10 دی 1397
گزارش قتل رزم آرا ، کاوش در یک شبهه
در بازگوئی ماجرای اعدام انقلابی رزمآرا،شبههای قابل تـأمل بـرای نـیل به اهدافی خاص مطرح شده است.این شبهه که بر انگارههای تردید برانگیزی مبتنی اسـت،طرح و اجرای این حرکت را به جناح هایی از هیئت حاکمه، بویژه دربار،منتسب میند و نـقش فدائیان اسلام و شهید طـهماسبی را تـنها یک پوشش ظاهری میبیند. شبهه مذکور در پی القاء این مطلب است که رقبای رزمآرا و مشخصا دربار با نقشهای حساب شده این موضع طی تماس قبلی با فدائیان اسلام، خلیل طهماسبی ان را نیز را وارد مـاجرا کردهاند.
لکن مجموعه قرائن و مفاد پروندهء«قتل رزمآرا»،شبهه مزبور را بیمورد و مردود نشان میدهد،لذا باید این فرضیه نادرست و تحریف تاریخی را صرفا ناشی از تراوشات ذهنی مغز مرعوبین و وابستگان به غرب بحساب آورد.زیـرا ایـنگونه افراد هستند که بجای روی آوردن به حقایق و پذیرش نیروی جوشان توده مردم مسلمان،سر نخ فعل و انفعالات عمده سیاسی اجتماعی را در دست ابرقدرتها عوامل وابسته به آنان جستجو میکنند.
اینک برای اثـبات بـیاساس بودن این شبهه نخست نظری کوتاه به رابطه دربار با غرب به ویژه انگلستان میافکنیم تا ببینیم اصولا آیا تضاد و رقابتی بین دربار و رزمآرا را طراحی و اجرا نمایند و سپس بـا تـکیه بر اسناد و مدارک موجود به نقد انگارههای شبهه مذکور خواهیم پرداخت. هرچند وابستگی شاه مخلوع به غرب از بدیهیات تاریخی و خود نیز معترف به این دست نشاندگی بوده است،لکـن بـرای نـشان دادن عمق این سرسپردگی و اثبات هـمسویی وی بـا رزمآرا در پشتیبانی از شرکت نفت انگلیس در تداوم غارت منابع نفتی، به عنوان نمونه؛به قسمتی از نوشته روزنامه فرانسوی«تربیون روناسیون»که در پی سـفر سـال 1327 شـاه به لندن نگاشته شده است،اشاره میکنیم.
«...در لنـدن راجـع به دارائی پدر شاه که در بانک انگلستان توقیف شده است نیز گفتگو بود،انگلیسها موافقت کردند که مخفیانه قسمتی از این دارائی،از تـوقیف خـارج شـود و در عوض امتیاز بانک شاهنشاهی در ایران تجدید گردد[،]زیرا برای شـرکت نفت انگلیس و ایران مشکل است بدون وجود یک بانک انگلیسی که از وی حمایت کند به کار خود ادامه دهـد.از طـرف دیـگر انگلیسیها موافقند بشاه کمک کنند تا بوسیله ثروتش بتواند دوباره رژیـم گـذشته را برقرار کند...
مسلّم است که آنچه را شاه راجع بخودش و برادرش...آرزو میکرد از لندن بدست آورده است.امّا در عـوض چـه داده است؟نفت!بـدون شک نفت وسیله این مبادله بوده است.»[1]
سرسپردگی شاه مخلوع به انـگلستان تـا آن حـد است که پس از به هلاکت رسیدن رزمآرا علیرغم جو شدیدا ضد انگلیسی و استقلال طلبانهای کـه در پی تـصویب مـلی شدن صنعت نفت در کشور حاکم است،وی بلافاصله مهره سرشناس دیگر انگلیس یعنی«علاء»را کـه عـامل عقد قرارداد 1312 است بدون کـسب رأی از مـجلس به نخست وزیری میگمارد. بنابراین چگونه پذیرفتنی است درباری که اینچنین وابسته به انـگلیس اسـت بخواهد با بتواند اقدام به حذف آخرین پایگاه مدافع استمرار غارت منابع نـفتی کـند*.
ضـمن آنکه اسناد موجود دلالت بر گفتگوهای مکرر رزمآرا با شاه،در مواجهه با فضای سیاسی زمستان 29 آنـهم طـبق اطلاع و رهنمودهای شرکت نفت انگلیس دارد.[2]
اما اگر گفته شود که اختلاف دربـار و رزم آرا نـاشی از حضور گستردهتر آمریکا در صحنه سیاست ایران و پشتیبانی این کشور از دربار در برخورد با رزمآرا بوده اسـت،ایـن نـیز،مغایر با مواضع صریح آمریکا در آن مقطع تاریخی است.در ابتدای نخستوزیری رزم آرا مـطبوعات آمریکایی در تأیید و تمجید از وی چنین نوشتند:
«...اکنون دانسته شده است که جز رئیس ستاد ارتش کـس دیـگری نخواهد توانست ایران را از این وضع فلاکت بار نجات بخشد... در این نکته شـکی نـیست که اگر اوضاع ایجاب کند رزمآرا لایـق آن اسـت که برای جلوگیری از متلاشی شدن و تجزیه حـکومت ایـران حکومت دیکتاتوری برقرار کند...».[3]
پس از کشته شدن رزمآرا و تصویب ماده واحده ملی شـدن صـنعت نفت نیز آمریکائی ها طی انـتشار یـک بیانه رسـمی بـه ایـن شکل با جانبداری از انگلستان،مخالفت خـود را بـا جریان ملی کردن صنعت نفت اعلام میدارند:
«...شرکتهای آمریکایی...بدولت آمریکا اظـهار داشـتهاند که نظر[4] بـاقدام یـک جـانبه دولت ایران بر ضد شـرکت انگلیسی،مایل نیستند که بهره برداری از معادن نفت ایران را بعهده بگیرند.
علاوه بر این مـتخصصین نـفت چه از لحاظ کفایت و چه از نظر تـعدادی کـه لازم اسـت بـجای مـتخصصینی که اکنون در ایـران مـشغول هستند گمارده شوند،بعلّت کمیابی متخصص در رشته مخصوص نه در آمریکا و نه در کشورهای دیگر عقیدهء ممالک مـتحدهء آمـریکا بـر این است که ایران و انگلیس دارای اشتراک مـنافعی چـنان قـوی هـستند[!]کـه بـاید از طریق مذاکرات دوستانه راهحلی بیابند(و خواهند یافت)تا دوباره روابطی را برقرار سازند که براساس آن هریک از طرفین نقش کامل خود را به نیل به آن هدف مشترک بخوبی ایـفا نمایند...».[5]
بنابراین مشاهده میکنیم که آمریکا نیزهمچون همقطاران انگلیسی خود خواهان استمرارغارت منابع نفتی و مخالف جدّی ملی شدن صنعت نفت بوده است.و لزوما نه تنها مخالفتی با رزمآرا نـداشته،بلکه همچنانکه از روزنامه نیویورک تایمز نقل گردید او را تنها فردی بحساب میآوردهاند که شاید بتواند در مقابل حرکت مردمی ملی کردن صنعت نفت مقاومت نماید.پس از نظر شرایط سیاسی این نظریه کـه آمـریکا دربار را تحریک به مقابله و حذف رزمآرا نموده باشد نیز مردود است.
