25 مرداد 1393
وقتی بودجه دستگاههای اطلاعاتی انگلیس خرج ایرانیان میشود
اولین بار اعیان و بزرگان کشور سال 1264 قمری، از ظلم حاجی میرزا آقاسی، وزیر محمدشاه، به سفارت انگلیس و روس پناهنده شدند و در آنجا بست نشستند و خواستار عزل او شدند. از آن زمان تحصن در سفارتخانهها برای اعتراض به دولت رایج شد (بریتانیا. وزارت امور خارجه ، ج 1، صص 9 ـ 8). از دوره ناصرالدین شاه اعتراضات سیاسی در قالب تحصن بیشتر شد.
تحصن در شکلگیری انقلاب مشروطه نیز نقشی بسزا ایفا کرد. در میانه سال 1284 شمسی در دوران صدارت شاهزاده عبدالمجید میرزا عینالدوله، نارضایتیهای مردمی افزایش یافت. چنانچه عینالسلطنه دربارهاش مینویسد: «اتابیک لجوج، خسیس، مغرور و متکبر بود. با این چهار صفت مستحسنه خیلی مردم طاقت آوردند که سه سال تمام صدارت کرد».
ظلم و ستم عینالدوله و بیحرمتیاش به بازاریان، بازرگانان و علمای روحانی و همچنین تشدید بحران اقتصادی کشور سبب شد مردم در مساجد و حرم حضرت عبدالعظیم تحصن کنند و خواهان کنارهگیری عینالدوله شوند. مظفرالدین شاه بیآن که عینالدوله را عزل کند، تأسیس «عدالتخانه» را به مردم وعده داد، اما نهتنها این وعده محقق نشد، بلکه خشونت عینالدوله نسبت به مردم دو چندان شد. اعتراض مردم افزایش یافت و موجب شد عده زیادی از علما و روحانیون از جمله آیتالله سیدعبدالله بهبهانی و آیتالله سیدمحمد طباطبایی به قم مهاجرت کنند.
پس از برگشتن سیدمحمد طباطبایی و سید عبدالله بهبهانی و دیگر علما از تحصن عبدالعظیم، فشار و اختناق دربار بر مردم و بازاریان شدت یافت. با کشته شدن یکی از طلاب به نام سید عبدالحمید، بازاریان دکانها را بسته و در مسجد جامع به همراه تعداد زیادی از طلاب جمع شده و درخواستهای قبلی خود مبنی بر عزل نوز بلژیکی و تبعید علاءالدوله حاکم تهران را خواستار بودند. به دستور عینالدوله صدراعظم، قوای قزاق مسجد را محاصره و از ورود آب و غذا جلوگیری و عده کثیری را نیز دستگیر کردند.
پس از آن که عینالدوله موافقت کرد علما از مسجد خارج و به نیت عتبات عالیات به سوی قم حرکت کنند، بازاریان، طلاب و مردم عادی یا به همراه علما از شهر خارج یا راهی سفارت انگلیس شدند. تحصن در سفارت انگلیس از بیست و چهارم جمادیالاول ۱۳۲۴ آغاز شد و با صدور فرمان مشروطیت توسط مظفرالدین شاه پایان پذیرفت.
*پدرسوخته انگلیسیها
آنچه در بالا آمد، ظاهر روایتی است که اغلب منابع درباره واقعه مشروطه آوردهاند، اما آیا این تمام واقعیت بود؟ در منابع، از ناامنی تهران و خشونت عینالدوله یاد کرده و نوشتهاند سیدعبدالله بهبهانی به سفارت انگلیس نامهای به این مضمون نوشت: «ما علما و مجاهدین چون راضی نیستیم خونریزی بشود، لهذا حرکت به اماکن مقدسه را عازم گشتیم و از آن جناب تمنا داریم که در دفع ظلم و تعدی همراهی خود را از ما دریغ ندارند». گرانت داف شارژدافر سفارت انگلیس هم در جواب نوشت «نسبت به بازماندگان و آنان که التجاه آورند، همراهی خواهد شد» (ناظم الاسلام کرمانی، تاریخ بیداری ایرانیان، ص 502)
با واکاوی بیشتر منابع، به نظر میرسد این تنها ظاهر ماجرا بوده است و انگلیسیها در پی مصادره کردن حرکت عدالتخواهانه مردم ایران و تبدیل آن به مشروطه انگلیسی و مقابله با روسها بودند. در ابتدا بین اجتماعکنندگان ظاهرا حرفی غیر از تقاضای امنیت و اجرای احکام شرع و عدالت و اصلاح دربار ذکری نبود. در غالب شبها مرحوم حاج سیدعبدالحسین واعظ اصفهانی در چادر طلاب متحصن به منبر میرفت و ضمن روضه برای شهدای کربلا، شرحی از مظالم و تجاوز ظالم یا محاسن عدالت و قانون میگفت. مردم به استثنای تعدادی اندک، نمیدانستند چه میخواهند و چه باید بخواهند.
