24 مهر 1399
اعترافات بهمن نادری پور یکی از عوامل ساواک:
کمیته ضدخرابکاری به دستور شاه خائن تشکیل شد
اشاره:
بهمن نادری پورمعروف به تهرانی متولد ۱۳۲۴در تهران یکی از شکنجه گران مشهور ساواک در زندان موسوم به "کمیته مشترک ضدخرابکاری" بود. در دادگاهی که در 21 خرداد ماه 1358 برگزار شد. او مطالب مهمی را در مورد اعمال شکنجه توسط ماموران ساواک در زندان های مخوف شاه از جمله کمیته مشترک ضد خرابکاری مطرح کرد . بر اساس اسناد باقی مانده درساواک ، نادری پور در سال ۱۳۴۶ با مدرک دیپلم جذب سازمان امنیت و اطلاعات کشور (ساواک) می شود. مدتی در ادارات بایگانی و فیش مشغول به کار بود و سپس به بخش ۳۱۱ که وظیفهاش جمعآوری خبر از گروههای کمونیستی بود انتقال می یابد. او در این بخش زیرنظر عباسعلی شهریاری در جریان نفوذ به حزب توده همکاری کرد. بر اساس اظهاراتش در دادگاه مستقیما در دستگیری و شکنجه بسیاری از مبارزان ضد حکومت شاه نقش مستقیم داشته است. در اواخر سال ۱۳۴۹ عضو کمیتهای در اداره سوم ساواک شد که وظیفه آن شناسایی عوامل اعتراضات سراسری دانشگاهها بود.
با پیروزی انقلاب اسلامی در ایران در بهمن سال ۱۳۵۷ ، نادری پور مدتی به زندگی مخفی روی آورد و در اوایل سال ۱۳۵۸ توسط نیروهای کمیته انقلاب اسلامی دستگیر شد. او دردادگاه خود با صراحت گفت:«من جنایت کردهام و باید کشته شوم... آنچه را که من کردهام شمر نکرده بود من باید اعدام شوم درغیر این صورت نمیتوانم به صورت مردم نگاه کنم» تهرانی درنهایت دردادگاه به اعدام محکوم شد. و حکم تیرباران او در سوم تیرماه 1358 اجرا گردید. در مطلب پیش رو مصاحبه روزنامه کیهان را در مورد اعترافات تهرانی می خوانید. اینگونه اعترافات بخشی از عملکرد حکومت استبدادی و ضد مردمی محمدرضا شاه را برملا می سازد.
************
بهمن تهرانی سرپرست زندان اوین و یکی از گردانندگان کمیته ضدخرابکاری رژیم منفور پهلوی که اکنون در زندان بسر میبرد تا به پرونده او رسیدگی شده و به جزای اعمال پلید خود برسد. او در مصاحبهای به بسیاری از اعمال پلید خود از جمله کشتن گروه 9 نفری بیژن جزنی و خانواده رضائی و حادثه سیاهکل و کشتار در زندان، دستگیری مجاهدین و گروگانگیری شهرام پهلوینیا اعتراف کرد و پرده از روی اعمال جنایتکارانه ساواک و کمیته ضدخرابکاری برداشت.
بهمن تهرانی در آغاز درباره بازجوئی از وی گفت: رفتاری که برادران در بازجوئی با من داشتند، بسیار انسانی بود و ما جداً از همه برادران تشکر میکنیم، متأسفانه رفتاری که سازمان اداره اطلاعات و امنیت کشور در رفتار با زندانیان سیاسی داشت آنقدر وحشیانه بود که من از گفتن آن شرم دارم. به محض اینکه یک زندانی به داخل کمیته مشترک میرسید بلافاصله حتی بعضی از آنها را قبل از این که اسم او را صدا کنند به شکنجهخانه میبردند و با کابل و سایر وسائل شکنجه مورد آزار و اذیت قرار میدادند و من خواستم از برادرانی که امر بازجوئی مرا داشتند مجدداً تشکر کنم.
