اقتدار سیاسی حاج ملاعلی کنی در برابر تهاجم غرب و استبداد داخلی
1288 بازدید
مقدمه
در نهضت های ضد استعماری و ضد استبدادی ، چندین عنصر همچون روحانیت، مردم و روشنفکران نقش آفریدند. اما در این میان، سهم روحانیون، بیش از سایرین در «تکوین و راه اندازى» و «هدایت و رهبرى» نهضت ها،مشاهده می شود.چون علما بدلیل نفوذ معنوی که در میان مردم داشتند .به طور کلى موضع صریح و تند از خود نشان می دادند و بیش از دیگران درد ملت را می دانستند و بدنبال راه چاره و درمان درد بودند. ارتباط آنها با مردم رابطه مرید و مرادی بود هر تصمیمی که برای منافع عمومی اتخاذ می کردند مورد پذیرش ملت بود. علما ملجأ و پناهگاه مردم در برابر ظلم و جور حاکمان بودند.در دوره قاجار دو کشور روس و انگلیس برای بسط نفوذ خود در ایران می کوشیدند.در این عصر زمزمه های نهضت مشروطیت به گوش می رسید ولی؛ مردم جرأت و جسارت آن را نداشتند تا علناً ندای مشروطه خواهی سر بدهند.شاهان قاجاری عناصر مسلوب اراده و مستبد بودند.مردم حق هیچ گونه اعتراضی نداشتند فقط ندای حق خواهی مردم علمای دین بودند و بس.اما نظام سلطنتی برای کاستن از نفوذ اجتماعی بعضی از این علما، بوسیله تبعید آنها را از مرکز حکومت دور می کرد. شاهان قاجاری کاملاً مخالف نفوذ علما نبودند بلکه در مواقع اضطراری همچون کسب مشروعیت سیاسی دست به دامان علما می شدند تا در میان مردم ارج و منزلت پیدا کنند.علما سد مستحکم در برابر وطن فروشی و استبداد حاکمان بودند با دیدن کوچکترین احساس خطر در خصوص این مسایل با فرستادن فتواها،اعلامیه ها و تلگرافهای انتقاد آمیز انزجار و خشم خود را نشان می دادند.دفاع از کیان و هستی کشور و اجرای قوانین صحیح اسلامی از مهمترین دغدغه های علما بود. یکی از قرار دادهایی که دوره قاجار و خصوصاً عصر ناصرالدین شاه را در معرض اتهام نهاده ، قرارداد رویتر است که طی آن شاه امتیاز بزرگی از نظر تعداد و مدت زمانی به یک سرمایه گذار تبعه انگلستان به نام« بارون جولیوس رویتر» واگذار کرد.
بر ای غارت و تصاحب ایران میان دول استعمارگر مدام مسابقه بود چنانکه «فوریه فرانسوی»می نویسد : چنین به نظر می رسد که با این امتیازات پی در پی،ایران بالاخره به تمامی بدست خرجیان بیفتند.
با گسترش قدرت و نفوذ بیگانگان در دربار سلطنتی، ناصرالدین شاه طی سخنانی می گوید: می خواهم به شمال مملکت بروم ،سفیر انگلیس اعتراض می کند!می خواهم به جنوب بروم ،سفیر روس اعتراض می کند! مرده شوی این سلطنت را ببرد که شاه حق ندارد به شمال و جنوب مملکتش برود.
بیشتر مورخان دوره قاجار را «عصر واگذاری امتیازات به بیگانگان» نامگذاری کرده اند چون در این عصر دو کشور روس و انگلیس با انعقاد قراردادهای ننگین اقتصادی ایران را زیر سلطه خویش آورده بودند.
با افزایش ناکارآمدی اقتصادی و سیاسی در دوره ناصری و گسترش نارضایتیهای عامه مردم، علما بیشتر، در اندیشه اصلاحات و محدود کردن استبداد و استعمار افتادند. و این باعث برخوردهای مستقیم میان علما و حکومت در این دوره شد.روسها اولین کشور خارجی بودند که به این قرارداد اعتراض کردند و خواستار لغو آن شدند زیرا ناراحت بودند که رقیب انگلیسی آنها توانسته بود غنیمت بزرگی را به صورت انحصاری به دست آورد. در داخل ایران نیز مخالفتهای شدیدی با امتیاز رویتر شد که رهبری جناحی از مخالفین واقعی را که بدون هیچگونه منافع شخصی به مخالفت برخاسته بودند حاج ملا علی کنی بر عهده داشتند. او در دو مسأله مهم سیاسی دخالت مستقیم داشت، یکی در مورد فراماسونری، و تشکیلاتی که میرزا ملکم خان به وجود آورده بود به شدت به مخالفت برخاست و تا شاه دستور انحلال و بر چیده شدن آن را صادر نمود و دیگری امتیاز رویتر که تمام منابع درآمد ایران را به کمپانی انگلیس واگذار کرده بود. وی به همراه مردم با اعتراضات همه جانبه بر این امتیاز که آن را بر خلاف اسلام و مصالح اسلام شناخته بود و معتقد بود این امتیاز موجب از دست رفتن استقلال سیاسی و اقتصادی کشور و تبدیل شدن ایران به مستعمره انگلستان بدون جنگ و استقامت می باشد.سرانجام این اعتراضات باعث شد که ناصر الدین شاه آن را قبل از آن که به اجرا در آید ملغی اعلام کند و صدر اعظم خود میرزا حسین خان سپهسالار را که عاقد این قرارداد بود، برکنار نماید.
آیین نجات بخش اسلام که تمام قوانین و احکامش در جهت رشد، ترقى و تکامل مادى و معنویت بشریت است و همیشه پیروانش را به حرکت به سوى کمال سفارش اکید مى نماید، براى فرد و جامعه اى که با مانعى مواجه شوند، دستورى براى شکستن سد و برداشتن مانع ، وضع نموده است ، تا در روند تکاملى انسان وقفه اى پیش نیاید، و آن دستور «جهاد» می باشد و ملاعلی با «جهاد اقتصادی» خویش توانست سد مستحکم استبداد و استعمار را به لرزه در آورد.
چکیده
دوره قاجاریه را «عصر امتیازات» نامیده اند.عصری که اگر مردان بزرگ برای احقاق حق ظهور نمی کردند با کوچکترین غفلت کشور بطور کامل در اختیار دول خارجی قرار می گرفت و نام ایران از صحنه تاریخ حذف می شد.شاهان قاجاری با اعطای امتیازات به دول بیگانه استقلال و حاکمیت ملت را به خطر می انداختند. نوشتار حاضر، ضمن تشریح جایگاه مردمى و محبوبیت و نفوذ اجتماعى ملاعلی کنی ، به مبارزات سیاسى - اجتماعى ایشان با استبداد، استعمار و بدعت ها مى پردازد.
برای گردآوری یافته های تحقیق از منابع دست اول و دوم ، اسناد،مجلات و مقالات علمی استفاده شده است .ابزار گردآوری داده ها در این تحقیق به روش کتابخانه ای می باشد. ابتدا منابع و مآخذ متعددی که مربوط به موضوع بحث بودند مورد شناسایی واقع شده اند.تا حد امکان تلاش شده از منابع معتبر و مستند بهره گیری شود. شیوه کار بصورت توصیفی – تحلیلی انجام شده است در کنار نقل روایت ها به تحلیل و تبیین علل و نتایج آن پرداخته شده است.
ناصرالدین شاه با واگذاری منابع و ذخایر ملی کشور به دولت انگلیس کشور ایران را زیر سلطه آن دولت در آورده بود اما اعتراض ملاعلی کنی علیه این قرارداد سبب الغای این عهدنامه ننگین می شود و ایران را از دام استعمار رهایی می بخشد.ملاعلی در این سند مکتوب به چند مسأله اساسی اشاره می کند اول به موضوع ولایت فقیه می پردازد و نقش علما را جانشین ائمه اطهار(ع) در جامعه می داند، سپس از وطن فروشی شاه گلایه می کند اینکه با این قرار داد ایران را تحت سیطره کشور بریتانیا در آورده است در آخر به نقش میرزا ملکم خان و تأسیس فراموشخانه در ایران می پردازد و ملکم را فردی بی کفایت و بی صلاحیت در امور سیاسی کشور می داند.
روحانیت با جهاد به موقع سد محکم در برابر رویه مطلق العنانی سلطنت بودند چون تنها آنها می توانستند حقایق اصلی را برای شاه بازگو نمایند و ندای عدالت را در کشور جاری سازند. مداخله در امور سیاسی و مصالح عمومی مسلمین از وظایف مهم آنها بود.
واژگان کلیدی
ملاعلی کنی،سپهسالار،امتیاز رویتر،میرزا ملکم خان،ناصرالدین شاه،انگلیس،فراماسونری
1- شخصیت ملاعلی کنی
فقیه مجاهد و عالم پرهیزگارآیت الله ملاعلی کنی از چهره هاى درخشان تاریخ تشیع بشمار مى رود که زندگى و اخلاق و رفتار و نیز جهت گیرى هاى سیاسى و اجتماعى وى مى تواند براى مشتاقان حق و حقیقت نمونه خوبى باشد . ملا علی کنی یکی از فقها و مجتهدین بزرگ شیعه در اواخر قرن سیزدهم هجری است. حاجی دانشمندی فقیه، مجتهدی اصولی، شخصیتی استوار و پرقدرت و با مکنت بود. وی به سال 1220 در بخش کن تهران دیده به جهان گشود از کودکی علاقه به دانش دینی نشان داد. او علی رغم خواست پدر (به جای دروس جدیده) با عزمی راسخ در غیاب بستگان به خواندن دروس عربی و فقهی می پرداخت و با تحمل مصائب، دروس سطح را به پایان برد.پس از حوزه تهران وارد حوزه اصفهان شد و از محضر اساتیدی چون سید اسدالله اصفهانی بهره برد . سپس آماده سفر به نجف اشرف شد.
