24 اسفند 1392
پادشاهی که به جواهرات سلطنتی رحم نکرد
چه خوش سروده است پروین اعتصامی: «آن پارسا که ده خَرَد و ملک رهزن است/ آن پادشه که مال رعیت خورد گداست»
خاندان پهلوی که پس از قاجار اداره امور کشور ایران را در دست گرفتند علاقه زیادی به جمع آوری ثروت و داشتن املاک و زمین داشتند. رضاخان که در آغاز کار نه ثروتی داشت و نه زمینی، پس از به قدرت رسیدن در ایران به مرور زمان املاک و زمین های بسیار حاصلخیز را در بهترین نقاط ایران تصاحب کرد و ثروت هنگفتی به دست آورد به طوری که در سال 1320 ش که ایران را ترک می گفت بزرگ ترین زمین دار در ایران بود و با داشتن ذخایر نقدی در بانک های انگلستان، آمریکا و آلمان یکی از مردان ثروتمند جهان محسوب می شد. اولین دغدغه رضاخان خدمت به انگلیس و دومین هم خدمت به خودش در جمع آوری اموال و املاک بود.
در اوایل کار وزارت دارایی به صاحب ملک دستور می داد باید املاک خود را به « شخص صلاحیتداری » که صلاحیت آن را کمیسیون دولتی در محل تعیین می کرد بفروشد والّا وزارت دارایی املاک وی را متصرف خواهد شد. البته اکثرا «شخص صلاحیتدار» خود وزارت دارایی بود که یا ملک را تصرف می کرد و یا به ثمن بخس و به زور آن را می خرید و سپس به رضاشاه منتقل می نمود.
وی املاک را به منطقه های مختلف تقسیم کرده بود و در هر منطقه یک افسر گمارد . ذکاءالملک فروغی ، نخست وزیر حکمت مآب دوران رضاشاهی، می گوید:
« ... آیرم علاوه بر ریاست شهربانی مدتی رئیس املاک پهلوی بود؛ خشن ترین افسران را به شمال فرستاد؛ هر ملک مرغوبی می دیدند، آن را برای شاه می گرفتند ...»
*رضاخان چگونه به بزرگ ترین فئودال تبدیل شد
اهالی مازندران طی تلگرافی به نمایندگان مجلس شورای ملی از مظالمی که بر آن ها وارد شده نام برده و بیان کرده اند:
« ... از مظالمی که به مازندرانی ها شده کسی درست آگاه نیست. آقایان! شنیده اید دکان را یک ریال، خانه را سیصد دینار (شش شاهی) و ملک مزروعی را به عشر عایدات سالیانه اش با تهدید و حبس از دست صاحبانش بیرون آوردند... »
روزنامه کوشش مورخه 16/9/20 ضمن درج تلگراف فوق چنین می نویسد:
« ... اغلب این بیچارگان کسانی هستند که به ضرب شلاق و شکنجه و بر اثر اقامت در زندان ناچار شده اند املاک و مزارع خود را که یگانه وسیله اعاشه آنان بوده در مقابل چند شاهی و احیانا بدون دریافت چند شاهی به رؤسای املاک دربار شاه واگذار و اینک که روز دادخواهی و دادرسی است انتظار دارند به تقاضاهای حقا آن ها گوش داده شود...»
رضاشاه با توسل به شیوه هایی چون مصادره اموال و املاک افراد مغضوب، ضبط اموال مجهول المالک، خرید املاک از مالکان عمده با قیمت های بسیار نازل، قبول هدایا، خرید مستغلات و اراضی مزروعی پایین تر از قیمت بازار از مالکان مرعوب و تحت فشار گذاشتن از راه های گوناگون مثل قطع آب تا قبول قیمت نازل و به زور شلاق و شکنجه و راه های دیگر به بزرگ ترین فئودال و زمین دار ایران تبدیل شد.
به بزرگ ترین فئودال و زمین دار ایران تبدیل شد.