اعترافات عامل ساواک در باره شکنجه
بهمن تهرانی درباره اعترافات خود دایر بر فعالیت در کمیته ضدخرابکاری گفت در مهرماه سال 1349 بنا به دستور سپهبد مقدم که در آن موقع مدیرکل اداره سوم بود کمیتهای در اداره سوم تشکیل شد و وظیفه این کمیته بررسی اغتشاشاتی بود که در دانشگاهها جریان داشت، البته در آن موقع من عضو این کمیته نبودم. در حدود بهمن سال 1349 من عضو این کمیته شدم، این کمیته از مسیر اصلی خودش خارج شده بود و موفق به کشف گروههایی شده بود که در ایران با رژیم مبارزه میکردند. منجمله گروه سیاهکل. با کشف گروه سیاهکل اوج مبارزه مسلحانه که با حمله به پاسگاه ژاندارمری سیاهکل شروع شده بود و بعد از آن کشف سازمان مجاهدین خلق ایران که بر اساس زیربنای توحیدی و اسلامی فعالیت میکردند کمیته دیگری هم در اوین تشکیل شد که سرپرستی آن به عهده منوچهر هوشنگ ازقندی [ازغندی] معروف به منوچهری بود.
اعضای کمیته ضدخرابکاری
در کمیتهای که من در آن فعالیت میکردم عطارپور معروف به دکتر حسینزاده، محمدحسن ناصری معروف به عضدی، مصطفی هیراد معروف به مصطفوی و احمد بیگدلی معروف به احمدی و خود من شرکت داشتم که زیر نظر ثابتی و ناصر مقدم فعالیت میکرد. در سال 1350 بعد از ترور فرسیو و حمله به پاسگاه کلانتری قلهک کمیته دیگری هم در شهربانی کشور تشکیل شد که این کمیته زیر نظر رئیس شهربانی بود و اداره اطلاعات و کارمندان آن منجمله حسن ختائی گردانندگی این کمیته را به عهده داشتند. در سطح تهران برخوردهایی بین این دو کمیته انجام شده بود. منجمله من خودم به یاد دارم که روزی در خیابان بلوار دو اتومبیل از اکیپهای گشتی یکی متعلق به کمیته ما و دیگری به کمیته شهربانی با هم برخورد کرده بودند و این برخورد منجر به تیراندازی شده بود که تلفاتی نداشت. بعد از این جریان به دستور شاه خائن کمیتهای به نام کمیته مشترک ضدخرابکاری درست کردند. من تصور میکنم الگوبرداری این کمیته از الگوبرداریهایی باشد که سازمانهای کشورهای آمریکای لاتین برای مبارزه با سازمانهایی که در آنجا وجود دارد از آن استفاده میکنند.
کمیته مشترک ضدخرابکاری در بهمنماه 1350 تشکیل شد که البته من در خرداد 1351 به این کمیته منتقل شدم. در طی مدتی که این کمیته فعالیت داشته ماجرایش را همه میدانند. غیر از اینکه در پی تعقیب و دستگیری مبارزین باشد عمل انسانی دیگری کمتر از آنها دیده شده است.
بهمن تهرانی سپس اشاره به نحوه دستگیری و شکنجه گروههای مبارز کرد و گفت در تمام سازمانهای اطلاعاتی معمولاً از دو عامل برای به دست آوردن خبر استفاده میکنند یکی عامل انسانی است و دیگری هم عامل فنی. عامل انسانی عبارت از مأمورین و منابع هستند که در داخل سازمانهای مبارز که علیه رژیم فعالیت میکنند نفوذ داده میشوند و این افراد پس از اینکه وارد این سازمانها شدند سعی میکنند از اعضای این سازمانها اطلاعاتی کسب کنند و به موقع به سازمان گزارش دهند. پس از اینکه اطلاعاتی از یک منبع و یا عامل خبری به دست واحد عملیاتی رسید، واحدهای عملیاتی معمولاً به وسیله تیمهای تعقیب و مراقبت شنود تلفنی یا میکروفنگذاری در منزل یا محل کار آنها سعی میکنند اطلاعات بیشتری از آن فرد به دست بیاورند.
در مورد تیمهای تعقیب و مراقبت باید بگویم که افراد این تیمها به صورت مخفی هستند و خانههای امنی دارند که در این خانههای امن مستقر میشوند و در جوار این خانهها گاراژ وجود دارد که اینها وسائل موتوری خودشان را از قبیل اتومبیل که مدلهای مختلف است و موتورسیکلت یا دوچرخه که برای حمل و نقل افراد مورد احتیاج است در آن گاراژها نگهداری میکنند. هر تیم تعقیب مراقبت هم یک دستگاه بیسیم مرکزی دارد و تمام وسائل نقلیه به خصوص اتومبیلها به بیسیم مجهز هستند و به وسیله این بیسیم با ستاد خودشان در ارتباط هستند و فردی را که تعقیب میکنند مرتباً به یکدیگر پاس میدهند.
