20 اسفند 1399
رژیم شاه از نگاه دوستان آمریکایی اش
نگاه سازمان سیا درباره ساخت قدرت در حکومت شاه (10)
بخش دهم : نخبگان ایران
اشاره :
دراینجا بخش دهم از سلسله مطالبی را که عینا ازکتاب مذکور ترجمه شده است،ملاحظه می کنید.این کتاب در سالهای دهه پنجاه خورشیدی به عنوان راهنما در اختیار دیپلماتهای اعزامی به ایران قرار داده می شد. متن اصلی کتاب در مجموعه اسناد بدست آمده در لانه جاسوسی آمریکا در تهران موجود است. بدلیل اهمیت مطالب مطرح شده که منعکس کننده دیدگاه سازمان سیا در باره شاه و حکومتش در اوایل دهه پنجاه خورشدی است ، متن کامل آن به تدریج دراینجا منتشر می شود . باز نشر مطالب این کتاب به معنای تائید محتوای آن نیست بلکه صرفا بخاطر اهمیت ارائه نگاه و تحلیل سازمان سیا آمریکادرباره حکومت شاه دراوج مناسبات دوکشوردراختیار پژوهشگران تاریخ روابط ایران و آمریکا قرار داده شده است.
********
هفت. نخبگان رو به پیدایش؟
بعضی از محققین معتقدند که یک طبقه از نخبگان جدید در ایران در حال پیدایش است. یکی از آنها آن را روشنفکران حرفهای بوروکرات یا طبقه متوسط حرفهای نامگذاری کرده است.
مشخصات این طبقه به شرح زیر است:
الف. این طبقه رابطه قدرت سنتی حاکم بر جامعه ایرانی را رد میکند.
ب. درحال کسب تحصیلات عالیه امروزی در مقابل تحصیلات سنتی مذهبگراست.
ج. موقعیت و قدرت این طبقه بستگی به مهارت و یا استعداد اعضاء آن در نتیجه این تحصیلات دارد.
د. این طبقه برخلاف طبقه متوسط سنتی با عقاید و نفوذ خارجی بسیاری آشناست.
هـ. ارزشها و سیستمهای قدیمی را ترک کرده و به اسلام بهعنوان راهنمای زندگی نمینگرد. اعضاء آن «به گذشته و خدایان آن توجهی ندارند». در جستوجوی ارزشهای جدید، بسیاری به بهاییگری، بسیاری دیگر به کمونیسم و یا دیگر ایدئولوژیهای چپ روی آوردهاند.
این طبقه شامل همهنوع افراد حرفهای از قبیل پزشک، وکیل، معلم، مهندس و بوروکراتهای دارای مهارتهای خاص و تحصیلات مدرن و تکنوکراتها، مدیران، منشیها و دانشجویان میباشد. نویسندگان و هنرمندان نیز بهعنوان سخنگویان آنها عمل مینمایند.
بهخاطر وجود حق انتخاب، بسیاری از اعضاءِ این گروه از یک یا چند فرضیه سیاسی غربی، دمکراسی، سوسیالیزم، کمونیسم و تعدادی نیز از فاشیسم حمایت مینمایند. بنابراین حکومتی که توسط این فلسفهها تشکیل شود برخلاف سلطنت، در فرهنگ، تاریخ و اخلاقیات ایران ریشهای نداشته و ندارد. و آن نوع دولت نیز احتمالاً مانند همین دولت موجود توسط گروه کوچک و خاص اداره خواهد شد.
