بيست و ششمين فصلنامه مطالعات تاريخي، ويژه پاييز 1388 كه با تأخير در فصل زمستان منتشر شد حاوي مقالاتي است كه نخستين آن «بررسي انديشههاي نظامي آيتالله سيدعبدالله مجتهد بلادي بوشهري» نوشته آقاي عليرضا كمري است.
آيتالله سيدعبدالله مجتهد بلادي بوشهري، از زمرة روحانيون سياسي مبارز سدة اخير است. كه با اقدامات عملي و قلمي خود عليه سلطه انگليس در ايران همت گماشت. وي پس از بازگشت به ايران به تدريس و ارشاد و نشر احكام و تأليف كتب همت گمارد و ميان مردم اشتهار عام پيدا كرد و به سبب رابطة نزديك با انجمن اتحاد اسلام و همآوايي با جنبش مشروطيت رسالة لايحه جهاديه را-در محكوميت فعاليتهاي لياخوف روسي و سربازان تزاري عليه مشروطهخواهان ايران - نوشت؛ به دليل همراهي با مبارزان جنوب ايران در جنگ جهاني اول و فعاليت عليه قواي انگليس معرض تهديد و ترور واقع گرديد و ناچار به مهاجرت به شيراز شد و در آنجا به جمع آزاديخواهان پيوست و علاوه بر صدور فتوا عليه انگليسيها به نگارش كتابهايي چند از جمله سوانح و لوايح و ايقاظ الحبيب في مظالمالصليب پرداخت. آيتالله بلادي در سال 1339 ه ق پس از هفت سال اقامت در شيراز به بوشهر بازگشت و تا آخر عمر به ارشاد و نگارش كتب و مبارزات خود - از جمله مبارزه با كشف حجاب در دورة رضاخان پهلوي - ادامه داد.
دومين مقاله اين شماره از فصلنامه، «فرهنگ سياسي هيأت حاكم در دوره پهلوي دوم» نوشته حميدرضا اسماعيلي است.
حكومت پهلوي همانند هر حكومت ديگري از بنيانهاي نظري و ايدئولوژيك برخوردار بود كه تلاش ميكرد بدين وسيله مشروعيت سياسي خود را تأمين كند. فعالان سياسي و اعضاي ديوانسالار و افراد وابسته به هيأت حاكم پهلوي داراي ويژگيها و خصايصي بودند كه بخشي از آن محصول نظام سياسي پهلوي بود. به عبارت ديگر، در طبقه حاكم عصر پهلوي نوع خاصي از «فرهنگ سياسي» وجود داشت كه ميتواند بخشي از رفتارهاي حاكمان و سياستهاي حكومت در اين مقطع تاريخي را تبيين كند. رهيافت فرهنگ سياسي، هم ميتواند ايدئولوژي سياسي را نشان دهد و هم ويژگيها و خصايص حاكمان را. آنچنان كه صاحبنظران «فرهنگ سياسي» گفتهاند اين حوزه شامل هنجارها، مطلوبها، احساسات، اطلاعات و مهارتهاي سياسي ميشود.
در اين مقاله تلاش شده است با اين برداشت از مفهوم فرهنگ سياسي به شناخت ديگري از حكومت پهلوي دست يابيم. نويسنده براي دستيابي به اين منظور از چهار روش كلي بهره برده است. 1- بررسي ايدئولوژي سياسي حكومت پهلوي؛ 2- بررسي ويژگيهاي فكري و شخصيتي شخص شاه به عنوان رأس و نماد حكومت پهلوي؛ 3- بررسي ساختار سياسي و تأثيرات آن بر فرهنگ سياسي؛ 4- بررسي تحقيقهاي ميداني و پرسشنامهاي انجام شده درباره نخبگان سياسي و كاركنان بوروكراسي مرتبط با نظام پادشاهي (به ويژه آنچه كه ماروين زونيس انجام داده است.)
مقاله سوم «نگاه شوروي و كشورهاي بلوك شرق به وقايع منجر به پيروزي انقلاب اسلامي ايران» نام دارد. نويسنده، محمدمحسن مصحفي، ميگويد كه درباره نوع تحليل و نگاه اتحاد جماهير شوروي به عنوان يكي از ابرقدرتهاي جهان دو قطبي به وقايع منجر به انقلاب اسلامي ايران، نظرات يكساني وجود ندارد. مطابق نگرشي كم و بيش غالب؛ برخي براي مسكو نقشي مثبت و تأييدآميز در قبال نهضت مردم ايران قائلند. به اين معني كه فروپاشي حكومتي در منطقه كه از پايههاي مهم سياستهاي جهان غرب در خاورميانه و خليج فارس بود، مطابق منطق جنگ سرد نميتواند مورد حمايت يا دست كم رضايت بلوك سياسي متخاصم نباشد. اين نوع نگاه، شايد برخاسته از تحليلي نه چندان عميق از مناسبات حاكم بر جهان دو قطبي باشد. تبليغات وسيع حكومت شاه مبني بر اين كه كمونيستها پشت پرده اغتشاشات ايران هستند هم در تقويت اين نگرش نقش قابلتوجهي داشته است. اما مطالعه وقايع و اتفاقات، و تحليل مناسبات سياسي و بينالمللي سالها و ماههاي منجر به پيروزي انقلاب اسلامي، نتايجي متفاوت به دست ميدهد كه اگر تحليل پيش گفته را يك سره از صحنه خارج نسازد، دست كم پرسشها و ترديدهاي جدي درباره دقت و درستي آن ميآفريند.
