لطفاً برای دانلود فایل کتاب‌ها وارد شوید یا ثبت نام کنید

فصلنامه مطالعات تاریخی شماره 16

فصلنامه مطالعات تاریخی شماره 16


 
شانزدهمين شماره فصل‌نامه مطالعات تاريخي ويژه بهار 1386 منتشر شد. نخستين مقاله اين شماره «خاطرات احسان‌الله خان دوستدار» نام دارد كه با مقدمه و تعليقات دكتر عبدالله متولي فراهم آمده است. احسان‌الله خان دوستدار يكي از رجال پس از نهضت مشروطيت ايران است كه چهر‌ه‌اي يكدست از او نمي‌توان به دست داد. او را در درگيري‌هاي غرب ايران همزمان با جنگ جهاني اول، كميته مجازات، و نهضت جنگل مي‌بينيم. نقطه مشترك همه اين حوادث، ناكامي،‌ پراكندگي و شكست اين رخدادها است. آن چه به عنوان «خاطرات احسان‌الله خان دوستدار» در اين شماره از فصل‌نامه مطالعات تاريخي آمده، در واقع متني روسي است كه پس از فرار او به اتحاد جماهير شوروي تهيه و احتمالاً به چاپ رسيده است. در مقدمه متن روسي، خاطرات در قالب سه مقاله و با عنوان كلي «جنبش انقلابي در شرق» و عنوان فرعي «جنبش انقلابي و ملي در سالهاي 1917 ـ 1914در ايران» ياد شده است. به دليل همنوايي اعتقادي احسان‌الله خان با انقلاب اكتبر 1917 روسيه، ادبيات اين متن با ادبيات و تاريخ‌نگاري نظام كمونيستي همخواني دارد. در مقدمه روسي از نشريه «شرق جديد» نيز نام برده شده، از اين رو اين احتمال وجود دارد كه متن ياد شده در آن نشريه درج شده باشد. به هر حال خاطرات در يكي از مهمترين بخشهاي خود، يعني كودتاي احسان‌ الله خان عليه نهضت جنگل و ميرزا كوچك‌خان ناتمام باقي مي‌ماند. با اين كه متن خاطرات از خودمحوري، تحليل‌هاي چپگرايانه و انواع تهمتها نسبت به چهره‌هاي ملي چون كلنل محمد‌تقي خان پسيان و ميرزا كوچك‌خان خالي نيست، و منعكس كننده گرايشهاي افراطي احسان‌الله خان است، اما از آن جا كه براي نخستين بار در ايران منتشر مي‌شود، مي‌تواند حاوي نكات تازه‌اي از زندگي اين مرد ماجراجو باشد. دومين مقاله «برشي از خاطرات آيت‌الله خالصي‌زاده ـ روند فروپاشي جمهوري» نام دارد. آيت‌الله محمد خالصي‌زاده از روحانياني است كه در عراق عليه اشغال انگلستان، همپاي ديگر روحانيان شيعه ـ همزمان با تحولات بين‌المللي جنگ جهاني اول ـ جنگيد و در نهايت تحت فشار اشغالگران به ايران تبعيد شد. وي در مدت زمان حضورش در ايران، بنابر اعتقاد فراملي خود،‌ عليه برخي از اقدامات برتري جويانه رضاخان وارد عمل شد؛ كه از آن جمله بود «جمهوري‌خواهي». خالصي‌زاده در خاطرات خود مي‌نويسد: كه مخالفت او با جمهوري‌خواهي رضاخان نه از جهت مخالفت با نظام جمهوري، بلكه مخالفت با براندازي حكومت مشروطه، قانون اساسي و روي كار آمدن حكومتي استبدادي به نام جمهوري و به دست رضاخان بوده است. او معتقد بود پشت اين تحول، سياستهاي استعماري انگلستان قرار دارد و رضاخان عنصر پيش برنده اين سياست است. خاطرات به زبان عربي است و «بنياد آيت‌الله خالصي‌زاده» متن كامل آن را براي انتشار به فصل‌نامه مطالعات تاريخي داده است. در انتخاب نخست، اين بخش براي ترجمه در نظر گرفته شد. خالصي‌زاده در پايان نگارش اين قسمت به خواننده يادآور مي‌شود كه آن را پس از دستگيري و زنداني شدن در شهر دور افتاده «خواف» نوشته، آن هم دور از نگاه زندانبانها. رضاخان دستور داده بود او را از نوشتن منع كنند و خالصي‌‌زاده توانسته بود با فريب، كاغذ و قلم تهيه كرده، آن را بنگارد. امكان دارد در شماره آتي فصل‌نامه بخش ديگري از اين خاطرات ترجمه و منتشر گردد. «سياستهاي قرضه: شركت نفت ايران و انگليس و خانهاي بختياري» نوشته استفاني كرونين و با ترجمه محمدثه محمدي سومين مقاله فصل‌نامه است. خانم استفاني كرونين در تحقيقات تاريخ معاصر ايران پژوهشگري گمنام