برای اینکه این طبقه جدید بتواند قدرت را به دست گرفته و در زمینه سیاستها تصمیمگیری نماید باید از آنچنان گسترش و تشکیلاتی برخوردار شود که بهصورت وزنهای بر دیگران فائق آید. در همان حال که این طبقه رو به رشد است و رشد آن نیز در حال افزایش، گمان نمیرود که بتواند بقیه نیازهای خود را در آینده نزدیک تأمین نماید. همانگونه که دیدهایم، نظام سنتی ایران در حال یافتن خون تازه برای بقاء خود میباشد مشروط بر آنکه حاضر به ادامه بازی باشد. کسانی که به این کار تن دهند پاداش خواهند گرفت در غیر این صورت یا بازنشسته شده یا به بخش خصوصی یا شغلهایی وارد میشوند که مهارتهایشان را مورد استفاده قرار میدهند، لیکن به جاهطلبیهایشان اجازه رشد نمیدهند. بسیاری از روشنفکران حرفهای بوروکرات تصمیم به ادامه بازی گرفته و راه را برای پذیرش خود در گروه نخبگان سنتی گشودهاند. و در انجام این کار یکی از اختلافات عمده خود را که رد رابطه قدرت مرسوم و سنتی است کنار گذاشتهاند. بهجای اینکه بهصورت یک طبقه نخبه جدید درآمده و به اختلافات میان خود و طبقات دیگر واقف شوند، اعضاءِ این گروه جذب یک یا چند طبقه موجود خواهند شد، یعنی بعضیها به طبقه نخبگان سنتی پیوسته، و بعضی دیگر بهعنوان مخالفین در اقلیت باقی میمانند و اکثر آنان نیز بهصورت طبقهای فاقد قدرت لیکن طبقه متوسطی مدرنساز درمیآیند.
دانشگاهها مراکز عمده تولید روشنفکران حرفهای بوروکرات هستند. انگیزه شاه برای گسترش تحصیلات مدرن نیز حجم این طبقه را که مهمترین خطر علیه نظام وی به حساب میآیند افزایش میدهد. مطالعه رؤسای دانشگاهها که در ذیل میآید عملکرد نیروهای سنتی را در سلسله مراتب تحصیلی به تصویر میکشد.٭
شکل 27. دانشگاههای ایران
نهادهای موجود سال تأسیس میزان دانشجویان هر نهاد (74/1973)
دانشگاه تهران 1934 با 17000 دانشجو، دانشگاه تبریز (آذر آبادگان) 1949 با 4000 دانشجو ، دانشگاه شیراز (پهلوی) 1949 با 4000 دانشجو ، دانشگاه مشهد (فردوسی) 1949 با 4000 دانشجو ، دانشگاه اصفهان 1955 با 2000 دانشجو ، دانشگاه اهواز (جندی شاپور) 1957 با 2000 دانشجو ، انستیتو پلیتکنیک 1959 با 2000 دانشجو ، دانشکده تربیت معلم 1961 با 6000 دانشجو ، دانشگاه ملی1965 با 6000 دانشجو ، انستیتو تکنولوژی آریامهر1947 با 2000 دانشجو .
نهادهای دردست تأسیس دانشگاه بوعلی همدان1973 ، دانشگاه آزاد1974 ، دانشگاه رضاشاه1974 ، دانشگاه فارابی1975 ، دانشگاه بلوچستان1975 ،دانشگاه کرمان1975 ، دانشگاه کرمانشاه1975
تقریباً تمام 10 دانشگاه ایران در سالهای 1930 به بعد و آخرین آنها ده سال قبل تأسیس شدهاند. هفت دانشگاه جدید نیز در مرحله تشکیل قرار دارند. در همین حال تعداد رو به افزایش دانشجویان در حال ثبتنام ظرفیت تسهیلات کنونی را با بحران روبهرو ساخته است. در اوایل دهه 1970 تنها یک هشتم متقاضیان به دانشگاههای تهران، مشهد، تبریز و اصفهان راه مییافتند. میزان پذیرفتهشدگان برای دانشگاه شیراز بدتر از این بود.
