شصت ودومین شماره فصلنامه مطالعات تاریخی مربوط به پائیز 1397 منتشر شد. در این شماره، شش مقاله خواندنی در باره سیاست آمریکا در ایران در فاصله زمانی سالهای 1262خ، تا پایان جنگ جهانی دوم در سال 1324خ، به علاقهمندان تاریخ معاصر ایران ارائه شده است. دستاندرکاران این شماره از فصلنامه مطالعات تاریخی تلاش کردهاند تاریخ مناسبات آمریکا و ایران را در قالب تحلیل موضوعهایی که هر کدام بیانگر بخشی از سیاستهای آمریکا در ایران بوده است، در قالب یک ویژهنامه ارائه کنند.
در مقاله نخست تحت عنوان «تحلیلی بر روابط سیاسی ایران و آمریكا از ابتدا تا آغاز جنگ جهانی دوم» آقای دکترمهدی صلاح، استادیار گروه تاریخ دانشگاه سیستان و بلوچستان، به بررسی تاریخچه روابط دو کشور ایران و آمریکا در دوران نفوذ روسیه و انگلیس در ایران پرداخته و تلقی نخبگان سیاسی هر دو کشور را از این روابط نقد کرده است. ایده اصلی نویسنده این است که نخبگان ایرانی به دنبال نیروی سوم و جایگزین کردن آن برای توازن قوا میان قوای روس و انگلیس در ایران بودند و نخبگان آمریکایی هم در عین انگیزههای متفاوتی که برای ایجاد این رابطه داشتهاند، بیش از هر چیز در پی کسب مقبولیت در عرصه سیاست بینالمللی و منطقهای در جنوب غرب آسیا بودهاند، تا از این طریق بتوانند اهداف امپریالیستی خود را محقق سازند. این مقاله ضمن مفروض گرفتن سیاست خارجی برای ایران در دوره مذکور، به تقاطعیابی آن با اصول سیاست خارجی ایالات متحده در خاورمیانه در مقطع زمانی قرن 19 تا پیش از جنگ جهانی دوم پرداخته است.
مقاله دوم را آقای دکتر مظفر شاهدی، پژوهشگر مؤسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران، تحت عنوان «بررسی رويكرد رسمي دولت آمریکا به جنبش مشروطه ايران» ارائه کرده است. در این مقاله سياست و مواضع دولت ايالات متحده آمریکا در قبال انقلاب مشروطه ايران بررسی شده و در این ارتباط نویسنده معتقد بوده است که: «دولت آمریکا در قبال مشروطه، سیاست احتیاط و فراتر از آن بياعتنایی و کوچكشماري را برگزید.» نویسنده موارد زیر را مهمترين دلايل این رویکرد میداند:
1. تداوم دكترين مونرو در سياست خارجي ايالات متحده که به پرهيز از رو در رويي با كشورهاي استعماري انگلستان و روسيه میانجامید،
2. هزینه بالای سياسي و اقتصادي حضور فعالانه آن كشور در ايران،
3. فقدان شناخت بسنده از حيات سياسي، اجتماعي و فرهنگي ايران.
در مقاله آقای شاهدی بر این مطلب تاریخی تأکید شده است که در تمام سالهاي قرن نوزدهم و نيز دهه نخست قرن بيستم كه مقارن دوران مشروطه در ايران بود، علايق و خواستهاي واقعيتر سياسي و اقتصادي آمریکا، بهگونهاي غيرمستقيم و در پوشش فعاليتهاي به اصطلاح بشردوستانه فرهنگي، ديني و آموزشي- بهداشتي توسط گروههاي ميسيونري پیگیری میشد.
مقاله سوم فصلنامه، با عنوان «بررسی عملکرد هیأتهای اقتصادی آمریکا در ایران؛ مطالعه موردي: اقدامها و عملکرد آرتور ميلسپو» پژوهشی است از آقای دکتر علياکبر کجباف، استاد گروه تاريخ دانشگاه اصفهان، و خانمها صفورا سليماني و مينا معيني که به بررسی و تحلیل عملکرد و نفوذ دكتر آرتور ميلسپو و هيأت همراهش، با تكيه بر اسناد و روزنامههاي وقت و همچنين مذاكرات مجلس شورای ملی، پرداخته است. ارزیابی پژوهشی نویسندگان نشان میدهد: آرتورميلسپو که ریاست دومين هيأت مستشاران اقتصادي آمريكايي را برعهده داشت با هدف تحول وضعيت اقتصادی ايران در مجموع دو بار به ایران سفر کرد و در دو دوره زمانی متفاوت مسئولیت مالیه ایران را بر عهده گرفت. پیش از او گروهي که ریاست آن با مورگان شوستر بود با درخواست مجلس شوراي ملي وارد ايران شده بودند. میلسپو بار نخست در سال 1301 وارد ایران شد. او در این دوره که 5 سال طول کشید با اختیارات وسیع رئیس کل مالیه ایران بود. وي دومین بار در سال 1321 نیز به ايران آمد و اين بار نيز رياست كل دارايي ايران به وي واگذار شد. نتیجه فعالیت این گروهها در نهایت برای ایران ناموفق بود و آنها بخاطر رقابتی که میان دولتهای استعماری در ایران وجود داشت، در نهایت مجبور به ترک ایران شدند.