اکنون پس از ترسیم مختصر شرایط سیاسی آن دوران و آشکار شدن فقدان دلیل موجه سیاسی در مـقابله دربـار با رزمآرا،به سراغ اسـناد و مـدارک مورد استناد شبهه پردازان میرویم تا ببینیم قضاوت اسناد در این خصوص چیست؟
ابتدا ببینیم شبهه قتل رزمآرا به دست محافظین وی بر چه انگارههایی مبتنی است؟و سپس بـبینیم اسـناد و شواهد،نادرستی یا سـستی ایـن انگارهها را چگونه بر ملا میسازند؟
عمده فرضیاتی که شبهه مذکور برپایه آنها استوار گردیده است،درجامع انگارههای شبهه انتساب قتل رزمآرا به محافظین وی در کتابی بنام«اسرار قتل رزمآرا، تالیف محمد تـرکمان»گـردآوری شده است.هرچند ارائه اسناد متعدد در این کتاب و زحمت موارد ذیل تفکیک پذیرند:
1.نقل اظهارنظر افراد قابل وثوقی همچون آیة ا...کـاشانی در تـأیید شبهه مـذکور.
2.تشکیک در انطباق گلولههای شلیک شده با اسلحه خلیل طهماسبی.
3.طرح شواهدی دالّ بر دست داشتن افراد مرتبط بـا دربار در اجرای نقشه قتل.
4.مشاهده پارهای ضد و نقیضگوییها دربازجوئی از محافظین رزمآرا و دیـگر مـأمورین حاضر در صحنه.
اینک برمبنای اسناد و مدارک حاضر به یاری خداوند تبارک و تعالی به ارزیابی صحت و سقم انـگارههای مـذکور میپردازیم.
1.نخستین انگاره در اثبات شبهه مورد بحث،استناد به گفته برخی از شخصیتهای سـرشناس سـیاسی آگـاه و مرتبط با موضوع مانند مرحوم آیة ا... کاشانی و مظفر بقائی است.[6]
که دراین میان اظهارنظرآیـة ا...کاشانی به علّت شخصیت ویژهاش و تماس نزدیک وی با خلیل طهماسبی ازحساسیت خاصی بـرخورداراست. [7]
دلیل عمدهء مدعیان در انتساب ایـن مـواضع به آیة ا...کاشانی متن بازجوئیهای ایشان در پی سوء قصد نافرجام فدائیان اسلام به«علاء»است.
بخشی از متن مزبور چنین اسـت
1.بـازجوئی از آیـة ا...کاشانی
ساعت 30/7 روز 27/10/1334
«...س-بنظر شما چه کسی مباشر قتل رزمآرا بود؟
ج-[«]مـن نمیدانم قاتل او چه کسی بود[،]ولی از قراریکه پروندهء خلیل حکایت میکند او قاتل نبوده آن...برای افتخار بریش گرفته[»] [امـضاء]کاشانی.[8]
2.شـشمین جـلسهء بازجوئی از آیة ا...کاشانی در اداره دادرسی ارتش ساعت 15/18 الی 45/22 روز 7/11/34
س-قاتل چه کسی بوده[؟]منظور قـاتل سـپهبد رزمآراء است.
ج.قبلا هم مکررنوشتهام نمیدانم کیست،ولی برحسب پرونده قاتل،خلیل نیست.[9].[امضاء]ابوالقـاسم کـاشانی
امـا آیا پاسخ های ظریف و حساب شده آن هم در شرایط حاد بازجوئی و در هنگامه به شـهادت رسـیدن 4 تـن از رهبران فدائیان اسلام(سحرگاه 27 دی 34)بدست رژیم،و نیز بدون مقایسه این گفتهها با بـیانات صـریح و مـتعدد دیگری که صراحتا مخالف این نوع برداشت است میتوان شبهه فوق را مورد تأیید آیـة ا...کـاشانی دانست؟ بدیهی است که چنین نگرشی خلاف انصاف و روح حقیقتجویی است،بنابراین برای بررسی و نقد ایـن انـگاره بـه نقل چند اظهارنظر صریح آیة ا...کاشانی که پس از اعدام رزمآرا و به دور از جوّ خفقان و ارعـاب ایـراد شده است میپردازیم.
1.17/12/1329(یکروز پس از اعدام رزمآرا) واجب دانست و خلیل طهماسبی را منجی ملّت ایران معرفی کرد.»[10]
2.قسمتی از یک مـصاحبه دیـگر دربارهء همین موضوع:
س-جنابعالی راجع به این عملی که نسبت به نـخستوزیر شـد و ایـن گلولهای که او را به قتل رسانید چگونه قضاوت میکنید و چه نظری دارید؟
ج-این عمل بنفع ملّت ایـران بـود و ایـن گلوله و ضربه عالیترین و مفیدترین ضربهای بود که به پیکر استعمار و دشمنان ایـران وارد آمـد.
س-جنابعالی درباره قاتل نخستوزیر چگونه فکر میکنید و بنظر آنجناب با قاتل رزمآرا چه باید کرد؟
ج-قاتل رزمآرا بـاید آزاد شود زیرا این اقدام او در راه خدمت بملّت ایران و برادران مسلمانش عملی شده اسـت و چـون در حکومت ملی قضاوت افکارعمومی محترم اسـت و رزمآرا را افـکار عمومی ملّت ایران محکوم کرده است در حـقیقت حـکم اعدام را افکار عمومی ملت ایران صادر کرده است و شما می دانید که هیئت حـاکمه و قـوانین اجتماعی هر کشور مولود افـکار عـمومی مردم آن کـشور مـیباشد و خـلیل طهماسبی مجری اراده قاطبه ملت ایـران بـوده است.
3.قسمتی دیگر از یکی از مصاحبههای آیة ا...کاشانی [11]
«...نخستوزیر مقتول در زمان حیات خـود از مـنافع شرکت نفت جنوب سیاسیت استعماری انـگلستان بشدت حمایت میکرد.چـون عـموم طبقات مردم ایران با تـصمیم قـطعی و خللناپذیری برای کوتاه کردن دست طمع سیاست استعماری شرکت نفت جنوب قیام کـرده بـودند،پافشاری رزمآرا برای مقاومت در مـقابل افـکار عـمومی ملّت ایران و حـمایت از شـرکت نفت باعث خشم شـدید عـمومی مردم ایران گردید و جوانی غیور وطنپرست و متدین از میان مردم ایران برخاست و نخستوزیر بیگانهپرست را بـجزای اعـمال خود رسانید.»
4.«اینکه رزمآرا چه کـسانی در کـشتنش شرکت داشـتند،قـطعا آیـة ا... کاشانی دستور داده بود،ایـن چیزی است که خلیل طهماسبی خودش اقرار کرده بود. و آیة ا...کاشانی هم بعدها(که در سال 1334 دستگیرش کردند.) [12] صریحا به عهده گرفت و گفت:من مـجتهد بـودم و رزم آرا را مهدور الدم میدانستم و فتوای قتل رزمآرا را دادم....گفتهاند کـه شـاه هـم خـبر داشـته اسـت.مجموعه قرائن نشان میدهد که اینطور نیست اگرچه از آن کشتن،اول کار،راضی بود؛چون میترسید،که رزمآرا کلک خودش را بکند.اما بعدها خواهیم دید که اوضاع بدتر شـد.» [13]
5.«آقای کاشانی فتوای قتل رزمآرا و چند نفر دیگر را از جهت شرعی صادر کرد.» [14]
اینک با عنایت به اظهارات فوق و با توجه به نکات ذیل روایی یا ناروایی انگاره مورد بحث آشـکار مـیگردد:
1.گفته آیة ا...کاشانی در هنگام بازجوئی هیچگاه صراحت نداشته و یقینآور نیست زیرا ایشان میفرمایند«برحسب پرونده قاتل خلیل نیست» [استناد به پرونده]
حال آنکه ایشان در مصاحبههای خود صراحتا از شهید خـلیل طـهماسبی به عنوان به هلاکت رسانندهء رزمآرا تجلیل کردهاند.
2.مصاحبهها در شرایط آزاد و بدور از جو خفقان و اجبار انجام شده است.
حال آنکه بازجوئیها در شرایط اختناق و سـرکوب سـالهای پس از کودتای 28 مرداد صورت گرفته اسـت.