رابرت گراهام راه های کسب املاک را در چند عبارت خلاصه می کند: رشوه گیری، غصب و توقیف
*چه تعداد از قریه های ایران متعلق به رضاخان بود؟
روزنامه داد در مورخه 7/8/21 مطلبی تحت عنوان « راجع به املاک واگذاری » نوشت:
« دولت در شهرستان گرگان 125 پارچه قریه و قصبه مهم که اغلب آن قراء شش دانگی بوده ، داشته، وزیر دارایی وقت مثل این که از کیسه فتوت خود بخشش می کند، تمام این 125 پارچه خالصه دولت را فقط و فقط در مقابل هفتاد و پنج هزار تومان به شاه سابق انتقال داده که تنها سه دانگ قصبه مهم کردکوی و مزارع تابعه آن که از جمله 125 پارچه مورد انتقال بوده بیش از دو میلیون و نیم ریال یعنی سه برابر وجهی که برای 125 پارچه داده شده، ارزش داشته ...»
در سال 1320 ش «مؤید احمدی» ، یکی از وکلای مجلس شورای ملی، در مجلس اعلام کرد که رضاشاه صاحب 44 هزار مستقل و 70 میلیون ریال پول نقد در بانک ملی ایران می باشد.
دکتر شاپور رواسانی در کتاب «دولت و حکومت در ایران» نوشته است که درآمد سالیانه رضاشاه هرساله به 700 میلیون تومان می رسید که از این مبلغ هرساله 60 میلیون تومان به خارج منتقل می شد.
جدول زیر نشان دهنده تعداد دهاتی است که رضاخان به زور به تصاحب خود درآورد. این دهات از جمله مرغوب ترین زمین های زراعتی محسوب می شدند. به این دهات باید جنگل ها، شکارگاه ها و مراتع فراوان و زمین هایی را که فرزندان و افراد خانواده و نزدیکان شاه تصرف کرده بودند نیز اضافه کرد.
اگر تعداد هر فامیل را به طور متوسط 5 نفر به حساب بیاوریم تعداد کسانی که در دهات سلطنتی ایران برای رضاشاه کار می کردند و نتیجه زحماتشان به جیب او می رفت به 254585 نفر می رسید.
روزنامه کوشش درباره وضع زارعین مازندرانی نوشت:
« ... زارع بدبخت و دهقان بیچاره مازندرانی (را به روزی انداخته اند) که نه کفش در پا و نه لباس در بر و نه برنج در خانه دارد و شب تا صبح نظیر انسان های ماقبل تاریخ به واسطه نداشتن بنیه خرید دو سیر نفت در تاریکی نشسته و می خوابد.»
رضاخان پس از خرید زمین ها ، مالکان پیشین آن ها را به عنوان رعیت می گرفت تا روی همان زمین ها مشغول به کار شوند و این یعنی استثمار کشاورزان پس از خارج کردن زمین از دستشان ؛ در شمال ایران عده زیادی از مردم محل و صاحبان مشاغل و حرفه های مختلف و دهقانان مجبور بودند بدون اجر و مزد برای دربار سلطنتی و شخص شاه بیگاری کنند.
مثلا در مازندران رعایا باید با خرج خود از بیست فرسخ راه بیایند برای املاک کار کنند و آن ها جز شلاق با کس دیگری سروکار نداشتند. شب ها آن ها را به طویله برده و صبح آن ها را مثل بهایم خارج می کردند. رعایا گرسنه و برهنه بودند. اگر یک نفر از آن ها اظهار کسالت می کرد دوا و غذایش شلاق بود تا این که جان سپارد و از شر مأمورین بی رحم خلاص گردد. علاوه بر این ها ناموس مردم در دست رؤسای املاک بازیچه ای بیش نبود.
*حماری به جرم خوردن علف، آتش زده شد
در رامسر یک خر وارد املاک شده و علف می خورد که او را گرفته و بلایی سرش آوردند تا مردم حساب کار خود را بکنند. رویش نفت ریخته آتش زدند. خر بیچاره این طرف و آن طرف می رفت و می سوخت تا مرد ؛
و یا در مازندران مرد اجنبی را در یک اتاق که دختری باکره در آن بود وارد کردند تا به عمل زشت مرتکب شود.
*رضاخان از نظر ملک سیری نداشت
ارتشبد حسین فردوست در خاطرات خود نوشته است :
« اگر رضاخان خاطرات خود را می نوشت و در آن توضیح می داد که چرا هزاران هزار مالک را بی ملک کرد تا خود مالک شود، دانستن انگیزه او جالب بود. تصور می کنم اگر خاطراتش را می نوشت باید می گفت که از نظر ملک سیری نداشتم!»