نيست. از او كتاب ارتش و تشكيل حكومت پهلوي در ايران ترجمه و منتشر شده است؛ و نيز مقالات ديگري كه بيشتر مربوط به دوره پهلوي است. كرونين در مقاله حاضر كه در شمارة چهارم از سال بيستم نشريه Middle Eastern Studies به چاپ رسانده، گوشه‌هايي از تاريخ مربوط به صنعت نفت ايران و شركت نفت انگليس و ايران را با تكيه بر اسناد آرشيو وزارت امور خارجه انگليس و... بررسي كرده و روابط و زد و بند‌هاي آشكار و پنهان مقامات دولت انگليس و شركت نفت ايران و انگليس را با خانهاي بختياري و برخي مقامات حكومتي ايران از 1905 تا 1941 تبيين نموده است. دولت انگلستان در ايران هميشه از ابزارهايي چون تهديد،‌ تطميع، رشوه، قرض‌دهي، ايجاد اختلاف و چندگانگي، هم در سطوح كشوري و هم منطقه‌ اي سود مي‌جست. در اينجا نيز برخورد و مناسب شركت نفت ايران و انگليس با سردمداران ايل بختياري كه بخش اعظم ميدانهاي نفت جنوب ايران در مراتع آنان واقع شده بود، از چنين سياستهايي برخوردار است. مقاله بعدي عنوان «پاداش يك خيانت» نام دارد كه احمد ساجدي آن را نگاشته است. جنگ جهاني اول نقطه شروع تحركات بين‌المللي ايران به شمار مي‌رود و كنفرانس صلح پاريس (كنفرانس ورساي ـ 1919) و تلاش ايران براي عضويت در اين كنفرانس به منزله نخستين گامهايي بود كه از سوي دولت وقت ايران به نخست‌وزيري وثوق‌الدوله براي ورود به جامعه جهاني برداشته شد. اما در آن زمان انگليسي‌ها سوداي قيموميت بر ايران را بر سر داشتند. آنها در حال فراهم ساختن مقدمات انعقاد پيمان مشهور 1919 بودند كه همه امور مالي و نظامي ايران را به زير سلطه مستشاران انگليسي در مي‌آورد. طبعاً مقامات لندن كه در چنين شرايطي ورود ايران به جامعه جهاني را به زيان اين امتياز‌خواهي خود مي‌ديدند به كمك متحدان غربي خود تمامي تلاشهاي دولت ايران براي شركت در كنفرانس صلح پاريس را بي‌اثر گذاشتند. با اين همه دولت وثوق‌الدوله زماني تن به امضاء پيمان 1919 با انگليس داد كه از شكست تلاشهاي چند ماهه خود براي ورود به كنفرانس صلح مطمئن شده بود. پذيرش آن شكست و امضاء اين پيمان گويي به منزله پاداشي بود كه وثوق‌الدوله بابت خيانت مقامات انگليسي به آنان مي‌پرداخت. «انجمن اخوت، فراماسونري و كارگزاران دوران پهلوي» نوشته دكتر نورالله عقيلي مقاله بعدي فصل‌نامه است. موضوع تصوف، دراويش و فراماسونري در تاريخ معاصر ايران، به ويژه دوران حكومت پهلوي، نيازمند واكاوي بيشتر است. دكتر نورالله عقيلي كه دانش آموخته رشته تاريخ است، در اين مقاله تلاش كرده، به اين نيازمندي پاسخ دهد. او معتقد است هميشه نمي‌توان تصوف يا درويشان را به فراماسونري نسبت داد، اما انجمن اخوت كه ابتدا با نام گرايش به تصوف تأسيس شده، رفته رفته به فراماسونري گراييد و صوفي‌گري چتري شد براي فعاليتهاي آن. نويسنده با بررسي سير تاريخي انجمن اخوت نشان مي‌دهد كه اين انجمن در دوره پهلوي دوم به باشگاهي مادر براي پذيرايي لژهاي فراماسونري تبديل گرديد. «كرمانشاه و ملي شدن صنعت نفت» نوشته آقاي نادر پروين مقاله بعدي است. پروين پژوهشگري است كه به واسطه خاستگاه خود ـ كرمانشاه ـ رخدادهاي تاريخ معاصر ايران را در آن منطقه پي‌مي‌گيرد. اين بار سه موضوع: ملي شدن صنعت نفت، قيام سي‌تير 1331 و كودتاي 28 مرداد 1332 را در كرمانشاه بررسي كرده، و واكنشهاي رجال سياسي و فرهنگي آن منطقه را نسبت به اين رويداد نشان داده است. او مي‌نويسد كه مردم كرمانشاه مانند ساير نقاط ايران بدون گرايش به احزاب سياسي و صرفاً با انگيزه‌هاي مذهبي و بر اساس فتاوي آيت‌الله سيد‌ابوالقاسم كاشاني و رهنمودهاي دكتر محمد مصدق، خودجوش در صحنه مبارزه حاضر شدند. او در بخشي از مقاله از فعاليتهاي تيمور