سي و پنجمين شماره فصلنامه مطالعات تاريخي منتشر شد . در مقدمه اين شماره راجع به تاريخ و ارتباط آن با قدرت سياسي آمده است :
اگر تاریخ را یکی از نامهربان ترین رشته های علوم انسانی بدانیم، گمان درستی برده ایم، چرا که همه فرآیندهای نهفته در علم تاریخ، رسیدن به حقیقت است و از آنجا که حقیقت همواره شیرین کام نیست، دست آوردهای این علم را نمی توان رئوف و مهربان دانست. اصطلاح «حقیقت تلخ است» که در محاوره کاربرد دارد، از ویژگی های بارز تاریخ به شمار می رود. تاریخ نه خوش آمد محض است و نه بدآمد صرف، تا بخش اول آن جذب شو و بخش دوم، دفع. تا زمانی که این ویژگی به درستی درک نگردد و بالاتر از آن پذیرفته نشود، تاریخ ابزاری خواهد بود برای ابلاغ «آن چه ما می پسندیم» و پوشاندن «آن چه ما نمی پسندیم». پس، دست آوردهای تاریخ، اگر نخواهد گزینشی و تقسیم بندی شده باشد، تنها راه، تجدیدنظر در «آستانه تحمل» است. اندازه آستانه تحمل فرد، گروه، جامعه، عاملی بس مهم در تعیین کارکرد تاریخ است. پاسخ این پرسش که تا چه میزان می توان در آشکار کردن حقیقت تاریخی پیش رفت، بستگی به ابعاد آستانه تحمل دارد.
چه عاملی در شکل دهی به آستانه تحمل دخالت دارند، جواب این سوال چندان آسان نیست. هر جامعه ای بنا به مختصات فرهنگی مردم و مقتضیات سیاسی حاکمان، پاسخ های گونه گونی به این پرسش می دهد. اما آنچه مسلم می نماید، چگونگی شکل گیری قدرت سیاسی، ارتباط مستقیمی در کشیدن طول و عرض آستانه تحمل دارد. پاسخ یک کشور تازه استقلال یافته ای که در تنظیم شناسنامه تاریخی خود معطل است؛ و یا یک نظام پادشاهی کوچکی که قدرت را میان شاهزادگان یک طایفه تقسیم کرده، با جواب کشوری که در تقسیم قدرت مجرب وآموخته است، یکسان نیست. رابطه تاریخ و قدرت سیاسی در جوامع دست نخست، «عموم و خصوص مطلق» است وتاریخ به همان اندازه که اجازه یابد می تواند بازتابنده حقایق باشد. در اینجا قدرت سیاسی سقف قد کشیدن را برای پژوهش های تاریخی تعیین می كند و از آنجا که مصالح و منافع ملی در این نوع جوامع در قامت یک شخص یا یک گروه تعریف می شود، تاریخ چیزی جز ابزار ستایش آن فرد، خاندان و طایفه او، و گروه حاکمان نیست. این رابطه، در دسته دوم، «عموم و خصوص من وجه» است و آن مساحت مشترک میان تاریخ و قدرت سیاسی، چیزی جز مصلحت ملی نام ندارد. در اینجا طلوع حقیقت، هر چند تلخ، درس آموز، رشد دهنده و راهنما است، و از آنجا که تلخی امروز ره آوردی جز شیرینی فردا ندارد، قابل پذیرش است. به نظر نویسنده این سطور رابطه «تباین» میان تاریخ و قدرت سیاسی چیزی بیش از یک نمایش که برخی کشورهای پیشرفته توان ایفای آن را دارند، نیست.