کسروی در علت تحصن در باغ قلهک مینویسد: «کارکنان دولت روس در برانداختن مشروطه به محمدعلی میرزا یاوریها میکردند و این نتیجه آن را داد که کارکنان انگلیسی نیز به هواداری از آزادیخواهان برخاستند، و این سفارتخانه را به روی پناهندگی باز گذاردند» (احمد کسروی، تاریخ مشروطه ایران، ص 667). این در حالی است که مقامات انگلیسی، در دیدارها و مراسلات رسمی با دولت ایران و روسیه تزاری، همه جا به سیاست بیطرفی تظاهر میکردند.
مرحوم محیط طباطبایی در مقالهای با عنوان «فرمان مشروطه از کیست؟» درباره این واقعه مینویسد: «مرحوم پدرم که یکی از متحصنان آن زمان بود نقل میکرد که نخستینبار کلمه «شرط» و «مشروطه» در مقابل فرمان عدالتخانه، از بستگان سفارت بخصوص شارژدافر شنیده شد و پیش از آن در گفتن و نوشتن ابدا کسی این لفظ را به کار نمیبرد و پیدایش آن مربوط به همان ایام تحصن سفارت انگلیس است. باز همان مرحوم در وجیزهای که به سال 1350 قمری راجع به سرگذشت زندگانی خود برای این جانب نوشته اظهار میدارد:
... مخفی نماند که در اول ورود ملت ایران به سفارت، همه بیخبر از عنوان مشروطیت بودیم؛ فقط معدلتخانه عظمی یا عدالتخانه کبری و شبه ذلک از دولت خواهان بودیم. رفتهرفته به واسطه شبنامههای بسیار که نفوس مطلعه در سفارتخانه انداختند و خوانده شد، دانسته و فهمیده شد که عنوان، مرام مشروطه است. گرچه از شبنامهها معلوم میشد، ولی صراحتا از شارژدافر و نایب سفارت به ملت، سراً تلقین و تفهیم گردید...» (محیط، سال اول، شماره اول، شهریور 1321، صص 15 ـ 12).
جماعت کثیری از اصناف و مردم در باغ قلهک سفارت انگلیس تحصن کرده بودند، تمام سفارت و خیابانهای اطراف را تا مسافتی چادر زده بودند، بجز دکانهای نانوایی و قصابی، کلیه دکانها تعطیل بود. پنجاه و سه صنف در سفارت جمع شده بود که برای هر یک از اصناف، خیمه و خرگاه اختصاصی برپا شده و نام صنف و دلیل تجمع و تحصن، بر سر در خیمه هر صنف نصب شده بود.
به نوشته عینالسلطنه، روزی دو سه هزار تومان مخارج آنها بود و روزانه شصت خروار برنج طبخ میشد. (قهرمان میرزا سالور، روزنامه خاطرات عینالسلطنه، جلد دوم، صص 1742 ـ 1735) و مخبرالسلطنه هدایت در خاطراتش یادآور میشود: «حاج محمدتقی بنکدار با مقداری دیگ و دیگبر و ملزومات دیگر و اسباب پخت و پز وارد سفارت شد. خیمهها برپا کردند و دیگها را بار؛ از طبقات مختلفه، معتکف سفارت شدند... عنوان، تقاضای عدالتخانه است؛ باغ مصفا، آش و پلو مهیا، مشتری بسیار... مخارج آن بساط از کجا میرسید معلوم نشد. همه قسم حدس میشود زد؛ دم خروس هم پیداست.» (مخبرالسلطنه هدایت، خاطرات و خطرات، ص 41)
به نوشته برخی منابع، هزینه متحصنین باغ قلهک را حاج محمدتقی معروف به سفارتی و حاج محمدحسین بنکدار که ناظر خرج بودند یا حاج امینالضرب و سایر تجار مخالف عینالدوله پرداخت میکردند، اما همان منابع هم یادآور شدهاند که چنین پذیرایی مفصلی از عهده ایرانیان خارج بود و اگرچه به ادعای «حیات یحیی» و برخی منابع دیگر، محل تأمین مخارج مجهول بود، اما به قول مخبرالسلطنه، دم خروس البته پیدا بود.