گذشته از اراده محکم و تلاش خستگى ناپذیر در راه تحصیل دانش ، استادان پرمایه نیز در شکلى گیرى شخصیّت علمى و معنوى او نقش اساسى ایفا مى کردند.وى در سالهایى که در حوزه نجف حضور داشت از خرمن دانش بزرگانی چون سید اسداللّه اصفهانی، شیخ محمدحسن نجفی (صاحب جواهر)، شیخ حسن کاشف الغطاء، شریف العلماء مازندرانی، سید ابراهیم قزوینی(صاحب ضوابط) خوشه علم و معنویت چید که هر یک از ستاره هاى درخشان آسمان فقاهت به شمار مى رفتند، سید زین العابدین طباطبایی از دوران سخت تحصیل ملاعلی این چنین یاد می کند : در ایام طلبگی که به نجف اشرف آمده بودم من و آقای شیخ عبدالحسین شیخ العراقین و آخوند ملا علی کنی در یک حجره از مدارس حوزه علمیه در نهایت فقر و فاقه به سر می بردیم و فقیرتر از همه حاجی کنی بود که هر هفته یک شب به مسجد سهله می رفت و از گوشه و کنار مسجد - بدون اینکه کسی بفهمد - نان خشک جمع می کرد و به مدرسه می آورد و گذران هفته را از آنها می کرد.
رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند چنان نماند چنین نیز هم نخواهد ماند
اما ایام فقر و درماندگی زود سپری می شود بنا به فرمایش آیت الله مرعشی (ره) با عنایت خداوند ملاعلی کنی صاحب مال و مکنت فراوان می شود: « چون ایشان ثروتی یا اندوخته ای از پدرانشان نداشتند.روزی در یک مسجدی از مساجد تهران،زانوان غم را بغل گرفته نشسته بودند.یک نفر از خوانین و اعیان آن دوره می بیند یک شیخی نشسته و غمگین است.قدری تفحص می کند که:«که هستی و چه ناراحتی داری؟»
دل به دل او می دهد و می فهمد که از وضع معاش و زندگانی،محزون است.می گوید: «آقا شیخ! من چیزی ندارم،تنها یک قنات بایری دارم که به شما می دهم،شما یک چرخ بگذار بلکه استفاده کنی.»
حاجی قبول می کند...و بالاخره این قنات را راه می اندازد و یک آب سرشاری از قنات سرازیر می شود و اکثر آن اراضی را آبیاری می کند و حاجی هم استفاده کاملی می برد...از برکات خداوند سبحان در دل مردم افتاده بود که اگر از حاجی آب زراعت را بخریم،وضع درختها و زراعتمان بهتر می شود.به این ترتیب حاجی یک ثروتی پیدا کرد و از ثروتمندان تهران شد.»
به شخصیت هاى بزرگ به خاطر مواضع اصولى و ارزش گرایانه آنها، اتهاماتی را نسبت داده اند و برای ملاعلی بخاطر ثروت زیادش .چنانکه سپهسالار پس از لغو امتیاز رویتر در نامه ای به ناصرالدین شاه از رشت می نویسد:»...وقتی که حاجی ملاعلی غله انبار داشت و مردم از گرسنگی می مردند و فدوی آذوقه عیال و خانه خودم را بیرون آورده قسمت به فقرا می کردم و او خرواری پنجاه تومان پول می بردند و غله را به امید گران تر فروختن نمی داد و بندگان خدا تلف می شدند حالا آنها حافظ شریعت و فدوی مخرب دین است....»
مشهورترین شاگردان ملاعلی که در مراتب علمى و معنوى و اجتماعى مقامى والا احراز کرده اند عبارتند از؛شیخ موسی شراره عاملی، شیخ محمدباقر نجم الدینی، سید محمد مرعشی، شیخ اسداللّه تهرانی و سید محمود حیاط شاهی.
پس از سالها بحث و تحقیق در حوزه عراق به درجه اجتهاد و استادی ارتقاء یافت. معظم له از مراجع و علمای پر نفوذ تهران بود و مقارن با حکومت ناصرالدین قاجار از علما و مدرسین تهران و شهر ری بود. آثار قلمى ملا علی دامنه گسترده معلومات ایشان را در علوم مختلف نشان می دهد آثاری چون: ارشاد الامه، ایضاح المشتبهات، تحقیق الدلائل فی شرح تلخیص المسائل،کتاب الخیارات، توضیح المقال فی علم الدرایه والرجال، حاشیه بر قواعد، رساله ای در استصحاب،رساله ای در اوامر و نواهی،رساله ای در مفاهیم و مواعظ حسنه،کتاب القضاء‚ کتاب البیع بودند.
آیت الله کنی از قدرتی عجیب و موهبتی عظیم و صفوف الهی برخوردار بود. از سطوت و قدرت و موقعیت ارزشمند او سلاطین قاجار و امرا در هراس بودند.چنانکه با صلابت درباره ناصرالدین شاه می گفت: «او ناصرالدین شاه ( یاری کننده دین ) نیست،بلکه ناصرالکفر است.»
ناصرالدین شاه از عظمت و قدرت معنوی ملاعلی همیشه واهمه داشت چنین حکایت شده که: روزی ناصرالدین شاه به منظور شکار،به همراه اطرافیانش از دروازه شهر خارج شد.هنوز مسافتی را طی نکرده بود که از دور نگاهی به پایتخت کرد و در فکر فرو رفت. پس از آن بی درنگ از شکار منصرف شد و به تهران بازگشت.یکی از درباریان سبب انصراف شاه را از شکار جویا شد. شاه در پاسخ گفت : چون از دروازه بیرون رفتم،نگاهم به شهر و دروازه افتاد، این فکر در نظرم آمد که اگر حاجی ملاعلی کنی امر نماید در این دروازه را بر روی من ببندند و باز نکنند، من چه خواهم کرد، از این رو ترس و وحشت مرا فرا گرفت و گفتم برگشتن بهتر است.
حجت الاسلام سید مهدی کاظمی خوانساری درباره ملا علی کنی می نویسد: آن مرحوم از اعجوبه های دهر و اکابر علماء عصر بود.ماهر بر علوم عرب لغت و قرائت،جامع بین روایت و درایت، عالم تفسیر و صناعت حدیث،حافظ رجال و انساب ،عارف معقول، مجتهد در فروع و اصول، با شناختی وسیع، صاحب دانش فراوان، دارای اختراعات و استنباط و تحقیقات عمیق، محبوب خاص و عام، مرجع فتاوی و احکام، بزرگ و باشکوه در چشمان بزرگان و حکام بود. در امر به معروف و نهی از منکر از نکوهش و سرزنش بدگویان نمی هراسید.
برای اثبات میزان نفوذ کلام و قدرت معنوی ملاعلی کنی در میان مردم« ساموئل گیرین ویلر بنجامین» اولین سفیر آمریکا در ایران این چنین روایت می کند: حاجی ملاعلی شخص مسنی است و ظاهراً مایل به تجمل نیست بلکه میل به سادگی زیاد دارد، اگر چه املاک او زیاد است، مع هذا نمی خواهد جلال و ظاهرسازی به خرج دهد.وقتی در کوچه ای راه می رود بر قاطر سفیدی سوار می شود و فقط یک نفر نوکر دارد،اما جمعیت از هرطرف کوچه به جلوی او ازدحام می کنند مثل اینکه وجودی ملکوتی است،اگر یک کلمه بگوید می تواند اعیحضرت شاه را از سلطنت خلع کند.وقتی به نزد اعلیحضرت شاه می آید پادشاه به جهت احترام او قیام تمام بعمل می آورد. سربازهایی که در سفارت ممالک متحده آمریکا قراول می کشیدند،به من گفتند که؛اگر چه ما برای حفظ وجود شما اینجا فرستاده شده ایم،اما اگر حاج ملاعلی امر کند همه ی شماها را می کشیم!.
این فقیه بزرگوار با عزمى راسخ چون کوهى استوار در مقابل ستمگران بود و با سخنان آتشین خود به به مقابله با آنها می برخاست در این خصوص حکایتی روایت شده که : روزى کامران میرزا پسر ناصرالدین شاه که وزیر جنگ و حاکم تهران بود به دیدن حاج ملا على کنى رفت ، حاج ملا على بخاطر درد پا نمى توانست دو زانو بنشیند، از کامران میرزا (که نایب السلطنه نیز بود) عذر خواست و پایش را دراز کرد.کامران میرزا، این حرکت ملا على را حمل بر بى اعتنائى او کرد، و در حالى که باطنا ناراضى به نظر مى رسید، پاسخ داد اصلا چیز مهمى نیست ، من هم درد پا دارم و بعد از این گفتار دروغین ، پایش را دراز کرد.حاج ملا على که متوجه جسارت کامران میرزا شده بود، جواب داد: اگر مى بینید من پایم را دراز کرده ام ، علتش این است که دستم را کوتاه کرده ام ، شما هم دستت را کوتاه کن (یعنى دست درازى به حریم اسلام و حقوق مردم نکن ) و پایت را دراز کن ، در این صورت من چه حرفى دارم ؟به این ترتیب ، مجتهد آزاده ملا على کنى ، در ضمن جواب ، حرف خود را زد و به وى فهماند که آشتى ناپذیرى او با دستگاه ناصرالدین شاه به خاطر پامال کردن قوانین اسلام و حقوق مسلمین است.
نویسنده کتاب المآثر و آلاثار با دیده منصفانه به مسایل آن روزگار می پردازد و در خصوص ملاعلی کنی می نویسد: از عظماء علماء اسلام است. به عزت نفس و مناعت جانب از ابناء جنس امتیاز داشت. اهل دیوان وی را رئیس المجتهدین می نوشتند و حق تعالی آن عالم عامل و فقیه کامل را به فرط ثروت و طول عمر و نفاذ امر اختصاص بخشیده بود.اکثر علما و رؤسا تهران به تربیت و ترویج او اعتبار یافتند و به مدارج و مقامات رسیدند.
در ادامه می افزاید: »اشتهار و اعتبار این بزرگوار در دین و دولت و ملک و ملت به اعلی درجه کمال بود وصیت بزرگی و عظمت شأنش از آسیا به سایر قسمت های کره ارض نیز رفته و همه جا را فرا گرفته بود.احترام و اکرامی که این پادشاه ایده ا... به این عالم عامل و فقیه کامل می فرمود کمتری از مجتهدین را نصیب افتاد.»