«از شخصی که خود زمانی به رضاخان پیشنهاد فروش املاکش را داده بود پرسیدم. پاسخ داد:« اگر می خواستید رضاخان خوشحال شود، درجه بدهد، مقام بدهد و یا پیشنهادی را تصویب کند، بهتر بود قبل از شروع نام چند ملک را با مشخصات و قیمت آن مطرح می کردید و مطمئن بودید که کارتان انجام می شد!»
حرص و طمع رضاشاه به اموال و املاک و اشتهای سیری ناپذیر او به اندوختن سیم و زر و جواهر وی آن قدر آشکارا و تردیدناپذیر است که «عبدالله مستوفی» وی را: « ... فرزند اخذ و طمع و حرص ... » خوانده است.
*رضاخان اشتهای سیری ناپذیر خود به تملک را توجیه می کند
البته رضاخان به گمان خود، انگیزه خود را آبادانی املاک و ازدیاد محصول و رونق صادرات و جلب سیاح و جهانگرد و کسب درآمد برای کشور بیان می کرد. گروهی نیز در توجیه اعمال رضاخان بهانه های مضحک آورده اند که رضاشاه، املاک شمال را از صاحبان آن ها خرید تا از نفوذ روس ها در آن منطقه و اشاعه کمونیزم در مناطق شمالی آن جلوگیری کند.
رضاخان از تمامی راه های ممکن بهره جست تا بروسعت زمین های خود بیافزاید که این راه معمولا از روش خود انجام می شد بدین صورت که ابتدا اطلاعات لازم کسب می شد که آیا زمینی که شاه مدعی و طالب تصرف آن است، به کسی تعلق دارد یا نه. سپس چاهی حفر می کردند؛ اگر چاه به مدت بیست و چهارساعت آب می داد، کافی بود که بگویند اراضی جزء املاک است و معنی این کلمه این بود که تمام اراضی از آن من است و مالک، شاه است.
در انتقال این زمین ها، تمسک به راه های قانونی از مهم ترین حربه ها بود. اداره ثبت اسناد موظف بود سند مالکیت آن ملک یا املاک را فورا در جلد مخمل صادر و تهیه کند و به نماینده او تحویل دهد.
*رضاخان اختیار ارز و چوب جنگل را هم به دست خود داشت
رضاشاه قسمتی از وقت روزانه خود را صرف رسیدگی به حساب درآمد املاک و مهمانخانه ها و کارخانه هایی که در آن سهیم بود می کرد و دفتری برای کنترل این حساب ها داشت. ضمن سرکشی به املاک دفاتر آن ها را با ارقامی که در دفتر خود ثبت کرده بود تطبیق می کرد و کوچک ترین اختلاف حسابی را به شدت مجازات می نمود. سلیمان بهبودی در یادداشت های خود می نویسد: « اعلیحضرت همایونی با همه گرفتاری ها یی که داشتند اختیار ارز و چوب جنگل را هم به دست خود داشتند.»
*نیشکر در جنوب؛ کارخانه قند در شمال
ابوالحسن ابتهاج
رضاخان برای این که قیمت املاکش بالا برود دستور می داد تا کارخانه ها را در جاهایی بزنند که به این امر کمک می کند حتی اگر مکان آن ها از لحاظ فنی و مهندسی جای مناسبی نباشد. ابوالحسن ابتهاج پس از رفتن رضاخان از ایران بیان می کند که از شرکت آلمانی ذوب آهن پرسیدم که چرا کارخانه ذوب آهن را در کرج احداث کردید در حالی که به لحاظ کارشناسی به دلیل ارتفاعات ، مسیر هوا و آلودگی های ذوب آهن و ... کرج جای مناسبی نیست.
کارشناسان آلمانی گفتند: رضاخان؛
ویا به عنوان نمونه ای دیگر رضاخان کارخانه قند را در شمال احداث کرده بود و پس از رفتن وی کارخانه را به جنوب در کنار مزارع نیشکر منتقل کردند.
*نماینده مجلس انگلیس از رضاخان می گوید
یکی از نمایندگان مجلس عوام انگلستان پس از مسافرت به ایران نوشت:« ... رضاشاه دزدان و راهزنان را از سر راه های ایران برداشت و به افراد ملت خود فهماند که منبعد در سرتاسر ایران فقط یک راهزن باید وجود داشته باشد...»