محمدعلی میرزا در تلگرافی به پادشاه انگلستان چنین مینویسد: «دستهای از آشوبگران را ظلالسلطان برانگیخته، میخواستند مرا از تاج و تخت بیبهره گردانند و چون من به سرکوفت آنان برخاستم سفارت انگلیس غلامان خود را فرستاده، آشوبگران را به پناهیدن به سفارت میخواند و این خود دست یازیدن به کارهای ایران میباشد.» پادشاه انگلستان در پاسخ مینویسد: «بستنشینی در ایران همیشه بوده است و آنان که در سفارت تهران میباشند اگر زینهار به آنها داده شود از آنجا بیرون خواهند رفت. ولی این که سپاهیان شما گرد سفارتخانه را گرفتهاند و هر کس از آنجا بیرون میآید میگیرند این خود ناپاسداریست که نمیتوان برتافت و هرگاه به زودی رفتار دیگری پیش نگیرید، دولت من ناچار خواهد بود به کارهایی برخاسته، ارج بیرق خود را بازگرداند.» (کسروی، ص 667)
پادشاه انگلستان، در تلگرافی خطاب به متحصنین سفارت نیز چنین مینویسد: «به عموم مدارس روحانی و تجار و کسبه شهر طهران! تلگراف تظلم آن برادران عزیز که چهارشنبه بیست و پنجم ژانویه به توسط سفیر باکفایت خودمان کرده بودید، رسید. قلبا از تعدیات مستبدانه وارده و مظلومیت علمای واجبالتکریم روحانی و قاطبه رعیت متأسف و متألم شدم. جواب عرایض شما را به مجلس عدالت و شورای ملی رجوع کردیم و امیدوارم برادر ارجمند با اقتدار اعلیحضرت شاهنشاه بالاستقلال مظفرالدین شاه قاجار خواهش مستضعفانه مجلس شورای ملی انگلستان را با تمنای شخص خودم در رفع ظلم به سمع قبول اصغا و رفع و دفع تعدیات را شخصا از رعیت باوفای خودشان خواهند فرمود. عصر چهارشنبه بیست و پنجم ژانویه از قصر ییلاقی کریستال. دوست ملت ایران. ادوارد هفتم» (خاطرات عینالسلطنه، همان)
به قول عینالسلطنه، این پدرسوخته انگلیسها هیچ وقت کار بیصرفه نمیکنند. در آن دوره، اسپرینگ رایس، وزیر مختار بریتانیا در ایران، در لندن به سر میبرد و امور سفارت به دست گرانت داف اداره میشد. ادوارد گری وزیر امور خارجه وقت بریتانیا در نامهای به تاریخ هشتم اوت 1906 به اسپرینگ رایس مینویسد: «تمام امکانات خزانهداری بریتانیا و اگر آن نشد، تمام بودجه سری دستگاههای اطلاعاتی ما، قرار است تحت اختیار شما گذاشته شود که باغ وسیع سفارت را به حال سابقش برگردانید. تصور نمیکنم دیگر مسألهای به نام کمبود کود برای سال آینده داشته باشیم. باروری درختان و گلهای محوطه سفارت، بعد از قضایای اخیر چنان غنی شده است که واقعا ارزش پول خرج کردن را دارد. دوست عزیزم، چه گلهای سرخ قشنگی در عرض یکی دو سال آینده در باغ سفارت خواهی داشت!» (نامههای خصوصی سِر سسیل اسپرینگ رایس وزیرمختار انگلیس در دربار ایران (در عهد سلطنت مظفرالدینشاه و محمدعلیشاه قاجار)، ترجمه دکتر شیخالاسلامی، صص 134 ـ 133)
سرانجام پس از 21 روز تحصن، شاهزاده عینالدوله از مقام صدارت عظمی برکنار و مقام خود را تسلیم میرزا نصراللهخان مشیرالدوله نائینی نمود. عضدالملک رئیس سالخورده طایفه قاجاریه، از طرف مظفرالدین شاه جهت استقبال و مراجعت آقایان علما عازم قم و حرم حضرت عبدالعظیم شد و دستخط تأسیس دارالشورای ملی در چهاردهم جمادیالثانیه ۱۳۲۴ هجری قمری به امضا رسید و تحصن مردم در باغ سفارت انگلستان پایان یافت.
نشریه ایام روزنامه جام جم