برخی از روشنفکران نظیر فریدون آدمیت مسأله اعتراض و نامه نگاری ملا علی کنی را ناشی از تحت تأثیر قرارگرفتن توسط میرزا سعید خان می داند: برای ما تردیدی نیست که نامه نگارش خود ملا نیست گمان می بریم میرزا سعید خان وزیر امور خارجه که از دشمنان سپهسالار بود در پرداختن آن دست داشته است،گر چه به عقیده ما آن نامه به انشای آن مجتهد نیست میزان ادراک سیاسی طبقه را از مفهوم آزادی بدست می دهد لازم به رد کردن هم نیست اما از آن بر می آید که زمینه مختصر آزادی فراهم گردیده بود.»
خرده گیری هایی هم در حق ملاعلی کنی شده است شایان ذکر است که ثروت و مکنت ملاعلی کنی باعث شده بود از ناحیه برخی از کوته نظران مورد حمله قرار گرفته است چنانکه دختر ناصرالدین شاه در سفر به نجف اشرف به خانه شیخ انصاری وارد شد: آثار زهد و ورع از در و دیوار و اثاث ناچیز خانه شیخ هویدا بود سفره حصیری به دیوار آویزان بود و یک پیه سوز سفالی در کنار منقل گلی اتاق را روشن کرده بود و کمی سرگین به جای ذغال در منقل مشتعل بود اینها اثاث خانه آن مجتهد و مرجع بزرگوار و ستاد یگانه حوزه علمیه نجف اشرف به شمار میرفت شاهزاده چون وضع اتاق را برانداز کرد بسیار متعجب گردید و سپس لب به سخن گشود و گفت: اگر ملا و مجتهد این است پس حاجی ملاعلی کنی چه میگوید؟!
شیخ انصاری با شنیدن این جمله منقلب شده و میفرماید: «این کلام کفر آمیز چه بود؟برخیز و از من دور شو، زیرا میترسم عقوبت تو مرا بگیرد...» شاهزاده از این کلام شیخ متاثر شده و تقاضای عفو نمود. شیخ از تقصیر وی گذشته و فرمود: «عالی جناب حاجی کنی حق دارد که آن طور زندگانی کند زیرا در مقابل پدر تو باید به همان قسم زندگی کرد ولی من در میان طلاب هستم باید حالم و امور زندگانیم مانند همین طلاب بوده باشد»
رسیدگی به ضعیفان و دست گیری از مستمندان، از صفات بارز مرحوم ملا علی بود. او چون پدری دل سوز و مهربان‚ بسیاری از یتیمان را تحت تکفل داشت و برای گذران زندگی آنان‚ مقرری مناسب قرار داده بود.این مرجع وارسته و فقیه فرزانه سرانجام در 27 محرم 1306 قمری دارفانی را وداع گفت.
اعتمادالسلطنه درباره مراسم تدفین ایشان نقل می کند: تشییع کنندگان تهرانی تابوت پرنور او را تا حرم حضرت عبدالعظیم(س)- واقع در شهر ری- بر دوش گذاشته ،با نوحه خوانی و سینه زنی ارادت خویش را به پاسداران حریم اسلام و مکتب اثنی عشری نشان دادند .
2- شخصیت سپهسالار
میرزا حسین قزوینی (1881-1826/ 1299-1242 ه.ق) ملقب به القاب «سپهسالار» و «مشیرالدوله» مدت کمی برای تکمیل تحصیلات عالیه به اروپا رفت و در بازگشت وارد خدمت وزارت امور خارجه شد.درسال 1267 ه.ق امیرکبیر میرزاحسین خان را به سمت کارپرداز ایران در هند انتخاب و روانه بمبئی نمود.
او از سال 1275تا 1287 سفیر ایران در استانبول شد و اقامت طولانی وی در کشور عثمانی باعث می شود تحت تأثیر نوسازیهای این دولت در زمینه قانونگذاری بشود او با نوخواهان ترک مانند عالی پاشا،فؤاد پاشا روابط دوستانه داشت.میرزا حسین ترتیب سفر ناصرالدین شاه به عتبات عالیات را با هماهنگی دولت عثمانی انجام داد و با جلب اعتماد او فعالیت برای ایجاد اصلاحات در امور مملکتی را آغاز کرد. در این سفر شاه را با مبانی حکومت در غرب و ساختارهای جدید دولتی آشنا کرد و ایرانیانی را که از جور قاجار ترک وطن کرده به عراق آمده بودند به شاه نشان داد. شاه در پایان سفر به عتبات، میرزا حسین خان را با خود به تهران آورد .«به تاریخ 29 رمضان1287 به موجب «دستخطی» سپهسالار را به وزارت عدلیه و وظایف و موقوفات منصوب کرد و یک جبه شمسه دار و یک حلقه انگشتری الماس نیز به وی اعطا نمود.»
سپهسالار در دوره صدراعظمی خود دست به انجام اصلاحاتی زد نظیر :
1) تاسیس دارالشورای کبری.
2) تاسیس پستخانه و انتشار تمبر پستی.
3) سعی در ساده نمودن سبک نگارش در امور حکومتی.
4) تقویت دارالفنون.
5) تاسیس مدرسه سپهسالار و مسجد سپهسالار.
6) انتشار روزنامههای وقایع عدلیه، نظامی، مریخ، وطن، و یک سالنامه.
7) استخدام مشاورین و متخصصین اتریشی برای اصلاح امور مالی دولت و بهرهبرداری از معادن.
قضاوت درباره شخصیت سپهسالار متفاوت و سخت است چون برخی از مورخین او را فردی اصلاح طلب می دانند که دنباله رو اصلاحات بزرگ امیرکبیر بود.سپهسالار به علت اقامت متمادی در کشورهای خارجی به اوضاع جهان آگاهی داشت و اساس سیاست خود را بر همکاری با دولت انگلستان قرار داده بود به این جهت از ابتدای زمامداری خود درصدد بازکردن پای انگلیسیها به ایران برآمد .رسیدن سپهسالار به مقام صدارت عظمی از طرح های از پیش ساخته انگلیس بود،وی در واقع نقش دلال را فیمابین دو دولت انجام می داد. برخی از مورخین بر این نظر هستند که میرزا حسین با معرفی و اصرار دولت انگلیس به صدارت ایران رسید و هنگام تعیین او برای صدارت، در چهار مورد از ایشان قول گرفتند،چنانکه خان ملک ساسانی می نویسد: در موقع تعیین میرزا حسین خان به صدارت، انگلیسی ها برای چهار فقره از تقاضاهای خودشان،از او قول گرفتند،اول قبول حکمیّت انگلیس راجع به بلوچستان،دوم قبول حکمیت مأمور انگلیس راجع به حدود سیستان،سوم دادن منابع ثروت سرتاسر ایران به بارون ژولیوس دورویتر،چهارم بردن ناصرالدین شاه به لندن برای دیدن جلال و عظمت امپراطوری انگلیس.صدراعظم دست نشانده هم،هر چهار فقره را موافق دلخواه آنها انجام داد.
اسماعیل رائین او را از اعضای مجامع فراماسونری به شمار آورده و می نویسد : میرزا حسین خان سپهسالار در فراموشخانه ملکم که در ایران تأسیس شده بود عضویت داشت. او همیشه حامی و پشتیبان ملکم خان بود و هنگامی که او از ایران تبعید شد،میرزا حسین خان در برابر ناصرالدین شاه از او شفاعت کرد نه تنها به سفارت مصر فرستادش بلکه در نخستین روزهای صدارتش 29 شعبان 1288(1871 م) به معاونت صدارت خود منصوب نمود. در تمام مدتی که مشیرالدوله بر کرسی صدارت تکیه زده بود،هادی و راهنما و حافظ اعضاء فراموشخانه به شمار می رفت. وی مدت 10 سال در اسلامبول سفیر بود و در لژهای فراموسونری فعالیت می کرد.عضویت او در فراماسونری شناخته شده جهانی ابتدا در لژ گراند اوریان و سپس عضو لز شماره 175 وابسته به سازمان انگلند بود عکس او در لباس استادی فرامسونری زینت اصلی در لژ به شمار می رفت.»
میرزا حسین دین و سیاست را دو مقوله جدا از هم می دانست و در مکتوبی به مستشارالدوله تصریح می کند که : اعتقاد من درباره حضرات ملاها بر این است که ایشان را باید در کمال احترام و اکرام نگاه داشت، و جمیع اموراتی که تعلق به آنها دارد،از قبیل نماز جماعت و موعظه به قدری که ضرر به جهت دولت وارد نیاورد، و اجرای صیغه عقد و طلاق، و حل مسائل شرعیه و یا متعلق بها را به ایشان واگذار نموده به قدر ذره ای در امورات حکومتی،آنها را مداخله نداد.و مشارالیهم ابداً واسطه فیمابین دولت و ملت مقرر نکرد؛ والا وسیله بی انتظامیها میشود.چنانکه شده است.
ابراهیم تیموری روابط خارجی ایران در دوره ، سپهسالار را به دو دوره تقسیم می کند و می نویسد: یکی دوره ارتباط با انگلیس ها و، دیگر دوره دوستی با روسها.
3- قرارداد رویتر و اشکالات آن
سرانجام به سال ۱۸۷۲ میلادی اعطای قرار داد رویتر (24 ماده)در ییلاق لار به امضای ناصرالدین شاه و تمام رجال سیاسی که در مذاکره حضور داشتند ،می رسد. در مفاد اول آن آمده است :«دولت علیه ایران به حکم این قرارنامه به بارون جولیوس دو رویتر اجازه و اختیار تام می دهد که در فرنگستان به هر اسم و با هر شرایط که خود مشخص نماید یکی یا چندین کمپانی تاسیس و احداث بکند که در تمام خاک ایران به آن کارهای مفیده که در این امتیازنامه مذکور است اقدام بکند و آنها را مجری بدارد.» از این تاریخ کلیه منابع زیرزمینی(به استثنای طلا و نقره) ، جنگلها ، گمرگات ، امتیاز خطوط راه آهن و.... کشور ایران بمدت هفتاد سال زیر سلطه دولت انگلیس در می آمد .چنانکه در مفاد دوم امتیاز نامه آمده است: «دولت علیه ایران از برای مدت هفتاد سال امتیاز مخصوص و انحصاری و قطعی راه آهن بحر خزر را الی خلیج فارس به بارون جولیوس دو رویتر و به شرکاء یا به وکلای او عطا و واگذار می کند و همچنین به ایشان حق مخصوص و انحصاری و قطعی می دهد که هر شعبه راه آهن که مناسب بدانند خواه به جهت اتصال ولایات و شهرها در داخله خاک ایران به جهت اتصال راه های ایران به راه های آهنی ممالک خارجه از هر نقطه از نقاط سر حدات رو به فرنگستان و هندوستان بسازند و به کار بیندازند.»