مشکلات، تنها جنبه کیفی ندارد. آموزش عالیه در ایران ترکیب ناهماهنگی از آموزش ایرانی و فرانسوی بوده و بیشتر بر تئوری بهجای عمل تأکید میشود، و علاوه بر این نظام تکامتحانی و اساتید آموزشدیده در اروپا که مدرنسازی را نفی میکنند و رؤسا و اساتیدی که بهخاطر طول مدت کارشان شهرت یافتهاند و نه شایستگی و نیز اساتید نیمهوقت بر این نظام دانشگاهی تسلط دارند
شکل 28. دانشجویان در مؤسسات آموزش عالی
سال تعداد دانشجویان
1922 91 ، 34 ـ 1933 795 ، 44 ـ 1943 2835 ، 54 ـ 1953 9996 ،
64 ـ 1963 24456 ، 1970 67268 ، 1975 124000
مدرنسازی در اوایل دهه 1960 آغاز شد. در سال 1967، اصلاح نظام آموزشی رسماً به «انقلاب سفید» شاه اضافه شد. ولی حتی امروزه نیز دانشگاهها دانشجویانی را بیرون میدهند که درجات تحصیلی نامناسب داشته و یا آموزش نامرغوب دیدهاند. در سال 1975، یعنی زمانی که برای فارغالتحصیلان ایرانی کاری یافت نمیشود، ایران به نیروی انسانی ماهر معادل 700000 نفر نیازمند است.
یأس و نومیدی یک فارغالتحصیل بیکار نشانگر خطر نهفته در جامعه روشنفکر فاقد اشتغال است. روشنفکرانی که در معرض فرضیههای بیگانه قرار میگیرند بهصورت عوامل تغییر درمیآیند. این نوآوران قادر به بهبود نظام داخلی و ایجاد پیشرفت مورد نیاز میباشند. لیکن اگر از نظام حاضر جدا بمانند باز هم نوآور هستند لیکن از خارج با حمایت از انواع اصلاحات و با اعتقاد به فرضیههایی از محافظهکاری مذهبی گرفته تا کمونیسم در احساسات ضد رژیم خود با یکدیگر دست اتحاد میدهند. دانشجویان ایران نارضایتی خود را از طریق تظاهرات و اعمال خشونت نشان دادهاند. این آشوبها، چه ناشی از شکایات و چه ناشی از نظام آموزشی یا سیاست کلی حکومتی باشد، خطری جدی را متوجه رژیم خواهد ساخت.
رؤسای دانشگاهها، که نخبگان نظام آموزشی هستند بیش از اینکه مدیر باشند سیاستمدارند. عدم موفقیت آنها در سرکوب تظاهرات دانشجویان میتواند موقعیت آنان را به مخاطره افکند. بهطور مثال، رئیس دانشگاه تهران پس از شورشهای سال 1963 اخراج گردید و بهجای وی جهانشاه صالح برای مدرنسازی و کنترل آنجا منصوب گشت. اغتشاشات گسترده 68 ـ 1967 سبب «استعفای» رؤسای هشت دانشگاه مهم ایران گردید. بعدها فضلالله رضا و علینقی علیخانی که بهجای جهانشاه صالح به ریاست دانشگاه تهران منصوب شده بودند نیز پس از تظاهرات دانشجویان از کار برکنار شدند.
ولی رؤسایی نیز هستند که در دوران تصدیشان ناآرامیهای جدی دانشجویی را پشت سر گذاشتهاند. بهطور مثال جهانشاه صالح از سال 1963 تا 1968 در دانشگاه تهران ماند، و پس از آن برکنار شد که علت امر نیز ناآرامیهای دانشجویی نبود. رضا امین در دانشگاه آریامهر و منوچهر تسلیمی در دانشگاه تبریز از سال 1968 تا 1972 روی کار مانده و ناآرامیهای دانشجویی بر آنها تأثیر نبخشید. عباس جامعی، فرهنگ مهر، نصرالله مقتدر مژدهی، قاسم معتمدی و حسن نصر همه از آشوبهای سالهای 75 ـ 1974 جان سالم بهدر بردند. این ناآرامیها طبق معمول در اعتراض به شرایط تحصیل آغاز و رفته رفته جنبههای ضد شاهی بهخود میگرفت. در اینگونه موارد، رؤسای دانشگاهها از موقعیت سیاسی نیرومندتری برخوردار بوده و دشمنان معدودشان نمیتوانستهاند از اغتشاشات دانشگاهها علیه آنها بهرهبرداری نمایند.
