درباره علم تاریخ در مزاکر آموزش عالی و حوزه های علوم دینی ایران سخن هایی گفته شده است.
موقعیت این رشته تحصیلی برای همه کسانی که پژوهشی در گروه های تاریخ دانشگاه ها – و یا کمتر از آن، ورود و خروجی اجمالی در مواد درسی و کارکرد هیئت های علمی – کرده باشند و تاملی در آموزش آن در حوزه های علوم دینی نموده باشند، روشن است. البته تاریخ وضعیتی متفاوت یا ممتاز نسبت به دیگر شاخه های علوم انسانی ندارد و هم تراز آن ها ارزیابی می شود. نتیجه بررسی هر یک از این رشته ها را – حداقل در کلیات – می توان به دیگری تعمیم داد.
با توجه به مشکلات ریز و درشتی که این رشته ها با آن رو به رو هستند، به نظر می رسد سخن راندن از ((تولید علم)) در دانشگاه ها و حوزه های علمیه، ارائه یک طرح آرمانی و چه بسا دست نیافتنی تلقی گردد. اما نمی توان از این یادآوری گذشت و نگفت که ماهیت این مراکز آموزشی از یک سو و شخصیت این رشته ها از سوی دیگر ایجاب می کند که در جبین آن ها، پیش از هر تصویری، دیدن تولید علم را خوش بداریم.
آن چه طبیعی به نظر می رسد این است که فرآیند تولید علم – در این جا تاریخ – از دانشگاه ها و حوزه های علمیه آغاز شود و نتایج آن نیز به مراکز بازگردد. یعنی چرخه علم آموزی به نحوی باشد که نه تنها منجر به تولید محصولات علمی گردد، بلکه خود نیز از دستاورهای این تولید بهره مند شوند. آیا چنین چرخه از در مراکز آموزش عالی ایران – اعم از دانشجویی و طلبگی – دیده می شود ؟ نمی توان پاسخ این پرسش را یکسره مثبت دانست. آن چه در دانشکده های تاریخ می گذدرد، در خوش بینانه ترین شکل خود، علم آموزی است و نه بیشتر. سلسله ای از مواد درسی توسط دانشجو انتخاب و پس از درس گیری و آزمون، (( پاس)) می شوند، دانشجو از آن ها می گذرد و عبور می کند. در واقع دوره دانشجویی شکل دگرگون نشده ای از دوران دانش آموزی است : گرفتن نمره و عبور از درس، حادثه تازه ای رخ نداده است. در حوزه های علمیه نیز توجه به علم تاریخ، رویکردی جدید است. توجه به علم انساب، تذکره نویسی، رجال، ملل و نحل در دوره های جدید توسعه بایسته بایسته نیافته است، هم گرایش بدان ها محدود مانده و هم در شکل و قالب، دگرگون نگردیده اند.
چه اتفاقی باید روی دهد ؟ تولید علم. اگر دوره دانش آموزی را مقطعی برای مصرف علم تلقی کنیم، دوره دانشجویی را باید زمان تولید علم بدانیم. بیان آرا و نظریات تازه، ارائه تحلیل های نو، به دست دادن گزارش های تاریخی جدید، به چالش کشاندن منابع و در نهایت به حرکت وا داشتن چرخه تولید علم، غیبتی محسوس در دانشگاه ها و حوزه های علمیه دارد. تداوم نقش علم آموزی و نا توانی در تولید اندیشه و فرآورده های نو، نتیجه ای جز نیازمندی و مصرف محصولات خارجی نداشته است. روی آوردن به تولیدات تاریخی دیگران امری مذموم نیست، در مقام تطبیق، تکمیل ، نقد و آگاهی از تلاش های بیرونی، رجوع به آن ها حائز اهمیت فراوان است، اما تغذیه بلاظرط تاریخ وارداتی، عیبی آشکار است. چرا که می دانیم تاریخ، هویت فرهنگ است و فرهنگ شناسنامه ای است که بومی ترین شاخص های یک جامعه را در خود ثبت می کند. تعویض و تبدیل این شاخص ها یعنی دست بردن به این شناسنامه. ویژگی جهان امروز نیز ما را وا می دارد، تاثیر پذیری در علم تاریخ را فرع بر تولید آن بدانیم، زیرا مرز های اقتصادی، نظامی سیاسی، در بسیاری از کشور ها شکسته شده و حکومت ها خواسته و ناخواسته در حال تن سپاری به نظامی واحد هستند، اما دیده می شود که فرهنگ ها برای حفظ مرز های خود مقاومت می کنند و نگهداری از سیرت بومی را حق خویش می دانند. و این امر محقق نخواهد شد مگر با تازه نگه داشتن هویت فرهنگ : تاریخ. تازگی تاریخ و نوشدنش در گرو تولید آن است. تولید این علم گام بلندی در جهت حفظ منافع ملی است، چرا که استقلال فرهنگی، یکی از مبانی صیانت از منافع ملی محسوب می شود