علامه طباطبایی اصل تکثر را میپذیرد
به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، مراسم رونمایی از کتاب «ادراکات اعتباری علامه طباطبایی(ره) و فلسفه فرهنگ» تألیف دکتر علیاصغر مصلح، امروز (سهشنبه، 13 اسفندماه) با حضور دکتر رضا داوری اردکانی، دکتر حمید طالبزاده استاد دانشگاه تهران، دکتر رضا سلیمان حشمت استاد دانشگاه علامه طباطبایی و مؤلف این اثر در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برگزار شد.
علیاصغر مصلح، مؤلف این کتاب، در ابتدای این نشست درباره نظر خود درباره نقش نظریه ادراکات اعتباری علامه طباطبایی گفت: بحث من در این کتاب مدخلی برای بحث مهم ادراکات اعتباری علامه طباطبایی است و در تبیین برداشت خود از این موضوع به پایههای استنباطی خویش اشاره میکنم.
وی افزود: ما آموختهایم که فلسفه نسبتی با زمان دارد و کوشش فلاسفه به سوی زمانه است و سعی میکنند نیوشای زمانه باشند. متفکر اگر متفکر باشد، باید بیشتر از همه گوش به زمانه سپارد که یکی از این موارد پرداختن به پرسشهاست. در طول تاریخ و در همه فرهنگها متفکرانی بودهاند که با این پرسشها درآویختهاند. برداشت من این است که طرح ادراکات اعتباری علامه طباطبایی نتیجه مواجهه وی با مساله تکثر است.
به گفته وی، صورت بحث این است که مرحوم علامه طباطبایی در کتاب «سیر اصول فلسفه» که بحث معرفتشناسی است، با مساله تکثر اعتباریات مواجه شد و بعد پایه ادراکات اعتباری را گذاشت، اما گفتههای او یک ناگفتهای دارد و آن هم اینکه علامه با مساله تکثر فرهنگها و ملل و اندیشهها روبهرو بوده است.
عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی مساله ادراکات اعتباری را در حوزه اعتباریات خواند و گفت: مساله تکثر همیشه در همه فرهنگها وجود داشته و در فرهنگهایی که به تعبیری تک ستارهای بودند، کوشش متفکرانشان قطبنمایی بوده است، یعنی با پدیده تکثر روبهرو شدند و اغلب تکثر را به گونهای تفسیر میکنند که اندیشههای غیر به نحوی که خودشان هستند، تفسیر شود. یعنی در فرهنگهایی که داشته و پنداشتهاند، خودشان اصل شمرده شدهاند و وقتی با دیگران روبهرو شدند، با دیگری از نظر منظور خود که اصالت دادهاند، با آنها مواجه میشوند.
وی اظهار کرد: به طور معمول در همه فرهنگها از جمله در حوزه فرهنگ اسلامی و غربی همیشه متفکر تکثر را بر اساس مبنا و پنداشته و داشته خویش تفسیر کرده است و کوشش او این بوده که در نهایت یک مبنای اصیل اثبات شود. این مساله در تاریخ تفکر غربی هم وجود داشته و اوج بحث تکثر در دوره مدرن در قرن 18 بوده است.
مصلح یادآور شد: برداشت من این است که در دوره روشنگری ابتدا همین شیوه برخورد با دیگری و با تکثر غالب بوده و حتی پیدایش فلسفه تاریخ کوششی برای تقلیل دیگری به خود است، یعنی فلاسفهای که نظامهای فلسفه تاریخ را تأسیس کردند، کارشان شبیه کوششهای کلامی و الهیاتی است.
وی به شباهتهای فلسفه تاریخ و فلسفه فرهنگ اشاره کرد و گفت: نکته جالب اینکه شبیهترین حوزه فلسفی به فلسفه فرهنگ، فلسفه تاریخ است و این دو بعد از مواجه با تکثر و دیگری به اندیشه درآمد و به گونهای بسط پیدا کرده و به نظامهای فکری تبدیل شده است. در قرن 18 با داشتن متفکرانی مثل کانت به گونهای خود مطلقبین بودند و متناسب با شرایط اروپای آن روز و نسبتی که با فرهنگهای آسیایی و آفریقایی داشتند، متفکران قرن 18 تلاش کردند زاد و توشه فرهنگهای دیگر را به فرهنگ خود فروکاهند.
این استاد دانشگاه علامه طباطبایی اظهار کرد: فیلسوف تاریخ با توجه به اصالت دادن به تاریخ خود، تاریخ دیگر فرهنگها را به نفع تاریخ خود تفسیر میکند و به همین جهت فلسفه تاریخ هگلی و مارکسی در پی دادن اصالت به فرهنگ اروپایی بودند اما در این زمان صدای مخالفی وجود دارد به نام «هردر». این متفکر در ایران ناشناخته است. وی با روش غالب متفکران اروپا که تکثر را نفی میکنند و به فرهنگ خود اصالت میدهند، مخالفت کرد.
وی خاستگاه فلسفه تاریخ هگل را «هردر» خواند و افزود: او کتاب «ایدههایی درباره فلسفه تاریخ انسانیت» خویش را با یک نظام متافیزیکی سخت ننوشته است. مساله «هردر» مشیت الهی و رویارویی با پدیده تکثر و تاریخ است و به نحوی میخواهد این دو را با هم جمع کند. او همواره بین دو مساله «مفهوم انسانیت» که در ذیل مشیت الهی است و تکثر فرهنگها، در رفت و آمد بوده است.
این استاد دانشگاه گفتوگوی علامه طباطبایی و شهید مطهری را شبیه نسبت «هردر» و هگل توصیف کرد و گفت: گفتوگوی میان این استاد و شاگرد بسیار آموزنده و نشان دهنده دو جهتگیری مختلف در مواجه تکثر است که مساله زمان ما هم هست. اینکه مرحوم مطهری در بین همه شاخههای فلسفه مدرن به فلسفه تاریخ نزدیک شد، در واقع، پاسخ شهید مطهری به پدیده تکثر است و شیوه او شبیه حکمای سلف است و به طور مستقل در باب فلسفه تاریخ کتاب نوشت و بقیه تفسیرهایش متأثر از این نگاه است.
وی افزود: بین بحث ادراکات اعتباری و فلسفه تاریخ استاد مطهری یک رابطه وجود دارد و به گونهای پاسخ به پدیده تکثر است اما مبنای مرحوم مطهری شبیه مبنای هگل و مارکس، تفسیر تاریخ بر اساس قواعدی است که قطعی میداند.
مصلح در پایان سخنانش کوشش علامه برای توضیح ادراکات اعتباری را شبیه کوشش متفکرانی مثل روسو و هردر در تعریف فرهنگ دانست و گفت: علامه اصل تکثر را میپذیرد و میکوشد مبنایی برای توضیح و تفسیر اساس تکثر عرضه کند. این مبنا کاملاً بدیهی است و علامه توجهی به پدیده تکثر داشت و به آن چه در فلسفه فرهنگ رخ داده، نزدیک شده است.
ایبنا
نظرات