در مقابل واگذاری این حق امتیاز، شاه ایران مبلغ چهل هزار پوند به صورت پیشپرداخت دریافت می کرد.مواردی در این قرارداد ننگین ذکر شده که نشان می دهد دولت بریتانیا می خواست ایران را مستعمره خود سازد و خالی از اشکال نیست:
از جمله اشکالات مهم این قرارداد طولانی بودن مدت اعتبار قرار داد (هفتاد سال) بود. معلوم نبود که در عرض این چندین سال ایران را مانند هندوستان تحت سیطره خود نیاورند.اصلاً اسم اصلی قرار داد هم مشخص نبود رویتر برای تأسیس راه آهن پا پیش گذاشته بود ولی؛قرارداد تمامی ثروت و منابع حیاتی ایران را شامل می شد.
در این قرارداد ماهیت اصلی انگلیس دسترسی آسان به مستعمره هندوستان بود. سابقه حضور انگلیس در عرصه سیاست و اقتصاد ایران، به دوران چیرگی این کشور بر سرزمین هند میرسد. به دلیل منافع هنگفت و ثروت سرشار هند محور همه سیاستهای زمامداران بریتانیا بر استراتژی کلان حفاظت از هند بنا شده بود. ایران نیز دقیقاً از همین نقطه نظر به عنوان یکی از « شاهراههای بزرگ بینالمللی» در اتصال اروپا به هند یا به تعبیر دیگر به مثابه ” دروازه هندوستان“ نگریسته میشد. انگلیس در این زمینه نقاط حساس و کلیدی را در نظر گرفته بود.از بحر خزر تا خلیج فارس هدف اصلی آنها بود.بنابر این سیاست بریتانیا در ایران به سوی تضعیف هر چه بیشتر حاکمیت مرکزی ایران، پشتیبانی از یاغیان خودسر و بیگانه پرستان به منظور جلوگیری از تهاجم احتمالی این کشور به هند گرایش داشت. چنانکه در فقره دوم این قرارداد شیوه استعمار مستقیماً مشاهده می شود آنها با ترفند تحول اجتماع و تأسیس راه آهن ایران خواستار اتصال به مستعمره خود یعنی«هندوستان»بودند .در دسامبر 1600 میلادی الیزابت ملکه انگلستان فرمان انحصار تجارت شرق را برای کمپانی هند شرقی به منظور تسخیر هندوستان امضا نمود سیاستمداران انگلیسی هم نقشه شوم اسارت ایران را طراحی می کردند. چون ایران نزدیکترین مرز را با دولت هند داشت و از نظرسوق الجیشی شاهراه هند محسوب می شد.آنها با کشیدن راه آهن از این بابت با خیال راحت به هر دو مستعمره دسترسی داشتند.چنانکه نویسنده کتاب«عصر بی خبری»شرح می دهد که: در آن موقع چون دولت انگلستان به خیال ایجاد راه آهنی بین دریای مدیترانه و هندوستان بود که قسمتی از آن از ایران می گذشت از طرف کمپانی های انگلیسی مخصوصاً برای تأسیس راه آهن در ایران علاقه و تمایل ابراز می گشت.
جان فوران در خصوص روشنگری ملاعلی می نویسد: مجتهد معروف تهران حاج ملاعلی ضمن یک رشته مباحث اسلامی ملی گرایانه اعلام کرد اعطای یک چنان امتیازهایی به اروپاییان امکان می دهد بر ایران سیطره پیدا کنند و ایران را نیز همانند هندوستان مستعمره سازند.
گراهام استواری راجع به این موضوع می نویسد: در عین حالی که رویتر مقدمات وسائل اجراء امتیاز نامه را فراهم می کرد افکار وی متوجه مسئله دیگری بود.گذشته از آنکه در نتیجه ی آشنایی مردم ایران به تمدن غرب و ترقی سطح زندگی مردم آن بازار فروشی برای امتعه های انگلیسی در آن کشور پیدا می شود.این موضوع منافع سوق الجیشی فوق العاده ای برای دولت بریتانیا خواهد داشت.او فکر می کرد که ارتباط ایران با هندوستان بوسیله ایجاد راه آهن سرتاسری ایران مسئله ای است که عموماً با آن نظر موافقت داشته اند.بعلاوه با این ترتیب همان طور که در نامه خود در ماه سپتامبر 1872 به لرد گرانویل وزیر خارجه کابینه گلادستون نوشته بواسطه این راه آهن و پیشروی بطرف دریای خزر از پیشرفتهای روسیه جلوگیری بعمل آورد.
با اجرای مفاد قرارداد و اعزام کارگران و تکنیسین ها و مبلغین خارجی، انگلیس سلطه فرهنگی خود را آشکار می نمود و مذهب اسلام در خطر اضمحلال قرار می گرفت و دولت انگلیس پس از سلطه اقتصادی علناً آیین مسیحی را در بین مردم ایران ترویج می کرد.
پس از اجرای قرارداد با ورود بی رویه کالاهای خارجی ایران بازار فروش اجناس انگلیسی می شد.چنانکه در بالا ذکر شد و گراهام استواری به این مسأله اشاره فرموده است.پس از انقلاب صنعتى و نیاز روزافزون به مواد اولیه ،استعمارگران بدون در نظر گرفتن حقوق سایر انسانها، تسلط بر سرزمینهاى دیگر را در برنامه خویش قرار دادند و با استفاده از طرحهاى کارشناسى دقیق کنترل منابع جهان سوم را در دست گرفتند.و تمام این اقدامات موجب از دست رفتن نیروی انسانی فعال در کشور مستعمره می شد و بازار کالاهای داخلی از رونق می افتاد.ورود کالاهای خارجی موجب رکود اقتصادی ایران می شد چون اندک اندک بازارهاى کشور از کالاهاى فرنگى انباشته می شد و کارگاههاى کوچک داخلى در آستانه ورشکستگى قرار می گرفتند و خرید اشیاى خارجى موجب تقویت دشمنان اسلام و قدرت استعمارگران می شد. .همچنین ورود کالاهاى خارجى موجبات وابستگى اقتصادى را فراهم مى آورد و از دیدگاه فقهى و سیاسى اسلام ، حرام است. «اگـر در روابـط تجارى با بیگانگان خوف ورود صدمه اقتصادى به بازار مسلمانان بـاشـد و مـوجـب اسـارت تـجـارى و اقتصادى گردد، این تجارت ، حرام و قطع این گونه روابط واجب است .»
بهره برداری انحصاری کمپانی از جنگلها و معادن و آبها و...از نظر شرعی حرام است .کمپانی با در دست گرفتن انحصار جنگلها و مراتع طبیعى، معادن ،دریاها و رودخانه ها موجبات تسلط اقتصادی بر سرزمین ایران را فراهم می آورد و از نظر شرعی و فقهی نیز اشکال دارد چون اینها جزو اموال عمومی بودند.از این رو، در اسلام سرپرستى این امور به امامان معصوم (ع ) سپرده شده است و در زمان غیبت نیز به عهده نایب و جانشینان امام معصوم یعنى ولى فقیه است که انفال را سرپرستى کند و او نسبت به آن ولایت دارد.حتی نظر مراجع بزرگ این است که : اگـر روابـط اقـتـصـادى بـا کـافـران ، مـوجب تعطیل شدن منابع اقتصادى کشور یا رکود اقـتـصـادى یـا از بـین رفتن ثروت ملى کشور اسلامى شود یا خوف آن وجود داشته باشد حرام است .
با معاف شدن کارگران راه آهن از پرداخت مالیات موجبات هجوم کارگران روستایی به شهرها برای فرار از پرداخت مالیات می شد در نتیجه کشاورزی ایران از رونق می افتاد .
همچنین با معاف شدن کمپانی از پرداخت عوارض گمرگی و راهداری و هر نوع مالیات دیگر خزانه کشور خالی می ماند.
در فقره بیست ودو قرارداد کمپانی به خود اختیار داده حقوق خود را هر طور خواست به کمپانی یا مشتری دیگر بفروشد اگر به دولت انگلیس می فروخت آیا در این صورت تمام ثروت ایران در اختیار دولت بریتانیا قرار نمی گرفت. در فقره بیستم دولت ایران مصمم شده بود که در صورت دادن امتیاز تأسیس بانک کمپانی حاضر بر سایر اشخاص و کمپانی های دیگر برتری دارد.بدین وسیله حتی پس از ابطال قرارداد رویتر به گفته خود جامه عمل پوشاند و با تأسیس "بانک شاهنشاهی" در ایران موجبات سلطه انگلیس را فراهم آورد .حتی دولت روسیه نیز در رقابت با انگیس موارد مشابه این بانک به نام "بانک استقراضی" را از ناصرالدین شاه گرفت. به قول ضرب االمثل رایج «گوسفند به فکر جان است و قصاب به فکر دنبه».یکى از کارهاى روس و انگلیس براى تسلط بر ایران ایجاد بانک و از کار انداختن صرافى هاى ایران و نیز ترویج کالاهاى خود در ممکت ما بود.در ابتدا دولت انگلیس با گرفتن امتیاز بانک شاهنشاهی در 28 جمادی الاولی 1306 ه.ق بعنوان جبران خسارت رویتر به مدت زمان شصت سال دست بکار شد و شروط آن حق انحصار نشر اسکناس و استخراج جمیع معادن ایران از جمله معادن نفت بود که دوباره تاوان سنگینی را دولت ایران پرداخت.سپس برای اینکه دولت روسیه از رقیب خود عقب نماند پیشدستی کرده امتیاز بانک استقراضی و رهنی را از ناصرالدین شاه گرفتند. گرچه امتیاز رویتر لغوشد، فروش امتیازات همچنان ادامه داشت. رویتر امتیاز استخراج معادن وتأسیس بانک را که بعدها به بانک شاهنشاهی ایران تبدیل شد حفظ کرد.
