دلیل کوروشپردازیها و باستانگرایی ایرانی چیست؟
طی چند دهه اخیر اسلامگرایی به یکی از محوریترین تحولات در جهان امروز تبدیل شده است. با وقوع انقلاب اسلامی ایران و ارائه الگوی نظام سیاسی ـ دینی در مقابل لیبرال ـ دموکراسی غربی، پتانسیلهای اسلامگرایی هر چه بیشتر آشکار شد. با شروع تحولات سالهای اخیر در خاورمیانه (انقلاب در برخی کشورهای عربی) این فرصت به وجود آمد که نظام سیاسی جمهوری اسلامی ایران به عنوان یک جایگزین مناسب برای نظامهای خودکامه خاورمیانه مطرح شود؛ اما این فرصت با رشد جریانهای تکفیری در خاورمیانه که از طرف کشورهای منطقهای و فرامنطقهای مورد حمایت قرار میگیرند، با چالش مواجهه شده است.
در ارتباط با چهار حوزه دشمنشناسی انقلاب اسلامی ایران با یعقوب توکلی پژوهشگر و تاریخدان گفتوگو کردیم.
لطفا در ارتباط با طیفهای مختلف معارض با اسلام و جمهوری اسلامی در شرایط کنونی توضیحاتی بفرمایید.
ما در چهار حوزه اساسی الان دشمن داریم. یک حوزه، حوزه اسلام است یعنی غرب به ما هو غرب با پدیدهای به نام اسلام دشمنی دارد حال این اسلام چه در ایران، مراکش، اندونزی یا عراق و در سوریه باشد. بنابراین اینها با اسلام به معنای جریان و مکتبی که در گذشته با مسیحیت یا یهود و اشکال مختلف کفر تعارض دارد، دشمن هستند.
این دشمنان در داخل کشور نمایندگانی هم دارند یک جریان از دشمنان، دشمنان در حوزه تشیع هستند یعنی کسانی که در گفتمان درون حوزه اسلام باورهای مختلف متضاد با تشیع دارند طیفی از اینها با اعتنا به گذشته روابط ما با عثمانی بخشی از اختلافات را باقی گذاشتند، بخشی مثلا در حوزه سنی و شیعه باقی مانده و بخشی نیز مناقشات و ادبیات شکل گرفته در عرصه وهابیت است.
طیفی از برادران اهل سنت هم هستند که ما را دشمن خود میدانند و گسترش قدرت ژئوپلیتیک شیعه را بر نمیتابند، حال اینها در طیفهای مختلف رتبهشان با هم فرق دارد، ممکن است دشمنی یک عده تنها در برنتابیدن و یک عده هم به انفجار برای از بین بردن شیعیان تن دهند.
لذا ما در بین جریانات سیاسی منطقه حتی آنها که ظاهرا با ما موافق هم هستند مثل اخوانیها میبینیم که اینها یک جاهایی تحمل ندارند مثلا ممکن است تصور کنند که ایرانیان به لحاظ قدرت ژئوپلیتیک در حال رشد هستند یا مثلا دخالت ایران را مصلحت استراتژیک در جایی بدانند بنابراین این نگاههای منفی این مدلی نسبت به ایران موجود است لذا ما دراین حوزه هم با ژئوپلیتیک وهابیت و هم اخوان مشکل داریم.
تلاش عربستان سعودی در این دشمنتراشی چگونه بوده است؟
متاسفانه یکی از کارهایی که عربستان در این سالهای گذشته انجام داده بخش وسیعی از دنیای تسنن را به دلیل نفوذی که بر مدارس دینی به واسطه پول نفت پیدا کرده، پشت سر ژئوپلیتیک وهابیت بسیج کرده الان این خودآگاهی مجدد در حال شکلگیری است که اعراب از این جریان جدا شوند حتی علمای الازهر تلاشهای فراوانی میکنند که جامعه و کشور مصر مقلد ژئوپلیتیک عربستان سعودی نشوند، برخی بزرگان فداکاریهای بسیار کردند که این اتفاق نیافتد.
یک جریانی که به عنوان دشمن ما هم باید بدان توجه داشته باشیم دشمنان ایران هستند. جغرافیا و سرزمین ایران طیفی دشمن دارد صرف نظر از اعتقادات اسلام و تشیع این دشمنان موجود هستند، نقطه سرزمینی ما در گذشته فلات ایران سرزمین واحدی بود که در زمانی سیاست خارجی انگلستان، روسیه تزاری و بعد اتحاد جماهیر شوروی و سیاست دولت عثمانی همه دست به دست هم دادند تا جغرافیای ما را قطعه قطعه کنند.
علمای الازهر تلاشهای فراوانی میکنند که جامعه و کشور مصر مقلد ژئوپلیتیک عربستان سعودی نشوند
در کتاب تاریخ کمبریج نویسنده به دروغ میگوید که ایران به دلیل موقعیت جغرافیایی خود تجزیه شد اما ایرانیان دوست دارند که دست خارجی را در این مسئله ببینند!
لذا ما اینجا یک بحث جدی داریم که الان غربیها از جریانات تجزیهطلب در ایران حمایت میکنند تعداد پایان نامههای گستردهای که درباره جریانات تجزیه طلب در اروپا نوشته شد بسیار زیاد است تعداد کتابهایی که در این فضا تألیف میشود هم گسترده است به علاوه اینکه شاهدیم برخی کشورهای اروپایی از تجزیه طلبان خوزستان، گروههای ضد ایرانی و قطعنامه های ضد ایرانی حمایت میکنند.
این اتفاق درباره ضدیت با ایران به طور جدی وجود دارد مثلا در بحث از ناسیونالیسم عربی در طول سالیان گذشته یکی از جلوههای جدی تلاش این ناسیونالیسم ضدیت با ایران است، زمانی رهبر این ناسیونالیسم مصر و بعد که به ایران و صدام و سپس عربستان سعودی انتقال یافت یعنی یک دشمنی گسترده ضد ایرانی در این فضا وجود دارد.
در این عرصهها چقدر ما کار تولیدی بر ضد دشمنان داشتهایم؟
ما در این کشورهای کوچک مثل بحرین هم شعارهای ضد ایرانی و فارسی را شاهد هستیم عین همین را در افغانستان و آذربایجان با شعارهای پان ترکیسمی شاهد هستیم متأسفانه این هم یک جبهه گسترده است که ما کار نکردیم و جمعآوری و منبعشناسی هم نشد و چهرههای این حوزه شناخته نشد.
از سویی با پدیده دیگری هم در این حوزه مواجه هستیم که آن «باستانگرایی ایرانی» است و به شدت هم غیر عقلانی و مبتنی بر افسانهپردازی و خیالپردازی است، به بیان دیگر کوروشپردازیها نتیجه نهایی ضدیت با ایران امروز است. یعنی یک ایران قدیم در متون تاریخی آمده که حاصل داستانبافی شبه مورخینی است که مورخ نبودند اما اینها در زمانی نوشتند که چون آثارشان زیاد تجدید چاپ شده، جایگاه پیدا کرده و برخی تصور میکنند واقعا این افراد مورخ هستند درحالیکه افسانه نوشتهاند.
حال پرداختن به این افسانههای تاریخی و گریباندرانی به خاطر این افسانهها خود نتایج ضد ایرانی هم به دنبال دارد که این بحث بسیار جدی و گستردهای را می طلبد، واقعا ما باید در همین افسانههای کوروشپردازی دورهای فکر و مطالعه و تحقیق خوب داشته باشیم تا این داستان روشن شود که چه اتفاقی در حال رخ دادن است.
آخرین جریان چه جریانی است؟
جریان چهارمی که به عنوان مخالفان ما الان در دنیا شناخته میشوند مخالفان انقلاب اسلامی هستند که شامل کسانی است که از انقلاب اسلامی زخم دیدهاند و با رژیم سیاسی برآمده از انقلاب اسلامی تضاد دارند که البته با سه جریان گذشته هم نوعی هم پیوندی دارند لذا مثلا مجاهدین خلق با ناسیونالیسم عربی با تشیع و ایران و اسلام تضاد دارد، ممکن است با هم هماهنگ شوند.
یا مثلا ارتش آزادی که بخش اوایل انقلاب در ترکیه سازماندهی شد همین موقعیت را داشتهاند. به علاوه کسانی که در فضای داخل هم ممکن است تصور کنند جمهوری اسلامی برای آنها سخت است و شرایط کنونی را برنتابند و تصور کنند که در یک فضای دیگری شرایط بهتری براشان فراهم میشود.