3.زمـان بازجوئیها از لحاظ کیفیت تصمیمگیری رژیم برای برخورد با فدائیان اسلام و یاران آنها بسیار سرنوشتساز و تعیینکننده بوده است. و بدیهی است که آیة اللّه کاشانی برای نـجات آنـها به مطلوبترین تدابیر مـمکن مـتوسل شود. [15]
بنابراین اظهارات آیة ا...کاشانی در دادگاه علاوه بر آنکه هرگز در انتساب قتل به فردی جز شهید خلیل طهماسبیان صراحت ندارد.به فرض چنین برداشتی نیز بایست این بیان را به عـنوان تـقیه و بخاطر رهانیدن شهید با توجه به اسناد موجود این گفتار مربوط به این تاریخ نیست.خلیل طهماسبی و یارانش قلمداد نمود.
البته محتمل است ایـن اظـهارات بـه خاطر سلب بهانه از رژیم در محکوم نمودن خود ایشان باشد. [16]
بررسی انگارهء دوم
این انگاره در پی موضوع است که گـلولههای اصـابت شده به رزمآرا با اسلحه شهید خلیل طهماسبی و گلولههای آن مطابقت نداشته است پس بـاید گـلولهها از اسـلحهء دیگری شلیک شده باشد. [17]
حائریزاده(عضو جبههء ملی و نماینده مجلس)و سرهنگ غلامرضا منصوررحمانی[18].از جـمله طرحکنندگان این انگاره هستند.
سرهنگ رحمانی در کتاب خود«خاطرات سیاسی 25 سال در نیرو هـوائی ایران»چنین مینویسد:
«وسـیله تـیراندازی خلیل طهماسبی،به اتفاق نظر[!]یک شش تیر کوچک بود.گلولهء 6 تیر،دارای کالیبر کوچک و سرعت اولیه کمی است. چنین گلوله،حتی از پارچهء پالتویی ضخیم دولا به اشکال میتواند عبور کند.و به فـرض عبور،سوراخ ورودی کوچکی،به وجودی آورد،و
وسعت زیاد زخم گلوله در بدن رزمآرا و نفوذ عمیق آن جای شک بـاقی نـمیگذاشت کـه گلوله از اسلحه کمری پرقدرت با کالیبر بزرگ رها شده،و سلاح کمری«کلت»مناسبترین سـلاحی بـود که ممکن بود چنان اثری ایجاد کند این سلاح منحصرا در اختیار ارتش بـود!
...یـکی از گـروهبانهای ارتش در لباس غیرنظامی مأمور انجام کار شد...
رزمآرا که به اصرار و راهنمایی علم[!]بـه طـرف مسجد حرکت کرد، بلافاصله پس از بلند شدن صدای گلوله طهماسبی،به دست آن گرهبان کـشته شـد.
آنـهایی که اثر گلوله را در بدن رزمآرا معاینه کرده بودند شک نداشتند او با گلوله کلت کشته شـده بـود نه با گلوله اسلحه خفیف... [19]
اما اسناد موجود بیانگر آنست که اولاّ نـوع اسـلحه،هـفتیر«براونیک» بلژیکی بوده است نه شش تیر،ثانیا علاوه بر گواهی شاهدان عینی، کارشناسان اسـلحه نـیز بـطور قطع گلولههای شلیک نشده را با گلولهها و پوکههای به دست آمده در صحنهء قـتل یـکسان و متعلق به اسلحهء شهید طهماسبی دانستهاند.
متن گواهی کارشناسان فنی اسلحهشناسی بدین قرار است:«در تاریخ 27/9/30 در سـاعت مـقرر سرکار ستوان یکم کریم خالق پناه کارشناس اداره فنی شهربانی حضور بهمرسانیده و آقـای عـباس فروتن کارمند شعبهء اول اداره آگاهی نیز اسـلحه کـمری مـتهم را که شماره آن 280784(توضیح اینکه رقم چهارم از سـمت راسـت یعنی صفر،[در]عدد مزبور در سه قسمت:
1.شکاف درجه 2.روپوش کشانده 3.بدنه،[قرارداد]
[و]چنین بـنظر مـیرسد که رقم دیگری بوده،و بـعدا تـبدیل به صـفر شـده اسـت)،[و] [20].سیستم آن براونیک بلژیکی،دسته آن مـعروف بـه دسته نشان،مستعمل(قابل استفاده)و نیز سه فشنگ با علائم اس.اف.ام S.F.M
ستاره نشان و یکعدد پوکه و شـانه کـه مستعمل میباشد ارائه نمود.[21] و آقـای شـجیعی دادیـار دادسرای شهرستان تـهران بـه نمایندگی دادسرا حضور دارنـد،و آقـای سرهنگ 2 فنی بهمن نامدار کارشناس فنی که از طرف ارتش بموجب ابلاغ شماره 23/9/30-2217 دعوت شـده حـضور نرسانیده است،و برای اینکه تأخیری در جـریان پرونـده حاصل نـشود فـعلا اقـدام به جلب نظر کـارشناس میشود.
پاکت محتوی یک عدد گلوله که سه قسمت آن لاک و به مهر دادگاه عالی جنائی مـمهور بـود مشاهده وصحت لاک و مهر محزر و سپس پاکـت بـا حـضور آقـایان نـامبرده باز و در دسترس کـارشناس فـنی گذارده شد،و پس از معاینه دقیق و مشاهده پوکه فشنگ وگلوله مزبور نظریه خود را بشرح زیر به خط خـود مـینگارند(تـشریفات کارشناسی انجام شد).
پوکهء فشنگ که مـارک آن بـا مـارک سـه عـدد فـشنگ دیگر مطابقت دارد و نیز گلوله موجوده در پاکت ممهور،بدقت ملاحظه،با توجه به خانهای [لولهء]اسلحه واثرات آن در روی گلولهء مورد بحث و بررسی کامل،بنظر اینجانب محزر است که این گـلوله متعلق بهمین پوکه میباشد،و نیز راجع به فرو رفتگی قسمتی از انتهای گلوله چون معمولا وقتی گلوله به هدف اصابت[نمود]در صورتیکه هدف جسم سختی باشد البته گلوله تغییر شکل داده و حالت عـمومی آنـ بکلی تغییر مینماید،ولی گلوله مورد معاینه بجسم سخت برخورد نکرده و فرو رفتگی انتهای آن را نمیتوان مشخص نمود که در اثر چه عواملی ایجاد شده است.[22]
امضاء خالق پناه
27/9/30
در این موقع اسـلحه ارسـالی با سه عدد فشنگ و یک عدد پوکه و شانه اسلحه عینا به آقای عباسقلی فروتن تحویل و گلوله در پاکت گذارده و به مهر شعبه بازپرسی در سـه قـسمت ممهور و لاک گردید.
دادیار
27/9/30
بازپرس شعبه 1
(اعتمادی)27/9/30
دفتر-وقت دیگری تعیین و مجددا کارشناس فنی ارتش احضار شود. امضاء بازپرس شعبه 1
27/9/30
آقای بازپرس-اقدام شد مقرر 5/10/30 ساعت 9 صبح
اظـهارات سـرهنگ 2 نامدار بهمن کارشناس فنی ارتش
در تاریخ 30/9/30 آقای سرهنگ 2 نامدار بهمن کارشناس فنی ارتش و آقای شجیعی نماینده دادستان تهران و آقای ید الله کاظمی کارمند اداره آگاهی اسلحه مورد منظور را با شانه و پوکه حـاضر نـموده و پس از معاینه دقـیق بشرح زیر اظهارنظر مینماید:
در این موقع پاکت محتوی گلوله از پرونده خارج و پس از ملاحظه مهر و لاک آن وصحیح بنظر رسید،گـلوله از پاکت خارج و در دسترس کارشناس نامبرده عقیده خود را بشرح زیر(صفحه 28)بـاخط خـود مـینگارد با انجام تشریفات کارشناسی:
در تاریخ 30/9/30 اینجانب سرهنگ 2 فنی نامدار بهمن در شعبه 1 بازپرسی طهران حاضر و پس از بررسی اسلحه کـمری[ی]براونیک و یـک عدد پوکه خالی و یک عدد گلوله نتیجه بشرح زیر بدست آمد:
اسلحه کـالیبر 65/7 و گـلوله و پوکـه هم مربوط به همان گلوله میباشد.
