13 اردیبهشت 1394
انحلال حزب توده
روز 13 اردیبهشت 1362 حزب توده در ایران رسماً منحل اعلام شد و به کلیه اعضای آن در تهران و شهرستانها اخطار شد خود را به دادستانی معرفی کنند.
این حادثه حدود سه ماه پس از شروع عملیات کشف و انهدام حزب توده صورت گرفت. در ساعت 30/4 بامداد روز 17/11/1361 و در پی یک رشته عملیات مقدماتی با دستگیری نورالدین کیانوری، دبیر اول کمیته مرکزی حزب توده و همسرش مریم فرمانفرمائیان فیروز، عضو هیئت سیاسی کمیته مرکزی حزب، نخستین مرحله عملیاتی آغاز شد. در ساعات اولیه بامداد همان روز بخش مهمی از مراکز پنهانی حزب توده به تصرف پاسداران انقلاب اسلامی درآمد و حدود 40 تن از مهرههای برجسته حزب توده و عناصر کلیدی شبکه جاسوسی شوروی در ایران دستگیر شدند. دستگیرشدگان بخش عمده اعضای کمیته مرکزی و کادرهای درجه اول حزبی را دربر میگرفت.
در پی دستگیری این عناصر، بلافاصله تخلیه اطلاعاتی با طبقهبندی حفاظتی بالا آغاز شد و هر گونه تلاش عوامل نفوذی شوروی و حزب توده و عناصر ضد انقلاب راست در سایر ارگانها، که بعداً چگونگی آن کشف شد، برای اطلاع از میزان اطلاعات به دست آمده، عقیم ماند. با تلاش پیگیر نیروهای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در فاصلهای کمتر از دو ماه، کلیه اطلاعات کلیدی از عملیات پنهانی حزب توده به دست آمد و سازمانهای مخفی و نظامی و شبکههای نفوذی و جاسوسی و طرحهای براندازی خزنده و کودتایی حزب توده کشف شد. ابعاد مطالب کشف شده به حدی بود که رهبری حزب توده هیچگاه تصور آن را نمیکرد و برای جبران آن طرح جانشینی (آلترناتیو) نیندیشیده بود.
دومین مرحله عملیات، با نام «عملیات حضرت امیرالمؤمنین (ع)»، بر مبنای اطلاعات کشف شده در مرحله نخست، در شب میلاد امام علی (ع) ـ 7/2/1362ـ آغاز شد. در نخستین گام این عملیات، 4 نفر اعضای رهبری حزب توده که جلسه «هیئت دبیران» را تشکیل داده بودند (فرجالله میزانی، مسئول تشکیلات کل؛ انوشیروان ابراهیمی، مسئول فرقه دمکرات آذربایجان؛ محمدمهدی پرتوی، مسئول سازمانهای مخفی و نظامی؛ رحمان هاتفی، مسئول وقت سازمان ایالتی تهران پس از دستگیری حجری در ضربه اول) دستگیر شدند. در این عملیات، حدود 170 نفر از کادرهای حزبی و اعضای سازمانهای مخفی و نظامی و عوامل جاسوسی و نفوذی در تهران و بیش از 500 نفر در شهرستانها دستگیر شدند. همچنین حدود 80 دستگاه خانه مخفی حزب، سه محل جاسازی شده اسلحه، شامل 200 قبضه انواع سلاح کمری، تفنگ ژـ 3، کلاشینکف، آر.پی. جی7، تیربار و مقادیر زیادی فشنگ و نارنجک، صدها دستگاه اتومبیل و موتورسیکلت، انواع وسایل چاپ و تکثیر و آرشیوهای محرمانه حزبی و قریب به 9 میلیون تومان وجه نقد به دست آمد.
یکی از عمدهترین دستاوردهای عملیات فروپاشی حزب توده، کشف و خنثیسازی توطئه براندازی آن بود که در دو بعد «خزنده» و «کودتایی» موجودیت نظام جمهوری اسلامی ایران را هدف گرفته بود.
کشف و خنثیسازی شبکه جاسوسی کا. گ. ب و جی. آر. یو (سازمانهای اطلاعاتی شوروی) و نیز کشف و خنثیسازی شبکه گسترده عوامل نفوذی حزب توده در ارگانها و نهادهای جمهوری اسلامی ایران که در دو بعد براندازی و جاسوسی، اهرمهای جدی به شمار میرفتند، از دستاوردهای دیگر این عملیات بود.
علاوه بر کشف توطئهها، عملیات فروپاشی حزب توده به دستاورد مهم دیگری نایل شد که دارای ابعاد سیاسی ـ ایدئولوژیک جدی است. این دستاورد بسیار با اهمیت افشاگریهای عمیق و همه جانبهای بود که توسط رهبران درجه اول حزب توده در مصاحبههای مکرر تلویزیونی انجام گرفت. رهبران حزب توده که عموماً دارای سوابق چند دهه مبارزه سیاسی مخفی بوده و سالهای متمادی در زندانهای رژیم شاه ـ امریکا به سر برده و برخی از آنان سابقه 25 ساله زندان رژیم گذشته را دستمایه «وجاهت سیاسی» خود قرار داده بودند، در برابر حقانیت انقلاب اسلامی سر فرود آوردند و به اعتراف و افشاگری نشستند. بدون تردید این پدیدهای بیسابقه است.
