آیا دیوار بی‌اعتمادی کوتاه‌تر شده است؟


1459 بازدید

رهبر انقلاب اسلامی در دیدار با کارگزاران نظام اسلامی و ضمن بحث عدم خوشبینی به مذاکره با آمریکا، با اشاره به سخنان نوروزی خود گفتند: «این چهار ماهى هم که از آن صحبت ما گذشت، همین را تأیید کرد؛ موضع‌گیرى‌هاى مسئولان و دولتمردان آمریکا نشان داد که همین مطلبى که ما گفتیم -که گفتیم خوشبین نیستیم- درست است؛ خود آنها عملاً این را تأیید کردند.» دکتر فؤاد ایزدی، کارشناس برجسته‌ی مسائل آمریکا و استادیار دانشکده‌ی مطالعات جهان دانشگاه تهران در پنج سرفصل به بررسی بیشتر این مسأله پرداخته‌ است:
 
در چهار ماه گذشته، سه موضوع به عنوان موضوعات اصلی میان ایران و آمریکا وجود داشته که حاکی از افزایش بی‌اعتمادی ما نسبت به آن‌ها و بی‌منطقی آمریکا در حوزه‌ی تعامل و مذاکره است. آن سه موضوع عبارتند از: «پرونده‌ی هسته‌ای»، «تحریم‌ها»، «بحث انتخابات» و چگونگی عملکرد و واکنش آمریکایی‌ها به آن.

 هنوز زمان را هدر می‌دهند
یکی از نشانه‌های عمده‌ی غیر منطقی بودن آمریکایی‌ها «پرونده‌ی هسته‌ای» ایران است. بحثی که جمهوری اسلامی ایران از ابتدا تاکنون داشته، این است که به دغدغه‌ها و سؤالاتی که طرف مقابلش دارد، پاسخ مناسب دهد و آن چیزی که از طرف مقابل می‌خواهد، حق طبیعی خودش یعنی حق غنی‌سازی اورانیوم است که همه‌ی کشورها بر اساس توانمندی و قواعد بین‌المللی می‌توانند از آن برخوردار شوند. در واقع مشکل کاملاً مشخص و راه ‌حل آن هم معلوم است. این نکته‌ای است که رهبر انقلاب هم به آن اشاره کردند. آمریکایی‌ها اما به سبب همان غیر منطقی بودنشان، هیچ‌گاه نخواستند این مسأله حل بشود و همواره از آن به عنوان یک اهرم سیاسی برای فشار بر ایران استفاده کردند.
 عملکرد آمریکا در چهار ماه گذشته نشان می‌دهد که در خصومت با ایران، آمریکای امروز با آمریکای زمان امام راحل رحمه‌الله تفاوتی ندارد. حتی شاید خصومت‌شان از زمان حضرت امام رحمه‌الله هم نسبت به ما بیشتر است و این هم به خاطر افزایش قدرت لابی اسرائیل نسبت به دهه‌ی هشتاد میلادی است.

مذاکره هنگامی به موفقیت می‌انجامد که دو طرف علاقه داشته باشند آن را به یک نقطه‌ی مطلوبی برسانند. یعنی مذاکره باید مسالمت‌آمیز باشد. زمانی که یک طرف علاقه دارد مذاکره موفقیت‌آمیز پیش برود و طرف دیگر علاقه‌ای به این موضوع ندارد، موجبات بدبینی فراهم می‌آید. در واقع عدم خوشبینی ما به بحث مذاکره، کاملاً منطبق بر واقعیت و صحیح است. در چهار ماه گذشته مشاهده کرده‌ایم که طرف مقابل -همانند این چند سال گذشته- نمی‌خواهد به حل این مسأله‌ی قابل حل کمک کند و زمان را هدر می‌دهد.

 تحریم‌های جدید برای اثبات حسن نیت!
موضوع دیگر ما، إعمال تحریم‌ها علیه ایران است. ممکن است ادعا کنند که اگر شما از سوی کشور یا کشورهایی تحریم شده‌اید، باید پای میز مذاکره درباره‌ی آن صحبت کنید، اما واقعیت چیز دیگری است. اگر شما واقعاً معتقد به مذاکره‌ی اصولی باشید -مذاکره‌ای که حائز نتایج مثبت و برد،برد برای هر دو طرف باشد و نه برد،باخت- پس دیگر اعمال تحریم‌های جدید چه معنی و مفهومی دارد؟! ما می‌بینیم که طرف آمریکایی در سه چهار ماه گذشته تحریم‌ها را افزایش داده که این خلاف اصول دیپلماتیک است. در اصول دیپلماتیک اگر دو کشور بخواهند به یک تعاملی با هم برسند، باید رفتارهای تنش‌آفرین را متوقف کنند. آمریکایی‌ها اما این کار را نکرده‌اند. رهبر انقلاب اسلامی گفته بودند اگر ما از طرف مقابل حسن نیت ببینیم، استقبال می‌کنیم، اما آنها نه‌تنها حسن نیت نشان ندادند، وضعیت را بدتر هم کرده‌اند.