ای.ک.س.لمپتون محقق و استاد دانشگاه لندن در کتاب خود موسوم به « اصلاحات ارضی ایران» می نویسد:
« رضاشاه در ترکمن صحرا که قسمت اعظم آن منطقه خالصه بود، چهارصد ده خالصه خریداری نمود.»
*سهام رضاشاه از نفت جنوب
علی دشتی در مجلس شورای ملی صراحتا از «سهام نفت جنوب» متعلق به رضاشاه نام برد. وی سالی 12000 پوند استرلینگ از شرکت نفت جنوب بابت حق عبور لوله های نفتی از اراضی ای که تصاحب کرده اه ساخته شده بود اشاره کرد و اعلام کرد که هزینه های آنان متجاوز از 350 میلیون ریال می باشد.
*گزارش محرمانه بولارد از اقدامات انگلستان
«سر ریدر بولارد» وزیر مختار انگلیس در ایران در گزارش محرمانه ای که به لندن فرستاد بعضی از اقدامات رضاشاه اشاره کرده است از جمله:
· وقتی او استعفا داد در بودجه کسری وجود داشت، درحالی که در حساب شخصی او در بانک معادل شش میلیون پوند موجود بود.
· او صنایع سودده را به عنوان ملک شخصی برای خود نگاه می داشت، حال آن که صنایع غیرسودده را به دولت وامی گذاشت. کارخانه ها از کارگرانی انباشته می شد که عملا کارگر اجباری بودند با حقوق ناچیز
· او مناطق گسترده ای از اراضی کشاورزی مرغوب را از راه مصادره بدست آورد. او بسیاری از املاک دیگر را، از طریق تحت فشار گذاشتن مالکان بدست آورد. به عنوان مثال از طریق قطع منبع آب، تا زمانی که قیمت نازل مورد قبول قرار می گرفت. او به هنگام کناره گیری مشغول تصاحب یک منطقه وسیع از اراضی خوب کرند از راه خرید اجباری به حساب شخصی خودش بود.
· او کشت برنج در اصفهان را، رسما برای حفظ مردم اصفهان از مالاریا و در واقع برای حفظ برنج شمال خودش از رقابت ممنوع کرد
· آبی که می بایست باغ های سبزی مردم را آبیاری کند بست تنها جهت آبیاری گل کاخ هاو هم چنین در آرین سال سلطنتش به شهرداری تهران دستور داد که باغ شهرداری را برای احداث یک هتل به او بفروشد
· او درحالی که یک تعداد قصرهای بی مصرف در تهران ساخت، در مورد آب لوله کشی هیچ کاری نکرد و گذاشت مردم تهی دست پایتخت حتی برای آب آشامیدنی محتاج جوی آب خیابان باشند.
جنون ثروت رضاشاه تنها به غصب املاک مردم، برقراری انحصار جهت فروش پنبه، برنج و گندم املاک اختصاصی به قیمت دلخواه، کارخانه داری، خرید و فروش ارز، کشت و فروش بادمجان و تربار در میدان های پایین شهر منحصر نبود.
*شه محصول، قیمتی بالاتر از معمول داشت
رضاشاه افرادی را برای نظارت و سرکشی برزمین های سلطنتی گماشت. آنان عواید حاصل از کشت و کار دهقانان را جمع آوری و به خزانه ای که زیر نظر شاه بود یا به حساب شخصی او حواله می کردند و خود نیز بهره ای از این وجوه می بردند. محصولات زمین شاه، به قیمتی بالاتر از معمول به دولت فروخته می شد؛ زیرا محصول زمین شاه، « شه محصول » بود.
علاوه بر این اعتبارات و بودجه مملکتی و خصوصا درآمد کشور از نفت نیز بدون هیچ گونه حساب و کتابی در اختیار رضاشاه قرار داشته و به میل و اراده خود از آن استفاده می کرده است. در سال های آخر حکومت رضاشاه، سالیانه شصت میلیون تومان به خارج ارسال می شد و برای این که در این ارسال وجه مشکلی پیش نیاید سعی می شد که رؤسای بانک ملی و کمیسیون ارز از افراد مطمئن باشند.
به طور خلاصه سپرده رضاشاه در بانک های خارج از ایران مبلغ سیصد و شصت میلیون دلار حدس زده می شد.
رضاخان سپرده های زیادی در انگلیس داشت که پس از مرگش آن ها را به ایران ندادند وما را مجبور کردند که به جای آن ها جنس بخریم. در نتیجه محمدرضاشاه به شهرداری دستور داد که به ازای آن مبالغ از انگلستان اتوبوس های دو طبقه خریداری شود و این امر صورت پذیرفت.
