در نگاهي گذرا به ماهيت رخدادهاي ضداستبدادي يكصد ساله اخير ايران، دو رويداد بيش از بقيه، در صورت و سيرت به يكديگر شبيهاند: 15 خرداد 1342 و 22 بهمن 1357. چه در ابعاد خارجي و چه زمينههاي داخلي، راهبري و حضور مردمي و نيز اشتراك درخواستها و شعارها، شباهتهايي وجود دارد كه به درستي يكي را سرآغاز و ديگري را سرانجام حركتي دانستهاند كه به عنوان انقلاب اسلامي شناسايي شده است.
در ده سال اخير كوششهاي چشمگيري براي تاريخنگاري اين دوره صورت گرفته كه بخشي از آن مربوط است به بازنمايي و ترسيم قيام 15 خرداد 1342. با اين كه در اين كوششها، مساحت تحقيقات سازماني و نهادي بيشتر از پژوهشهاي شخصي و موردي است، اما نكته قابل توجه در هر دو مورد، روشني زواياي حركت پانزدهم خرداد است. حتي پژوهندگان خارجي، آنهايي كه امكان دستيابي به مدارك كافي درباره اين حادثه را داشتهاند، اطلاعات نسبتاً يكساني ارائه دادهاند و اگر به دور از منويات سياسي قلم زده باشند، در قضاوت نيز بيراهه نرفتهاند. و اين در حالي است كه خاكستر تبليغات حكومت پهلوي و همآواز با آن رسانههاي خارجي، حتي مواضع دولت اتحاد جماهير شوروي، روي اين آتش را پوشاند و اجازه نداد شعلهاي از حقيقت آن، سربرآورد.
با وجود گستره پژوهشهاي ارائه شده درباره قيام 15 خرداد، امكان تحقيقات تازه، همچنان وجود دارد; چه از نظر ابراز ديدگاههاي جديد و چه از جهت انتشار اسناد نويافته. اختصاص نخستين ويژهنامه فصلنامه مطالعات تاريخي به اين موضوع و گشت و گذاري در عناوين و اسناد ارائه شده، نشان ميدهد كه هنوز ميتوان دانستنيهاي تازهاي درباره اين قيام به دست داد.