 شما ایرانی‌ها دموکراسی ندارید!
موضوع سومی هم که در این چهار ماه وجود داشته و موجب افزایش بی‌اعتمادی و بد‌بینی شده، بحث انتخابات است. ما در کشورمان یک انتخابات پرشور برگزار کردیم و نشان دادیم که مردم‌‌سالاری دینی در حد اعلای خودش و بسیار کارآمدتر از مردم‌سالاری مورد ادعای غربی‌ها است. اهمیت این موضوع از آن جهت است که در حوزه‌ی انتخابات، آمریکایی‌ها به‌طور جدی مدعی هستند و به ما می‌گویند شما دموکراسی ندارید. اصلاً دعوا و اختلافشان با ما در رسانه‌ها و افکار عمومی دنیا  همین حوزه‌ی دموکراسی است. می‌گوییم چرا ما حق هسته‌ای نداریم؟! می‌گویند به‌خاطر نوع دولتی است که دارید. می‌گوییم مشکل دولت ما چیست؟! می‌گویند دموکرات نیست. این نگاه به نظریه‌ی ”Democratic peace theory” یا نظریه‌ی «صلح دموکراتیک» برمی‌گردد که معتقد است دموکراسی‌ها با هم نمی‌جنگند و با هم اختلاف جدی و ریشه‌ای ندارند. آن‌ها ادعا می‌کنند که دموکراسی واقعی هستند، اما واقعیت این است که ما در حوزه‌ی مردم‌سالاری بسیار جلوتر از آن‌ها هستیم.
 یک پروسه‌ای باید در سیستم سیاست خارجه‌ی آمریکا برای ایجاد یا تغییر یک تصمیم طی شود که کنگره در آن نقش مهمی را بازی می‌کند و لابی اسرائیل هم در کنگره بسیار قوی است. عدم توجه به این مسائلِ سیستم حاکمیتی آمریکا  یکی از معضلاتی است که گاهی برخی از ما را در داخل کشور دچار اشتباه می‌کند.

شما ببینید که آن‌ها در زمان انتخابات ما چه عملکردی داشتند. در حوزه‌ی رسانه‌ای -از شبکه‌های ضد انقلاب فارسی‌زبان گرفته تا نهادهای دیگر رسانه‌ای‌شان- بسیار بد عمل کردند. با این‌که ادعای دموکراسی دارند، مردم ما را به عدم شرکت در انتخابات تشویق ‌کردند. پس از اعلام نتیجه‌ی انتخابات هم نگاهشان نسبت به دولت منتخب بسیار منفی بود. در صورتی که آن‌ها باید اذعان می‌کردند که در ایران دموکراسی وجود دارد و گفتمان و سیاست‌هایشان را در هفته‌های پس از انتخابات ۹۲ تغییر می‌دادند، اما در عمل شما دیدید این اتفاق نیفتاد. نه آقای اوباما و نه فرد دیگری در قوه‌ی مجریه‌ی آمریکا از این واقعیت در راستای اصلاح سیاست‌های غلط‌شان در قبال ایران سود نبرد. در مجلس نمایندگان هم ۱۳۱ نفر (حدود یک‌چهارم نمایندگان) نامه‌ای نوشتند و به عنوان یک اقلیت و به‌طور سطحی مقوله‌ی دیپلماسی را مطرح کردند. در حالی که اکثریت نمایندگان کنگره‌ی آمریکا تداوم سیاست‌های خصمانه علیه ایران را می‌پسندند. بنابراین قطعاً می‌توان گفت که مشکل آمریکایی‌ها مردم‌سالاری در ایران نیست.

این واقعیت‌ها نشان می‌دهد که هدف آمریکا از مطرح‌کردن بحث مذاکره، اجرای یک نوع عملیات روانی است. شواهد نشان می‌دهد که آنها چندان پایبند به مذاکره‌ی جدی نیستند، اما چه‌بسا دنبال این هستند که مذاکره را با شکست مواجهه کنند تا بگویند که ببینید ما مذاکره کردیم و موفق نشدیم، پس حالا قدم بعدی را سنگین‌تر برمی‌داریم. در این شرایط، مذاکره‌نکردن هزینه‌ی بسیار کمتری از مذاکره‌ی شکست‌خورده خواهد داشت، زیرا این نوع مذاکره، برگ برنده‌ای در دست طرف مقابل خواهد بود.

