی میشود. چیزی که در ترکیه تا حد زیادی تحت کنترل رژیم در آمده بود سیر وقایع بعدی نیز درستی این مدعا را نشان میدهد. به هرحال بایستی اذعان کرد که انتقال امام به عراق بنا به دلایلی غیر از قطع ارتباط وی با ایران بوده است. انگیزههای رژیم را از انتقال امام به عراق میتوان به دو دسته ی سلبی و ایجابی تقسیم نمود.
الف: انگیزههای سلبی
که مشتمل است بر فشارهایی که برای ادامهی تبعید امام بر رژیم وارد میشد. عواملی مانند نارضایتی دولت ترکیه از ادامهی تبعید امام در این کشور، فشار افکار عمومی ایران که با تعطیلی بازارها و تظاهرات خیابانی رژیم را تحت فشار قرار داده بودند و....
ب: انگیزههای ایجابی
که محاسبات اشتباه رژیم را شامل می شود که عبارتند از:
1) فرو خواباندن شور و هیجان انقلابی مردم
2) تحت نظر قرار گرفتن شخصیت امام با وجود علمای بزرگ دیگر
3) امید به اینکه جو غیرسیاسی نجف محیط مناسبی برای فعالیتهای امام نباشد.
ادامهی تبعید زندانی مانند امام در ترکیه نارضایتی زیادی را در میان مردم ایجاد کرده بود. رژیم شاه امیدوار بود که با انتقال امام به عراق هم اهداف فوقالذکر را محقق کند و هم با رواج این تصور که امام هم مانند دیگر مراجع، در نجف به دور از مزاحمت مأموران ساواک اقامت دارد، از نارضایتی و شور انقلابی مردم بکاهد. برخی از یاران امام هم به این امر پی برده بودند. آیتالله ربانی شیرازی طی نامهای سرگشاده به هویدا آورده بود که: «شما خیال نکنید با انتقال حضرت آیتالله العظمی آقای خمینی از ترکیه به عراق میشود احساسات افروخته ی این ملت را خاموش کرد ادامهی تبعید حضرت آیتالله خمینی در هر جا و به هر صورتی که باشد مایهی ناراحتی و خشم عموم است”. 17
یکی دیگر از دلایل ساواک از انتقال امام به عراق این بودکه رژیم تصور میکرد با وجود روحانیون بلندپایه در نجف شخصیت امام تحت شعاع وجود آنها قرار گیرد. در یک گزارش ساواک حتی ابراز امیدواری شده که امام خمینی تحت تأثیر محیط میانهرو نجف قرار گیرد. 18 برخی از روحانیون طرفدار امام هم معتقد بودند که بهتر است امام از نجف به سامرا نقل مکان کند. زیرا در نجف با وجود جو غیرسیاسی و علمایی مانند آیتالله حکیم و چند نفر دیگر ادامهی فعالیت مشکل خواهد بود. 19 تحت الشعاع قرار گرفتن امام به وسیلهی علمای دیگر از مهمترین دلایل تبعید به عراق بوده است. برخی از روحانی نماهای نزدیک به حکومت نیز با ارائهی تحلیل فوق در گمراه شدن ساواک نقش داشتهاند. 20 به رغم این امام با اتکا به شخصیت علمی خود در میان مراجع نجف هم جایگاهی درخور یافت. شخصیت علمی امام خمینی به گونهای بود که آیتالله سیستانی در پاسخ به عدهای که بعد از فوت آیتالله حکیم، نوشتهای را مبنی بر اعلمیت آقای خویی نزد ایشان میبردند، از امضای آن خودداری می کند و اظهار میدارد که با وجود آقای خمینی من چطور میتوانم بنویسم که آقای خویی اعلم است؟21
رژیم شاه از درک پایگاه واقعی امام خمینی و عمق نهضت اسلامی مردم ایران عاجز بود و این امر باعث میشد که آنها بارها در ارزیابیهای خود دچار اشتباه شوند. در یکی از اسناد ساواک این نظر ابراز شده است که استقبال گسترده از امام نه به خاطر اعتبار و وزنهی خود ایشان بلکه به دلیل تعصبات قومی ایرانیان مقیم عراق بوده است که علمای ایرانی را به علمای عرب ترجیح میدهند! و این عمل نه از روی محبت فکری یا تبعیت مرامی از امام خمینی بلکه برای نشان دادن جبههای در مقابل آیتالله حکیم بوده است22. رژیم همچنین به ایجاد دو دستگی بین روحانیون درجه اول نجف و طرفداران آنها به ویژه به ایجاد نفاق بین آیتالله حکیم و امام خمینی دلبسته بود در یکی از اسناد ساواک آمده است که: «باید در انتظار تشدید اختلاف و مبارزات آیندهی این دو نفر بود. 23” اما با تدبیر امام به زودی نادرست بودن این تحلیل آشکار شد. امام خمینی نهایت احترام را نسبت به آیتالله حکیم و سایر مراجع به کار برده، در سندی دیگر به شکست سیاست تفرقه اعتراف شده است24.