اعترافگیری قهرآمیز و افشاگری به زور شکنجه و جبر پدیدهای مرسوم در سطح بینالمللی است که در رژیمهای فاشیستی اروپای غربی و در رژیم استالینی شوروی کاربرد گسترده داشته است. الکساندر سولژنیتسین در کتاب تکاندهنده مجمع الجزایر کولاگ شگردهای ضد انسانی بازجویی سازمانهای اطلاعاتی شوروی را در اخذ اعترافات و اقاریر اجباری و پرونده سازیهای قلابی برای ارضای جنون دیکتاتور کرملین، براساس مستندات واقعی به نحوی تکاندهنده بیان داشته است. گردانندگان رسانههای تبلیغی غرب و شرق که بعضاً خود از بازجویان و عوامل سابق گشتاپو و گ. پ. او. هستند، کوشیدند تا همین اتهامات را علیه نهادهای اطلاعاتی جمهوری اسلامی ایران به کار گیرند و منکر اصالت افشاگریها شوند. بلندگوهای تبلیغی غرب و شرق که در بیاعتبار ساختن انقلاب اسلامی منافع مشترکی میجستند کوشیدند تا این افشاگریها را در زیر پرده سیاهی از اتهام مخدوش کنند و مانع از انعکاس جلوه و پرتو آن شوند. بلندگوهای رسانههای جهانی این افشاگریها را به «شکنجههای وحشیانه» و یا به «داروهای مخدر» و حتی مغز شوییهای روانی نسبت دادند و پیچیدهترین شگردهای بازجویی را که خود در آن تجربه طولانی دارند، به نظام جمهوری اسلامی ایران نسبت دادند.
زمان طولانی لازم نبود تا حقیقت آشکار شود و یکی از رهبران طراز اول حزب توده، ایرج اسکندری، در فرانسه به افشاگری برخیزد و بر صحت جزء به جزء این افشاگریها مهر تأیید نهد. امروزه، حقیقت روشن است و کسی اعتبار مصاحبههای سران حزب توده را نمیتواند انکار کند و نشریات بقایای متواری این جریان در خارج از کشور مشحون از اینگونه تأییدهاست و افشاگریهای تازهای در راه است.
تأثیرات فرهنگیـ روانی عملیات همه جانبه فروپاشی حزب توده، تنها در افشاگریهای سیاسی متوقف نماند. شکست حزب توده در عین حال دارای تأثیرات ایدئولوژیک جدی بود و سبب تعمق و خودیابی بخشی از پیروان مکتب مارکسیسم در ایران شد. این گسست ایدئولوژیک ابعاد گوناگون داشت و طیف وسیعی را، در سطوح مختلف، در بر گرفت. در بخشی، بازگشت از مارکسیسم در نیمه راه متوقف ماند و صرفاً به طرد این ایدئولوژی انجامید. در بخش دیگر، بازگشت از مارکسیسم بازگشتی به فطرت، به خویشتن خویش و به آغوش اسلام بود. برجستهترین نمونه این تحول در احسان طبری، تئوریسین برجسته مارکسیسم، دیده شد که افشاگریهای سیاسی و ایدئولوژیک او سهم بسیار اساسی و تعیینکننده در شکست نهایی مارکسیسم ایرانی ایفا نمود. تحول طبری نیز همانند افشاگریهای سران حزب توده با انکار و سپس سکوت دستگاه تبلیغی دو بلوک مواجه شد. آنان میکوشیدند تا از بازتاب اثبات حقانیت و عظمت انقلاب اسلامی طفره روند و پدیده طبری از این زمره بود. اما گذشت زمان به سرعتی شگرف حقیقت را به ثبوت رسانید و پس از چندی تحول طبری قبول عام یافت. طبری آنقدر زنده ماند تا صحت داوری خویش را به چشم ببیند و فروپاشی عمیق و همه جانبه مارکسیسم را در تحولات بلوک شرق ناظر باشد. بدون تردید، تحول طبری صرفاً در فروپاشی حزب توده ریشه نداشت، بلکه ثمره محتوم بحران ساختی بود که تاروپود زنگار بسته ایدئولوژی مارکسیسم را میخورد و انفجار قریبالوقوع آن را فریاد میزد. طبری میتوانست مفتخر باشد که از پیشگامان این تحول بود که با بصیرت نظری و ندای وجدان این انفجار را دریافت و هشدار داد، صراط مستقیم را یافت و باورمندان گم شده در «کژراهه» الحاد را به سوی فطرت سلیم فرا خواند.
مجموعه این عوامل سهم اساسی در ایجاد بحران همه جانبه داشت که مارکسیسم ایرانی را فرا گرفت و در تحولات سالهای بعد بقایای حزب توده در خارج از کشور، نمود یافت.
حزب توده ، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی ، بهار 1386 ، ص 2 – 771 و 4 - 793