 باب مذاکره را نبستیم
رهبر انقلاب اسلامی  در بحث مذاکره با آمریکا به نکته‌ی مهم دیگری نیز اشاره کردند: «در مسائل خاص، مذاکره را منع نمی‌کنم -مثل مسأله‌ى خاصى که در قضیه‌ى عراق داشتیم، و بعضى از قضایاى دیگر- لیکن من خوشبین نیستم.» این نکته و مجموعه‌ی موضع‌گیری‌های ایشان در ماه‌های گذشته حاکی از آن است که ما باب مذاکره را نبسته‌ایم. پیام ایشان به طرف مقابل این است که توپ در زمین شماست و ما مشکل ریشه‌ای با بحث مذاکره نداریم. سخنان رهبر انقلاب در حوزه‌ی مذاکره برای مخاطبین بیرونی دو پیام داشت؛ نخست این‌که شما اهل مذاکره‌ی واقعی که بخواهید، به یک نتیجه‌ی مثبتی برسد، نیستید. دوم این‌که جابه‌جایی دولت‌ها در ایران نباید در شما ایجاد طمع کند که یک فرصتی جدیدی برای عملیات روانی جدید و فشار جدید فراهم شده است.
 
به نظر بنده بخش مهمی از تأکید رهبر انقلاب به وصیت‌نامه‌ی حضرت امام رحمه‌الله و اصول انقلاب اسلامی ناظر به بحث مذاکره بود. نگاهی که حضرت امام‌ رضوان‌الله‌علیه نسبت به بعضی از کشورها از جمله آمریکا داشتند، نگاهی است که به مرور زمان، تغییری در آن ایجاد نشده و باید از آن پیروی شود. عملکرد آمریکا در چهار ماه گذشته نشان می‌دهد که در خصومت با ایران، آمریکای امروز با آمریکای زمان امام راحل رحمه‌الله تفاوتی ندارد. حتی شاید خصومت‌شان از زمان حضرت امام رحمه‌الله هم نسبت به ما بیشتر است و این هم به خاطر افزایش قدرت لابی اسرائیل نسبت به دهه‌ی هشتاد میلادی است.

پیامی ایشان برای درون کشور هم این بود که: آن نکات مثبتی که در دولت‌های گذشته بوده، باید از آن‌ها استفاده شده و قدم‌های بعدی برداشته شود. بنابراین در بحث مذاکره‌ی ایران و آمریکا باید دو قدم جلوتر بروید که تفاوت داشته باشید با گروه قبلی، آن‌وقت آمادگی شما برای دادن امتیاز و نگرفتن امتیاز بیشتر است.

 اگر نشناسیم، پشت پا خواهیم خورد
نکته‌ی قابل تأمل دیگر در سخنان اخیر رهبر انقلاب -دیدار کارگزارن نظام- این بود که: «در تعامل با دنیا، طرف مقابل را باید شناخت. اگر نشناسیم، پشت پا خواهیم خورد.» متأسفانه ما در حوزه‌ی کارشناسی و تحلیل رفتارهای آمریکا در داخل کشور با مشکل مواجهیم. مثلاً شما باید این را بدانید در آمریکا اکثریت کنگره به‌شدت ضد ایرانی هستند که بحث تحریم‌ها هم از آن‌جا شدت گرفته است. در این صورت حتی اگر کسی در قوه‌ی مجریه‌ی آمریکا لبخند کوچکی زد، ما می‌دانیم که نهایتاً آن فرد، جایگاه تصمیم‌گیری را در سیستم تصمیم‌گیری سیاست خارجه آمریکا ندارد که بخواهد سیاست را عوض کند.
 
یک پروسه‌ای باید در سیستم سیاست خارجه‌ی آمریکا برای ایجاد یا تغییر یک تصمیم طی شود که کنگره در آن نقش مهمی را بازی می‌کند و لابی اسرائیل هم در کنگره بسیار قوی است. عدم توجه به این مسائلِ سیستم حاکمیتی آمریکا  یکی از معضلاتی است که گاهی برخی از ما را در داخل کشور دچار اشتباه می‌کند. بعضی‌ها چون آمریکا را یکدست می‌بینند، اگر فردی در قوه‌ی مجریه‌ی آمریکا حرف مثبتی بزند، خیال می‌کنند که آمریکا آماده‌ی دادن امتیاز است. در حالی که آمریکا نهادهای دیگری دارد که این‌ها حاضر نیستند در این حوزه‌ها کوچک‌ترین قدمی برداند. بنابراین نتیجه این می‌شود که شما یک تصور غیر واقعی نسبت به طرف مقابل پیدا می‌کنید که به قول رهبر انقلاب در اثر آن، پشت پا خواهید خورد.
 
  گفتاری از: دکتر فؤاد ایزدی
دکترای ارتباطات سیاسی و استادیار دانشکده مطالعات جهان دانشگاه تهران
________________________________________
به کوشش: سیدمرتضی مفیدنژاد