لطفاً برای دانلود فایل کتاب‌ها وارد شوید یا ثبت نام کنید

فصلنامه مطالعات تاریخی شماره 18

فصلنامه مطالعات تاریخی شماره 18


 
شماره‌ هجدهم فصل‌نامه مطالعات تاريخي با پژوهشهاي تازه و اسناد جديد و نويافته انتشار يافت. هجدهمين شماره فصل‌نامه مطالعات تاريخي ويژه فصل پاييز است. اين فصل‌نامه در ادامه انتشار پس از از ويژه‌نامه بهائيت (شماره هفدهم) با مطالبي متنوع از جريانها، موضوعات، سازمانهاي و شخصيتهاي تاريخ معاصر ايران در دست علاقه‌مندان است. شماره اخير با 9 مقاله فراهم آمده كه نخستين آنها «جاسوسان K.G.B در ايران: وكيل جاسوس ـ احمد‌ بني‌احمد» نام دارد. در ادامه معرفي جاسوسان K.G.B در ايران، اين‌بار براساس اسناد موجود در بخش ضدجاسوسي ساواك، به معرفي «احمد بني‌احمد» پرداخته شده است. احمد بني‌احمد درسال 1357 ش نماينده تبريز در مجلس شوراي ملي بود. او با اوج‌گيري مخالفتهاي مردمي عليه حكومت پهلوي، خود را به عنوان يكي از معترضان به دولت وقت نشان داد و اقداماتي را تا حد استيضاح دولت به كار بست. اما اعتراضات از حد حراست و ماندگاري رژيم پهلوي تجاوز نمي‌كرد. بني‌احمد از رابطان آيت‌الله سيد‌كاظم شريعتمداري، مرجع طرفدار شاه با دولت بود. اسناد نشان مي‌دهد كه ساواك مخالف‌خواني‌‌هاي بني‌احمد را تحت مراقبت داشت و هرجا كه او پا را از خطوط تعيين شده بيرون مي‌گذاشت، با صدور اعلاميه‌هاي جعلي به نام مردم تبريز و افشاي مفاسد مالي و اخلاقي بني‌احمد، چهره او را افشا مي‌كرد. در اين مقاله ضمن مروري بر زندگي‌نامه احمد بني‌احمد، تحركات او در سالهاي 57ـ 1356 بررسي شده و در نهايت داستان جاسوسي او به استناد چند مدرك به جا مانده از ساواك برملا شده است. اين اسناد مي‌گويند كه نام مستعار بني‌احمد در K.G.B، «كامل» بود. جالب آن كه K.G.B وي را فردي پول‌دوست، ‌مقام‌پرست و حقه‌باز معرفي مي‌كند. نويسنده اين مقاله آقاي مظفر شاهدي است. مقاله بعدي نيز به يكي از چهره‌هاي ديگر حكومت پهلوي اختصاص يافته است. «هلاكو رامبُد؛ رهبر فراكسيون پارلماني حزب مردم» عنوان مقاله دوم است. هلاكو رامبد از چهره‌هاي جنجالي درون حكومت پهلوي در دهه چهل شمسي است. او از اعضاي رده‌بالاي حزب دولتي مردم بود. خواستگاه پدري او منطقه طالش در شمال ايران بود. با اين كه مشاغل خود را از نظامي‌گري شروع كرد، ولي با ورود به مجلس شوراي ملي مطرح شد و تلاش فراواني براي بالا رفتن از پله‌هاي قدرت صورت داد و در نهايت موفق شد در آذرماه 1356 در كابينه جمشيد‌ آموزگار به عنوان وزير مشاور در امور پارلماني به محمد‌رضا پهلوي معرفي شود. او از فراماسونهاي پرتلاش، منتقد حرفه‌اي دولت اميرعباس هويدا ـ‌ در چارچوب تعريف شده نظام شاهنشاهي ـ و عضو جنجالي حزب مردم بود. اين مقاله سير صعود، كوششها، رقابتها، توطئه‌ها و عوام‌فريبي‌هاي هلاكو رامبُد را براي تصدي پست‌هاي حزبي و دولتي براساس اسناد ساواك تبيين مي‌كند. نويسنده اين مقاله آقاي محمد قبادي است. «انجمن قلم ايران» به قلم حميرا رنجبرعمراني مقاله بعدي فصل‌نامه است. انجمن قلم ايران در سال 1336 ش به عنوان شعبه‌اي از انجمن بين‌المللي قلم (PBN) در ايران تأسيس شد. اين انجمن كه نمادي از گردهم‌آيي انديشه‌هاي آزاد نويسندگان و شاعران در كشورهاي گوناگون به شمار مي‌رفت، چهار سال پس از كودتاي امريكايي ـ انگليسي 28 مرداد 1332 در ايران شكل گرفت. و اين زماني بود كه محمد‌رضا پهلوي، شاه ايران، پس از بازگشت به قدرت و پشت سرگذاشتن تنشهاي سياسي، نظام شاهنشاهي خود را به عنوان يك نظام ديكتاتور، نمايان كرده بود و به تنها چيزي كه نمي‌‌انديشيد، آزادي بيان، قلم و حمايت از حقوق نويسندگان بود. اين مقاله مي‌كوشد به اين پرسش پاسخ دهد كه چگونه شعبه‌‌اي از انجمن بين‌المللي قلم در كشوري چون ايران كه سلطنت مطلقه در آن حاكم بود،‌پديد آمد؟ و چرا زين‌العابدين رهنما كه يكي از روزنامه‌ نگاران كهنه‌كار دوره پهلوي بود و در تغيير سلطنت قاجار به پهلوي كوشا بود و از وابستگان دربار به شمار مي‌رفت در رأس چنين انجمني در ايران قرار گرفت؟ در مقاله چهارم به يك سازمان ديگر از پيكره حكومت پهلوي پرداخته شده است؛ با عنوان «كاخ جوانان؛ از تأسيس تا انحلال». واكاوي موضوع جوانان زمان پهلوي دوم، ‌بدون نام «كاخ جوانان» ممكن نيست. توجه به موضوع جوانان در اين برهه زماني مانند بسياري از مقولات ديگر، تحت تأثير فرهنگ غرب و تبعيت بي‌چون و چرا از تجربيات غيربومي آنها صورت گرفت. كاخ جوانان نيز از همين رهگذر پديد آمد. مطالعات اوليه با سفر عده‌اي به كشورهاي اروپا، امريكا و اسرائيل شروع شد و در نهايت به تأسيس مجموعه‌هايي انجامد كه نام «كاخ جوانان» گرفت. سياستهاي اعمال شده در اين مراكز چيزي جز تثبيت و تداوم حاكميت پهلوي در نزد جوانان نبود. برنامه‌ريزان فرهنگي اميدوار بودند «كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان» دوره كودكي و نوجواني فرزندان ايران را شكل دهد، و كاخ جوانان، دوره جواني آنها را؛ دوره‌اي كه مي‌توانست به واسطه بروز هيجانات و تلاطمات سياسي براي حكومت دردسرآفرين باشد. سرگرمي در برنامه‌هاي رقص و آواز، نمايش فيلمهاي عشقي و غيراخلاقي، برپايي كنسرت گروههاي آواز غربي، همنشيني دختران و پسران در همه اين مراحل، و در نهايت دوري از سياست از اهداف كاخ جوانان براي دوره سني 20 تا 30 سال بود. با اين حال عمر 12 ساله اين كاخها، نتوانست جوانان طبقه متوسط و پايين دست را به همراهي كامل اين برنامه‌ها فرابخواند؛ چرا كه با اوج‌گيري مخالفتها، همين گروه از جوانان به مخالفان سرسخت حكومت پيوستند و در براندازي آن مشاركت جدي داشتند. نويسنده اين مقاله آقاي جواد كامور بخشايش است. «مهناز افخمي و سازمان زنان ايران» عنوان مقاله بعدي است. «مهناز افخمي» دومين زني است كه در حكومت پهلوي پس از «فرخ‌رو پارسا» به پست وزارت رسيد. او پس از پايان تحصيلاتش در امريكا به ايران بازگشت و پله‌هاي ترقي را به سرعت در پيش گرفت؛ و اين امر ميسر نمي‌شد مگر به لطف توجهات اشرف پهلوي، خواهر شاه. او در بحبوحه پيروزي انقلاب اسلامي از ايران خارج شد و ضمن همكاري با خاندان فراري پهلوي، عليه جمهوري اسلامي ايران مخالفتهايش را در خارج از كشور ادامه داد. در اين مقاله ضمن اشاره به زندگي‌نامه افخمي، فعاليتهاي او در سازمان زنان ايران، ديدگاهها و اقداماتي كه به گفته خودش در جهت احقاق حقوق زنان ايراني صورت داد، بررسي مي‌شود. نويسنده اين مقاله سركار خانم فاطمه صفوي است. «زمينه‌هاي شكل‌گيري شورش مهاباد» نوشته نادر پروين به اقدامات جدايي‌‌طلبانه قاضي‌محمد به هنگام اشغال ايران پس از جنگ جهاني دوم مي‌پردازد. از جمله موضوعات اجتماعي ـ سياسي در دوره اخير تاريخ ايران،‌ پيدايش جنبشهاي گريز از مركز برخي از اقوام در ايران است كه علت اصلي آن حمايت و تحريك يك يا چند كشور بيگانه بوده است. زماني كه در جنگ جهاني دوم ايران به اشغال نيروهاي روسيه، انگليس و امريكا درآمد و رفته