4- متن نامه ملاعلی کنی به ناصرالدین شاه و مقاومت در برابر قرارداد
قرار داد رویتر مورد اعتراض و مخالفت شدید علما و مردم قرار گرفت. در راس علمای مخالف ملاعلی کنی قرار داشت . این طور نبود که علما با پیشرفت و ترقی ایران مخالفت ورزند بلکه؛ مفاد امتیاز نامه را مغایر با شرع می دانستند.حتی ملاعلی می گفت: بروید فن آوری را یادبگیرید و بدست خودتان راه آهن را بسازید و خارجی را بر منابع کشور مسلط نکنید.در جریان مخالفت با قرارداد رویتر، ملاعلی کنی نامه بسیار مفصل و موثری خطاب به ناصرالدین شاه صادر می کند :
بسم الله الرحمن الرحیم
در حال ادای تشکرات وافره بر اجابت دعوات متکاثره داعیان و عموم اهل ایران سلامتی ذات اقدس شاهنشاه اسلام و اسلامیان پناه از سفر فرنگستان بشرف عرض اقدس ارفع همایون اعلی می رساند.از آن جایی که عقیده جمیع اهل اسلام این است که حضرت ختمی مرتبت پس از ریاضات کافه چهل ساله مبعوث به جهت قاطبه عباد و انتظام بلاد و رفع خلل و فساد شدند لهذا مصدر و مظهر مقامات علم و سلطنت و اجراء قوانین و احکام متعلقه بدنیا و آخرت بودند و از جانب خداوند متعال ابلاغ رسوم و قواعد و تهذیب و تکمیل نفوس به ریاضات و عبادات و نظم ابواب معاملات و معاشرات و حفظ نفوس و اعراض و اموال به حدود سیاسیات مجاهدت فرمودند فجزاءالله عن جمیع الجزاء و بعد از خود همه مقامات را تفویض وصی و نائب خود فرمود الی حضرت عجل الله فرجه که دارای جمیع مقامات هستند در ازمنه غیاب آن حضرت خداوند متعال برای هر منصب و مقامی از مقامات آن جناب نائب و مظهری مقرر فرمودند علمای اعلام را نایب و مظهر علم و تکمیل نفوس و تطهیر اموال و انصاب مقرر فرمودند که بیان طریق آنها را از معاملات و مناکحات و غیر ذلک بفرمایند و سلاطین اسلام را در هر عصری از اعصار مصدر و مظهر تنظیم امور عباد و رفع تقلب متقلبین و امنیت طرق و بلاد مقرر داشتند تا ایادی اقویا از سر ضعف کوتاه فرمانید و ساکن بلاد اسلام را.... و یا به طریق خدعه و تذویر مخفی از انظار محفوظ دارند از بیان این مقدمه مختصر که شرح وجوه و نکات و مویدات آن را در این ساعت نمی توانم واضح و لایح می شود اینکه به هیچ وجه دولت و ملت را از یکدیگر جدا نمی توان نمود چه فی الحقیقه هر دو یکی و از جانب یکی می باشند اگر چه کافل و حامل هر مقامی متعدد باشند در معنی باریست که هر یک به قدر قوه خود کناری از آن بار را گرفته به منزل می کشند و می برند پس از اختصار این مقدمه مرقومه اگر باعث حصول کلال و عروض غباری بر خاطر مبارک نباشد . عرض می شود اگر علمای اعلام در مسائل دولتیه اختلالی خدای نخواسته مشاهده فرمایند و به خاک پای مبارک بر حسب رضای مخدوم عرض کنند فضولی نکرده بلکه فضول باید کسی باشد که این را فضولی بنامد بر علماء و غیر علماء لازم است عرض کنند پسند خاطر مبارک بشود یا نشود در مقام اصلاح آن برآیند یا نیایند.بناء علی ذالک همه ما دعاگویان بلکه عموم اهل ایمان عرض می کنیم که شخص میرزا ملکم خان را ما دشمن دین و دولت دانسته ایم و به هیچ وجه صلاحیت وکالت از دولت و سلطنت و انتظام ملک و ممملکت ندارد که به خطاب و لقب نظام الملکی مخاطب و ملقب باشد و هر کس باعث این امرشده است،خیانت کلی به دین و دولت نموده است که چنین دشمن جانی را مداخله در کارهای بزرگ دولت داده است.مدت زمانی نگذشته که در دارالخلافه ابزار شعبده های زیاد نموده و مجلس فراموشی ترتیب داده بودو به تزویر و شعبده در خیال تصاحب ملک و دولت و اضمحلال مذهب و ملت بود و الزام مواسات و یک جهتی و هم عهدی که هر یک در پای دیگر در مقام تمام مال و جان بایستد و تا یکی آوازی برآورد همه حاضر و ناظر باشند و در وقت اجرای شروط و فرصت و جمیع اسباب نهضت و حرکت،همگی یک دفعه حمله ور شود و بر غیر هر که باشد بتازد و هر چه بخواهند بگیرند و ببرند.گویا از خاطر مبارک نرفته باشد حاصل گزارشات فراموشخانه و نتیجه محتمله بلکه مطمئنه آن را وقتی به خاک پای مبارک معروض داشتم حکم جهان مطالع بر دفع و اخراج ایشان شرف صدور یافت.بحمدالله این دشمن دین و دولت از یمن توجهات اعلیحضرت همایون شاهنشاهی مسکوت مایوس کرد لکن برای ما این اوقات از راه محکم دیگری که خیلی محکمتر و واضح تر و شدیدتر است در همان خیالات افتاد که احداث راه آهن بفرمایید با شروط و تعهدات و مواثیق چندی از قرار مسموع و مکتوب در عهدنامه آن که جمیع خلق مجبور بر تسلیم اموال و املاک خود باشند از قبیل جنگل ها و معادن و قنوات بلکه سلطان با اقتدار نیز در این اجبار داخل باشد که املاک خالصه و زر خریدی و معادن و رودخانه ها را بتوانند به اجبار ببرند به حدی که اگر پس از زمانی دولت بخواهد رفع آنها را بکند جمیع نقوذ خزانه عامره و نقود اجناس متداوله موجوده در دست رعایا وفا باداء تاوان و زیان آن ننماید و اگر جسارت نباشد گوینده را می رسد که بگوید و بپرسد دولت را چه تسلط است بر املاک و شجار و آب و اراضی رعایا که حتماً بفروشند،گمان ندارم در شرع خود بلکه سایر ادیان تجویز این قسم اجبارها شده باشد.مسموع شد از آن شخص فرانسوی که در جنگ مرو اسیر شده بود و امپراطور آن دولت باهتمام که به قیمت تمام بلکه الوف و آلات در خریداری و استرداد او مصرف داشت او گفته بود که مقام دل و مهربانی دولت ما بحدی است که با این همه التفاف و در حقیقت خریداری من حق این را ندارند بگویند چرا دستکش دست چپ را بدست راست کرده ای کمپانی هند تمام هند به آن وسعت و مکنت را به خریداری و تملک یک جریب زمین مخصوص سکونت خود برد کمپانی معاصر ما با تصرف آن همه اراضی متعلقه به راه آهن استحقاق انتفاع جمیع معادن و رودخانه ها و اراضی با حق بکارواداشتن جمیع کارکنان از رعایا چگونه ایران را نبرد و چرا نبرد.خوب پس از آنکه رعایا یه رضا یا به حکم کارکنان ایشان شدند و از دادن منال دیوانی معاف ماندند آیا به خزانه عامره از کجا و کدام مالیات و کدام نسق از زراعات چیزی بیاید یا این طورها در عهدنامه نیست و یا هست و نخوانده اید و بمآل کاربر نخورده اید اگر خدای نخواسته کار ما لازم افتد دفع طغیان و تعدی همجوار با اقتداری را از سرحدات خود نماییم اولا با کدام مال که عرض شد کذلک با کدام رجال حکم جنگ به کدام فوجی داده شود که مواجب و جیره چند ساله ایشان نرسیده و هر چند فوجی که هستند در بستند و اگر از همه مایوس شده در خیال اجماع و بلوا برآمده باشیم کدام عالم محترم مسموع الکلام مانده با هجوم عموم فرنگیان در بلاد ایران از راه آهن؟کدام عالمی در ایران خواهد ماند؟ و اگر بماند جانی و نفسی داشته باشد که یک دفعه وادینا واملتا بگوید از جناب میرزا ملکم خان یا سرکار کمپانی[رویتر]،با این همه اموال و این همه رجال و داشتن راهی به این سهل به بلاد عظیمه ایران به خصوص به پایتخت سلطنت و دولت؟به کدام قلب و اطمینان؟چه اطمینان داریم که در طول یک ساعت پر نکند اطراف ما را از رجال و توپ و تفنگ و غافلگیر نشویم؟زیاده جسارت نمی شود.مجال هم نیست. اما اعلیحضرت شاهنشاهی را به باطن همان امام عصری که محل و مظهر اقتدار و سلطنت ایشان می باشد قسم می دهم که اهتمام بر حفظ دین و دولت و دفع هر خائن از مملکت و ملت بفرمایید بخصوص همین شخصی را که قرار راه آهن داده و عهدنامه آن را بر وفق صلاح دشمن دین و دولت نوشته بدون اینکه از عقلا و خیرخواهان دولت اجازت و مشورتی نمایند. چون فقره خیانت دیگر از این شخص بزرگ بواسطه اشغال به ذکر معایب آوردن میرزا ملکم خان و او را وکالت سلطنت دادن در باب راه آهن فراموش کرده بودم وخیال ختم عرایض داشتم حال که متذکر شدم لازم دانستم از آن خیانت نیز اشارتی به نحو اجمال معروض دارد و آن فقره کلمه قبیحه آزادی است که به ظاهر خیلی خوش نماست و خوب و در باطن سراپا نقص است و عیوب این مسئله برخلاف جمیع احکام رسل و اوصیاء و جمیع سلاطین عظام و حکام والامقام است به این جهت در نوشته دیگری نوشته بودم علی الاسلام والسلام و دولت را وداع تام و تمام باید نمود بواسطه اینکه اصل شرایع و ادیان در هر زمان خود قید محکم سخت و شدیدی بوده و می باشد که ارتکاب مناهی و محرمات ننمایند متعرض اموال و ناموس مردم نشوند و هکذا برخلاف مقاصد و انتظام دولت و سلطنت است که هر کس هر چه بخواهد بگوید و از طریق تقلب و فساد نهب اموال نماید و بگوید آزادی است و شخص اول مملکت همه را آزاد کرده است و در معنی به حالت وحوش برگردانیده معلوم است نفوس بالطبع طبیعت شیطانی مایل به هوی و هوس و برآوردن مشتهیات خودند همین مایه بی نظمی و زیادی تاخت و تاز شده و هیچ کس نمی تواند چاره کند این است که قاطبه علماء و فضلاء را به صدا در آورده حکام و داروغه را خانه نشین و عاجز نموده .زیاده جسارت است جز تعلق گرفتن خاطر مبارک بر رفع فساد و اصلاح امور عباد و انتظام بلاد،مناص و مخلصی به نظر نمی آید دعا می کنم که تأثیر در قلب مبارک نماید و رأی جهان آراء بر آن قرار یابد.فان قلب السلطان بین یدی الرحمن فی 22 شهر رجب 1290 »
کسروی که از مخالفان سرسخت علما در امور سیاست بود برای کم رنگ جلوه دادن نقش ملاعلی کنی در فسخ قرارداد رویتر معتقد است که دشمنان سپهسالار باعث تحریک علما شده اند :«لیکن این سفر زیانی در پی داشت،و آن این بود که در نبودن سپهسالار کسانی که از کارهای او ناخشنود می بودند فرصت یافته و به ملایان چنین گفتند : سپهسالار می خواهد ایران را به حال فرنگستان اندازد و امتیاز راه آهن را به انگلستان داده ،ملایان که سید صالح عرب و حاجی ملاعی و دیگران بودند از این سخن به تکان آمدند،و به دشمنی سپهسالار برخاسته و او را بی دین خواندند،و نامه ای به ناصرالدین شاه نوشتند که سپهسالار را با خود به تهران نیاورد.این نامه به شاه در رشت رسید،و چون ملایان در آن زمان بسیار نیرومند می بودند،شاه ناگزیر شد حکمرانی گیلان را به سپهسالار داده او را در آنجا گذاشت و خود بی او به تهران آمد.