ورود امام به عراق امکان ارتباط بیشتر ایشان با ایران را فراهم نمود وجود عتبات عالیات در عراق و عزیمت ایرانیان به آنجا باعث میشد که ارتباط بدنهی جامعه با رهبر نهضت یعنی امام خمینی بسیار بیشتر از دوران تبعید در ترکیه باشد. بسیاری از طلاب و روحانیون و مردم عادی که به زیارت عتبات میرفتند، با امام که در نجف اقامت داشت ارتباط برقرار میکردند25. رژیم در این زمان هم حتیالمکان سعی در کم کردن ارتباط امام و مردم مینمود. برای نمونه تلگرافهایی را که برای امام فرستاده میشد کنترل میکرد و از مخابرهی بعضی از آنها جلوگیری مینمود26.
دوران تبعید دوازده سالهی امام خمینی در عراق، از لحاظ کیفیت فعالیتهای ایشان، به دو دورهی مشخص تقسیم میشود:
1) از هنگام ورود به نجف تا سال 1348: در این دوره امام خمینی کمتر به موضعگیری سیاسی میپردازد. دلایل این امر عبارتند از:
الف) رژیم هنگام تبعید ایشان به نجف وی را آخوندی سیاسی معرفی کرده بود، مفهوم آخوند سیاسی این بود که علم ندارد بلکه فردی است که به سیاست اشتغال داشته در نتیجه عالم نشده است27.
امام خمینی از بدو ورود به نجف درس فقه و اصول را آغاز کردند. به گونهای که پس از مدتی کلاس ایشان آنقدر مورد استقبال قرار گرفت که از کلاسهای سایر مراجع شلوغتر شد. و در طول این مدت اشارهای به مباحث سیاسی نمیکردند. در نتیجه توطئه خنثی شد و توانایی علمی ایشان بر همگان مسلم شد. 28
ب) در این دوره استراتژی مبارزاتی امام خمینی به گونهای بود که به جای رویاروی مستقیم با حکومت، بر انسجام درونی نهضت توجه داشتند. این مقطع با تربیت شاگردانی که پس از بازگشت به کشور رهبری قیام را رد دست گرفتند، در تحولات آینده نقش مهمی داشت. در سال 1346، ساواک در یک گزارش محرمانه عنوان میکند که ایشان از سیاست کناره رفته و به بحث دینی مشغول میباشند29.
2) از سال 1348 تا هنگام هجری به پاریس: از اواخر سال 1348 امام خمینی در درس خارج فقه در حدود 13 جلسه به تبیین بحث بسیار مهم و اساس ولایت فقیه پرداختند. تا پیش از این تفسیرعلما و روحانیون نجف از سیاسی بودن امام معطوف بر مسائلی بود که بین امام و رژیم پهلوی بر سر لایحهی انجمنهای ایالتی، انقلاب سفید و کاپیتولاسیون رخ داده بود. اما از آن پس بر همگان آشکار شد که امام پروژهی سرنگونی رژیم پهلوی را پی میگیرد.
البته لازم به ذکر است که امام خمینی اگر چه پیکان مبارزه را متوجه رژیم پهلوی کرده بود، اما از دیدگاه ایشان نهضت اسلام نهضتی جهانی است و به کشور خاصی محدود نیست. ایشان در عراق به فراخور زمان نسبت به مسائل روز جهان اسلام از جمله مسائل لبنان و فلسطین که آخری در دیدگاه ایشان اهمیت ویژه ای داشت، اعلام موضع مینمودند. همچنین در پیامی به زائران بیتالله الحرام با اشاره به اوضاع روز جهان اسلام مسلمانان جهان را به مبارزه علیه استعمار فراخواندند و بر وحدت اسلامی تأکید کردند و اجتماع بزرگ حج را فرصتی دانستند که باید به نفع اسلام و بیداری مسلمین از آن استفاده شود30.