30/6/30 امضاء سرهنگ 2 فنی بهمن [23]
در این موقع اسلحه بانضمام سـه عدد فشنگ و یک عدد پوکه به آقای کاظمی نماینده شهربانی تحویل و مجددا گـلوله به انضمام پاکتهای (1).مـرکز اسـناد انقلاب اسلامی،پروندهء فدائیان اسلام(قتل رزمآرا)ص 1096.
ممهوره سابق در پاکت دیگری ضبط و با مهر شعبه بازپرسی لاک و مهر گردید،و پاکت مزبور بوسیله بازپرس در همین محل امضاء و در پرونده بایگانی گردند.
امضاءها:نـماینده دادسرا کارشناس
دادیار 30/9/30 سرهنگ 2 بهمن
نماینده آگاهی بازپرس شعبه 1
کاظمی(اعتمادی)30/9/30
دفتر-پیرو نامهای که به دادسرا نوشته شده است شرح دیگری نوشته شود که تسریع فرمایند.
بازپرس شعبه 1
30/9/30
بنابرانین بـرطبق اسـناد فوق مشخص میگردد که اولا اسلحه خلیل طهماسبی هفت تیر بوده است نه آنچنانکه سرهنگ منصور رحمانی میگوید شش تیر خفیف،ثانیا گلولهء شلیک شده و گلولههای باقیمانده کاملا با خان لوله اسـلحه شـهید طهماسبی مطابقت داشتهاند.
و چون به شهادت اکثر قریب به اتفاق افراد حاضر در صحنه بیش از سه تیر شلیک نشده است پس تعلق تمامی گلولههای شلیک شده به اسلحه شهید طـهماسبیان امـری قطعی و تردیدناپذیر است.
بنابراین،اصولا کس دیگری به جز شهید طهماسبی به طرف رزمآرا شلیک ننموده است تا این شبهه مطرح شود که آیا کشندهء رزمآرا اوست یا دیـگری.
مـطلب قـابل تأمل و شگفتآور موضع گردآورنده کـتاب«اسـرار قـتل رزمآرا»در خصوص این انگاره است که با وجود آنکه دو سند مذکور را در کتاب خود ذکر نموده [24]و از مفاد آن مطلع بوده است باز هـم انـگاره بـیبنیاد سرهنگ منصور رحمانی را مطرح کرده است!
3.انگارهء دیـگری کـه در انتساب کشته شدن رزمآرا به دست محافظینش مطرح است،ارائه قرائن و شواهدی دالّ بر آگاهی و دخالت (1).اسرار قتل رزمآرا محمد تـرکمان ص 97 و 437.
نـیروهای وابـسته به دربار در طرح و برای نقشه قتل رزمآرا به خاطر جـلوگیری از کودتای احتمالی او است.
در این رابطه مدعی هستند که«علم»وزیر کار رزمآرا و مهره وابسته به دربار عامل بـه مـسجد آوردن رزمـآرا بوده است!
این انگاره در نشریهء داد شمارهء 2051-17/12/29،چنین مطرح شده است:
«ذکـر ایـن مطلب نیز بیمورد نیست که اسد ا...علم پادوی محمد رضا شاه که در کابینهء رزمآرا سمت وزارت کـار را داشـت کـسی بود که رزمآرا را بمقتل(مسجد...)برد و اولین شخصی بود که خبر قـتل وی را بـه شـاه رسانید.» [25]
در پاسخ به این انگاره،
نخست باید گفت که احتمال کودتا حتی به اعـتقاد گـردآوردنده کـتاب «اسرار قتل رزمآرا»که خود در پی اثبات صحت شبههء مورد بحث است، شایعهای بیش نـیست.
و در مـورد انگارهء مطرح شده نیز طبق اسناد و مدارک موجود«علم»نه تنها عامل بـه مـسجد کـشانیدن رزمآرا نبوده بلکه این رزمآرا است که با اصرار خود.«علم»را که قبلا بـه مـسجد رفته دوباره به آن محل باز میگرداند. برای اثبات این موضوع به مـتن بـازجوئی«عـلم»و محمود هدایت معاون پارلمانی و برادر همسر رزمآرا که کاملا در جریان چگونگی رفتن رزمآرا به مـسجد بـودهاند،نظر میافکنیم:
تحقیق از امیر اسد الله علم وزیر کار کابینه رزمآرا(صفحات 790 تـا 792 پرونـده)
وزارت دادگـستری
برگ بازجوئی و صورت مجلس[از اسد الله علم]
بتاریخ 24/2/30 جناب آقای اسد الله علم تشریف دارند،و هویت ایـشان مـحزر اسـت و با انجام تشریفات مربوطه به تحقیق از مطلعین،و (1).گذشته چراغ راه آینده ص 511.
(2).اسرار قـتل رزمـآرا: محمد ترکمان ص 30.
توجه دادن ایشان به این موضوع،و تعهد بذکر حقیقت از ایشان سئوال میشود:
[س]-چون بـقرار اطـلاع جنابعالی در روز 16/12/29 در مسجد شاه،و هنگام ترور مرحوم رزمآرا نخستوزیر حضور داشتهاید،و مخصوصا قـبلا خـود جنابعالی به مسجد تشریف آورده،و مجددا به مـعیت ایـشان بـه مسجد تشریف بردهاید،و در هنگام ترور هم حـضور داشـتهاید،ضمنا میشود جریان کار و مشاهدات خودتان را در این باب مرقوم فرمائید.
ج-اینجانب عصر روز پانـزدهم از اصـفهان مراجعت،و صبح شانزدهم اسفند،سـاعت هـشت آن هم بـرای مـلاقات نـخستوزیر به نخستوزیری رفتم.تا حدود سـاعت ده مـعطل شدم،ایشان به نخست وزیری نیامدند،در این مدت انتظار،در اطاق آقای هـدایت مـعاون نخستوزیر بودم.
ایشان فرمودند آقای نـخستوزیر باید مسجد باشند،شـما اگـر عجله دارید که ایشان را بـه بـینید بیائید باهم برویم مسجد،آنجا شاید ملاقاتشان نمائید.اینجانب بواسطهء کارهائی که داشـتم،مـایل بودم به وزارت کار مراجعت کـنم،ولی آقـای هـدایت اصرار کردند کـه بـا ایشان به مسجد بـروم، لهـذا به اتفاق ایشان و با اتومبیل ایشان به مسجد رفتم،آقای نخستوزیر آنجا نبود.چـند دقـیقه صبر کردم و فاتحه خواندم،بعد از مـسجد بـیرون آمدم،اقـای هـدایت را آنـجا گذاشتم.
چون با اتـومبیل آقای هدایت رفته بودم،و اتومبیل خودم جلوی نخستوزیری بود،با اتومبیل آقای هدایت برگشتن بـه نـخستوزیری،که از آنجا با اتومبیل خودم بـروم.بـعد کـه بـرگشتم از فـراش جلوی کاخ ابـیض پرسـیدم آقای نخستوزیر آمدند یا نه[؟]گفت[:]نه.با وصف این رفتم دفتر آقای غضنفری رئیس دفتر نخستوزیر،و بـه ایـشان گـفتم به آقای نخستوزیر عرض کنید من از صـبح مـنتظر بـودم جـنابعالی را مـلاقات کـنم،لکن نشد،مسجد هم رفتم که شاید آنجا تشریف داشته باشید تشریف نداشتید،ولی عرایض لازمی نسبت به امور اصفهان و مخصوصا خطر تعطیل کارخانجات آنجا دارم باید امروز بـه عرضتان برسانم.اما چون حالا کارهای لازمی دارم دیگر معطل نمیشوم،ایشان هر وقت به نخستوزیری آمدند تلفن کنند فوری کاخ ابیض بیایم.