*علت فقر مردم در بیان رادیو لندن
در روزهای اشغال ایران توسط متفقین این نقطه ضعف رضاشاه به دست رادیو لندن افتاد و هرشب ساعتی پیرامون معایب و مضار ملک داری رضاشاه صحبت می کرد و از از ساختمان ها و کاخ های ساخته شده به دست او سخن می گفت و سپس به گرسنگی و فقر و بیماری مردم می پرداخت و آن را نتیجه سوء رفتار رضاشاه و ملک داری و ثروتمندی او معرفی می کرد.
ارتشبد فردوست در خاطرات خود بیان می کند:
« در روزهای اشغال ایران توسط متفقین، که انگلیسی ها رضا را به عنوان یک مهره بی ارزش و مدفون می دانستند، رادیوی بی بی سی سه روز متوالی درباره املاک رضاخان سخن می گفت و می گفت که بزرگ ترین خدمتی که رضاخان به مملکتش کرده، غصب کلیه اموال مردم شمال است!»
بزرگ ترین خدمتی که رضاخان به مملکتش کرده، غصب کلیه اموال مردم شمال است
وی همچنین می نویسد که در سال 1319ش( یک سال قبل از رفتن رضاخان از ایران) صورت حساب عایدی خالص املاک پهلوی 62 میلیون تومان بود که همه این ها را به محمدرضا منتقل کرد و سایر اولاد او بی نصیب ماندند. بعدها آنان به رضاخان شکایت کردند و او نیز به محمدرضا نوشت که کاخ های فرزندان را به آن ها انتقال دهد و علاوه بر آن به هرکدام یک میلیون تومان بپردازد، که سریعا انجام شد.
*رضاخان؛ فرشته معصوم یا مردی آزمند
با این حال محمدرضاشاه، مردی چنین آزمند را که طمع سیری ناپذیرش ملت ما را از هستی ساقط کرده بود، به شکل فرشته معصومی مجسم می نماید که از زور «مناعت طبع» حتی جوراب های او بافت ایران و از نوع متوسط و چکمه هایش کوتاه و کارکرده بود!
ابوالحسن ابتهاج در مورد عملکرد قاجار در این زمینه می گوید:
« بی مناسبت نیست به این مطلب اشاره کنم که بعد از قتل نادرشاه و غارت جواهرات، هنگامی که آغامحمدخان قاجار بر سلسله قاجار به قدرت رسید، با بی رحمی شدید و حتی با قتل و شکنجه کسانی که جواهرات غارت شده را مخفی کرده بودند، قسمتی از آن ها را جمع آوری کرد. سلاطین سلسله قاجاریه در تمام مدت سلطنت خود، با آن که احتیاج مبرم به پول داشتند و شاید می توانستند از راه فروش بعضی از قطعات این جواهرات وضع مالی خود را بهبود دهند، هیچ یک دست به این عمل نزدند. به عقیده من آن ها بدلیل معتقدات مذهبی فروش جواهرات سلطنتی را بد یمن و شوم و یک نوع خیانت در امانت می دانستند.»
بر روی یک کره سی و چهار کیلوگرمی به قطر ۶۶ سانتیمتر از طلای ناب.
این کره در سال ۱۲۹۱ ش به دستور ناصرالدین شاه ساخته شدهاست.
*رمز ماندگاری جواهرات سلطنتی در دوران پادشاهان گذشته
حسین مکی نیز در جلد چهارم «تاریخ بیست ساله ایران» به نقل خاطره ای در این زمینه می پردازد که رمز ماندگاری این جواهرات را حتی در سخت ترین شرایط اقتصادی پادشاهان گذشته روشن می سازد:
« در ایام پادشاهی ناصرالدین شاه قاجار جوانی که مأمور تنظیف کاخ برلیانت بود یک دانه زمرد درشت از یکی از پایه های تخت طاوس یا یک تخت مرصع دیگر برداشته در یکی از مراسم رسمی شاه شخصا ملتفت شده امر شدید به پیدا کردن دانه و دستگیری مرتکب صادر می کند. شاه بقدری متغیر شده سخت گیری نمود که رجال و درباریان اعم از خودی و بیگانه مضطرب و بهم افتادند.