در مطلب پيش رو تلاش شده ابتدا نگاهي به تحليلهاي محافل آكادميك شوروي از وقايع منتهي به انقلاب اسلامي ايران انداخته شود، سپس بخشهاي مهم مناسبات تهران و مسكو و كيفيت اين رابطه مورد بررسي قرار گيرد؛ رابطهاي كه شناخت چگونگي آن در بستر جهان دو قطبي، درك بهتري از رويكرد مسكو به وقايع ايران به دست ميدهد.
سرانجام بررسي برخي اسناد و برخي وقايع تاريخي ما را به نشان دادن دلايل طرح ادعاي پيش گفته نزديكتر ميسازد.
در مقاله چهارم، خانم سمانه بايرامي زندگي سياسي سيدحسن امامي را مورد بررسي قرار داده است. وي در ابتدا پيشينه و خاندان امام جمعه و پيوندهاي سياسي آن را با حاكمان وقت برميشمارد و سپس چگونگي رشد علمي و سياسي سيدحسن امامي را بازميگويد.
مقاله پنجم نوشته كامران غضنفري، «آمريكا و تحميل كاپيتولاسيون» نام دارد.
در تاريخ معاصر ايران، كاپيتولاسيون از جمله موارد مهم ناقض استقلال و حاكميت ملي بوده است. اين قالب به ظاهر قانوني استعمار، نه تنها تأمينكنندة نفوذ بيگانگان بوده، بلكه از همين طريق نفوذ كارگزاران بيگانه در ساخت حاكميت كشور هموار و زمينهساز جرائم بيشمار آنان عليه ملت مظلوم و مسلمان گرديده است. قوانين جزائي كه ميبايست مظهر حاكميت دولت باشد، به صورت بازيچهاي در دست عناصر خودفروخته درآمده و به سهولت ناديده گرفته ميشد. علاوه بر پيامدهاي ناگوار سياسي، به لحاظ اجتماعي ميزان جرائم با سوءاستفاده از كاپيتولاسيون افزايش پيدا ميكرد. از نظر اقتصادي هم سوءاستفاده از كاپيتولاسيون موجب ميشد بدون هيچ كنترل و ممانعتي، افراد خارجي هر چه ميخواستند به كشور وارد و يا از آن خارج نمايند. اما از همة اينها مهمتر، نقض حاكميت قضائي كشور بود كه با وجود كاپيتولاسيون كاملاً متزلزل ميگرديد. كاپيتولاسيون، اتباع داخلي را از حمايت كامل قضائي محروم ميساخت و اتباع خارجي را بر آنها مقدم ميداشت.
در اين تحقيق، سابقه حضور مستشاران نظامي آمريكا در ايران، چگونگي سير حوادث مربوط به تصويب لايحة كاپيتولاسيون و پيامدهاي آن را بررسي ميكنيم.
«اربعين 1357، تهران» نوشته ميرزاباقر علياننژاد، مقاله بعدي است.
با فرارسيدن ماههاي محرم و صفر 1399 فرصت ديگري در اختيار مبارزان قرار گرفت تا انقلاب اسلامي را گسترش داده و در راه سرنگوني رژيم شاه بكوشند. جمعه شب دهم آذر 1357، اول محرم 1399، حركتي در تهران روي داد كه در مبارزات سياسي دنيا سابقه نداشت و مأموران نظامي و دولت ازهاري را آشفته كرد. فرياد اعتراض مردم در دو عبارت آسماني «الله اكبر» و «لاالهالاالله» قرار گرفت و كشور را تكان داد. تظاهرات در خيابانها و در دسترس مأموران حكومت نظامي نبود تا با گلوله صداها را خفه كنند. تظاهرات شبانه پشت بامي از ساعت 21 آغاز ميشد و مأموران نظامي با شليك تيرهاي هوايي و بدون هدف سعي ميكردند ايجاد رعب و وحشت نمايند. سرانجام راهپيمايي تاسوعا و عاشورا (19 و 20 آذر 1357) با عظمت، انضباط و يكپارچگي بيسابقهاي صورت گرفت و ميليونها نفر در سراسر كشور عليه حكومت پهلوي تظاهرات كردند. اين تظاهرات مخالفان حكومت پهلوي را بيش از پيش متحد نمود و از طرف ديگر شكست دولت نظامي ازهاري و عدم توانايي آن در اداره كشور را نمايان ساخت.
