14 شهریور 1398
مبارزه علمی شهید قدوسی از اشدّ مبارزات سیاسی بود
(مصاحبه با مرحوم آیت الله محمدی گیلانی)
بسم الله الرحمن الرحیم
ما با مرحوم آقای حاج میرزا علی آقای قدوسی قدس سره از حدود ۳۰ سال قبل آشنا بودیم و هر چه از نقطه آشناییمان دورتر میشدیم، محبت و صمیمت بین ما شدیدتر میشد. نقطه آشنائی ما که طلبه بودیم و ایشان هم که در مدرسه فیضیه حجره داشتند و اشتراک جلسه درسی با هم داشتیم و شدت دوستی بین ما و ایشان از آن وقتی بوده که داماد علامه طباطبائی قدس سره شدند. چون رابطه ما با مرحوم علامه طباطبائی که افتخار تلمیذی ایشان را داشتیم خیلی قوی بود و حضرت ایشان عنایات مخصوصی به شاگردانشان داشتند و ما هم مشمول آن عنایت بودیم، طبعاً آقای قدوسی که داماد ایشان بود، ما نسبت به ایشان هم محبت و علاقه داشتیم.
مرحوم آقای قدوسی که از دوستان نزدیک حضرت آیت الله مرحوم آقای دکتر بهشتی بودند و نسبت به مرحوم آقای بهشتی یک محبت ولعهای ایشان داشتند که خداوند رحمت کند آقای بهشتی را که ایشان فرد سازنده عجیبی بود و با غالب طلاب و فضلای محترم که ایشان ارتباط داشتند تلاش میکردند که رخوت، سستی و تنآسائی و راحتطلبی را دور کرده و آنها را فعال کند. مرحوم آقای قدوسی رحمه الله علیه با این رجل مجاهد به معنای کلمه یعنی آقای دکتر بهشتی ارتباط داشت و مدرسه منتظریه قم را با هم تأسیس کردند. بُعد مبارزه علمی آقای قدوسی احتیاج به صفحات زیادی دارد. وقتی این مدرسه در قم تأسیس شد یک روزنه امیدی برای برقراری نظام در حوزهها پدید آمد که هر که خواهی گو بیا و هر که خواهی گو برو نباشد و در تحت ضابطه باشد. دست استعمار هم میخواست که حوزههای علمیه بینظم باشد. مراجع عظام ما زحمت میکشیدند که نظمی به حوزهها بدهند، اما قدرت استعمار نمیگذاشت. در حقیقت در یک گوشه حوزه یک روزنه امیدی پیدا شد که مرحوم حجت الاسلام و المسلمین برادرمان آقای قدوسی رضوان الله علیه عاصمهدار آنجا شد. البته حضرت آیت الله منتظری، حضرت آیت الله مشکینی و حضرت آیت الله دکتر بهشتی و بقیه برادران در این زمینه فعالیت داشتند و اینها در رابطه با حضرت آیت الله العظمی امام خمینی رهبر انقلاب بودند.
مرحوم آقای قدوسی مبارزه علمی را شروع کرد و من خیال میکنم که این کار ایشان از اشدّ مبارزات سیاسی بوده است. مرحوم قدوسی یک مدیریت خاصی که فطرتاً داشت و الهام از مرحوم آقای دکتر بهشتی هم میگرفته این مدرسه را در ابتدا با جمعیت و بودجه کم تأسیس کردند. اساتیدی هم فراهم آوردند. ایشان پیش من آمدند و گفتند فلانی شما هم باید یک تدریس آنجا بکنید، گفتم بیا دست از ما بردار، گفت من بنا گذاشتم که اساتید حوزه علمیه قم را بشکنم و از نو اینها را بنا کنم و این تعبیر ایشان بود. بعداً رفتیم آنجا و یک درس فقهی میگفتیم و ایشان بعداً طمع در ما کرد و حتی میخواست که ما را از بقیه حوزه منقطع کند و در اختیار آن مدرسه باشم ولی من قبول نکردم و در دو جا درس میگفتم. ایشان رحمة الله علیه نه فقط در جهات علمی کار میکرد، بلکه دانشگاهیان محترم را آورد و درس زبان انگلیسی و پارهای از علوم دیگر که دیگر از حوزه بیرون رفته بود، مثل نجوم، ادبیات فارسی و... را در آنجا دایر کرد و بعضی از اساتید محترم دانشگاه را آنجا میآورد و از آنها خواسته بود که به طلاب درس بدهید و آنها هم برای کمک به این ارگان اسلامی خدمت میکردند.
ایشان در مسائل حوزهای و علمی قانع نبود و مواظب عبادت و اخلاق طلّاب بود. برادران و قضات محترمی که در اوین و جاهای دیگر هستند گفتهاند که تأثیر نَفَس آقای قدوسی در مقام نصیحت چشمگیر بوده است. چون خانه ایشان نزدیک آن مدرسه بود میشد که نصفههای شب از خانه حرکت میکرد که سری به مدرسه حقانی یا منتظریه بزند و ببیند که کدامیک از آقایان طلاب مشغول نماز شب هستند تا این روحیه شب زندهداری در طلاب زنده بشود. این بُعد مبارزه علمی آقای قدوسی بود که خیلی کوتاه و فشرده عرض کردم.