در 15 سال گذشته 26 تن از 40 رئیس دانشگاه قبل از انتصاب از جمله مقامات دولتی بهشمار میآمدند. هفت تن از آنان از وزراءکابینه بوده و یک نفر آنها یعنی اسدالله علم نخستوزیر بود. از 26 نفر مزبور که دیگر در سمت رؤسای دانشگاهها مشغول بهکار نیستند، 18 تن پس از برکناری به دیگر موقعیتهای دولتی رسیدهاند. شش نفر که قبل از تصدی امور دانشگاهها هیچگونه سابقه سیاسی نداشتند پستهای مهمی را در دولت اشغال نمودند.
بنابراین، رؤسای دانشگاهها اغلب شخصیتهای سیاسی هستند و در تضادهای رده بالای نظام ایرانی مشارکت دارند و آینده آنها نیز بستگی به قدرت وابستگی سیاسی و شخصیشان دارد.
چند تن از آنها اعضاءِ خانوادههای برجسته از نظر تولد و یا ازدواج بودهاند:
منوچهر اقبال دختر وی ابتدا با برادر کوچکتر شاه و سپس با فرزند اشرف ازدواج کرده بود.
هوشنگ منتصری پسر یکی از عموزادههای فرح
حبیبالله نفیسی فرزند معلم پیشین شاه؛ دومین همسرش عضو خانواده عدل (یکی از 40 فامیل بود)، در دربار از شهرت خوبی برخوردار بودو یکی از دوستان نزدیک شاهزاده اشرف بهحساب میآمد.
عباس صفویان٭ با زرّیندخت قوام، دختر استاندار پیشین کردستان، و برادرزاده همسر اسدالله علم ازدواج کرده بود.
محمد شفیع امینی عضو یک خانواده برجسته آذربایجانی.
علیاکبر سیاسی با دختر مصطفی بیات، برادر نخستوزیر پیشین مرتضی بیات ازدواج کرده بود.
محسن ضیایی از نظر خانوادگی با قاجارها و تیمورتاشها ارتباط دارد؛ که از خانوادههای سرشناس خراسان میباشند؛ با دختر محمد قریب بهترین متخصص کودک در ایران ازدواج کرده بود.
دیگران نیز حمایت بعضی از اعضاء نخبگان را برای خود جلب کردهاند. بسیاری از حامیان آنها نیز بهعنوان رؤسای دانشگاهها خدمت کرده و از این سمت بهعنوان یک پلکان برای پیمودن راه پیشرفت سیاسی استفاده کردهاند.
حرفه هوشنگ نهاوندی، وزیر مسکن و عمران سابق در زمان نخستوزیری منصور و هویدا (1968 ـ 1961) نشانگر آناست که چگونه یک فرد میتواند با استفاده از یک انتصاب دانشگاهی در ایجاد یک پایگاه سیاسی موفق شود. در سال 1968، نهاوندی بهعنوان رئیس دانشگاه پهلوی جانشین اسدالله علم گردید. با وجود اینکه حرفه نهاوندی سیاسی بوده ولی ریاست دانشگاه پهلوی برای او یک سمت رؤیایی بود که با استفاده از آن شهرت و صلاحیتی برای خود دست و پا کرد و پس از سه سال بهعنوان رئیس دانشگاه تهران برگزیده شد. در تهران، نهاوندی موفق به ایجاد یک پایگاه سیاسی آن هم با تشکیل کمیتهای جهت بررسی انقلاب شاه و مردم شد. او که هفت سال قبل یکی از اعضاء جزء گروه نخبگان سیاسی بود، در حال حاضر یکی از رقبای سیاسی نخستوزیر هویدا بهشمار میآید.