در حالي كه در پايان ماه محرم امام خميني در نوفل لوشاتو تشكيل حكومت اسلامي در ايران را حتمي ميدانستند، شاه در تهران در جستجوي فردي بود كه بعد از كنارهگيري غلامرضا ازهاري زمام امور را در دست بگيرد. در آخرين روز محرم، 9 دي 1357، شاه، شاپور بختيار را به نخستوزيري انتخاب كرد ولي سرعتي كه ماه محرم به حوادث انقلاب داده بود ديگر توسط هيچ دولتي قابل كنترل نبود. شاه نيز در 26 دي 1357 از كشور خارج شد.
امام خميني به مناسبت فرارسيدن اربعين در پيامي به مردم ايران نوشتند: «امسال اربعين امام امت [= امام حسين(ع)] در خلال اربعينهاي پيروان شيعيان آن بزرگمرد اسلام واقع شده، و گويي خون شهيدان ما امتداد خون پاك شهيدان كربلاست، و اربعين اخير برادران ما بازتاب اربعين آن دلاوران ميباشد؛ خون طاهر آنان به حكومت طاغوتي يزيد خاتمه داد، و خون پاك اينان سلطنت طاغوتي را به هم پيچيد. اربعين امسال استثنايي و نمونه است؛ راهپيمايي و تظاهرات پرشور در اربعين وظيفه شرعي و ملي است.» رهبر انقلاب اسلامي در بخش ديگر از اين پيام نوشتند: «ملت بزرگ در سراسر ايران با راهپيمايي و تظاهرات خود اين نظام را دفن ميكند، و مخالفت خود را با «شوراي سلطنت» غيرقانوني اعلام مينمايد، و پشتيباني خود را براي چندمين بار از «جمهوري اسلامي» اعلام ميكند.»
مردم با شنيدن پيام امام خميني و دعوت روحانيان، يكپارچه در 29 دي 1357 در سراسر كشور عليه حكومت پهلوي تظاهرات كردند. ميليونها ايراني در اين روز در شهرها و روستاها ضمن عزاداري براي شهيدان كربلا، خواهان بازگشت هر چه زودتر امام خميني به وطن شدند و در شعارهايشان شوراي سلطنت و دولت شاپور بختيار را محكوم كردند و ضمن نفي حكومت پهلوي خواستار برقراري جمهوري اسلامي شدند.
«سندهاي بدون شرح» آخرين بخش از بيست و ششمين شماره فصلنامه مطالعات تاريخي است. سندهاي بدون شرح اين شماره به گزارشهاي سركنسولگري ايران در نجف اختصاص دارد كه در روزهاي پنجم، ششم و هفتم آذر 1307 به وزارت امور خارجه نوشته شد. محمود ارفع نماينده سياسي ايران در نجف هنگامي كه با فعاليتهاي يك روحاني تازه برگشته از ايران مواجه ميگردد، شرح اقدامات او را كه زمينهسازي عليه دولت ايران است، به وزارتخانه متبوع خود مخابره ميكند و خواستار كسب تكليف ميشود.
در سال 1307ش رضاشاه دست به اجراي تصميماتي ميزند كه از منظر پژوهشگران تاريخ معاصر ايران هم پايههاي ديكتاتوري او را تقويت ميكند و هم نهادهاي سنتي و مذهبي را به چالش ميكشد. از آن جمله هستند، اعمال تقلب در انتخابات مجلس - كه از دو دوره قبل شروع شده بود - اجراي قوانيني براي تحديد وقف، اجراي اجباري قانون اصلاح لباس، اجبار به استعمال كلاه پهلوي، تشويق به حجابزدايي زنان پيش از كشف حجاب رسمي، ضرب و شتم آيتالله بافقي، دستگيري آيتالله سيدحسن مدرس و آيتالله سيدحسين بروجردي، تبعيد ميرزاصادق آقاي تبريزي، تبعيد سيدعبدالله واعظ خراساني، پروبال دادن به فرقه بهاييت و ... .
در اين گزارشها ميخوانيم كه سيدمحمد خلخالي پس از بازگشت از ايران، برخي از اين رخدادها را براي مراجع تقليد و ديگر روحانيان حوزه علميه نجف بازميگويد و خواستار واكنش آنها ميشود. علما و طلاب بارها به سراغ آيات اصفهاني و ناييني ميروند، اما در نهايت آيتالله محمدحسين ناييني با توضيح اقدامات ناموفق نجف به ويژه در تحريم انتخابات مجلس مؤسسان عراق كه منجر به تبعيد و مهاجرت روحانيان از بينالنهرين به ايران شد (1302ش) طلاب را از واكنشهاي تند و دفعي پرهيز داده، ضمن اطمينان دادن به اقداماتي كه براي جلوگيري اسلامزدايي در ايران خواهد شد، آنها را به آرامش فراميخواند.
آنچه گفته شد كليات سخني است كه اين سندها بازگو ميكنند، اما در جزئيات امر ميتوان با فضاي اجتماعي - سياسي ايران، جوّ حاكم بر حوزه علميه نجف، وظايف نماينده سياسي ايران در شهر نجف، هماهنگي آيتالله محمدحسين ناييني با آيتالله سيدابوالحسن اصفهاني، و... آشنا شد.