توجه به متن نامه نشان می دهد که ملاعلی از آینده بعضی از اتفاقاتی که در آن زمان می افتاد آگاه بوده و از ناحیه آنها احساس خطر و نگرانی می کرد با تعمق و تدبر بیشتر در متن نامه به نکات مهم ذیل می رسیم :
4-1- اشاره به جایگاه علما در امور سیاسی و اصل ولایت فقیه
«ولایت» از مهمترین اصول اسلام است به معناى تن سپردن به حکومت الهى و کسانى که از سوى خداوند به عنوان پیشوا و رهبر تعیین شدهاند و تن ندادن به حکومتهاى غیر الهى و حاکمان ظالم و حکومتهای غاصب می باشد. مثلاً حاجی ملاعلی کنی در بخشی از نامه بدین صورت به مقوله ولایت فقیه اشاره می فرماید:«علمای اعلام را نایب و مظهر علم و تکمیل نفوس و تطهیر اموال و انصاب مقرر فرمودند.» در عصر غیبت نیز وی معتقد است که پیامبر برای علما و سلاطین دو وظیفه جداگانه قائل شده است و حق حکومت را تنها برای فقیه عاقل و عادل مشروع می داند. و تمام اختیاراتی که برعهده رسول و امامان است در امر حکومت و سیاست ثابت است و بر فقیه عادل نیز ثابت است و در دوران غیبت کبری در اداره جامعه این وظیفه بر عهده فقیه جامع شرایط گذاشته شده است .همچنین وظیفه علما را که امر به معروف و نهی از منکر می باشد به شاه گوشزد می فرماید.در این نامه دولت و ملت را دو مقوله جدا از هم نمی داند بلکه برابر و دوشادوش هم می داند در واقع این دو سایه هم هستند. خداوند متعال مى فرماید: یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ .
ولایت فقیه بدین سبب بر دیگران حکومت دارد که نوع فهم و دانایى و رشته تخصصى اش او را قادر ساخته به مسؤ ولیت پیامبران دوام بخشد.اطاعت از رهبر و مرجع بزرگترین تکلیف الهى است ؛ زیرا بقاى اسلام و نظام اجتماعى مسلمانان و جلوگیرى از تسلط طاغوتها و کفار بر مسلمین از آثار آن است همانطورى که حضرت رضا( علیه السّلام ) مى فرماید:خداوند اطاعت از ولى امر را در هر زمانى واجب فرموده ، به چند جهت که برخى از آنها عبارتند از:چون براى جلوگیرى از فساد و تجاوز به حقوق یکدیگر، خداوند حدود و قوانین مقرر فرموده و از آنجا که غالبا انسان براى رسیدن به منافع مادى حاضر نیست به قانون عمل کند و از لذتهاى نفسانى صرف نظر نماید، پس باید خداوند قیم و سرپرستى بر جامعه قرار داده تا آنها را به عمل به قانون وا دارد و متخلفین را با اجراى قصاص و حدود و سایر احکام مجازات نماید.
در ادامه نامه، ملاعلی کنی، با جرات و جسارت اشکال اصلی قضیه قرارداد را متوجه شخص شاه دانسته و چنین اظهار میدارد: «گوینده را میرسد که بگوید و بپرسد دولت را چه تسلط است بر املاک واشجار و آب و اراضی رعایا که حتما بفروشند ؟گمان ندارم در شرع خود، بلکه سایر ادیان تجویز این قسم اجبارها شده باشد.»در اینجا نکته مهمی که توسط ملاعلی مطرح گردیده است توجه ایشان به مسئلهای فقهی است با همان نکتهای که عموم علمای سلف ایشان در نظریات فقهی خود بر آن اتفاق نظر داشتند، که سلاطین و حکام مالک الرقاب مردم نیستند بلکه ماذون و منصوب از ناحیه فقیه نایبالامامند لذا در این قسمت، ناصرالدین شاه را از باب اینکه بدون اذن فقیه به فروش املاک مملکتی و شخصی مردم اقدام نموده است، مورد نکوهش قرار میدهد و عمل او را خلاف شرع اعلام میکند.
4-2- گسترش فراماسونری در ایران
میرزا ملکم جامع آدمیت را در دوران مشروطه تأسیس نمود.که بنیان فلسفه سیاسی جامع آدمیت بر اساس آزادی خواهی بود.تا اینکه بدلیل تلاشهای اصلاحگرانه ملکم در فراموش خانه و سخن گفتن از آزادی و قانون در سال 1278 ه.ق ناصرالدین شاه دستور بسته شدن در آن را صادر کرد و ایشان به سمت وزیر مختاری ایران در لندن منصوب شد،بدین وسیله مقدمات سفر ناصرالدین شاه را به بریتانیا فراهم ساخت و در این سفر بود که قرارداد رویتر منعقد شد و با توجه به اسنادی که منتشر شده،ظاهر می سازد که میرزا ملکم هم درآن دست داشته است. ملکم بر این عقیده بود که راه پیشرفت ایران پذیرش نظام حکومتی غرب است. ملا علی کنی در قسمتی از نامه ی انتقاد آمیز به ناصرالدین شاه وجود میرزا ملکم خان و فراموشخانه را در دستگاه دولت موجب ویرانی دین و دولت می داند. از دغدغه هاى اساسى مجتهد، جلوگیرى از نضج و شیوع افکار انحرافى و بدعت هاى دینى بود.حتی در فرازهایی از نامه به ناصرالدین شاه می نویسد: «گویا از خاطر مبارک نرفته باشد حاصل گزارشات فراموشخانه و نتیجه محتمله بلکه مطمئنه آن را وقتی به خاک پای مبارک معروض داشتم حکم جهان مطالع بر دفع و اخراج ایشان شرف صدور یافت.»در آن دوران فراموشخانه به بزرگترین حربه استعمار تبدیل شده بود،اگر بخاطر روشنگری برخی از علما نبود کمتر مانده بود تا دین و اعتقادات مذهبى را بکلى محو و نابود سازد.این قماش از روشنفکران افتخارات اسلامى و ملى ایرانیان را به تمسخر گرفته و به تبلیغ فرهنگ مبتذل غرب و بیگانه پرستى می پرداختند استعمار پیر هم سعی می کرد تا دست نشاندگان خود را بر مسند قدرت رسانده و براى آنکه هیچ گاه اینان به فکر استقلال فکرى و وطن پرستى نیفتند، همه را به سازمان جهان وطنى فراماسونرى وارد می کرد و با خیال راحت با گرفتن امتیازهای ننگین تمام هستی و نیستی کشورها را چپاول می کردند.
اعتمادالسلطنه نویسنده عصر ناصری درباره فراموشخانه می نویسد: این دستگاه سخت اسباب افتتان مردم ایران گردیده و مظنه ی شرور و مفاسد روج خیالات کاسه شده بود لاجرم پس از تخریب بنیان و هدم اساس آن قدغن شدید شد و نهی جاوید گردید که سپس احدی به این اسم دهان باز نکند و زبان دراز نکند.