هدف از تعقیب افراد پیدا کردن افراد، تماس با آنها و شناسائی محلهایی است که این افراد به آنجاها میروند.
پس از اینکه از طریق تعقیب و مراقبت یا شنود تلفنی که معمولاً با بستن تلفن منازل یا محل کار افراد باعث به دست آوردن اطلاعاتی میشود اطلاعات لازم جمعآوری میشود و سازمان اطلاعاتی تصمیم میگیرد که این شخص را دستگیر کند. پس از اینکه این فرد دستگیر شد بر اساس اطلاعاتی که وجود دارد از او بازجوئی میکنند البته در ساواک این بازجوئی همیشه توأم با شکنجه بوده است.
چگونه مجاهدین شکنجه میشدند
بهمن تهرانی آنگاه اشاره به شکنجههایی که در کمیته ضدخرابکاری صورت میگرفت کرد و گفت سازمان مجاهدین خلق ایران با زیربنای توحیدی به مبارزه علیه رژیم فاسد پهلوی ادامه میداد. من تصور میکنم از طریق منبعی که ساواک در کرمانشاه داشت و به نام مراد دلفانی بود این سازمان مورد شناسائی ساواک قرار گرفت و بعد با تعقیب و مراقبت شهید ناصر صادق سازمان تعدادی از خانههای جمعی یا تیمی این گروه را شناخت، و در حدود شهریور 1350 بود که این خانهها مورد هجوم کماندوها و اکیپهای ضربتی ساواک قرار گرفتند و اعضای آن دستگیر شدند و [ناخوانا] در دستگیری اولیه حدود 100 نفر از اعضای اصلی این سازمان دستگیر شدند. البته رسیدگی به کار سازمان مجاهدین به وسیله کمیتهای که تحت نظر هوشنگ ازقندی [ازغندی] معروف به منوچهری بود انجام میشد، تا آنجایی که من میدانم شهید مهندس بدیعزادگان به وسیله شهربانی دستگیر شده بود و شدیداً مورد شکنجه و آزار قرار گرفته بود و به شدت سوخته بود و این سوختگی از طریق منقلهای برقی یا چیزهای برقی بود. وی مدتها در بیمارستان بود.
شهید حنیفنژاد و سعید محسن هم پس از دستگیری مورد شکنجه واقع شده بودند و شهید محمود عسگریزاده هم پس از دستگیری تا دو هفته اسم و مشخصات خودش را اعلام نکرده بود و چون ساواک اطلاعات دقیقی از فعالیت اینها نداشت بالطبع مجبور به شکنجه دادن شده بود. بیشتر از کابل برقی برای شکنجه دادن استفاده میشد و یک نفر مسئول هم برای این کار انتخاب کرده بودند که همه آن را میشناسند و آن شخص حسینی معروف به شعبانی بود که مسئول زندان اوین بود.
در مورد سایر مسائل نکته جالبی که به خاطرم آمد، آنست [که] وقتی مهندس بدیعزادگان را شهربانی دستگیر کرده بود به علت شکنجههایی که به وی وارد آورده بودند حاضر نبود به ساواک او را تحویل بدهد و حتی اختلافی هم در این ماجرا افتاده بود و مرتباً ازقندی و دیگران برای تحویل او به شهربانی مراجعه میکردند و مسئولین شهربانی از تحویل دادن مهندس بدیعزادگان خودداری میکردند.
در جریان یک کار تعقیبی، مهندس بدیعزادگان که گویا یک اتومبیل پیکان از آژانس کرایه کرده بود مورد شناسائی قرارداده و او را دستگیر کرده بودند.
نکته جالبی که من از، رهبران سازمان مجاهدین به خاطرم آمد و لازم است در اینجا بگویم این است که تعدادی از اعضای سازمان برای گروگانگیری شهرام پهلوینیا اقدام کرده بودند و موفق نشده بودند. شهید حنیفنژاد و سایر اعضای کادر رهبری سازمان پس از دستگیری این گروگانگیری را برای اینکه لطمهای به سایر اعضای سازمان نخورد و احتمالاً آنها اعدام نشوند به خودشان نسبت داده بودند البته بعد ساواک فهمید که افرادی که در این گروگانگیری ناموفق شرکت کرده بودند چه کسانی هستند که دیگر مسئله گذشته بود و اقدامی روی آنها انجام نشد.
برای کسب اطلاعات بیشتر در مورد شکنجه گران ساواک به نشانی زیر مراجعه کنید :
روزنامه کیهان ،شماره 10712، سه شنبه اول خرداد 1358 صفحه 3.