از نخستوزیری میرفتم بیرون،بین پلههای کاخ ابیض بـه نـخستوزیر برخوردم،و باتفاق ایشان به اطاق کارشان رفتم و گفتم[:] چون کارهای لازمی راجع به امور اصفهان داشتم حتی به مسجد آمدم، شاید جنابعالی را آنجا پیدا کنم ولی تشریف نداشتید.ایشان بـخاطر آوردنـد که باید به مسجد بروند و اظهار داشتند[:]بس کار دارم،اینگونه امور فراموش میشود،حال بیا باهم برویم.
به ایشان عرض کردم وقتی بـنده از مـسجد بیرون میآمدم از طرف آقایان عـلماء دسـتور خواندن الرحمن داده شده بود،باید دیر باشد و دیگر به فاتحه نخواهید رسید،ایشان منصرف شدند و مجددا راجع به امور اصفهان مشغول مذاکره شدیم.در ایـن اثـناء آقای غضنفری رئیس دفـتر ایـشان وارد اطاق شد،و چند فقره یادداشت جلوی ایشان گذاشت که گویا کارهای روز ایشان بود.اقای نخستوزیر پس از نگاه کردن به یادداشتها مجددا گفتند بیا برویم مسجد.به ایشان عرض کردم من آنـجا بـودم،دیگر حالا نمیآیم،بعد که مراجعت فرمودید تلفن بفرمائید خدمت برسم. اصرار کردند بیا برویم،چند دقیقه در راه وقت داریم صحبت کنیم.
بین راه صحبت امور اصفهان بود.جلوی در مسجد بـاز خـواستم برگردم،اصـرار کردند بیا برویم تو،باز هم صحبت کنیم.من هم باتفاق ایشان رفتم از در مسجد که داخل شـدیم دو طرف در کمال نظم پاسبانها ایستاده بودند،باهم مذاکره میکردیم و میرفتیم،غـفلتا صـدای سـه تیر از پشت سر به گوشم رسید،و نخستوزیر با صورت به زمین غلطید،من قدری متوجه ایشان شـدم، و بـعد به عقب برگشتم ببینم چه اتفاق افتاده، دیدم عده[ای]پاسبان و جمعیت بهم ریختهاند گـلاویز هـستند.
مـجددا در بالین نخستوزیر نشستیم که اگر کمکی از دستم برآید به ایشان بکنم،پرسیدم آقـا چطور شدید[؟]جواب ندادند.دقت کـردم دیـدم گلوله مغز آن مرحوم را متلاشی کرده و معلوم میشود در دم جان سپرده است.قدری بالین ایشان صبر کردم،تا جمعیت و منجمله آقای هدایت (محمود)از داخل مسجد آمدند،یکعده افسران شهربانی هم بـر بالین نخستوزیر جمع شدند،آن وقت اینجانب از مسجد بیرون آمدم،امضاء.
س-آیا جنابعالی قیافه ضارب و اسلحه را دیدید یا نه[؟]
ج-چنانچه اظهار شد گلولهها از پشت سر شلیک میشد،وقتی مرحوم نخستوزیر بر زمین افـتاد و بـنده بایشان توجه کردم،بعد به عقب برگشتم ببینم چه اتفاق افتاده و چطور شد جز جمعیت و پاسبانها که بهم ریخته بودند فرد مشخصی را ندیدم.
امضاء
بازجوئی و تحقیق از محمود هدایت معاون پارلمـانی رزمـآرا (صفحات 786 تا 790 پرونده)
وزارت دادگستری
برگ بازجوئی و صورتمجلس[از محمود هدایت]
بتاریخ 18/2/30 از جناب آقای محمود هدایت مستشار دیوان عالی کشور و معاون سابق نخستوزیر محترما سئوال میشود:،
اولا در مورد تقاضای آقای دادیار دادسـرا بـشرح زیر:
[«]در مورد نامه محرمانه بیامضا خطاب به بانو رزمآرا که دستور تحقیق در اطراف آن بشرح صفحه 324 پرونده از طرف دادستان وقت به اداره آگاهی داده شده،اساسا اقدامی نشده است،لازم است بـه وسـائل مـقتضی از بانو رزمآرا به اینکه نـامه مـزبور بـه چه وسیله،در چه تاریخی به مشارالیها رسیده است،و در خصوص آن با مرحوم رزمآرا مذاکراتی کرده بوده یا نه،و ثانیا چند فقره از ایـن نـامهها بـه ایشان رسیده،و ثالثا اصل نامه را اخذ...نمائید،و ضـمنا از آقـای هدایت معاون پارلمانی مرحوم رزمآرا که تسلیمکننده نامه بودهاند در این باره تحقیقات لازمه کافی بعمل آورید[»].
اینک از جناب آقـای هـدایت تـمنا میشود جریان مراتب مذکوره بالا و هم در مورد قتل مرحوم رزمـآرا هر اطلاعاتی دارند مرقوم فرمایند،تا نظر آقای دادیار تأمین گردد.
ج-روز چهارشنبه 16 اسفند،مثل سایر ایام به دفـتر خـودم رفـتم. ارباب رجوعها هم مثل سایر ایام بسراغم آمدند.در حدود ساعت نـه آقـای علم وزیر کار وقت که روز قبل از مسافرت اصفهان برگشته بود وارد شد، گفت آمدم خدمت آقای نـخستوزیر بـرسم تـشریف نداشتند،گفتم اینجا تشریف داشته باشید خواهند آمد.در حدود ساعت ده یادم افـتاد امـروز در مـسجد شاه ختم است و باید رفت،خاصه اینکه یحتمل آقای نخستوزیر نتوانند در مجلس ختم حـاضر شـوند.از حـضار معذرت خواستم که چون مجبورم به مجلس ختم بروم،آقایان موقع دیگر تشریف بـیاورند،و بـه آقای علم گفتم بفرمائید برویم مسجد،ایشان گفتند:میخواستم بمانم و خدمت آقای نـخستوزیر بـرسم،گـفتم:در مراجعت هم میشود این کار را کرد.باهم را افتادیم و رفتیم از از جلو خان که وارد مسجد شـدیم،دیـدم از مدخل صحن مسجد تا دم زنجیرهائی که کشیدهاند دو صف پاسبان شانه بشانه ایستاده و افـسران در مـیان ایـن دو صف قدم میزنند.داخل شبستان شدم،دیدم در شاهنشین مدخل شبستان علماء نشستهاند،من دست راسـت،نـزدیک آقایان امام جمعه و آقا بهاء الدین نوری نشسته،چند نفر فاصله هـم آقـای عـلم نشست.
پس از چند دقیقه.آقای علم برخاست،گفتم کجا[؟]گفت[:]من میروم بلکه بتوانم زودتر آقای نخستوزیر را بـبینم،و رفـت.
چـند دقیقه بعد[در این]فاصله دیدم سیدی که قرآن میدهد گفت آقا تشریف آوردنـد مـن تصور کردم آقای نخستوزیر است دیدم آقای بهبهانی تشریف آوردند،و پهلوی آقا بهاء الدین نشستند،پرسـیدند آقـای نخست وزیر کجا هستند[؟]گفتم[:]شرفیاب شده بودند،بلکه گرفتار شدهاند،و نتوانستند تشریف بـیاورند،شـما که تشریف دارید آنچه لازمه تشریفات است معمول خواهید فرمود.