بختيار، نخستين رئيس ساواك،‌كه در آن زمان فرمانده پادگان كرمانشاه بود در حمايت از كودتا ياد مي‌كند. اما يكي از نكات جالب مقاله، پيدايش «جبهه مطبوعات ملي» در كرمانشاه براي حمايت از ملي شدن صنعت نفت و نمايش سهم مطبوعات كرمانشاهي در اين مبارزه است. «سيد‌محمد‌كاظم قريشي؛ قرباني مخالفت با كاپيتولاسيون» كه توسط محمد‌جواد مرادي‌نيا نگارش يافته درباره يكي از روحانيون پيوسته به نهضت امام خميني است كه پس از تبعيد در 13 آبان 1343 به بورساي تركيه، فعاليتهاي خود را با سخنرانيها، چاپ و توزيع اعلاميه شدت بخشيد كه در نهايت با دستگيري و شكنجه نهاد امنيتي حكومت پهلوي مواجه شد. ساواك در مورد او نوشته بود: «سيد‌محمد‌كاظم قريشي كه از طرفداران سرسخت خميني است در روز 5/11/1343 مصادف با 21 ماه مبارك رمضان روي منبر بر خلاف مصالح كشور و اعتراض به قوانين مجلس شوراي ملي (مصونيت مستشاران امريكايي) به ايراد سخنراني‌هاي تحريك‌آميز مبادرت و مردم را به دعاي به خميني وادار نموده است.» مشي سياسي قريشي در نهايت به جايي منجر شد كه در اثر شكنجه در زندان به بيمارستان منتقل شد، و به شهادت رسيد. تشييع جنازه او در تهران تبديل به تظاهرات ضد حكومتي شد؛ حتي ساواك نسبت به نوشته روي سنگ قبر او هم حساسيت به خرج داد و آن را تعويض كرد. مقاله حاضر زندگي و مبارزات سيد‌محد كاظم قريشي را از زبان اسناد و همرزمانش بيان مي‌كند. «فرار؛ برشي از خاطرات محمد‌رضا حافظ‌نيا» با تدوين سيد‌سعيد غياثيان آخرين مقاله فصل‌نامه است. محمد‌رضا حافظ‌نيا كه دانش‌آموخته جغرافياي طبيعي بود و در دوران تحصيل در دانشگاه به عرصه‌هاي سياسي كشيده شده بود،‌ براي گذراندن دوره نظام وظيفه به پادگان زرهي شيراز اعزام شد و پس از دوره آموزشي به لشكر 77 خراسان منتقل گرديد. اين زماني بود كه حركتهاي مردمي عليه حكومت شاه رفته رفته اوج مي‌گرفت و كشور تحت تأثير آن قرار داشت. حافظ‌نيا در چنين برهه‌اي تصميم به كشتن فرمانده لشكر 77 مي‌گيرد. او تصميم خود را عملي كرده و در ميدان صبحگاه به طرف او شليك مي‌كند. تيمسار «شهير مطلق» هدف گلوله قرار مي‌گيرد، اما جان سالم به در مي‌برد. حافظ‌نيا دستگير و با هواپيما به تهران منتقل مي‌شود. او پس از گذراندن سخت‌ترين بازجويي‌ها و تحمل شكنجه اطلاعات قانع كننده‌اي به ساواك نمي‌دهد. حافظ‌نيا به زندان وكيل‌آباد مشهد منتقل مي‌شود و در دي ماه 1357 به همراهي تعدادي از زندانيان اقدام به فرار از زندان مي‌كند. آن چه در اين خاطرات آمده، يادهاي لحظه به لحظه حافظ‌نيا از شورش، آتش‌سوزي، تصرف، و سرانجام فرار از زندان وكيل‌آباد است. «سندهاي بدون شرح» آخرين بخش از فصل‌نامه شانزدهم است. در اين شماره دست‌نوشته‌هاي يكي از رجال دربار پهلوي يا دولتمردان آن دوره را خواهيد خواند كه پس از پيروزي انقلاب اسلامي به اختصار و براي آگاهي بخشي از درون دربار، آنها را به جا گذاشته كه حاوي نكات تازه يا مؤيد گزارشهاي مطرح شده تا اين زمان است. اين دست‌نوشته‌هاي كوتاه كه با عناويني مشخص و در 20 صفحه ـ در واقع 19 صفحه است و يك صفحه به اشتباه شماره‌گذاري شده است ـ نگاشته شده، در بايگاني «دفتر اطلاعات و تحقيقات نخست‌وزيري» جمهوري اسلامي ايران نگهداري مي‌شد. در پي رسيدن يادداشتها به فصل‌نامه مطالعات تاريخي كوششهايي جهت يافتن نام نويسنده آنها صورت گرفت كه نتيجه بخش نبود. با علم به اين كه نبود نام صاحب دست‌نوشته‌ها،‌مي‌تواند استناد آن را نزد اهل پژوهش كم‌رنگ نمايد، اما طرح وقايعي كه قرينه‌هاي گوناگون در ديگر منابع دارد، ضمن حفظ اعتبار يادداشتها، اين امكان را نيز فراهم مي‌كند كه با ارائه آن، نام نويسنده‌اش نيز روشن گردد.

کتاب‌های مرتبط


--->