مناسبات با دولت عراق و هجرت به پاریس
مناسبات امام با دولت عراق در دوران تبعید ایشان، دستخوش فراز و نشیبهای بسیاری گردیده است. عواملی مانند چگونگی رابطهی دولتهای حاکم بر عراق با رژیم شاه، گسترش نهضت و مسائل منطقهای بر چگونگی تعامل دولتهای عراق با فعالیتهای امام خمینی تأثیر داشت. به طور مشخص سه دورهی متمایز را در این رابطه میتوان تشخیص داد.
1) از بدو ورود به عراق تا کودتای بعثیها در سال 1347
2) ازکودتای 1347 حزب بعث تا قرارداد الجزیره در سال 1353 (1975 م)
3) از قرارداد الجزایر تا هجرت به پاریس
در بدو ورود به عراق رفتار دولت عراق با امام خمینی توأم با احترام بود. عبدالسلام عارف رییس جمهور وقت عراق که از طرفداران جمال عبدالناصر بود با نظر احترام به امام خمینی مینگریست. هنگام ورود به عراق عبدالرزاق محیالدین وزیر وحدت عراق به ملاقات امام رفت و از طرف رییس جمهور عراق به وی خیرمقدم گفت31. عارف گفته بود دولت عراق آیتالله خمینی را نه به عنوان تبعیدیمیپذیرد و نه کشور عراق تبعیدگاه است. عراق هیچگاه تبعیدگاه علما و مراجع دینی نبوده و نخواهد بود. آیتالله خمینی هم مثل سایر مراجع آزاد است که در عراق بماند32”. علاوه بر گرایشهای سیاسی دولت وقت عراق، این حقیقت که امام خمینی بنا به مصالح نهضت که پیشتر به آن اشاره شد، در سالهای آغازین اقامت در عراق کمتر به موضعگیری سیاسی میپرداخت. در چگونگی رفتار دولت عراق با ایشان مؤثر بوده است.
پس از کودتای حزب بعث در سال 1347 روابط بین شاه و حکومت عراق به دلیل اختلافات مرزی د و کشور تیره شد در 30 فروردین 1348 محمدرضا شاه به طور یک جانبه قرار داد 1316 بین دو کشور را ملغی کرد بر اساس این قرارداد تمام رودخانهی شطالعرب جز خاک عراق به شمار آمده بود33. در این دوره حکومت عراق که با شاه روابط تیرهای داشت سعی میکرد که از حضور امام خمینی در عراق در جهت اهداف خود بهرهبرداری کند. در تاریخ جنبشهای آزادی خواه دنیا بارها شاهد بودهایم که برخی از انقلابیون در چنین موقعیتی به دلیل نیازی که جهت پیشبرد مبارزه به کمکهای کشور میزبان دارند، به تدریج از مواضع اصیل خود فاصله میگیرند و در جهت سیاستهای کشور میزبان حرکت میکند. امام خمینی با هوشیاری و درایت ویژه در این دام خطرناک نیفتاد و بر مواضع اصیل خود پایبند ماند. ایشان در پاسخ مقامات عراقی میگفت: «ما با رژیم شاه مسائلی داریم که خودمان دنبال میکنیم و شما با رژیم پهلوی مسائلی دارید که خودتان دنبال کنید34”. «اختلاف ما با شاه اختلافی اساسی و در مورد اصول است اما اختلاف کنونی شما با او اختلافی زودگذر است35”. در این میان موضع اصولی امام در رابطه با قضیهی اخراج ایرانیان مقیم عراق درخور توجه است. به دنبال بحرانی شدن روابط رژیم شاه با حکومت عراق، دولت عراق دست به اخراج ایرانیان مقیم عراق زد. حادثهی اخراج ایرانیان که در بین آنها عدهی زیادی از علما و مدرسین و فضلا و طلاب هم بودند، از حوادث تلخ تاریخ معاصر ایران است. در میان این جمع بسیار زیاد تجار، کسبه، دختران و زنان باردار بودند که همهی آنها در فرصتی کوتاه ـ حتی از کنار خیابانها ـ گرفته و سوار کامیونها کردند و در سر مرز رها ساختند36. امام خمینی این قضیه را به طور جدی پیگیری نمودند. ایشان ابتدا در تلگرافی به رییس جمهور وقت عراق، این کشور را از آزار و اذیت ایرانیان بر حذر داشت37. با ادامهی اعمال دولت عراق امام خمینی در تاریخ 6 دی ماه 1350 طی سخنانی با لحنی شدیدتر به دولت عراق حمله کرد و دولت عراق را تهدید نمود که با ادامهی این وضع عراق را ترک خواهند نمود و با مقایسهی بین اخراج یهودیان از عراق با اخراج ایرانیان تصریح کردند که به یهودیان 6 ماه برای خروج از عراق مهلت داده شد ولی با ایرانیان مسلمان و شیعه بدتر از آن رفتار شد38.