آقا اجازه خواندن الرحمن دادنـد.بـعد هم فلسفی به منبر رفـت،و چـند دقیقهای بـود حـرف مـیزد که از صحن مسجد صدای سه روز مـتوالی بـلند شد.من دویدم بیرون،دیدم نزدیک حوض بغل سکوی صحن مسجد، آقـای نـخستوزیر در خون خود غلط میزند،و جمعی از هـر طرف میدوند.با دیـدن [26]ایـن صحنه نفهیدم چه شد.پس از مـدتی دیـدم دو نفر مرا صدا میزنند،و از زمین بلندم میکنند.آن ساعت ندانستم کیستند، بعد خودشان را مـعرفی کـردند که آن روز ما بودیم،فهمیدم یـکی آقـای عـدیلی عضو وزارت فرهنگ بـودهاند،و دیـگری بهشتی قرآن خوان. بـاری حـالم که بهتر شد،دیدم هنوز پاسبان مثل عروسک پنبهای بر جای ایستادهاند،فریاد زدم کـه آخـر پدرسوختههای بیشرم،این مرد نخستوزیر مـملکت بـود،سپهبد بـود چـرا حـیا نمیکنید از زمین لا اقل بـلندش کنید چهار نفر آمدند و بوضع عجیبی که از گفتنش شرم دارم آمدند جسد را بلند کردند و بهمان حـال بـردند بیرون مسجد و...
بنابراین بنابر مفاد ایـن دو سـند کـاملا روشـن مـیشود که نه تـنها بـه مسجد کشانیدن رزمآرا توسط علم شایعهای بیاساس و پوچ است بلکه همانگونه که ذکر شد و در سند نیز مـشهود اسـت ایـن علم بوده است که به اصرار رزمـآرا بـرای مـرتبهء دوم بـه مـسجد رفـته است.
و اگر کسی مدعی شود که آنچه علم در بازجوئی گفته برای اغراض خاصی بوده و اصولا به سخن فردی مانند علم چه جای اعتماد است؟در پاسخ او باید گفت کـه اولا مفاد گفتار علم با گفته محمود هدایت(معاون پارلمانی و برادر همسر رزمآرا)و گواهان دیگر [27]منطبق است. ثانیا طبق پرسش بازپرس و بیان هر دو نفر و شواهد قابل تحقیق،علم قبل از اینکه بـا رزمـآرا به مسجد برود خود نیز به مسجد رفته است و بدیهی است چنانچه علم نقشه به مسجد کشانیدن رزمآرا را داشت هیچگاه در مرتبهء اول بدون او به مسجد نمیرفت و اصولا اگر دربار قـصد از بـین بردن رزمآرا را داشت لازم به اینهمه صحنهسازی و ایجاد فرصت نبود بلکه به طریقی بسیار سادهتر همچنانکه مثلا جهان پهلوان تختی را مسموم نمودند میتوانست او را به راحتی سر به نیست کنند.[28]
4-اما چهارمین انگاره با ارائه تصویری دلخواه از موقعیت مامورین در مـحل حـادثه و با دعوی برخی از دو گـانگیها در گـفتار افراد حاضر در صحنه،در پی ناممکن جلوه دادن هلاکت رزمآرا به دست شهید خلیل طهماسبی است. این انگاره در نشریه هفتگی«اتحاد ملی»با تکیه بر شواهدی ادعایی چنین مطرح شده است:[29]
الف-«چطور در مـیان ایـن همه چشم یکنفر توانسته خود را وارد کوچه ای که از پاسبان تشکیل شده بود بیندازد،پشت سر سه نفر کاراگاه و محافظ و مسلح قرار گیرد.
سه نفری که شانه به شانه مثل دیواری در پشـت سـر رزمآرا در حـرکت بودهاند،و وجود خود آنها مانع هر نوع تیراندازی بوده،و در این حالت تیراندازی میکند...»[30]
ب-فقط دو نفر صریحا اقـرار کردهاند که بچشم تیراندازی خلیل طهماسبی را دیدهاند.[31]
ج-«باید تعیین شود ایـن اخـتلاف بـارز بین گفته سرگرد محبوبی و سرتیپ دانشپور چیست؟معاون شهربانی کل در آنروز کجا بود؟در بیرون مسجد یا در داخل مسجد و پشت سـر مـحافظین رزمآرا؟»[32]
د-«از همه بالاتر،میگویند گواهی پزشک قانونی حاکی است که یک تیر از پشت سـر بـه مـغز خورده،پس یک تیر به یک شانه و تیر دیگر به شانه دیگر اصابت نمود.چطور در آن واحـد یکنفر تیراندازی از پشت سر میتواند به دو شانه تیراندازی کند...» [33]
هـ-مواردی مانند تـحقیق در تطبیق فشنگهای باقیمانده بـا فـشنگهای شلیک شده و با اسلحه خلیل طهماسبی،اینکه وی اسلحه را از کجا بدست آورده است.[34]
در پاسخ به اجزاء انگاره فوق باید گفت که مورد«هـ»عمدتا قبلا بررسی و پاسخ داده شد.و 4 مورد اول نیز برمبنای اسناد و مدارک موجود کاملا نادرست و خلاف حقیقت است.
و جای شـگفتی اسـت که نویسنه مقالات مذکور اولا در سال 1333 چگونه اجازه دسترسی به پرونده قتل رزمآرا را دریافت نمود و ثانیا وی و هم گردآوردنده کتاب«اسرار قتل رزمآرا»با چه انگیزهای این مطالب نادرست را علیرغم اطلاع از مـفاد پرونـده عنوان کردهاند؟
اما دلیل نادرست بودن موارد مذکور به قرار زیر است:
الف-اولا فاصله پاسبانهای گمارده شده در صحن مسجد از یکدیگر پنج قدم بوده است [35]و عبور از چنین فاصله ابدا دور نیست. ثانیا مـحافظین بـه هیچ وجه شانه به شانه یکدیگر حرکت نمیکردهاند و از ما بین آنها تیراندازی کاملا میسر بوده است،برای اثبات این موضوع گفتههای یکی از محافظین بعنوان نمونه نقل میگردد:
«...پیاده شـدیم در طـرفین نـخستوزیر حرکت کردیم من سمت راسـت نـخستوزیر بـودم و حرکت میکردم دو نفر دیگر مامورین ما که همراه بودند پشت سر ما بودند...آمدیم ما بین حوض و صحن سنگ فرش، بـنده بـغل نـخستوزیر میرفتم دیدم صدای شلیک تیر آمد...» [36]
اینکه گـفته شـده است فقط دو نفر تیراندازی شهید طهماسبی را به چشم دیدهاند نیز کاملا خلاف واقع است و تمامی کسانی که امکان دیـدن حـرکت و تـیراندازی شهید طهماسبیان بر ایشان فراهم بوده به این قضیه شـهادت دادهاند،از جمله:1.مامور انتظامات جلو خان مسجد بنام سرگرد رأفت در گزارش مورخه 21/12/29 خود چنین مینویسد:
«...تقریبا ساعت 45/10 صـبح...نـخستوزیر از پلهـهای جلو خان مسجد پایین...(آمد)بنده تا اول صحن استقبال میکردم،در ایـن بـین یکنفر معظم له(!)حملهور شده و شروع به تیراندازی کرد.»[37]
2.یکی از محافظین رزمآرا بنام پازوکی چنین میگوید:
«...در ایـن بـین صـدای تیر بلند شد،من به سمت دست راست متوجه شدم و دیدم یـکنفر از ایـن صـف پاسبانها یک قدم خود را جلو گزارده
(3).مرکز اسناد انقلاب اسلامی،پرونـدهء فـدائیان اسلام،قتل رزمآرا،ص 563.