در مقاله چهارم، آقایان رضا بیگدلو استادیار تاریخ و هادی شیرزاد استادیار حقوق از پژوهشگاه مطالعات اجتماعی و علوم انتظامی ناجا، در مقالهای تحت عنوان «بررسی علل و زمینههای خوشبینی ایرانیان نسبت به سیاستهای آمریکا درآستانه جنگ جهانی دوم» با استفاده از روش تاریخی- تحلیلی، دلایل خوشبینی ایرانیان نسبت به آمریکا را در دوره پیش از جنگ جهانی دوم مورد مطالعه قرار دادهاند. یافتههای پژوهشی این دو نویسنده نشان میدهد اقدامهای حکومت آمریکا در عرصه دیپلماسی عمومی و نیز شرایط سیاسی- اجتماعی ایران دو عامل مهم در پیدایش این خوشبینی بودهاند. از یکسو حضور میسیون آمریکایی در شمال غرب و سپس در مرکز ایران و اقدامهای آنها در زمینههای آموزشی و پزشکی با توجه به اقدامهای به ظاهر بشردوستانه و نوآورانه آنها، که همگی را میتوان در زمره دیپلماسی عمومی گنجاند، تأثیرات مثبتی را بر شکلگیری این دیدگاه در میان نخبگان ایرانی داشته است. از سوی دیگر برخی از سیاستمداران ایران به خاطر شرایط سیاسی و اجتماعی سخت ایران در این دوره تاریخی به دنبال کشوری بودهاند که بتواند نقش نیروی سوم را در برابر نفوذ روسیه و انگلیس، ایفا کند. تا ایران از زیر فشار این دو قدرت استعماری رها شود. غافل از آنکه آمریکا خود به عنوان یک قدرت استعماری نمیتواند نقش یک قدرت رهاییبخش را ایفا کند.
در مقاله پنجم که تحت عنوان «تحلیلی بر فعالیت و سیاستهای آموزشی مبلغان پروتستان آمریکایی در ایران دوره قاجار» توسط خانم ویدا همراز، استادیار دانشگاه صدا وسیما، ارائه شده است، نویسنده ضمن ارائه مباحث کلی درباره سیاست تبلیغ مذهبی توسط نهادهای غربی، با شیوهای توصیفی - تحلیلی و بر پایه اسناد و منابع تاریخی، بهطور خاص به تحلیل و بررسی یک شاخه مهم از فعالیتهای مبلغان پروتستان آمریکایی در ایران یعنی «فعالیتهایآموزشی» آنان پرداخته است. نویسنده در این مقاله، ضمن مفروض گرفتن اهداف مختلف تبلیغی آمریکاییها در ایران، «انگيزههاي ديني» را از منافع سياسي و اقتصادي كه قرنها حركتهاي تبليغي در جهان مسيحيت را تحت كنترل خود داشته قابل تفكيك دانسته است.
مقاله پایانی شماره 62 فصلنامه مطالعات تاریخی توسط آقای حسین کاوشی، کارشناس ارشد تاریخ دانشگاه شهید بهشتی، به نگارش درآمده است. این مقاله تحت عنوان «مطالعه روند نفوذ آمریکا به صحنه سیاسی ایران از 1262 تا 1320» به بررسی تاریخ روابط سیاسی، اقتصادی و فرهنگی ایران و آمریکا در دوره زمانی 1262 تا 1320خ، بهعنوان سالهای شروع روابط و تلاشهای آمریکا برای نفوذ در صحنه سیاسی ایران، میپردازد. مطابق یافتههای کاوشی، دولت ایالات متحده آمریکا برای نفوذ در ایران با مخالفت جدی روسیه و انگلستان روبهرو شده بود. به همین دلیل طی چند دهه تلاش میکند ضمن اجتناب از در خطر قرار دادن منافع آنها در ایران، از راههای مختلف حضور عوامل خود در ایران را گسترش داده و منتظر تغییر شرایط باشد. در این دوره، ایالات متحده در چند مقطع فرصتهایی را هم به دست می آورد، اما موانعی که از سوی رقبای آنها و مقاومت بخشی از مردم ایجاد میشود، مانع دستیابی آنها به اهدافشان میشود. با وجود این، به مرور رویکردهای جدیدی در سیاست خارجی آمریکا برای سلطه بر سایر نقاط استراتژیک جهان از جمله ایران بهوجود آمد که چالشهای جدی آمریکا با دیگر قدرتهای استعماری جهان را پدید آورد. این رقابتها و چالشها در ایران با تحولات روابط بینالملل پس از جنگ جهانی اول رقم خورد.
در مجموع باید گفت فصلنامه شماره 62 اطلاعات بسیار قابل توجهی در باره مناسبات ایران و آمریکا از شروع روابط تا پایان جنگ جهانی دوم پیش روی ما قرار میدهد. بطور قطع خواندن این شماره فصلنامه به درک واقعیتری از دوره خوشبینیهای سادهانگارانه درباره سیاستهای آمریکا در ایران بهویژه در سالهای قبل از کودتای 28 مرداد 1332 به پژوهشگران ارائه میکند.