حتی یک رئیس دانشگاه با رابطه نیز در برابر مسائلی از قبیل تغییر در بافت قدرت، مداخله دیگران در امور آموزش و پرورش، و امکان از بین رفتن مقام خود او یا حامیاش، آسیبپذیر است. گاهی نیز از انتصابات دانشگاهی برای منزوی ساختن و یا از بین بردن یک رقیب سیاسی استفاده شده است. علینقی علیخانی به همین سرنوشت دچار آمد. علیخانی بهعنوان وزیر اقتصاد در کابینه هویدا از سال 1967 تا 1969، با شاه رابطه نزدیک پیدا کرد. و به این ترتیب موقعیت نخستوزیر به خطر افتاد. هویدا نیز به آرامی درصدد کاهش نفوذ علیخانی برآمد. در ژوئیه 1969 علیخانی که در خارج از کشور بهسر میبرد، بهعنوان رئیس دانشگاه تهران برگزیده شد. پس از عدم موفقیت وی در مبارزه با ناآرامیهای مه 1971، نهاوندی جای او را گرفت. و به این ترتیب فردی که زمانی یکی از کاندیداهای مهم سمت نخستوزیری بهحساب میآمد در نتیجه مسائل ناشی از اراده «دانشگاه مادر» از بین رفت.
میزان درگیری بسیار زیاد سیاسی در دانشگاهها بهصورت اصلاحات آموزشی خساراتی را وارد ساخته است. میانگین خدمت رؤسای دانشگاهها در 15 سال گذشته دو سال بوده است. یک رئیس دانشگاه که مسئول مدرنسازی و بالا بردن کیفیت نهادی است و با افزایش دانشجویان و حفظ صلح در دانشگاههای خود دست و پنجه نرم میکند قبل از به اجرا درآمدن تلاشهایش بهسرعت برکنار میگردد.
علاوه بر این، گرچه ممکن است رئیس دانشگاه نیز خود بازیچه دست گروه نخبگان باشد، ولی او در دانشگاه، مرکز قدرت بوده و دارای ملازمین مخصوص به خود میباشد. بنابراین هر رئیس جدیدی سعی میکند حامیان خود را در موقعیتهای اداری بسیار مهم دانشگاهی جای دهد. یکی از اولین اقدامات منتصری هنگام انتصاب به ریاست دانشگاه تبریز در سال 1967 استخدام شش رئیس جدید برای دانشکدهها و 40 استاد جدید بود. علیخانی نیز رؤسای دانشکدههای حقوق، علوم، تکنولوژی و پزشکی دانشگاه تهران را عوض کرد. علم نیز بدون حضور در دانشگاه پهلوی و از طریق فرد تحتالحمایهاش امیر متقی بر آن دانشگاه حکومت میکرد.٭ این امر سبب میشد که افراد عهدهدار سمتهای مهم از میزان وفاداری بسیار زیادی برخوردار باشند و در عین حال مداومت برنامههای اصلاحی شاه در زمینه آموزش و پرورش را قطع میکرد.
روندهای اخیر نشانگر آن است که یا دولت به این مسئله پی برده و یا آشوب اولیه ناشی از مدرنسازی آموزش و پرورش پشت سر گذاشته شده است. به استثناء دانشگاه ملی، رؤسای دانشگاههای مهم ایران بیش از دیگران در سمت خود باقیمانده و تغییرات اخیر دانشگاههای آریامهر و مشهد فاقد انگیزههای سیاسی میباشند.