بـود اسلحه در دست اوست،تا خواستیم او را دستگیر کنیم تیر دوم و سوم نیز خالی شد،که مـن دو دسـتی قاتل را گرفتم...» [38]
3.محافظ دیگر نیز بنام جلیلوند میگوید:
«...یکمرتبه از سمت راست که جـمعیت ایـستاده بـود ضارب از توی جمعیت دوید جلو تفریبا فاصله داشت با نخستوزیر که تیر خالی کرد و خـورد بـه سر نخستوزیر،تا من دست او را گرفتم تیر دوم هم خالی شد ...» [39]
4.و از همه ایـن گـواهیها ارزشـمندتر شهادت مجاهد مومن صادق شهید سید محمد واحدی است که خود در روز واقعه شهید طهماسبی را هـمراهی نـموده و از نـزدیک شاهد تمام مراحل اقدامات وی بوده است، ایشان در بازجوئی مورخه 18/1/30 چنین میگوید:«...مـن ایـستاده بودم و چندان فاصلهای با خلیل طهماسبی نداشتم ناگهان دیدم که خلیل طهماسبی وارد خیابانی که از صفوف پاسـبانها تـشکیل شده بود شد و در عین حرکت ازکمر خود اسلحهای خارج نموده ونخستوزیر(رزمـآرا)را ازعـقب سر مورد اصابت قرار داد...»[40]
بنابراین همانطور کـه مـلاحظه شـد گواهان متعددی علاوه بر دو نفری که نـویسنده مـزبور نامبرده است شاهد حرکت انقلابی شهید طهماسبی بوده اند در حالیکه احدی مدعی تـیراندازی شـخص دیگری بجز شهید خلیل طـهماسبی نـشده است.
ج-امـا بـین گـفتار دو افسر یاد شده(محبوبی و دانشپور)هـیچ اخـتلافی نیست و هر دو بیا داشتهاند که قبل از سوء قصد خارج مسجد بودهاند.
مـتن بـازجویی 2 افسر مذکور چنین است:
سرگرد مـحبوبی:
«...طبق دستور در سه راه نـاصر خـسرو ماموریت داشتم موقعیکه جناب نـخستوزیر تـشریف آوردهاند اداء احترام نموده مجددا مشغول انجام وظیفه گردیدم پس از اینکه جناب نخستوزیر بداخل مـسجد تـشریف بردند پس از چند دقیقه بعد سـرکار سـرهنگ کـدیور نزد بنده آمـد و اظـهار نمودند که (1).مرکز اسـناد انـقلاب اسلامی،پروندهء فدائیان اسلام،قتل رزمآرا،ص، 1044. از داخل مسجد صـدای تیر آمد به محض شنیدن صدای این حرف بنده بطرف مسجد دویدم...»[41]
سرتیپ دانشپور:
«در روز مـراسم خـتم مرحوم آیة ا...فیض که در مسجد شـاه بـرقرار بـود،...
بـنده پس از سـرکشی در داخل مسجد در جـلو پلکـان مسجد در خیابان ایستاده بودم و مراقب انتظامات بودم...
دیدم ماشین نخستوزیر...ایستاده و...نخستوزیر...از پلهها به طرف پائیـن و داخـل مـسجد رفتند...بنده هم در جلوی پلهها قدم مـیزدم در هـمین ضـمن سـرهنگ کـریور رئیـس کلانتری انتظامی که ار هم مامور جلوی پلهها بود به من گفت که تیمسار،بدوید میگویند توی مسجد تیراندازی شده و یک نفر را کشتند.
بنده به مجرد شنیدن ایـن حرف از پلهها بطرف مسجد دویدم جلوی درب مسجد،دیدم مردم فرار میکنند،من به مامورین که آنجا بودند دستور دادم فوری درب مسجد را به بندند و من خودم داخل مسجد شدم...»[42]
د-اما گـواهی پزشـکی قانونی نیز آشکار میسازد که ادعای تیراندازی به دو طرف شانه رزمآرا،علاوه بر کم اهمیت بودن موضوع،سخنی کذب و خلاف واقع است.
و نویسنده علیرغم در دست داشتن این سند بـرای تـوجیه اغراض نادرست خود آنرا مطرح کرده است.
در این گواهی مذکور است:
«...ضمنا بایستی متوجه بود که از این سه گلوله[یکی]آن را طرف چپ از ناحیه خـلفی وارد جـمجمه شده و از پیشانی خارج گردیده و دو گـلوله دیـگر از طرف راست اصابت و از سمت گوشه داخلی استخوان کتف وارد و یکی از آنها از ناحیه گردن و دیگری از محوطه قفسه صوری از زیر استخوان تر قوه رفته است...»[43]
(2).مرکز اسناد انقلاب اسلامی پروندهء 156/703 (فدائیان اسلام)، ص،137.
بنابراین متن اسناد فوق دلیل روشنی بر بیپایگی اجزاء این انگاره نیز میباشد. اما از نکات دیگری که شبهه مذکور را جـدا نـامعقول و ناممکن نشان میدهد و مدعیان به ویژه کتاب«اسرار قتل رزمآرا»آنرا نادیده گرفتهاند. بازجوئی و دستگیری 43 نفر [44] از افراد وابسته یا مرتبط با شهید طهماسبی و ماجرای اعدام انقلابی رزمآرا توسط عوامل رژیـم اسـت که مـنجر به محبوس شدن تعدادی از آنان و تحت تعقیب قرار گرفتن برخی تا دهه 50 و حتی سال 1354 میشود.[45]
در حالیکه اگـر طرح و اجرای نقشه به هلاکت رسانیدن رزمآرا توسط رژیم صورت گـرفته بـود دیـگر تعقیب و دستگیری در این سطح گسترده آنهم تا سالهای آخر عمر رژیم شاه چه ضرورتی داشت؟
بنابر آنچه تـقدیم گـردید باید اذعان کرد که اعدام انقلابی رزمآرا جز با همت عالی نیروهای اسـلام و تـایید الهـی و پشتیبانی مردمی صورت نپذیرفته و شبهات سست و بیاعتبار طراحان آن در ماهیت این واقعیت تاریخی خللی نمیتواند وارد کـند.
در خاتمه مجددا یادآور میشویم که در شمارههای 3 تا 6 مجله 15 خرداد از زوایای گوناگون و دیگری ایـن شبهه مورد نقد و بـررسی قـرار گرفته است که مراجعه به آنها برای علاقهمندان مفید خواهد بود.
پانوشت ها :
[1]. گذشته چراغ راه آینده است،ص 463 به نقل از قیام ایران.
[2]. مرکز اسناد انقلاب اسـلامی،پرونـدهء 156/703،ص 1186.
[3] باختر امروز شماره 279 مورخ 18 تیر 1329 به نقل از نیویورک تایمز، گذشته چراغ راه آینده است،ص،498.
[4]. میزان حمایت انگلستان از رزم آرا در تفسیری که پس از قتل وی بـوسیله رادیـو لندن پخش گردید اینچنین مـشهود اسـت:
«...برین وزیر خارجه انگلستان بمحض اینکه این خبر را شنید پیامی به وزیر خارجهء ایـران فـرستاد دایر بر اینکه خود و هـمکارانش در انـگلستان از ایـن واقعه سخت مـتأسف و مـتحیرند...»
[5]. اطلاعات شماره 7521 مورخه 28 /02/30- بیانیه آمریکا ، گذشته چراغ راه آینده است، ص 543.
[6] اسـرار قتل رزمآرا،ص 30.
[7] دستیابی به آنـها نـشانه تلاش،کنجکاوی و جستجوگری است، لکن مندرجات کتاب علاوه برالقاء شبهه مذکور و نپرداختن به بازجوئی های اکثر افرادی که در ارتباط با خلیل طهماسبی دستگیر شدهاند،حاوی اندیشه سیاسی بس خطرناک و انحرافی نـیز،تحت عنوان«اجرای سیاست نابودی نیروها»(در صفحه 17 تا 20)است. دراین اظهارنظرشگفتانگیز که نافی تمامی ارزشهای اسلامی انسانی است همه زمامداران و افراد سرشناس صحنه سیاسی اجتماعی معاصر ایران که دچار قـتل تـبعید،حبس و...شدهاند سرمایههای انسانی ارزشمند!لقب گرفتهاند.،وبرفقدان همه آنها تأسف خورده شده است! یعنی شهادت،آزار،شکنجه و حبس انقلابیون آگاه،متعهد و صادقی همچون شهید مدرس، شهید نواب صفوی،آیـة ا...کـاشانی و نظایر آنها همردیف با برکناری،قتل و یا حذف ستمپیشگان و سرسپردگانی چون شاهان قاجار و پهلوی و وزراء و کارپردازان آنها به حساب آمده است! این بیان غیر منصفانه ناقض مسلّمترین فطریات که رغـبت بـه نیکها و نفرت از بدیها است، میباشد.که مگر نظیر آنرا در عقیده افرادی مانند خوارج که در مورد امام حق و مظهر کمال یعنی امام علی بن ابیطالب(علیه السلام)و مظهر نیرنگ و سـتم یـعنی مـعاویه(علیه العنه)یکسان برخورد مـیکردند بـتوان جـستجو کرد. بدیهی است این نظریه خلاف دو اصل مسلم«تولّی و تبرّی»و مغایر آیات کریمهای همچون» قل لا یستوی الخبیث و الطیّب و لو اعجبک کثرة الخـبیث...»مـائده،100.
[8] همان،ص،421
[9] . همان ص 422.
[10] روز شماره تاریخ ایران، باقرعاقلی،ص 441.
[11] ایـران مـا،شمارهء 41، مورخهء 23/2/30(متن مصاحبهء آیة ا...کـاشانی)یـا گـذشته چـراغ راهـ آینده است،جـبههء آزادی مـردم ایران،ص 510.
[12] با توجه به اسناد موجود این گفتار مربوط به این تاریخ نیست
[13] درس هایی از تاریخ سیاسی ایران ، شهید سید حسن آیت ، ص 167.
[14] ناگفته ها ، شهید مهدی عراقی ، ص 77.
[15] همانطور که ملاحظه می شود تاریخ یکی از بازجویی ها 27/10/33 یعنی روز شهادت رهبران فدائیان اسلام است و چه بسا اولین بازجویی از آیت الله کاشانی قبل از این تاریخ نیز بوده باشد.
[16] لازم به یادآوری است که آیة ا...کاشانی در پی کودتای سیا C.I.A در 28 امرداد/1332،به اتهام صدور فتوای قتل رزمآرا،از سوی رژیم شاه بازداشت و به«دادگاه» نظامی کشیده شدند و چون صـدور ایـن فتوا از طرف ایشان تا اندازهای محزر و غیرقابل انکار بود، ناگزیر شدند برای رهیدن از چنگال دژ خیمان شاه،به شایعهای که پس از کشته شدن رزمآرا در سطح گستردهای رواج پیدا کرده بود،تمسک جویند و در بـازجوئیها و نـیز در«دادگاه»روی این موضوع پافشاری کنند که اصولا رزمآرا به دست طهماسب کشته نشده است!و با این استدلال محکمه پسند،اثبات کنند که به دنبال حکم ایشان برای اعـدام انـقلابی رزمآرا،از پیروان ایشان کسی نتوانسته است این حکم را اجرا کند و بنابراین جرمی از سوی پیروان ایشان روی نداده است تا ایشان نیز در آن جرم شریک باشند.و این بهترین تاکتیکی بود که آیـة ا...کـاشانی در آن روزهـای تاریک و خفقانبار به کار بـستند.ایـشان شـایعه کودتا از سوی رزمآرا را نیز مطرح کردند و بدینگونه کوشیدند که جرم خود را از دید رژیم کاهش دهند.
هرچند رژیم شاه چون از حقایق جـریان بـه درسـتی آگاهی داشت و میدانست که رزمآرا به دست طـهماسبی از پا درآمـده و شایعه کودتا از سوی نامبرده نیز از اساس دروغ است،به این استدلال ایشان ارجی ننهاد اگر پافشاری و موضع صریح و بـه جـای آیـة ا...العظمی بروجردی(رحمة اللّه علیه)نبود،رژیم شاه کاشانی را بـه جرم صدوراین حکم سرنوشتساز،بیتردید به جوخه آتش میسپرد. مجله 15 خرداد ، شماره 3 ، امرداد/ شهریور 1370، ص،36.
[17] اسرار قتل رزمآرا،ص -463.
[18] وی در سال 1333 به اتهامارتباط با حزب توده به زندان افتاد و در زندان و پس از آن به همکاری با رژیم پرداخت و در سال 1339 طی سفری به آمریکا با همکاری فردی به نام موهبت سبحانی از وابستگان حزب صهیونیستی بهائیت « انجمن برادری ایران و آمریکا » را پایه گذاری کرد. به نقل از مجله 15 خرداد شماره 3 . ص 41.
[19] خاطرات سیاسی 25 ساله در نیروی هوایی ،منصور رحمانی یا اسرار قتل رزم آراء ، صفحات 484 و 486 .
[20] در اصل : که .
[21] در اصل شد.
[22] مـرکز اسناد انقلاب اسلامی،پروندهء فدائیان اسـلام،قـتلرزمآرا،ص، 1068.
[23] مـرکز اسناد انقلاب اسلامی،پروندهء فدائیان اسـلام،قـتلرزمآرا،ص، 1096.
[24] اسـرار قتل رزمآرا،ص 97 و 437 .
[25] گذشته چراغ راه آینده است،ص 511.
[26] در اصل :بدیدن.
[27] ازجمله این گواهان که پرونده موجود است اظهارات رئیس قسمت پلیس انتظامی شهربانی است ص 317 پرونده .
[28] مجله 15 خرداد،شمارهء 3،ص 37.
[29] «اتحاد ملی»، شمارههای تیر و مـرداد 1333-و-اسرار قتل رزمآرا،ص 448.
[30] اسرار قتل رزمآرا،ص -460.
[31] همان مآخذ،ص، 454 و 456.
[32] همان مآخذ ص،461.
[33] همان مآخذ،ص،461.
[34] همان مآخذ،ص،461.
[35] مرکز اسناد انقلاب اسلامی،پروندهء فدائیان اسلام،تـرور رزمـآرا، ص 502 و اسـرار قتل رزمآرا،ص 79.
[36] مرکز اسناد انقلاب اسلامی،پروندهء قتل رزمآرا،ص،495.
[37] مـرکز اسناد انقلاب اسلامی،پروندهء فدائیان اسـلام،قـتلرزمآرا،ص، 563.
[38] مـرکز اسناد انقلاب اسلامی،پروندهء فدائیان اسـلام،قـتلرزمآرا،ص، 1044.
[39] مـرکز اسناد انقلاب اسلامی،پروندهء فدائیان اسـلام،قـتلرزمآرا،ص، 487.
[40] مـرکز اسناد انقلاب اسلامی،پروندهء فدائیان اسـلام،قـتلرزمآرا،ص، 1044.
[41] مرکز اسـناد انـقلاب اسلامی،پروندهء فدائیان اسـلام،قـتل رزمآرا، ص،428.
[42] مرکز اسناد انقلاب اسلامی پرونده 703/156 ، فدائیان اسلام ، ص، 317.
[43] همان ، ص ، 347.
[44] مرکز اسناد انقلاب اسلامی،برگهء ثبت مشخصات پروندهء 156/703.
[45] همان پروندهء 156/703 جلد اول، صفحات 7 تا 50-به ویژه ص 32.
فصلنامه پانزده خرداد دوره اول، بهار 1375 - شماره 21 صفحه 103 تا 139