4-3- ترس از کلمه «قبیحه آزادی»
ملا علی از خیانت دیگر پرده بر می دارد و آن کلمه آزادی می باشد و می نویسد:« کلمه قبیحه آزادی است که به ظاهر خیلی خوش نماست و خوب و در باطن سراپا نقص است و عیوب این مسئله برخلاف جمیع احکام رسل و اوصیاء و جمیع سلاطین عظام و حکام والامقام است .»در این قسمت از نامه زیاد مشخص نیست که منظور حاجی چیست؟ آیا از شعارهای سپهسالار در گسترش «آزادی»های بی حد و حصر در جامعه می باشد و یا از شعارهای میرزا ملکم خان در فراموشخانه یعنی؛آزادی و برابری و برادری می باشد و این آن را می رساند که حاجی شناخت کامل از توطئه غرب داشت و نگران گسترش این شعارها در جامعه بود.ولی؛چنین هم نبود که علما با آزادی که در چهارچوب قوانین شرع مقدس اسلام باشد مخالف باشند. اگر آزادی عقیده هم باشد باز این یکی از اظهارات فریبنده غرب است که می گویند عقیده هر کس برای خودش محترم است امّا براستى آیا «عقیده هرکس براى خودش محترم است»؟ آیا هرکس اجازه دارد که هر عقیدهاى داشته باشد و هیچ حقّ اعتراضى نیز نسبت به او وجود ندارد؟
زمانی که کلمه لبیرالیسم«آزادی»به همان مفهوم غرب،خروج از قید و بند در عهد سپهسالار رایج شد که مؤسس آن را هم سپهسالار دانسته اند و در روزنامه ها ی وطن با این عنوان « از هر قیدی آزادیم »و در روزنامه ایران که «در اخبار غیر رسمی هر کس آزاد است هر چه می خواهد بنویسد و روزنامه نگار ابداً مسئولیت ندارد.»و هیاهویی که سیاستمداران و روشنفکران و روزنامه نگاران بر سر«آزادی»به راه انداختند و رفتار خلاف شرعی که در افراد متأثر از غرب دیده شد سبب گردید میرزا حسین خان مورد تکفیر روحانیت قرار گرفته و حتی ملاعلی کنی مجتهد بزرگ تهران به دلیل ترویج فقره کلمه قبیحه آزادی به خیانت محکومش کرده و از صحنه سیاست کنار گذاشته شد.
کلمه آزادی در اینجا در مورد شعارهای فراموشخانه هم صدق پیدا می کند ،همان طور که خان ملک ساسانی در این زمینه می نویسد:[ ملکم]در طهران فراموشخانه که آن را فرامسین می نامیدند دایر کرده و مردم را به آزادی و جمهوری طلبی دعوت می کرده است.از همه داوطلبان ورود به لژ و اعضای جمعیت مبالغی وجه نقد به اسامی مختلف دریافت می داشته و نگهداشتن راز را مخصوصاً تأکید می کرده است.
اندیشه های حاجی نشان مى دهد که وى با مطلق آزادى مخالف نبود؛ بلکه با آزادى مطلق و بى قید و بند مخالفت مى کرد.
4-4- برملا ساختن خیانت برخی از کارگزاران فاسد
از مهم ترین عوامل سقوط و بدبختى کشورها ، وجود حکومت هاى باطل و کارگزاران فاسد و دنیاطلب بوده است. اگر سیاست استعماری انگلستان از خائنین ایران حمایت نمی کرد، از مداخلات استقلال شکنانه استعمارچیان در امان می بودیم. حاجی در بخشی از نامه سپهسالار را خائن دین و مملکت می داند و دفع او را از ناصرالدین شاه می خواهد: «اهتمام بر حفظ دین و دولت و دفع هر خائن از مملکت و ملت بفرمایید بخصوص همین شخصی را که قرار راه آهن داده و عهدنامه آن را بر وفق صلاح دشمن دین و دولت نوشته.»
در ادامه حملات خود را متوجه میرزا ملکم خان میکند و صلاحیت او را در تمشیت امور دولتی شدیدا مورد انتقاد و انکار قرار میدهد و معتقد است که هر کس او را مصدر چنین اموری ساخته است خیانت کلی به دین و دولت کرده است، که چنین دشمن جانی را مداخله در کارهای بزرگ دولت داده است و تصریح می کند: «شخص میرزا ملکم خان را ما دشمن دین و دولت دانسته ایم و به هیچ وجه صلاحیت وکالت از دولت و سلطنت و انتظام ملک و مملکت ندارد که به خطاب و لقب نظام الملکی مخاطب و ملقب باشد.»
اعتمادالسلطنه از زبان میرزا حسین خان سپهسالار در خصوص دغل کاری و رشوه گیری میرزا ملکم خان اعتراف می کند که : «بعد از آن ملکم حقه باز نادان را جز شارلاتانی و ادعا هیچ نداشت- پس از آنکه مدتها دولت و ملت ایران از شر او آسوده بودند- به ایران طلبیدم و چندی مستشار مخصوص خود نمودم.آنگاه او را به وزیری مختاری به لندن فرستادم،خواستم به غرض شخصی با معیرالممالک دستگاه اولین خزینه ی دولت را هم بزنم و بانک دایر کنم و راه آهن بکشم،ملکم محیل طماع هم چون از خیالات من باخبر بود در این مقاصد،بلکه در این مفاسد با من همدست شده،با شخصی که آن وقت از جانب دولت ایران در لندن مأموریت داشت بساخت و رونتر(رویتر)نامی از صرافان بسیار متمول انگلیس را تطمیع نمودند.آن خام طبع مبلغ های گزاف به شاه،ملکم و آن مأمور و جمع دیگر از رجال دولت ایران در طهران رشوه داد و امتیازنامه راه آهن را بگرفت و در آن امتیازنامه هم دایر کردن بانک بود،هم استخراج معادن هم همه چیز....»
خداوند متعال رشوه دادن و رشوه گرفتن را از گناهان می داند و می فرماید: وَلَا تَأْکُلُوا أَمْوَالَکُمْ بَینَکُمْ بِالْبَاطِلِ وَتُدْلُوا بِهَا إِلَى الْحُکَّامِ لِتَأْکُلُوا فَرِیقًا مِنْ أَمْوَالِ النَّاسِ بِالْإِثْمِ وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ
و اموال یکدیگر را به باطل (و ناحق) در میان خود نخورید! و برای خوردن بخشی از اموال مردم به گناه، (قسمتی از) آن را (به عنوان رشوه) به قضات ندهید، در حالی که میدانید (این کار، گناه است)!
بنا به روایاتی مبالغ رشوه ای که کارگزاران ایرانی بابت این امتیاز دریافت داشته اند. بدین قرار بوده است: «مبلغ پنجاه هزار لیره به صدراعظم ( میرزا حسین خان مشیرالدوله ) و در همین حدودها به ملکم خان ناظم الدوله،بیست هزار لیره به حاج محسن خان معین الملک،بیست هزار لیره به منیرالدوله،مبلغی به اقبال الملک و دیگران رسید و خلاصه کلام اینکه برای اخذ این امتیاز،بارون رویتر قریب دویست هزار لیره به رجال ایرانی رشوه داد.»
از نظر فقهی نیز رشوه دادن جایز نیست با رجوع به توضیح المسائل مجتهدین بزرگ می بینیم که آنها نیز بر این مسأله تأکید ورزیده اند.رهبر معظم انقلاب در استفتائات خود می نویسد:«پرداخت رشوه و گرفتن آن جایز نیست هر چند باعث ایجاد مشکل و زحمت براى دیگران نشود، چه رسد به موردى که بدون استحقاق، باعث ایجاد مزاحمت براى دیگران شود.»
"سرپرسی سایکی"درباره شعبده بازی ملکم خان می نویسد: نخست به عنوان یک شعبده باز در ایران پدیدار شد و اعمال تردستی او ایرانیان ساده را دچار تعجب و حیرت ساخت.
شعبده بازى عبارت از نشان دادن کار غیر واقعى به صورت واقعى با حرکات سریع است .کـار و کـسـب بـه وسـیـله شـعبده بازى نیز حرام است از جمله روشهای استعمار برای نفوذ در کشورهای عقب مانده در انزوا نگهداشتن آنها و سرگرم کردن آنها برای رسیدن به اهداف شوم خود بود. چنانکه ناظم الاسلام کرمانی در این خصوص می نویسد: از علم سیمیا و شعبده بی اطلاع نبود.یکی از دوستانش گفت: میرزا ملکم خان ناصرالدین شاه را که طفلی بود،مایل به این بازیها دید،خواست او را مشغول سازد به این امور عجیبه و غریبه و ضمناً مقاصد خود را اجرا کند.
باز ملاعلی کنی بخاطر این مسأله فقهی مخالف این امر بودند :«یاددادن و یادگرفتن شعبده حرام است، ولى بازیهایى که همراه با سرعت حرکت و تردستى هستند و از انواع شعبده محسوب نمىشوند، اشکال ندارد.»
4-5- نگرانی از آینده کشور
همچنین در این نامه ملا علی ضمن دفاع از وطن نفوذ اجانب بر سرزمین های اسلامی را محکوم می نماید و می نویسد: « اگر خدای نخواسته کار ما لازم افتد دفع طغیان و تعدی همجوار با اقتداری را از سرحدات خود نماییم اولا با کدام مال که عرض شد کذلک با کدام رجال حکم جنگ به کدام فوجی داده شود.»
یکی از مقررات دینی که برای جلوگیری از رخنه اجانب در حصارع ظمت و شوکت اسلام، در قرآن مجید مکررا تاکید شده است، ترک دوستی و مراوده با کفار است: یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا بِطَانَةً مِنْ دُونِکُمْ لَا یأْلُونَکُمْ خَبَالًا وَدُّوا مَا عَنِتُّمْ قَدْ بَدَتِ الْبَغْضَاءُ مِنْ أَفْوَاهِهِمْ وَمَا تُخْفِی صُدُورُهُمْ أَکْبَرُ قَدْ بَینَّا لَکُمُ الْآیاتِ إِنْ کُنْتُمْ تَعْقِلُونَ
ای کسانی که ایمان آوردهاید! محرم اسراری از غیر خود، انتخاب نکنید! آنها از هرگونه شر و فسادی در باره شما، کوتاهی نمیکنند. آنها دوست دارند شما در رنج و زحمت باشید. (نشانههای) دشمنی از دهان (و کلام)شان آشکار شده؛ و آنچه در دلهایشان پنهان میدارند، از آن مهمتر است. ما آیات (و راههای پیشگیری از شر آنها) را برای شما بیان کردیم اگر اندیشه کنید!
چون این قرار داد تحمیلی و برخلاف مصالح مسلمین بوده برای کوتاه کردن دست اجانب از سوء مداخله در امور مسلمانان لغو و بی اثر شد.