با امضای قرارداد الجزایر (1353 هـ ـ 1975 م) بین رژیم شاه و دولت عراق مناسبات امام خمینی و دولت عراق وارد مرحلهی دیگری گردید. بر طبق این قرارداد دو دولت در مورد اختلافات مرزی خود به توافق رسیدند و متعهد شدند که از مخالفین همدیگر پشتیبانی نکنند39. بر این اساس ایران از پشتیبانی نیروهای کردی که با رژیم عراق از گسترش افکار انقلابی در میان جمعیت شیعهی خود به هراس افتاده بود و کشورهای ارتجاعی منطقه نیز احساس خطر میکردند. چنانچه وزیر خارجهی عربستان سعودی در مجمع عربی گفته بود: «اگر از فعالیتهای خمینی جلوگیری نشود نه تنها به سقوط رژیم شاه میانجامد، بلکه منطقه را در معرض خطر قرار خواهد داد40”.
امام خمینی دولتمردان حاکم بر عراق را هم مانند رژیم شاه ایران غاصب و غیراسلامی میدانستند و در مقایسهی بین رژیم شاه و عراق اظهار میداشتند که «یکی از دیگری بدترند» اما پس از کودتای حزب بعث امام رژیم بعث عراق را حتی بدتر از رژیم شاه میدانستند41.
محدودیتهایی که در سالهای واپسین اقامت در عراق از طرف دولت بعثی این کشور برای فعالیتهای امام خمینی ایجاد شده بود، ایشان را به این نتیجه رساند که برای رهبری نهضت باید در جستجوی جایی غیر از عراق بود. به روایت آقای محمود دعایی از اطرافیان امام و شاهد عینی ماجرا، معاون رییس جمهور عراق به نمایندگی از رییس جمهور و حزب بعث به حضور امام آمد و با یادآوری تعهدات عراق نسبت به رژیم ایران از ایشان خواست که فقط به مسائل دینی و مذهبی بپردازند. امام در پاسخ گفت: اسلام دین سیاست است و سیاست از مذهب جدا نیست... من همان خمینی هستم که از اول تا به حال لحظهای تغیر عقیده ندادهام، شما هر کار میتوانید بکنید42. اگر بخواهید به جای دیگری میروم... آنها پرسیدند کجا میروید؟ امام گفتند به جایی که مستعمرهی ایران نباشد43.
با افزایش محدودیتها و محاصرهی منزل ایشان، امام تصمیم به مهاجرت گرفتند ابتدا تصمیم داشتند به سوریه بروند. اما بین عراق و سوریه تضادهایی بود که موجب میشد عراقیها اجازهی خروج به سمت سوریه را به وی ندهند. بنابراین بر آن شدند که از راه کویت به سوریه بروند. اما بر اثر فشارهای رژیم شاه، دولت کویت اجازهی ورود به ایشان را نداد. امام با بازگشت به بغداد با پیشنهاد حاج احمدآقا تصمیم گرفتند به پاریس مهاجرت کنند44. با مهاجرت امام به پاریس انقلاب اسلامی وارد مرحلهی جدیدی شد.