عاقبت کامران میرزا که بی نهایت مورد علاقه ناصرالدین شاه بود قضیه را کشف نموده قبلا « دستخط امان» می گیرد که اگر دانه پیدا شد مرتکب از مجازات معاف باشد.دانه را از جوان که گفته بود هنگام تنظیف آن را در پای تخت یافته و در کاغذی گذاشته و چون شاه آن طور متغیر بود جرأت اظهار نمی کند پس گرفته در جای خود نصب می کنند.
شاه از قضیه آگاه گشته در روز بعد جوان را به شدیدترین طرز در حضور درباریان اعدام می کنند و بر اثر آن کامران میرزا چند روزی دربار و شرفیابی را ترک می کند. پس از چند روز شاه نامه ای بدین مضمون به شاهزاده مزبور فرستاده و عین آن نامه موجود است:« جناب آقا: گویا از اعدام آن جوان آزرده خاطر شده مرا ترک کرده اید باید بدانید که این جواهرات و این دستگاه عظیم مال پدر ما نیست آن چه در دست ماست متعلق به ملت و کشوری است که آن را به امانت بما سپرده اند ما اگر در خانه خودمان از حفظ و نگهداری اموال عمومی عاجز باشیم نه تنها محکوم به بی لیاقتی هستیم بلکه نسبت بکشور و ملتی خیانت کرده ایم.»
*عملکرد پهلوی در زمینه جواهرات سلطنتی
حال مناسب است عملکرد پهلویها را در این زمینه مورد توجه قرار دهیم. با وجود ثروت میلیاردی رضاشاه و پس از او محمدرضا پهلوی در داخل و خارج کشور، دست کم براساس گزارش رئیس اداره اموال دولتی و بیوتات سلطنتی به بهانه های مختلف اعم از بذل و بخشش های صوری و غیر صوری و جشن های عروسی و... از جواهرات سلطنتی برداشته شده و بعضا آن چه به عنوان امانت اخذ شده مسترد نگشته است.
آقای قانع بصیری در گزارش خود به قسمتی از این جواهرات اشاره می کند که برداشته شده و به افرادی توسط رضاخان اهدا شده است. (البته معلوم نیست که واقعا به آن ها داده شده یا این که فقط تحت این عنوان ثبت شده و از صندوقچه جواهرات خارج شده و در اختیار رضاخان قرار گرفته اند)از جمله آنها موارد زیر است:
· در تاریخ اول خرداد 1307 دو حلقه انگشتر زمرد و یک قبضه شمشیر دسته شاخ مشکی به مشایخ کردستان اهدا شده است.
· در تاریخ 27 تیر 1307 یک قبضه قداره دسته طلا به 1773 قطعه برلیانت و یک پیش سینه طلا مکلل به برلیانت که تخمه زمرد آن به وزن 182 قیراط بوده به پادشاه افغانستان اهدا گردیده است.
· در سال 1302 چهار حلقه انگشتر تخمه برلیانت به آقایان فشارکی، سیدالعراقین، نجف آبادی و شمس آبادی اعطا گردیده است.
· در سال 1308 یک دستگاه ساعت و یک انفیه دان طلای مینا به نمایندگان فوق العاده دولت مجار اعطا گردیده است.
قانع بصیری در گزارش خود موارد متعدد دیگری را نیز ذکر کرده است.
*روزنامه تجدد: طلاهای معادن انارک یزد چه شد
هم چنین در روزنامه تجدد ایران در تاریخ 12/7/20 نویسنده ای به نام بینا مطلبی را نوشت و در آن پرسید که طلائی که از معادن انارک یزد به وسیله وزارت پیشه و هنر استخراج می شد اکنون کجاست و به چه مصرف می رسیده؟عجیب و شگفت آور این است که تا کنون دولت این مسئله را مانند معمایی تاریک نگاهداشته و کمترین اطلاعی در این زمینه به کسی داده نشده و به قرار معلوم وضع کار آن جا هم بسیار عجیب است غیر از کارگران معدن کسی حق نزدیک شدن به آن معادن را ندارد و هر گونه صحبت و حرف راجع به آن به کلی ممنوع بوده است.