رفته اتحاد اين قدرتها تبديل به رقابت شد. اتحاد جماهير شوروي براي گرفتن امتيازهاي بيشتري كه حق خود مي‌دانست در دو استان آذربايجان و كردستان و از طريق عوامل خود، زمزمه‌هاي تجزيه‌طلبي را آغاز كرد. در كردستان و مشخصاً مهاباد، تحركي تجزيه‌طلب به رهبري «قاضي‌محمد» شكل گرفت. اين آشوب سياسي كه متكي به سياستهاي شوروي بود، بدون پشتوانه مردمي و بهره‌جويي از ضعف قدرت مركزي براي مدتي كوتاه با تشكيل دولتي مستقل، حكومتي جدا از دولت مركزي تشكيل داد. در اين مقاله روند شكل‌گيري حركت سياسي قاضي‌محمد، سياست شوروي و انگليس در قبال آن و نيز چگونگي فروپاشي آن بررسي شده است. «نخستين سالگرد وفات مصدق در نيويورك» نام مقاله بعدي است كه آقاي يحيي آريابخشايش مقدمه و تعليقات آن را نگاشته است. در اسفند 1346 به مناسبت نخستين سالگرد درگذشت دكتر مصدق، مراسمي در «خانه ايران» در نيويورك ايالات متحده امريكا برپا شد. سخنران اين مراسم سيد‌علي شايگان يكي از ياران مصدق بود. مأموران ساواك در امريكا از اين جلسه گزارشي تهيه كردند و آن را به تهران فرستادند. اين مقاله در واقع متن گوياسازي شده همان گزارش است. آن چه در اين گزارش، مهم به نظر مي‌رسد، بحث و جدلي است كه بين شايگان و سيد‌محمد‌باقر كاشاني ـ يكي از فرزندان آيت‌الله سيد‌ابوالقاسم كاشاني، رهبر روحاني نهضت ملي شدن صنعت نفت ـ در گرفت. پرسشهايي كه كاشاني در خلال سخنراني از شايگان كرد و برخي از عملكردهاي دولت مصدق را به چالش كشيد، پرسشهايي چون رفراندوم، لايحه امنيت اجتماعي و حكومت نظامي، موجب ايجاد تنش و درگرفتن بحثهاي تازه‌اي در اين مراسم شد. مقاله بعدي بخشي از يك پژوهش گسترده است كه نويسنده آقاي كشواد سياهپور آن را در اختيار فصل‌نامه مطالعات تاريخي قرار داده است. عنوان اين بخش از پژوهش كه در قالب يك مقاله ارائه مي‌شود «ماجراي قتل ملك‌عابدي و پيامدهاي آن در فارس» است. در 21 آبان 1341 در فيروز‌آباد استان فارس قتلي رخ داد كه سرآغاز هجوم دوباره حكومت پهلوي به ايلات و عشاير جنوب بود. كشته شدن مهندس «شاهپور ملك‌عابدي» رئيس حوزه اصلاحات ارضي فيروز‌آباد، بهانه‌اي شد براي سركوب قطعي و دائمي عشاير جنوب. پس از اين حادثه تبليغات گسترده‌‌اي صفحات روزنامه‌ها، و نيز راديو و تلويزيون را فراگرفت كه زمينه‌ساز اقدامات بعدي رژيم پهلوي، يعني سركوب عشاير بود. در همان زمان «حسن ارسنجاني» وزير كشاورزي اعلام كرد: «به افتضاح چادرنشيني در فارس خاتمه مي‌دهيم‌.» استاندار تازه از راه رسيده فارس، سپهبد «كريم ورهرام» نيز گفت: «ما كسي را به نام عشاير نمي‌شناسيم.» دولتمردان سياسي ـ نظامي محمد‌رضا پهلوي كه گويا منتظر چنين حادثه‌اي بودند،‌خيلي زود عكس‌العمل نشان دادند و با اعلام حكومت نظامي در استان فارس، تغيير فرمانده لشكر 10 فارس، تغيير استاندار فارس و ... سركوب خود را آغاز كردند. در برابر اقدامات دولت مركزي عشاير كُوهمره سُرخي و قشقايي قيام كردند و در اين بين اقدامات «حبيب شهبازي» رئيس ايل سُرخي در تجهيز و تشويق عشاير، بخشي از مقاومت‌هاي مردمي در برابر استبداد داخلي است كه نويسنده با جزئيات به آن پرداخته است. بخش آخر هجدهمين شماره فصل‌نامه مطالعات تاريخي، سندهاي بدون شرح است كه دربارة مسلمان شدن يك دختر يهودي در شهر سنندج است. اميدواريم شماره آتي فصل‌نامه كه با آغاز سال پنجم انتشار آن همراه است به موقع و در فصل‌نامه زمستان به دست علاقه‌مندان برسد.

کتاب‌های مرتبط


--->