پس این طیفها از ناراضیان عادی تا جدی و مخالفان فعال و فداکار و کسانی که وارد مخاصمات خونین با جمهوری اسلامی شدند، شامل میشوند، این وسط طیفهای دیگری هم هستند که در فرایند مشکلات اجتماعی آسیب دیدند مثلا در بحث مواد مخدر، غذا و ... که در هر صورت ما شهدای زیادی مثلاً در بحث مواد مخدر دادیم یا 17 هزار شهید ترور داریم و اینها آسیبهایی است که بعد از انقلاب پیش آمد، یعنی یک سری مسائلی که در گذشته ممکن بود جرم نباشد بعد از انقلاب جرم شد و برای انقلاب مخالف تراشید.
یعنی این همه مخالف میتواند با داعش پیوند استراتژیک پیدا کند؟
ببینید داعش را باید با حوزه ضدیت ایران و تشیع و انقلاب اسلامی دید به علاوه اینکه از سوی دشمنان اسلام هم مورد حمایت است اگر در داخل شرایط به گونهای بشود که امکان فعالیت برای اینها فراهم شود، اینطور نیست که تصور کنیم منافقین در کنار داعش قرار میگیرند، غیر قابل تصور نیست یا مثلا سلطنت طلبها کنار داعش قرار بگیرند حتی جریانهایی که ما تصور میکنیم جریانات روشنفکری هستند شما وقتی حوزههای اعتقادی اینها را میبینید بحثهای داعشیها با بحث های کسروی و ... فضای مشابهی دارد.
نقد تشیع در ایران پیوند وثیقی با جریان وهابیت دارد یعنی ترجمان ادبیات وهابیت است بعد این در بخشی از طیف روشنفکری ما آمده و نمود یافته کاری که اسدالله خرقانی و شریعت سنگلجی و دیگران کردند، ولی اینکه چقدر این دشمنیها عملیاتی می شود بحثی جدا است به علاوه اینکه اینها تعارضاتی هم با هم دارند هم اختلاف در روش و هم منش و حوزههایی که حمایت میکنند، زیاد است.
به طور طبیعی اگر ما عقلانیت به خرج ندهیم ممکن است که باعث وحدت این دشمنان شویم ضمن اینکه ما باید دشمن را بشناسیم و بدانیم فرد خطرناکی مثل برنارد لوییس پشت این پرونده است اینها ادمهای بسیار فکوری پای توطئهها هستند مثلا برنارد لوییس به عنوان یک یهودی سرشناس انگلیسی که استاد تاریخ و اسلام شناس و شیعه شناس است و سرمحور همه این کانونها است الان 20- 30 سال است در شورای امنیت ملی آمریکا حضور دارد، همه افراد میروند و میآیند، وی هنوز همانجا است.
تمام طراحیهای منطقه را این فرد انجام میدهد انصافا هم ریز به ریز خیلی از قضایا را میشناسد، بسیاری از متفکران هم پیوندی با او به لحاظ فکری در خاورمیانه دارند و حتی با او همذات پنداری دارند، ما باید دقت کنیم. حوزه نظری دشمنان را بازشناسی کنیم و این حوزه نرم افزاری باید با یک هوشمندی سطح بالایی دیده و مطالعه بشود تا افکارشان خوانده و بازآفرینی شود و حلقههای پیوند آنها پیدا شود تا بتوانیم پیچهای ذهنشان را باز کنیم و مراقب باشیم تا یک زمان اینها با هم لینک نشوند.
لذا شما میبینید جریانی که در ایران تمایل به داعش دارد به بهانههای مختلف در این مسیر سرمایهگذاری و فکر میکند، تا اینکه بخواهند بر ایران شیعی بتازند و کار دیگری بکنند، اینها را ما باید جدی مطالعه کنیم، بازشناسی این چند جریان به طور همزمان و هم پیوند یک ضرورت تاریخی امروز جامعه ما است که باید پیوند با خودآگاهی ملی و تاریخی و فردی ما بخورد تا بدانیم در کجای تاریخ ایستاده و به کدام سمت و سو میرویم.
خبرگزاری فارس
نظرات