رضاشاه برخلاف پادشاهان گذشته که بر حجم جواهرات سلطنتی می افزودند، وی در موارد گوناگون تعدیات جدی نسبت به آن ها داشته است که البته در زمان خود رضاخان کسی جرأت صحبت از آن ها را نداشت اما در هنگام خروج او از ایران این جرأت پیدا شد و مجلس از فروغی خواست تا جلوی خروج جواهرات سلطنتی از ایران توسط رضاخان را بگیرد اما رضاخان از ایران خارج شد و فروغی تنها کمیسیونی را تشکیل داد که گزارش قانع بصیری را گرفت.
که در وسط آن یک تخمه زمرد دامله درشت خوشرنگ نصب شده است.
*تلاش عباس میلانی برای تطهیر چهره رضاخان
آقای عباس میلانی در آخرین اثر خود علیرغم تلاش بسیار برای تطهیر پهلوی نتوانسته به چمدانی که رضاخان هنگام خروج از ایران یک لحظه از خود دور نمی ساختته اشاره نکند.( این چمدان علاوه بر چمدان هایی بود که قبلا توسط رئیس پلیس به صورت مخفیانه از کشور خارج شده بود). وی وانمود می کند که این چمدان احتمالا حاوی اسناد بوده است:
«صحنه ای را که هنگام خروجش از اتومبیل مشاهده کردند که نظیرش را هرگز ندیده بودند. پادشاه معزول و مضطربی را دیدند که چمدانی در دست داشت. هیچ کدام از فرزندان و زنانش او را خارج از لباس نظامی اش و به طریق اولی چمدان به دست ندیده بودند. هرگز هم روشن نشد که مضمون این چمدان که رضاشاه به این حد مهمش می دانست چه بود. می دانیم که علم در یادداشت هایش به برخی اسناد محرمانه و مهمی اشاره می کند که در صندوقی ویژه در دفتر شاه نگهداری می شد.»
جالب آن است که این نویسنده هیچ گونه اشاره ای به سرقت این چمدان توسط انگلیسی ها در زمان تغییر کشتی رضاخان نمی کند. آیا برای انگلیسی ها که همه امور کشور را در دست داشتند اسنادی می توانست برایشان وجود داشته باشد که از مضمون آن بی اطلاع بوده باشند؟
همچنین تاج الملوک ( همسر دوم رضاخان) در خاطرات خود اشاره می کند به سرقت شمشیری از جواهرات سلطنتی توسط مقامات کشور مصر که به بهانه تشییع جنازه رضاخان به این کشور منتقل شده بود.
موضوع جواهرات سلطنتی یکی از شاخص های بسیار خوب در اثبات ولع و حرص پهلوی ها است.
*تعدی رضاخان به اموال خوانین و سران عشایر
رضاشاه علاوه بر تعدی به جواهرات سلطنتی، بسیاری از جواهرات و اشیاء عتیقه و نفیس بعضی از خوانین و سران عشایر را شخصا و به عنف و ستم تصاحب کرد که انکار آن حتی برای متعصب ترین طرفدارانش نیز امکان پذیر نیست.
خزانه اقبال السلطنه ماکوئی با آن همه سکه های زرین و سیمین و سنگ های بی بدیل و گردن بندهای زمردین و یاقوت ها و مرواریدهای قیمتی و آن همه اشیاء گران بها و جواهرات بی مانند تسلیم رضاخان شد. وی سپس تمام اندوخته شیخ خزعل را در اختیار گرفت و گنجینه سردار معزز بجنوردی را بر آن افزود و پس از سرکوب سرکشان لرستان و تسلیم شدن خوانین کردستان و یاغیان دیگر مناطق ایران، هرچه از هرجا به دست آورد از اموال شخصی خودش محسوب کرد.
منابع
مفاسد خاندان پهلوی؛ دکتر شهلا بختیاری
علل سقوط حکومت رضاشاه؛ نعمت الله قاضی(شکیب)
گذشته چراغ راه آینده است؛ جامی
ظهور و سقوط سلسله پهلوی ( خاطرات ارتشبد سابق حسین فردوست)؛ ویراسته: عبدالله شهبازی
پدر و پسر؛ محمود طلوعی
نامه های خصوصی و گزارش های محرمانه سرریدر بولارد؛ ترجمه: غلامحسین میرزا صالح
دولت و حکومت در ایران؛ دکتر شاپور رواسانی
خاطرات ابتهاج
تاریخ بیست ساله ایران؛ حسین مکی
نگاهی به شاه؛ عباس میلانی
روزنامه تجدد ایران مورخه 12/7/20
مشرق