5- امتیاز رویتر از دیدگاه اروپاییان
در سفرناصرالدین شاه به اروپا و دیدار با الکساندر دوم روسیه وی با لحن طنزآمیز واگذاری این امتیاز را به انگلیسی ها مورد ریشخند قرار می دهد: اعلیحضرت با اعطای این امتیاز بالابلند،تقریباً تمام منابع و ثروت و هست و نیست کشورتان را دربست به بارون رویتر بخشیده اید.جز هوایی که ایرانیان برای نفس کشیدن لازم دارند که آن هم خوشبختانه قابل معامله نبوده است و گرنه مردم ایران ناچار می شدند حتی هوایی که از منخرین (دو سوراخ بینی) فرو می برند،از یک سرمایه دار بریتانیایی بخرند.»
"لرد کرزن" انگلیسی(نایب السلطنه هندوستان و بعداً وزیر امورخارجه انگلیس شده) در خصوص خطرات این امتیاز می گوید:«یک چنین امتیاز عظیم و بی سابقه ای در حقیقت یک بخشش نامه از طرف دولت ایران است و باید اعتراف کرد که اگر بریتانیا می توانست این بازی را به آخر برساند هم شاه ایران مات می شد و هم تزار روس در جای خود میخکوب می گردید.»
این قرار داد آنقدر ظالمانه بود که خود انگلیسی ها به آن اعتراف کردند."لرد کروزن" درباره مزایای این امتیاز برای دولت بریتانیا می نویسد:«وقتی که امتیاز«ژولیوس بارون دورویتر»به طبع رسید و در دنیا منتشر شد،معلوم شد که دارای مزایای بی شمار است و تمام ثروت صنعتی و فلاحتی سرتاسر ایران بدست انگلیسی ها افتاده است.هیچکس قادر نبود پیش بینی کند که یک روزی چنین امتیاز مهمی بدست یکی از اتباع انگلیسی بیفتد.»
با فروش تمام ثروت کشور شاه ایران باید هوای خالی بخورد، «لس یر» از سیاستمداران کشور فرانسه می نویسد: برای شاه جز هوا چیزی باقی نگذاشته اند.
"پیو کارلوترنزیوا" ایتالیایی در این باره می نویسد: انگلستان با گرفتن امتیاز مشهور رویتر،تسلط اقتصادی خود را بر سرتاسر ایران برقرار ساخت.این امتیاز از نمودهای فوق العاده دراین زمینه بود که می توان به آن دست یافت.
"گراهام استوری"(نویسنده ی انگلیسی) ذکر می کند که : به موجب این امتیاز به رویتر اجازه داده شده که به تمام منابع اقتصادی ایران و اکثر افراد ان در مدت هفتاد سال حکومت واقعی کند و همچنین این امتیاز بود که دروازه های کشور ایران را به روی دنیای غرب گشود.
"سر هنری راولنسیون" روایتی نزدیک به همنی مضمون دارد: وقتی که این امتیاز به طبع رسید و در دنیا منتشرگشت و دیده شد که دارای این مزایای بی شمار است و تمام منابع ثروتی و صنعتی و فلاحتی سرتاسر ایران بدست نگلیسیها افتاده است،هیچ کس قادر نبود این موضوع را پیش بینی کند که روزی یک چنین امتیاز مهمی بدست یکی از اتباع دولت انگلیس بیفتد.
نتیجه
نامه ملاعلی به شاه ،مشمول اعتراض به قرارداد رویتر نبود بلکه از چهره های اشخاصی همچون سپهسالار و بخصوص میرزا ملکم خان که از جاسوسان خارجی و از مؤسسان فراموشخانه در ایران بود ،پرده برداشت. یکبار دیگر نفوذ سیاسی و قدرت دینی روحانیت را در صحنه تاریخ نشان داد.روشن ساخت که نهاد سیاست و نهاد دیانت در کنار هم هستند و برای حفط بیضه اسلام لازم و ملزوم یکدیگرند. جهاد ملاعلی با قرارداد رویتر تنها جهاد اقتصادی نبود بلکه مهمترین علل جهاد وی به خطر افتادن دین بود چون با نفوذ استعمار در تمام امور کشور دین اسلام در مخاطره قرار می گرفت. ملا علی در نصیحت به حاج سیاح می فرماید:«ما اهل علم هر گاه به کسی موعظه ای بکنیم که نفعی در آن برای ما باشد باید مردم گوش ندهند و بدانند که اغلب برای رسیدن به آن نفع است اما هر گاه نصیحتی بکنیم که نفعی در آن منظور نداشته باشیم باید مردم گوش بدهند و قبول کنند.»
به هر تقدیر، تاثیر نامه ملاعلی کنی به گونهای بود که ناصرالدین شاه زمانی که از سفر اروپا بازگشت و در حالی که هنوز در انزلی به سر میبرد، میرزاحسینخان سپهسالار را عزل و امتیازنامه رویتر را لغو کرد و خود به تنهایی روانه تهران شده در تهران خدمت ملاعلی کنی رسید و ضمن عذرخواهی از وی خبر لغو قرارداد را به اطلاع وی رساند. با تلاشهای ملاعلی کنی سرفصل تازهای در واکنش علما نسبت به قراردادها و امتیازنامههای استعماری گشوده و دفاع از منافع ملی و دفع تجاوز خارجی که ملاعلی آن را طراحی کرده بود، پایه و مبنای اقدامات علمای بعدی در میدان سیاست ایران قرار گرفت.
تنها مانع و رادعی که در مقابل فرصت طلبان و وطن فروشان مال دوست چونان سدی عظیم قرار داشت و تا آنجایی که می توانست و می شد مانع فروش تکه تکه وطن به بیگانگان و واگذاری منابع و ذخایر ملی به آنان می شد، سازمان روحانیت بود. روحانیون در دوره مذکور همواره تلاش های فراوانی را برای جلوگیری از عقد قرارداد ها و واگذاری امتیازات مبذول داشته و در راه حفظ وطن و اموال و منابع آن کوشش کردند.
منابع
1- آدمیت،فریدون،اندیشه ترقی و حکومت عصر سپهسالار،تهران،نشر خوارزمی ،چاپ دوم،2536.
2- الگار،حامد،نقش روحانیت پیشرو در جنبش مشروطیت،ت: ابوالقاسم سری،تهران،نشر توس،1356.
3- اعتماد السلطنه،محمد حسن خان،المآثر و آلاثار،به کوشش ایرج افشار،تهران،اساطیر،چاپ اول،1363.
4- اعتمادالسلطنه،محمدحسن خان،خلسه یا خوابنامه، به کوشش: محمود کتیرایی،تهران،نشر توکا،چاپ دوم،1357.
5- اعتمادالسلطنه،محمدحسن خان، روزنامه ی خاطرات اعتمادالسلطنه، به کوشش ایرج افشار،چاپ دوم،1350
6- بهشتی سرشت ، محسن ، نقش علما در سیاست ، از مشروطه تا انقراض قاجار ، تهران ، پژوهشکده امام خمینی(ره) و انقلاب اسلامی،چاپ اول ، 1380.
7- پور امینی،محمد باقر،ملاعلی کنی(مرزبان دین)،قم،نشر دارالحدیث،چاپ اول،1379.
8- پیو کارلوتر نزیو،رقابت های روس و اتگلیس در ایران و افغانستان،ت: عباس آذیرین،تهران،نشر شرکت انتشارات علمی و فرهنگی ، 1363.
9- تیموری،ابراهیم،عصر بی خبری یا تاریخ امتیازات در ایران،تهران،نشر اقبال،1332 .
10- حبیب آبادی،میرزا محمدعلی،مکارم الآثار،اصفهان،نشر انجمن کتابخانه های عمومی اصفهان،.1351
11- خان ملک ساسانی،احمد،سیاستگران دوره قاجار،تهران،نشر مگستان،چاپ اول،1379.
12- رائین،اسمعیل،انجمن های سری در انقلاب مشروطیت ایران،تهران ،نشرجاویدان،چاپ اول،1344.
13- رائین،اسمعیل،فراموشخانه و فراماسونری در ایران،ج1،تهران،میرکبیر،1347.
14- رایت،دنیس،انگلستان در ایران،ت :غلامحسین صدری.
15- رجبی،محمدحسن،علمای مجاهد،تهران،نشر مرکز اسناد انقلاب اسلامی،چاپ اول.
16- سایکسی، سرپرسی،تاریخ ایران،ت: سید محمد تقی فخر داعی گیلانی،ج2.
17- سلیم،محسن،دگرگونیهای تمدن و فرهنگ ایران،ج2،شاهرود،دانشگاه آزاد اسلامی شاهرود،.1384
18- سیاح،حمید،خاطرات حاج سیاح.
19- شیخ الاسلامی ،جواد، مقاله امتیاز استعماری رویتر(قتل اتابک)،تهران،مؤسسه کیهان،1368.
20- فقیه پارسا و پر نفوذ عصر ناصری،تهران،نشر مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، و اداره اوقاف و امور خیریه استان تهران،چاپ اول،1390.
21- فوران،جان،مقاومت شکننده تاریخ تحولات اجتماعی ایران،ت: احمد تدین،تهران،مؤسسه خدمات فرهنگی رسا،چاپ دوم،1378.
22- فوریه ،سه سال در دربار ایران،ترجمه: عباس اقبال،تهران،نشربنگاه ترجمه ونشر کتاب،1350.
23- کاظمی خوانساری،ا سید مهدی ،احسن الودیعه،ج 1.
24- کرمانی،ناظم الاسلام، تاریخ بیداری ایرانیان،ج1،به اهتمام علی اکبر سعیدی سیرجانی،تهران،نشر آگاه،چاپ چهارم،1362.
25- کسروی،احمد، تاریخ مشروطه کسروی،تهران،نشر امیرکبیر،چاپ 11، 1354.
26- گیرین ویلر بنجامین،ساموئل،ایران و ایرانیان،به کوشش: رحیم رضازاده ملک،تهران،نشرگلبانگ،چاپ اول،1363.
27- محمدى اشتهاردى،محمد، داستان دوستان،ج 1، http://www.downloadbook.org
28- موسوی،سید علی،ناصرالدین شاه و سفر فرنگ،تهران،نشر شالیزار،چاپ اول،1385.
29- هاشمی رفسنجانی،اکبر،امیرکبیر یا قهرمان مبارزه با استعمار ،تهران،نشر فراهانی.چاپ اول،1346.
نظرات