پینوشتها :
1 - نجاتی، غلامرضا، تاریخ بیست و پنج سالهی ایران، ص 222-229
2- همان، ص 236
3- همان، ص 305
4- روزنامهی کیهان، شماره 6383، چهارشنبه 13 آبان 1343
5- سیر مبارزات امام خمینی در آینهی اسناد به روایت ساواک، ج 5، ص 23-24
6- همان، ص 27
7- همان، ص 23-24
8- همان، ص 60
9- همان، ص 80-81
10- همان، ص 53-54
11- روحانی، سید حمید، نهضت امام خمینی، ج 2، ص 24
12- خاطرات آیتالله خرمآبادی، به کوشش محمدرضا احمدی، ص 357
13- سیر مبارزات امام خمینی در آینه ی اسنادساواک، ج 5، ص 31-34
14- روحانی، سید حمید، نهضت امام خمینی، ج 2، ص 24
15- سیر مبارزات امام خمینی در آینهی اسناد به روایت ساواک، ج 5، ص 35
16- رجبی، محمدحسن، زنگینامهی سیاسی امام خمینی از آغاز تا هجرت به پاریس، ص 278
17- روحانی، سیدحمید، نهضت امام خمینی، ج 2، ص 187
18- سیر مبارزات امام خمینی در آینهی اسناد به روایت ساواک، ج 5، ص 264
19- همان، ص 281
20- همان، ص 288
21- خاطرات آیتالله خرمآبادی، به کوشش محمدرضا احمدی، ص 82
22- سیر مبارزات امام خمینی در آینهی اسناد به روایت ساواک، ج 5، ص 510
23- همان، ص 490
24- همان، ص 292
25- همان، ص 293
26- همان، 267
27- عباسی، محمدتقی، نگرشی نو در تحلیل انقلاب اسلامی، ص 125
28- همان، 146
29- همان، 127
30- پیامها و سخنرانیهای امام خمینی از تبعید، ص 137-139
31- سیر مبارزات امام خمینی در آینهی اسناد به روایت ساواک، ج 5، ص 491
32- فراتی، عبدالوهاب، تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی، ص 23-24
33- همان، ص 136
34- همان ، 136
35- قاسمی، طهمورث، نهضت امام خمینی و مطبوعات رژیم شاه، ص 84
36- خاطرات آیتالله فلسفی، ص 317
37- پیامها و سخنرانیهای امام خمینی از تبعید، ص 161
38- هامن ، ص 162
39- باقی ، عمادالدین ، بررسی انقلاب اسلامی ، ص 260
40- همان، ص 260
41- خاطرات آیتآلله خرمآبادی، به کوشش محمدرضا احمدی، ص 71
42- باقی، عمادالدین، بررسی انقلاب ایران، ص 260
43- خاطرات آیتالله خرمآبادی، به کوشش محمدرضا احمدی، ج 2، ص 227
44- فلاحی، اکبر، سالهای تبعید امام خمینی، ص 225
منابع:
1ـ بررسی انقلاب ایران، عمادالدین باقی، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، قم، زمستان 1370
2ـ پیامها و سخنرانیهای امام خمینی از تبعید، انتشارات نور، تابستان 1361
3ـ تاریخ 25 ساله ایران، سرهنگ غلامرضا نجاتی، ج 1، مؤسسهی خدمات فرهنگی رسا، چاپ ششم 1379
4ـ خاطارت آیتالله طاهری خرمآبادی، به کوشش محمدرضا احمدی، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1377
5ـ خاطرات آیتالله فلسفی، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی
6ـ سالای تبعید امام خمینی، اکبر فلاحی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، تهران 1385
7ـ تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی، عبدالوهاب فراتی ، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول 1384
8ـ سیر مبارزات امام خمینی در آینهی اسناد به روایت ساواک، مؤسسه تنظیم ونشر آثار امام خمینی، جلد 5 و 6، چاپ اول، 1386
9ـ روزنامهی کیهان، شمارهی 6383، چهارشنبه 13 آبان ماه 1343
10ـ زندگینامه سیاسی امام خمینی از آغاز تا هجرت به پاریس، محمدحسن رجبی، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلام، چاپ اول 1369
11ـ نگرشی نو در تحلیل انقلاب اسلامی، محمدتقی عباسی، نشر شکوفههای دانش، چاپ اول 1381
12ـ نهضت امام خمینی، سید حمید روحانی، دفتر اول، مؤسسهی چاپ و نشر عروج، بهار 81
13ـ نهضت امام خمینی و مطبوعات رژیم شاه (1357-1340)، طهمورث قاسمی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، بهار 1381
سایت مرکز اسناد انقلاب اسلامی 15 مهر 1387
نظرات