فصلنامه مطالعات تاریخی شماره 54 ویژه پاییز 1395 از سوی موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی منتشر شد. در این شماره از فصلنامه نیز مقالات متنوعی در حوزه تحولات تاریخ معاصر ایران به رشته تحریر درآمده است. مقدمه این شماره از فصلنامه به موضوع فناناپذیری اسطوره های تاریخ در جامعه پرداخته است. در مقدمه که تحت عنوان «سخن اول» انعکاس یافته آمده است:
هنگامی که تاریخ تبدیل به دانش گردید، حقایق پیرایه بسته جهان قدیم، اسطوره نام گرفتند و بایگانی شدند. اساطیر در گذشته های دور ماندند و اجازه پا گذاشتن به جهان تازه را نیافتند، مگر برای کالبدشکافی حکیمان علم تاریخ. این فرآیند نزد دانشمندان علوم اجتماعی، به ویژه تاریخ، موضوعی پذیرفته شده است. اما میدانیم که این گروه بسیار کوچک فرزانه، توان نگهداشت حقیقت های پیله بسته را در گذشته ندارند و اسطور ه ها دور از چشم ایشان، همواره در زایش اند. تولید اسطوره، اسطور ه سازی و اسطور ه انگاری آدمیان نه تنها پایان نپذیرفته، بلکه با تغییر چهره، همواره از آنک به اینک آمده است. گفتنی است که نه ما آدمها اسطوره را رها کرد ه ایم و نه این پدیده پیچیده در وهم و خیال ما را به خود واگذاشته است.
فناناپذیری اسطور ه ها در کجا ریشه دارد؟ جای باش این پدیده در ضمیرهای تصفیه نشده انسان است. ضمایر پالوده، چون آ یینه، فقط بازتابنده حقایق هستند؛ و چه اندک اند! و در برابر، تابش حقیقت در ضمایر زنگارین، تصویر یکسان و همانندی به دست نمی دهد؛ و چه بسیارند! پس اسطور ه ها ریشه در حقیقت گریزی خوابانده اند. خمیره آدمی با ستایش و پرستش سرشته شده است. وقتی حقیقت را نپرستد و یا آن را با شایستگی نستاید، پای اساطیر به میان کشیده میشود. آنک گیل گمش و آفرودیته و... اساطیر الاولین بودند و اینک ماشین سوار شده بر انسان و ... اساطیر الآخرین هستند.
آرزو این که؛ ای کاش اسطور ه ها به جهان ادبیات قانع بودند؛ همانجا میماندند، زاد و ولد میکردند و درسرای داستان و شعر نقش میگرفتند. اما آنها زیاده خواه هستند و هر جا که آدمیان نفس میکشند، تنفس میکنند. آیا ما مجبور به پذیرش اساطیر هستیم؟ پذیرش همزیستی با اساطیر، یعنی بالا بردن دستان تسلیم در برابر حقیقت رنگ و رو باخته و لاپوشانی شده. این پدیده وهمناک، میهمان همه اندیشه های بی گردش و ایستا است. تا زمانی که جامعه به دوستی با تاریخ خو نگیرد و جایگاه حقیقت را گم کرده باشد، باید میزبان اساطیر باشد.
حال که زبان راستگو و تلخ تاریخ کمتر پسندیده میشود، خوب است با ترجمه اسطوره، به زبان محلی تاریخ، آشنا شوید: آنان که یک نفس تا مرز حراج شخصیت ملی یک مملکت میروند، اسطوره سیاسی هستند. آنان که از خالی کردن جیب یک ملت هراس نمی کنند، اسطوره اقتصادی هستند. کسانی که باکی از ربوده شدن اندیشه ها ندارند، اسطوره فرهنگی هستند. دروگران زندگی، اسطوره نظامی هستند. پر کردن درون انسانها از کاه تقلید، کار اساطیر هنری است.
سخن آخر این سخن اول: تردید در پرستش حقیقت، در ورودی اسطور ه ها را باز می گذارد.