اما در مورد مبارزات سیاسی ایشان نه تنها خود مبارز بود، بلکه مبارز ساز بود، لذا ساواک از آقای قدوسی رنج میبرد و ساواک به خانه ایشان ریخت و حتی طلای خانواده ایشان را هم به تاراج بردند. البته در خانه ما هم ریختند ولی ما طلائی نداشتیم، ولی هر چه پول بود و حتی این قدر بیحیا بودند که یک مقدار پارچهای که در صندوق بود به تاراج بردند. مرحوم آقای قدوسی عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم بودند و آقایان مدرسین دامت برکاته که حالا هم عاصمهدار مبارزه هستند که خداوند انشاءالله سایهشان را بلندتر کند، آقای قدوسی از اعضاء موثر و صاحب رأی جامعه محترم مدرسین بود و در اعلامیههائی که علیه رژیم سابق نوشته میشد، آقایان قدوسی با جماعتی پیشگام آنرا امضاء میکردند و میدانید که امضاء آن روز خیلی خطرناک بود و با همه چیز آدم سر و کار داشت و خداوند رحمت کند ایشان را که آب زندان را هم چشیدند و گرفتار هم شدند و خلاصه ایشان یک آدم جوشان و فعالی بود که حتی با رنج و مشقت بسیاری یک عده از دختران را به عنوان طلبه به مدرسه توحید فرستاد که مشغول علمآموزی شوند و طهارت و قداست آنها حفظ شود. دیگر از ابتکارات مرحوم آقای قدوسی این بود که نهار و شام طلاب محترم از دختران و پسران را در همان محیط علمی تهیه میکردند که مبادا با بیرون رفتن جهت غذا خوردن وقت عزیرشان بیجهت مصرف شود. تا این جائی که عرض کردم شاید بدون اغراق و مبالغه یک صدم از مناقب و فضائل و مبارزات علمی و سیاسی برادر شهیدمان حجتالاسلام والمسلمین آقای قدوسی بود.
در فروردین سال ۵۸ بود که امام دستور داده بودند که ما به شمال(رشت و آنجاها) برویم و در شب سیزدهم و چهاردهم فروردین بود که برگشتیم. هنوز آسایشی نکرده بودیم، مرحوم شادروان آقای قدوسی تلفن کردند و گفتند فلانی شما فردا صبح ساعت ۹ در محضر حضرت امام باید حاضر شوید. به ایشان گفتم که گمان میکنم که پیراهن تازهای برای ما دوختهاید، گفت، نه چیزی نیست، گفتم چی هست بگو. گفت ما چند نفر برای دادگاه انقلاب در تهران میخواهیم. ما با هم شوخی داشتیم، گفتم آقای قدوسی مرا جوانمرگ نکن، من طلبهای درسخوان هستم و مرا پرتاب به این طرف و آن طرف نکن. گفت با هم می رویم و ۳ ماه بیشتر طول نمیکشد. فردای آن روز به منزل حضرت امام رفتیم و چند نفری آنجا بودند و آئین دادرسی دادگاههای انقلاب تنظیم شده بود و فردی آن را داشت میخواند. پس از آن امام امت رو به ماها کردند و گفتند که در تهران دادگاههای انقلاب باید تشکیل شود و شما بروید آنجا مشغول کار شوید. حضرت امام شخصاً به 5-6 نفر حکم قضاوت دادند که مرحوم آقای قدوسی هم یکی از آنها بود که به عللی به تهران نیامد و بنده و حضرت حجت الاسلام و المسلمین آقای آذری، آقای جنتی، آقای حاج شیخ یوسف صانعی به تهران آمدیم. بعداً این دوستان ارجمند کارهای دیگری برایشان پیش آمد و جناب آقای آذری دادستان کل انقلاب شدند و ایشان به دلیل بیماریهای جسمی توانائی ماندن در تهران را نداشت و چندین بار هم از محضر امام امت درخواست نمود که استعفایش را بپذیرد تا اینکه بالاخره قرعه فال برای دادستانی کل به نام آقای قدوسی رضوان الله علیه خورد. ایشان بعد از اینکه به تهران آمدند و انصافاً به دادستانیهای انقلاب در کشور شکلی دادند و برای جذب قضات شرع زحمت زیاد کشید و ایشان مرتب به دستگاههای قضائی در شهرستانها رسیدگی میکرد که ایشان یک نعمت چشمگیر برای ملت مسلمان و انقلابی ایران بود که قضاء الهی جاری شد و شربت شهادت نوشیدند و امیدواریم که خداوند متعال ما را هم به این شهدای بزرگوار ملحق کند.
روزنامه جمهوری اسلامی(یادنامه شهید آیت الله قدوسی)؛ 14 شهریور 1361