گرچه سیاست قدرت و جاهطلبیهای شخصی واقعیتهای انتصابات دانشگاهی میباشند، ولی معیارهای عالی که توسط اهمیت و ماهیت این سمت تقاضا میشود را به مخاطره نیافکنده است. افراد غیرواجد شرایط مورد ملاحظه قرار نگرفته و افراد نالایق به سرعت برکنار میشوند و مقام شخصیشان در این موضوع دخیل نیست. تمام رؤسایی که در 15 سال گذشته روی کار آمده درجه دکترای تحصیلی خود را از دانشگاههای خارج از کشور دریافت کرده و بسیاری از آنها از رشتههای تحصیلی خود پا را فراتر نهادهاند.
تا قبل از سال 1960، رؤسای دانشگاهها از دانشگاههای فرانسه فارغالتحصیل میشدند، که نشانگر اولویت تحصیلات فرانسوی و نظام آموزشی این کشور از نظر ایران بود. نیازهای رو به تغییر جامعه تأسیس اولین دانشگاههای سبک امریکایی را در اوایل دهه 1960 ایجاب نمود که عبارتند از: پهلوی، آریامهر، ملی و پلیتکنیک. تعهد حکومت به اصلاح سیستم آموزشی را میتوان در انتخاب رؤسای این دانشگاهها مشاهده کرد. صالح شیخالاسلام و داود کاظمی همه از دانشگاههای امریکایی فارغالتحصیل شده بودند. در سال 1967، دانشگاههای ایران تحت سرپرستی یک وزارتخانه جدید درآمدند تا آموزش مورد نیاز جامعه را فراهم آورند.
شکل 29. رؤسای دانشگاهها
دانشگاه رئیس دوره خدمت
دانشگاه آریامهر حسین نصر *75 ـ 1972
دانشگاه اصفهان قاسم معتمدی 1969
دانشگاه جندی شاپور عباس جامعی 1970
دانشگاه مشهد نصرالله مژدهی **75 ـ 1793
دانشگاه پهلوی (شیراز) فرهنگ مهر 1971
دانشگاه تبریز حمید زاهدی 1972
دانشگاه تهران هوشنگ نهاوندی1971
با وجود اینکه وزیر علوم و آموزش عالی مجید رهنما تحصیلکرده فرانسه بود، منصوبین وی همگی تحصیلکردههای امریکا بودند. چند مورد استثنایی از جمله نهاوندی، تسلیمی و انوشیروان پویان ثابت کردند که خواستار مدرن شدن دانشگاهها میباشند.
استعداد این افراد و حمایت مداوم دولت بهبود بسیاری را در وضع دانشگاهها پدید آورده است. ولی به سالهای مدید نیاز است تا دانشگاههای ایران بتوانند به سطح همتاهای اروپایی و امریکایی خود برسند. در حال حاضر خشم و نومیدی دانشجویان بهصورت تظاهرات خشونتبار ابراز خواهد گردید. بنابراین تا زمانی که دانشگاهها نتوانند نیاز رژیم و دانشجویان را مبنی بر ارائه تحصیلات عالیتر تأمین کنند نگرانی دولت در این رابطه از بین نخواهد رفت. در نتیجه، نخبگان آموزشی بهعنوان دنباله نخبگان سیاسی ایفای نقش کرده و نهتنها از طریق صلاحیت شخصی بلکه از طریق موقعیت و رابطه شخصی و کاهش تعداد دشمنان خود به مقامهای مهمی دست خواهند یافت.
بخش های دیگر این مقاله را می توانید در نشانی های زیر ملاحظه فرمائید:
https://psri.ir/?page=post&id=r4kxf57z :بخش اول
https://psri.ir/?page=post&id=qn995r2s :بخش دوم
https://psri.ir/?page=post&id=j963jstv :بخش سوم
https://psri.ir/?page=post&id=5q9jhupj :بخش چهارم
https://psri.ir/?page=post&id=e1uzh2dt :بخش پنجم
https://psri.ir/?id=g06ac091 :بخش ششم
https://psri.ir/?id=iqn7kg4e :بخش هفتم
https://psri.ir/?id=31gxa727 : بخش هشتم
https://psri.ir/?id=ful752o0 : بخش نهم
موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی