موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی همزمان با برگزاری نمایشگاه بین المللی کتاب در تهران ، چهل و سومین شماره فصلنامه مطالعات تاریخی را منتشر ساخت . دراین شماره عناوین ذیل مورد بررسی قرار گرفته است :
1- عدالت خواهي در نجف و تحصن خونين در كربلا
2- آيت الله حاج شيخ محمد كفعمي خراساني
3- بازخواني نهضت امام خميني ؛ از اسلام شناسي متمايز تا قيام براي خدا
4- واكنش هاي اجتماعي در آذربايجان به سياست هاي فرهنگي رضاشاه
5- خوانش «شمس پهلوي» در روايت «اسناد»
6- جريان هاي روشنفكري ناسازگار با گفتمان قدرت در دوره پهلوي اول
7- شرح سند مكالمه تلفني محمدرضاشاه با علي اميني
در سخن اول فصنامه مطالعات تاریخی شماره 43 می خوانیم :
تاریخنگاری و تاریخنگری برگی تازه خورده است. هر دو، دورة بسیار طولانی نگارش و نگاه سنتی به رخدادها را پشت سر گذاشتهاند. سالهاست که حوادث بر گرد پادشاهان و سلاطین و امرا نمیگردد و به دست آنان پدید نمیآید. سالهاست که اسطورهها و حماسهها در نگارش تاریخ جایی نمییابند. وسالهاست که منشیان و دیوانیان و مورخان رسمی برای ممالک خود تاریخ نمینگارند.
چندی است که نگارش تاریخ و نگاه به تاریخ از عرش حاکمان به فرش مردمان نزول کرده، خود را به دریافت حقیقت نزدیک کردهاند. این فرود از زمانی آغاز گشت که هویت فردی حاکمان رفته رفته جای خود را به هویت گروهی مردم داد. قلمهای تاریخنویس نیز کم کم تکثیر شدند و از تاقچه دست نیافتنی مورخان دربارنشین روی میز و نیمکت تاریخپژوهان مستعد و علاقهمند نشستند. به عبارت آخر، تکگویی و تکنگری در تاریخ جای خود را به همهگویی و همهنگری سپرده است. این همان برگ تازهای است که بر تاریخنگاری و تاریخنگری خورده است. حال، این نه کتیبههای کنده شده بر سینه کوه، بلکه خاطره نگاشتهها و یادنوشتههای مردم از حوادث است که عناصر و مواد تاریخنگاری را فراهم میآورد؛ و این نه عملکرد شاهان در خداینامه، بلکه کنشهای مردمی بر سینه اسناد است که نشانهها و قراین تاریخی را باز میگوید. این تحول عمدهترین ویژگی تاریخ معاصر ایران است. و اگر انقلاب اسلامی ایران را با تسامح به تاریخ معاصر ایران ملحق کنیم و یا نه، آن را عصری جدید بنامیم که با پیدایش خود منطقه و سپس جهان را متأثر کرده است، مواد و مصالح پردازش تاریخی آن را باید در سینههای آحاد مردم و در هر آنچه که عملکرد آنان بی واسطه یا با واسطه پدید آورده است، جست.
2- اگر پهنه پیدایش تاریخ انقلاب اسلامی را در مرزهای ایران جستوجو کنیم، تاریخ بقای آن را باید در منطقه و سپس جهان یافت. این سخن چه بسا در زمان ما توأم با اغراق یا دخالت تعلقات فردی تلقی گردد، اما شواهد بسیاری نشان از آن دارند که ادامه این انقلاب سیرتی فرامرزی یافته و انقلاب اسلامی از جنبههای تاریخ جهانی برخوردار شده است. این نه به مفهوم گسترش مرزها، ایجاد امپراتوری و حکومت بر سرزمینهای دیگر، بلکه تأثیرگذاری رو به افزایش این انقلاب بر سازوکارهای سیاسی منطقه و جهان است. ایران با همه ابزار دولتی و ملتی خود تا چند دهه پیش تابعی بود از یک بلوک زورمند؛ یک متغیر وابسته و یک شناور متصل به اهرمهای سیاسی کشنده. اما در پس انقلاب اسلامی، ایران به عنوان یک واحد سیاسی مستقل تأثیرگذار، یک تغییردهنده منطقهای و کشوری که قدرتهای بزرگ جهان با نگرانی تأثیرات بعدی آن را پیجویی میکنند، ظهور و بروز یافته است. قراین بسیاری تاریخ امروز و فردای ایران را تاریخی جهانی مینمایاند.
3- در روزگاری که نگارش تاریخ و نگرش به تاریخ برگی تازه خورده و در زمانی که ایران طلیعه جهانی شدن خود را نمایان کرده، پرسشهایی چون، آیا انقلاب اسلامی قابلیت نگارش تاریخی یافته؟ آیا معاصرت اجازه تاریخنویسی دربارة این انقلاب را میدهد؟ آیا اسناد به اندازهای که بتوان نگاه تاریخی به انقلاب اسلامی کرد منتشر شدهاند؟ و از این قبیل سؤالها که کم گفته و شنیده نمیشود، نوعی واپسماندگی با روکش علمی است. گردش و تغییر و تبدیل روزگار، پرشتابتر از آن است که بتوان در ایستگاههایی این چنین ماند و نظریهها و دیدگاههای تاریخپژوهی را با رخدادهای ریز و درشتی که پیاپی میآیند و میروند تطبیق داد و رأی صادر کرد.
اینک، به دورازاین پرسشهای زرد آکادمیک مواد و مصالح تاریخنگاری انقلاب اسلامی تولید، فرآوری و درسازه تاریخ ایران کار گذاشته میشوند. مشارکت روشن دربالا بردن این ساختمان، بهتر از نظارت خاموش نیست؟ پاسخ این پرسش را باید از همه علاقهمندان به ایران و تاریخ آن شنید.